برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید آذر 92 - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
شنبه 92 آذر 30 :: 1:32 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

منبع شادکامی

یکی از مهم ترین منابع شادکامی تنظیم انتظارات با امکانات و واقعیات زندگی است. انبیا و ائمه علیهم السلام یکی از از رسالاتشان تنظیم این امر و بالا بردن درجه شادکامی بشر است. به عنوان نمونه وقتی تذکر می دهد که آنچه نپاید دلبستگی نشاید برای افزایش سلامت روان ما است. فردی که به ماشینش دلبسته است اگر در تصادفی ماشینش از بین برود تا مرز افسردگی پیش می رود و...
راه‌های کنار آمدن با واقعیات تلخ
1-توجه به این که می توانست بدتر از این هم اتفاق افتد.

2- توجه به این امر که بی تابی وضع را بدتر می‌کند«الجزع و اتعب من الصبر،بى‏تابى از صبر و شکیبایى ناراحت کننده‏تر است‏»
در حدیث دیگرى که از امام هادى علیه السلام نقل شده،ضمن اشاره به نکته جالب‏دیگرى، مى‏فرمایند:«المصیبة للصابر واحدة و للجازع اثنان،مصیبت‏براى انسان صبوریکى است و براى انسان بى صبر و ناشکیبا دوتاست.»
3- همنشینی با افراد صبور و افراد که ما را به صبر و ایستادگی دعوت می‌کنند نه افرادی که وضع ما را بدتر می‌کنند.
4-خواندن شرح حال افرادی که در برابر ناملایمات زندگی مقابله کرده اند.
5- الگو قرار دادن افرادی که از نعمت های جسمی و دیگر نعمت ها برخوردار نیستند ولی در برابر تلخی‌های زندگی تحمل بالایی دارند.
6- کمک از صبر و نماز که دو تکنیک الهی در مشکلات زندگی هستند واستعینوا بالصبر و الصلاه. همه عبادات قدرت مقاومت ما را در برابر واقعیات تلخ بالا می برند.
7-فهرست کردن ضررهای بی تابی و مرور روزانه این فهرست .
امیر مؤمنان على علیه السلام در مذمت جزع مى‏فرمایند:«ایاک و الجزع فانه یقطع الامل‏و یضعف العمل و یورث الهم،از جزع و ناشکیبایى بپرهیز،زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف ساخته و غم اندوه به بار مى‏آورد»
8- فهرست کردن فواید پذیرش واقعیت و بالا بردن قدرت سازگاری و مرور روزانه این فهرست.
9- مشورت ، تفکر و مطالعه برای کاستن آسیب ها.
10-دعا و درد و دل و راز و نیاز با خدا( گاهی گریه در درگاه خدا سبب آرام شدن می شود)
11-دیدن زندگی افرادی که وضعشان به مراتب از ما بدتر است. سعدی می نویسد ناراحت بودم کفش ندارم یکی را دیدم پا نداشت.
12-مطالعه کتاب رضایت از زندگی اثر عباس پسندید
13-مطالعه کتاب انسان در جستجوی معنا نوشته ویکتور فرانکل.
14-ذکر زیاد خدا که یاد خدا سبب آرامش می شود. [1]

پی نوشت :

[1] . سایت اسک دین دات کام، انجمن مشاوره




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 30 :: 1:31 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

ستمگر نبودن کافی نیست

 

کافی نیست انسان ستمگر نباشد بلکه لازم است از ستمدیدگان نیز دفاع کند  

شهید بهنام یوسفی




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 30 :: 1:28 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

حاجت پیش چه کسانی باید برد

امام حسین (ع) :  

 لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب [تحف العقول،ص 251]


 جز به یکى از سه نفر حاجت مبر:

به دیندار یا صاحب مروت یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.




موضوع مطلب :


شنبه 92 آذر 30 :: 1:25 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

هوا پرست

آیه شماره 23  از سوره مبارکه جاثیه :أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ


ترجمه : پس آیا دیدى کسى را که هواى خویش را معبود خود قرار داده و خداوند او را با وجود آگاهیش به بیراهه گذاشت و بر گوش و قلبش مهر زد و بر چشمش پرده‏اى نهاد. پس بعد از خدا کیست که او را هدایت کند، پس آیا پند نمى‏گیرید؟


شرح : با اینکه هوس‏ها در درون است ولى بازتاب هوا پرستى در اعمال انسان هویداست. «افرایت»
انسان ذاتاً موجودى پرستش‏گر است امّا در انتخاب معبود منحرف مى‏شود و به جاى خدا به سراغ هوس‏ها مى‏رود. «اتّخذ الهه هواه»
کیفر کسى که خدا را رها کرده و به دنبال تمایلات نفسانى خود باشد آن است که خداوند او را گمراه نماید. «اضلّه اللّه»
اگر هوى پرستى حاکم شد، علم از کارآیى مى‏افتد. هوا پرستى حتّى دانشمندان را منحرف مى‏کند. «و اضلّه اللّه على علم»
گمراهى و کوردلى، کیفر الهى براى هوى‏پرستان است. «اتّخذ الهه هواه... اضلّه اللّه... ختم على سمعه و قلبه»
هوى پرستى، سبب مسدود شدن درهاى هدایت به روى انسان است. «مَن اتّخذ الهه هواه... فمن یهدیه»
جز هدایت الهى، هر راهى به ضلالت مى‏انجامد. «فمن یهدیه من بعد اللّه»




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 29 :: 8:35 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

ارتباط مؤثر

یکی از افرادی که با جمعى از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى دیدار کرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز می‏گوید: سال یک‌هزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده ‏اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد نماز را به عربى بخوانیم؟
چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟
عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسى بخوانیم و همین کار را هم کردیم خانواده هایمان کم کم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند. آن‏ها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت، ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد، راهى دیگر برگزینند. چون پند دادن آن‏ها مؤثر نیفتاد; ما را نزد یکى از روحانیان آن زمان بردند.
آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز می ‏خوانیم، به شیوه ‏اى اهانت ‏آمیز، نجس و کافرمان خواند. این عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر ساخت. عاقبت‏ یکى از پدران، افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت . آن‏ها نزد حاج آقا ارباب شتافتند و موضوع را با وى در میان نهادند. او دستور داد در وقتى معین ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را که تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارک ایشان بردند . در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت، آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتى استثنایى روبه رو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسى نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید . وقتى آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است ‏شما یکى یکى خودتان را معرفى کنید و بگویید در چه سطح تحصیلى و چه رشته ‏اى درس می ‏خوانید . آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش‏هاى علمى مطرح کرد و از درس‏هایى مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید که پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بیرون بود . هر کس از عهده پاسخ بر نمی‏آمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو می ‏شد. پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمودند: والدین شما نگران شده‌‏اند که شما نمازتان را به فارسى مى‏خوانید، آن‏ها نمى‏دانند من کسانى را مى‌‏شناسم که - نعوذبالله - اصلاً نماز نمى‌خوانند . شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مى‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم؛ ولى مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم . اکنون شما به خواسته دوران جوانى ‏ام جامه عمل پوشانیده‏اید، آفرین به همت ‏شما . در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده‌‏اید. اکنون یکى از شما که از دیگران مسلط‌تر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه‌کرده‌است. یکى از ما به عادت دانش ‏آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى‏ آمدم . بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست ‏بسم الله چنین باشد. در مورد «بسم‏» ترجمه «به نام‏» عیبى ندارد . اما «الله‏» قابل ترجمه نیست; زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى‏توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسى «حسن‏» باشد، نمى ‏توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن‏» زیبا است؛ اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى ‏آید. کلمه الله اسم خاصى است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏کنند. نمى‏توان «الله‏» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد. خوب «رحمن‏» را چگونه ترجمه کرده‏اید؟
رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولى کامل نیست؛ زیرا «رحمن‏» یکى از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگى او را مى ‏رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست؛ «رحمن‏» یعنى خدایى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مى‏ کند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مى‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى‌فرماید. در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن‏» در حد کمال ترجمه نیست . خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده‏اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان‏».
حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم؛ چون نام وى رحیم بود، بدم نمى‏آمد «مهربان‏» ترجمه کنید; اما چون رحیم کلمه‏اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده‏» ترجمه کرده بودید، راهى به دهى مى‏برد؛ زیرا رحیم یعنى خدایى که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى ‏کند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله‏» آورده‏اید، بد نیست; ولى کامل نیست و اشتباهاتى دارد. من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم؛ اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده‏تر مى‏شود. اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید؛ زیرا خواندنش از نخواندن نماز به‌طور کلى بهتر است [1] .

پی نوشت :

.[1]
http://www.askdin.com/thread12940.html




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 29 :: 8:34 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

خاطره گرفتن غول

دو تا بچه، یک غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های می خندیدند.
گفتم: این کیه؟گفتند: عراقیگفتم: چطوری اسیرش کردید؟
می خندیدند. گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بوده. تشنگی فشار آورده و با لباس بسیجی های خودمان آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بعد پول داده! این طوری لو رفته.»




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 29 :: 8:31 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

پناه بردن به خدا؟

الامام علی ع ـ فی وصیَّتِهِ لکمیلِ بنِ زیادٍ ـ :   

یا کمیلَ بنَ زیادٍ ، سَمِّ کُلَّ یَومٍ بِاسمِ اللّه ِ و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه ِ ، و تَوَکَّلْ عَلَى اللّه ِ ، و اذکُرْنا و سَمِّ بأسمائنا ، و صَلِّ عَلَینا ، و استَعِذْ بِاللّه ِ رَبِّنا ، وَ ادرَأْ [ بذلکَ] عن نفسِکَ و ما تَحُوطُهُ عِنایَتُکَ ، تُکْفَ شَرَّ ذلکَ الیَومِ .( میزان الحکمة، ج 6، ص141)


 امام على ع ـ در سفارش به کمیل بن زیاد ـ فرمود : اى کمیل بن زیاد! هر روز نام خدا را ببر و «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه » بگو و به خدا توکّل کن و ما را یاد کن و نام ما ببر و بر ما درود فرست و به پروردگارمان اللّه پناه به بر ، و بدین سان خود و هر آنچه را که تحت اختیار و سرپرستى توست ، از شرّ آن روز در امان دار .




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 29 :: 8:28 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

مناظره

نمونه ای از مناظرات امام رضا ع   
امام رضا علیه السلام به ابن رامین (فقیه )فرمود:
ابن رامین ! آن وقت که پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه خارج شد، کسی را جای خود نگذاشت ؟
ابن رامین : چرا علی را جای خود گذاشت .
امام رضا ع : پس چرا به اهل مدینه نفرمود خودتان کسی را انتخاب کنید، چون انتخاب شما خطا نمی شود.
ابن رامین : حضرت پیامبر چون نگران بود اختلاف و درگیری در میان مردم بیفتد.
امام : خوب چه عیبی داشت ، اگر هم اختلافی رخ می داد، هنگامی که از مسافرت به مدینه بر می گشت آن را اصلاح می نمود.
ابن رامین : البته عمل آن حضرت که خود جانشین تعیین فرمود، با محکم کاری مناسب تر و منطقی تر بود.
امام : بنابراین برای پس از مرگ خود نیز حتما کسی راجای خود قرار داده است ؟
ابن رامین : نه !
امام : آیا مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟
سفر دنیا کوتاه است و سفر مرگ طولانی و ابدی . پس چگونه شد که هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشین تعیین نکرد - اما در مسافرت چند روزه دنیا خاطر جمع نبود - جانشین تعیین کرد - با این که خود آن حضرتزنده بود و می توانست اختلافات را اصلاح نماید.
ابن رامین در مقابل سخنان منطقی امام ع نتوانست حرفی بگوید و ساکت شد (1)

1
- بحار الانوار، ج 23، ص 75.




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 29 :: 8:26 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

داوری بد

آیه شماره 21  از سوره مبارکه جاثیه:أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ


ترجمه :آیا کسانى که مرتکب کارهاى بد شدند گمان کردند که ما آنان را همچون کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‏اند قرار خواهیم داد و حیات و مرگشان یکسان است؟ چه بد داورى مى‏کنند.


شرح : خداوند عادل است و در نزد او بد کار و نیکوکار یکسان نیستند. «ام حسب...»
ریشه‏ى بسیارى از انحرافات، پندارهاى موهوم است. «ام حسب الّذین...»
گناه، خطر است ولى بیشترین خطر براى کسانى است که به سراغ گناه مى‏روند. «اجترحوا السیّئات» (در کلمه «اجتراح» طلب و خواستن نهفته است)
خلافکاران نیز در فطرت خویش مایلند که هم ردیف نیکوکاران باشند. «ام حسب الّذین اجترحوا السیئات...»
هم ایمان و عمل صالح و هم گناه در زندگى و مرگ انسان‏ها نقش دارند. «سواء محیاهم و مماتهم»
داورى بر اساس خیال و پندار محکوم است. «ام حسب... ساء ما یحکمون»




موضوع مطلب :


سه شنبه 92 آذر 26 :: 3:16 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

نکوهش بی‌جا

سیر، یک روز طعنه زد به پیاز *** که تو مسکین چقدر بد بویی!


گفت، از عیب خویش بی‌خبری *** زان ره از خلق، عیب میجویی


گفتن از زشترویی دگران *** نشود باعث نکورویی


تو گمان می‌کنی که شاخ گلی *** به‌صف سرو و لاله میرویی


یا که همبوی مشک تاتاری *** یا ز ازهار باغ مینویی


خویشتن، بی‌سبب بزرگ مکن *** تو هم از ساکنان این کویی


ره ما، گر کج است و ناهموار *** تو خود، این ره چگونه میپویی


در خود، آن به که نیک‌تر نگری *** اول، آن به که عیب خودگویی


ما زبونیم و شوخ جامه و پست *** تو چرا شوخ تن نمی‌شویی






موضوع مطلب :


1   2   3   4   5   >>   >