برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید نمی از دریای آموزههای اخلاقی امام حسن (ع - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
شنبه 92 دی 14 :: 6:51 عصر ::  نویسنده :

هو

نمی از دریای آموزه‌های اخلاقی امام حسن (ع (

 

انصاف

امام حسن(ع) فرمود: صاحب الناس مثل ما تحب ان یصاحبوک- با مردم چنان رفتار کن که دوست داری با تو آن گونه رفتار کنند. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع) ص 437)

حضرت در این عبارت کوتاه به یکی از مهمترین عوامل تحکیم روابط اجتماعی و حسن همجواری اشاره می‌کنند که در اصطلاح به آن انصاف گویند. انصاف یعنی حمایت و اظهار نمودن حق و ایستادگی برای حقیقت می‌باشد. در مقابل، اگر حق را کتمان کرده و از آن حمایت نکنیم از جاده انصاف خارج شده و نام چنین حالتی را «عصبیت (تعصب ناپسند) می‌گذارند. (معراج‌السعاده ص 256)

امیرالمؤمنین(ع) در تفسیر آیه 90 سوره نحل- ان الله یامر بالعدل والاحسان- عدل را به معنای انصاف و احسان را به معنای بخشش و تفضل می‌داند. (حکمت 231)

امام خمینی(ره) می‌فرماید: علامت شخص منصف آن است که حق را با هرطرف هست از آن طرف حمایت کند گرچه از دشمنان باشد. (چهل حدیث ص 146) در روایت داریم که منصف آن است که حق را بگوید چه به نفع او باشد و چه به زیان او و نیز آمده است که: اگر همان چیزی که تو را خوشحال می‌کند، برای مردم نیز همان را بخواهی بدان که انسان منصفی هستی. (اصول کافی ج 3 ص 214-215)

یک نفر عرب خدمت پیامبر(ص) آمد درحالی که حضرت عازم جنگ بود. عرب رکاب شتر حضرت را گرفت و گفت: یا رسول‌الله! به من کاری را یاد بدهید که مرا به بهشت برساند. پیامبر(ص) فرمود: هرگونه دوست داری مردم با تو رفتار کنند، تو نیز با آنها همان گونه رفتار کن و هرچه را دوست نداری مردم با تو عمل کنند، تو نیز آن را انجام مده. (همان ص 216) با توجه به مطالب گفته شده به نظر می‌رسد: اولا انصاف همردیف عدل وحق است و شخص منصف به کسی گفته می شود که هم عادل باشد و هم حق‌گرا. درمقابل، شخص غیرمنصف کسی است که به نحوی مرتکب ظلم و باطل می‌شود. ثانیا انسان غیرمنصف وقتی از جاده حق و عدالت خارج می‌شود درواقع مرتکب گناه و فعل حرام شده است. به تعبیر علی(ع): ظالم‌ترین روش آن است که از مردم انتظار انصاف داشته باشی اما خود با مردم با انصاف عمل نکنی. (غرر‌الحکم ج 2 ص 477) در روایت، انصاف را از سخت‌ترین واجبات شمرده است. (اصول کافی ج 3 ص 215)

نقل می‌کنند امام زمان(ع) در دکان قفل‌ساز به عالمی که مدتها بعداز ریاضت و چله‌نشینی توفیق دیدار امام(ع) را پیدا کرده بود، فرمود: شما اگر مثل این پیرمرد باشید خود ما سراغ شما می‌آییم. او قفل پیرزن ناتوان را که هیچ مغازه‌داری حاضر به خریدن آن حتی به قیمت 3 شاهی نبود، به 7 شاهی می‌خرد، تا با فروش آن به 8 شاهی یک شاهی خودش سود ببرد. وی استفاده بیش از یک شاهی را از این مقدار جنس بی‌انصافی می‌داند. من هر هفته برای دیدنش و احوالپرسی از او سراغش می‌آیم. زیرا دیندار و خداترس است. ما از شما عمل می‌خواهیم. (کیمیای محبت ص 27)

 

انصاف و مرحوم رجبعلی خیاط

این جور رعایت انصاف از مرحوم رجبعلی خیاط بارها اتفاق افتاده است. یکی از روحانیون می‌گوید: پارچه‌ای به او دادم تا برایم عبا و قبا بدوزد. گفت: دو روز کار دارد و مزدش چهل تومان می‌شود. روزی که رفتم لباسهایم را بگیرم گفت: اجرتش 20 تومان می‌شود. چون فکر می‌کردم دو روز کار می‌برد ولی یک روز کار برد. (همان ص 25)

اگر ما بتوانیم در برخورد با دیگران، خودمان را جای آنها بگذاریم و از موضع آنان مسأله را نگاه کنیم و سپس قضاوت نماییم. دراین صورت به مرز انصاف نزدیک‌تر شده‌ایم و قضاوت‌هایمان صحیح‌تر خواهد شد.

از آن بهره‌ورتر در آفاق کیست

که در ملکرانی به انصاف زیست

چو نوبت رسد زین جهان غربتش

ترحم فرستند بر تربتش

(کلیات سعدی ص 156)

 

بداخلاقی و آثار آن

امام حسن(ع) فرمود: اشد من المصیبه سوءالخلق. بداخلاقی از هر مصیبت و بلایی، سخت‌تر است. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع) ص 40) حضرت در عبارتی دیگر خوش اخلاقی را از جمله بهترین خوبی‌ها و مکارم اخلاق به شمار می‌آورند. (همان ص 39) برخی از مردم مشکلات اجتماعی، بلاهای غیرمنتظره، سیل‌ها، زلزله‌ها، ویرانی‌های ناشی از جنگ، از دست دادن عزیزان و... را مصیبت‌های دردناک به حساب می‌آورند. اما بداخلاقی و ناهنجاریهای رفتاری را آن گونه که لازم است مورد توجه قرار نمی‌دهند. در حالی که امام(ع) بدخلقی را از هر بلایی زیان‌بارتر و دشوارتر معرفی می‌کنند. امام علی(ع) فرمود: هیچ تنهایی و وحشتی وحشتناک‌تر از بداخلاقی نیست. (غررالحکم ج1 ص 336)

 

مضرات بداخلاقی

انسان بداخلاق از حیث روانشناختی کارهایش با سختی و گره خوردن همراه است و از حیث جامعه‌شناختی پی‌درپی موجبات ناراحتی خود و اطرافیان و سلب آسایش دیگران را فراهم می‌سازد. از جمله: شخص بداخلاق آقایی و بزرگی خود را از کف می‌دهد. لذت و شیرینی و طعم زیبای زندگی را به تلخی مبدل می‌کند. دوستان و رفیقان خود را از دست می‌دهد.به شمار دشمنان خود می‌افزاید. روزی و زرق الهی خود را کاستی می‌بخشد.(همان ص 338-337) از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) سرمنشاء و علت اصلی بداخلاقی نهایتا به نادانی و عدم درک صحیح برمی‌گردد: الخلق المذموم من ثمار الجهل.(همان)

به قول سعدی: بدخوی در دست دشمنی گرفتار است که هر کجا رود، از چنگ عقوبت او خلاص نیابد.

 

اگر ز دست بلا بر فلک رود بدخوی

ز دست خوی بد خویش در بلا باشد

(کلیات سعدی ص 159)

از پیامبر(ص) پرسیدند: بدیمنی چیست؟ فرمود: بدخویی و بداخلاقی است و بهترین اعمال خوش اخلاقی می‌باشد. بدخلقی، عمل را تباه می‌سازد، چنانکه سرکه عسل را فاسد می‌کند. به پیامبر(ص) گفتند: فلان زن روزها روزه می‌گیرد و شب‌ها نماز می‌خواند، اما بداخلاق است وهمسایه‌ها را زخم زبان می‌زند. حضرت فرمود: خیری در او نیست، او از اهل دوزخ است. مردی از رسول خدا(ص) پرسید: دین چیست؟ حضرت چهار مرتبه فرمود: دین عبارت از خوش اخلاقی است. دین آن است که خشمگین و عصبانی نشوی. (مجموعه ورام ج1 ص 170-171)

سعدبن معاذ از اصحاب بزرگ پیامبر(ص) فوت می‌کند. رسول خدا(ص) او را با احترام کامل دفن کردند و حتی با پای برهنه و بدون ردا جنازه‌اش را تشییع فرمودند. مادر سعد کنار قبر آمد و گفت: ای سعد: بهشت بر تو گوارا باد. حضرت فرمود: چنین با یقین از طرف خدا خبر نده. هم اکنون او به خاطر بداخلاقی در خانواده دچار فشار قبر است. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص 378)

شهید مطهری از قول استاد خود مرحوم آیت‌الله حاج میرزا علی‌آقا شیرازی نقل می‌کنند: در خواب دیدم مرده‌ام و بدنم را برای دفن به قبرستان حمل می‌کنند. بعد از دفن آنها رفتند ومن تنها ماندم و نگران از اینکه چه خواهد شد. ناگاه سگ سفیدی را دیدم که وارد قبر شد. در همان حال حس کردم که این سگ، همان تندخویی من است که تجسم یافته وبه سراغ من آمده است. مضطرب شدم و در همان حال بودم که حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) تشریف آوردند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن را از تو جدا می‌کنم. (حکایتها و هدایتها ص 169)

ابن‌سینا هنوز به سن بیست سال نرسیده بود که علوم زمان خود را فراگرفت و در علوم الهی و طبیعی و ریاضی سرآمد عصر شد. روزی به مجلس درس ابوعلی بن مسکویه دانشمند معروف حاضر شد. با کمال غرور گردویی را به جلو ابن‌مسکویه افکند و گفت: مساحت سطح این را تعیین کند. ابن‌مسکویه کتاب طهاره الاعراق که در علم اخلاق و تربیت است جلوی ابن‌سینا گذاشت وگفت: تو اول اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت گردو را تعیین کنم. تو به اصلاح اخلاق خود محتاج‌تری از من به تعیین مساحت گردو. ابن‌سینا شرمسار شد و این جمله راهنمای اخلاقی او در همه عمر قرار گرفت.

محمد مهدی رشادتی

 

(داستان راستان ص 75)




موضوع مطلب :