برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید علم غیر نافع - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
چهارشنبه 92 دی 25 :: 4:5 عصر ::  نویسنده :

هو

 

پناه بر خدا از علم غیر نافع 

جامع مشترک بین نبوت و امامت همان مقام شامخ «ولایت» است؛ هم نبی‌ولی خداست و هم امام ولی خداست و اگر درباره ولایت سخنی به میان بیاید، این قدر مشترک محفوظ شده است؛ هم مقام شامخ نبوّت و رسالت ارج نهاده شد و هم به مقام شامخ امامت احترام شد.

 

جامع مشترک بین نبوت و امامت همان مقام شامخ «ولایت» است؛ هم نبی‌ولی خداست و هم امام ولی خداست و اگر درباره ولایت سخنی به میان بیاید، این قدر مشترک محفوظ شده است؛ هم مقام شامخ نبوّت و رسالت ارج نهاده شد و هم به مقام شامخ امامت احترام شد.

دشواری وراثت در ولایت

 آنچه که فریقین نقل کرده‌اند، این است که عالمان دین وارثان انبیایند(1). وارث نبی شدن، وارث رسول شدن کار دشواری است؛ امّا وارث ولی شدن دشوارتر است. این بزرگواران فرمودند: علوم ما و امور ما چند قسم است؛ بعضی از امور است که سهل است و روان است نظیر احکام فقهی و حقوقی و اخلاقی که برای توده مردم بازگو می‌کنند، همگان می‌فهمند. هم فهمش دشوار نیست، هم عملش سخت نیست؛ مَا جُعِلَ عَلَیکُمْ فِی الدّینِ مِنْ حَرَج(2) هم در بخش علم است، هم در بخش عمل. فهمیدن احکام و دستور فقهی و اخلاقی خیلی دشوار نیست، نظیر علوم عادی است که فراگیری‌اش آسان است یا لاأقل سخت نیست و عملش هم اینچنین است که توده مردم هم موفقند؛ شما و ما هم بی‌توفیق نیستیم. امّا اگر کسی بخواهد وارث نبی و رسول بشود، این صَعب است؛ و بخواهد وارث ولی بشود، این «مُستصعب» است. اینکه فرمودند: امرنا صَعبٌ و مُستَصعَبْ لا یَحتَمِلُهُ إلا نَبِیٌّ مُرسَلْ اُو مَلَکٌ مُقَرَّبْ اُو عَبدٌ اِمتَحَنَ اللهُ قَلبُهُ لِلتَّقوی(3)، همین است.

اگر بحث در ولایت است که مشترک بین نبوّت و رسالت و امامت است، باید بکوشید اوّلاً وارثان راستین نبی و رسول بشوید، و ثانیاً وارثان آن مقام شامخ ولایت بشوید. (ولی) آن است که سرپرست خود باشد و بتواند دیگران را هم سرپرستی بکند. این ولایتی که جزء امور مُستصعب است، به معنای سرپرستی ظاهری نیست که از خیلی‌ها برمی‌آید. اگر کسی بتواند والی مجاری ادراکی و تحریکی خود بشود، یعنی حس و وهم و خیال را تحت ولایت عقل ببرد که خیال، هرزه‌گری نکند، وهم، هرزه‌گری نکند، حس، هرزه‌گری نکند، حدیث نفس نداشته باشد، خاطرات نداشته باشد؛ این همیشه دائمُ‌الحضور باشد که لاأقل نمازش و قرائت قرآنش و ادعیه‌اش خالصانه باشد، مزاحمی درون او نباشد؛ این از نظر علمی می‌شود (ولی) که این والی مجاری ادراکی مادون است.

لزوم ولایت «عقل» بر حسّ و خیال

اگر شهوت را، غضب را، خواسته‌ها را، آرزوها را، خوف و رجاء را هم به امامت عقل عملی کنترل کرد، اینها را مُولّی علیه قرار داد، آن عقل عملی که بِهِ یُعبَدُ الرَّحمنْ وَ یُکتَسَبُ الجِنان (4)، آن را والی و ولی قرار داد؛ این شخص می‌تواند خواسته‌های خود را هم تملّک کند، یک چنین آدمی می‌شود ولیّ درونی. آنگاه توفیق آن را احیاناً پیدا می‌کند که نسبت به دیگران هم ولی بشود، آن وقت حرف او در دیگران اثر دارد، محضر او هم در دیگران اثر دارد. ما اگر بخواهیم درس بگوییم، این همه جا هست، سخن بگوییم، نوشته‌ای داشته باشیم؛ همه جا هست. امّا آنی که بتواند ولیّ دل‌ها باشد و مردم را اصلاح کند،‌ آن جزء امور مُستصعب است به اصطلاح که خیلی دشوارتر از کارهای دیگری است.

ارتباط با خداوند موجب آسانی دشواری‌ها

امّا اینکه فرمودند: امر ما و علم ما صعب است، مُستصعب است؛ فرمایشی است درست که ائمه (علیهم السَّلام) فرمودند. نسبت به ما مُستصعب است، صعب است، با شرایط عادی بخواهیم به این مقام برسیم سخت است؛ امّا آیا نسبت به قدرت ذات أقدس إله هم صعب و مُستصعب است یا نه؟ یقیناً نه. اگر چنانچه نسبت به قدرت ذات أقدس إله صعب و مُستصعب نیست، ما با او که رابطه برقرار کنیم،‌ آن صعب را برای ما آسان می‌کند؛ این فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسرَی همین است! یعنی ما آن «عَسیر» را یَسیر می‌کنیم، آن دشوار را سهل می‌کنیم؛ اَمّا مَنْ اَعطَی وَ اتَّقَی. وَ صَدَّقَ بِالحُسنَی. فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسرَی(5). چه را نُیَسِّرُهُ، یعنی آن کار دشوار را برای او آسان می‌کنیم! چیزی که دشوار است، چیزی که صعب و مُستصعب است؛ ما برای او سهل و روان می‌کنیم؛ به این شرط که اَمّا مَنْ اَعطَی وَ اتقَی. وَ صَدَّقَ بِالحُسنَی. پس این راه رفتنی است، شرطش هم همین اموری است که به دست ماست.

مراد از (علم غیر نافع)

راهی که ما را وارث این ذوات مقدّس می‌کند، وجود مبارک پیامبر (ص) تبیین کرده. به ما گفتند: شما در قنوت، در غیر قنوت، در نماز، در تعقیبات نماز از خدا علم طلب بکنید، شرح صدر طلب بکنید، مزید علم طلب بکنید، رَبِّ زِدنِی عِلماً(6) بگویید و مانند آن. بعد هم در تعقیبات، در ادعیه از آن علم بی‌اثر به خدا پناه ببرید، اَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلمٍ لا یَنفَع، مِنْ قَلبٍ لا یَخشَع وَ نَفسٍ لا یَشبَع (7)؛ گفتند از اینها هم به خدا پناه ببرید. هم مثبتش را گفتند، هم منفی‌اش را گفتند؛ هم زشتش را گفتند، هم زیبا را گفتند. گفتند: از خدا علم بخواهید، علم نافع طلب بکنید؛ و علمی که نافع نیست، از آن علم به خدا پناه ببرید دَفعاً و رَفعاً؛ که دنبال یک چنین علمی نروید یا اگر چنین علمی یاد گرفتید، آن را رها کنید.

علمی که نافع نیست مصادیق روشنی دارد. آن سحر و شعبده و کهانت و اینها علم نافع نیست، بله اینها را همه ما می دانیم؛ بعضی از علوم است که تاریخ مصرفش گذشته، آنها را هم می‌فهمیم که اینها علم نافع نیست. اگر منظور از علم غیر نافع همین‌هاست: اَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلمٍ لا یَنفَع! یعنی من به دنبال سحر و شعبده و اینها نروم، به علمی که تاریخ مصرفش گذشته، مبانی‌اش باطل شده، به دنبال اینها نروم؟ یا نه، همین علوم رایج حوزوی ما را می‌گویند، علوم دانشگاهی ما را می‌گویند؟

این را وجود مبارک رسول گرامی (ص) تبیین کرده، فرمود: اگر کسی علمی فرا گرفت، نگفت من خودم رفتم درس خواندم و عالم شدم، چون علم را بالأخره از جای دیگر به آدم عطاء می‌کنند؛ اگر کسی عالم شد و اهل گریه نبود، اگر کسی علمی فرا گرفت، مَنْ اُوتِیَ عِلماً لا یُبکیه، این علم، او را به گریه در نیاورد؛ این لَحَقیقٌ اَنْ یَکُونَ مِمَّنْ اُوتِیَ عِلماً لا یَنفَعُه (8)، این جزو کسانی است که علم غیر نافع به او داده شده است، این مضمون از وجود مبارک آن حضرت رسیده است.

استشهاد وجود مبارک حضرت هم به آیات قرآن است، فرمود که ذات أقدس إله در وصف عالمان دین اینچنین فرمود: إنَّمَا یَخشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ العُلَماء(9)، یعنی اَیُّهَا العُلَماءْ اِخشَعُوا الله. پس این جُمَل خبریّه صرف وصف نیست که یک خبر باشد، بلکه به داعی انشاء القاء شده. خدای سبحان در قرآن کریم در نَعت عالمان دین اینچنین فرمود: عالمان دین کسانی‌اند که: یَخِرُّونَ لِلاَذقانِ سُجَّداً (10)، بعد به اینجا می‌رسد که: وَ یَبکُونَ وَ یَزیدُهُم خُشُوعاً (11). عالمان دین کسانی‌اند؛ وقتی احکام الهی، آیات الهی برای اینها خوانده می‌شود، اینها با چانه‌شان سجده می‌کنند و اشک می‌ریزند، نقیض این چیست؟ عکس و نقیضش این است که اگر کسی اهل خشیت و گریه نبود عالم نیست! عالم نیست یعنی آیا علم ندارد یا این علمش به حال او نافع نیست؟ این علمش به حال او نافع نیست. پس اینکه ما در دعاها می‌گوییم: اَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلمٍ لایَنفَع، راه آزمونش را هم به ما نشان دادند که آیا این علمی که ما یاد گرفتیم به حال ما نافع است یا نافع نیست؟! اگر اینچنین بودیم، به حال ما نافع است؛ اگر خدای ناکرده اینچنین نبودیم، نافع نیست.

 بیانات حضرت آیت‌الله جوادی آملی (دامت برکاته) در دیدار با جمعی از طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ـ قم؛ 18/1/1384          

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ر. ک:  الکافی/ 1/ 32  ـ  بابُ صِفَهِ العِلم وَ فَضلِهِ وَ فَضلِ العُلَماء

(2) حج/ 78                     (3) بصائر الدّرجات/ 26

(4) الکافی/ 1/ 10  ـ  ( کِتابُ العَقلِ وَ الجَهل)؛  با اندکی تفاوت

(5) لیل/ 5 تا 7                 (6) طه/ 114

(7) مستدرک الوسائل/ 5/ 70

(8) بحار الأنوار/ 74/ 81  ـ  ( مَا اُوصی بِهِ رَسول الله (ص) اِلَی اَبی ذَر)

(9) فاطر/ 28                   (10) اسراء/ 107  ـ  با تلخیص

(11) اسراء/ 109

 

به نقل از روزنامه کیهان 22/10/92




موضوع مطلب :