برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید عرفان عملی، کلیات : سلوک و مراحل آن - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
دوشنبه 92 شهریور 18 :: 7:34 صبح ::  نویسنده :

بنام خدا

 

کلیات : سلوک و مراحل آن

 

سلوک

سلوک حرکت از نقط? مبدء بسوی مقصد است. در سلوک عرفانی مقصد و نقط? پایان فنای در توحید است. سالک به شناخت راه، مراحل و منازلی که تا رسیدن به مقصد وجود دارد؛ شناخت موانع راه؛ شناخت حالاتی که برای سالک در طول مسیر پیدا می شود و شناخت نقطه ای که غایت سلوک است نیاز دارد.

بر طبق «من اخلص للّه أربعین صباحاظهرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه[1]» مسافر منازل عرفان پس از آن که تحصیل اخلاص کرد در چهل مرحله به مقصد که حیات ابدی و بقای به معبود است مى‏رسد

مقصد سلوک

مقصد سلوک رسیدن به عالم حیات ابدیّ است که در عرفان به آن «بقاء به معبود» گفته می شود. مطابق آیة شریفة «کلّ شی‏ء هالک إلا وجهه»(قصص88) وجه باقی خداوند در عالم آفرینش نابودی نمی پذیرد و مقصود از وجه خداوند آن جهتى است که حق متعال با آن با دیگران مواجه می شود، و به وسیل? آن بر موجودات دیگر ظهور و تجلّى مى‏کند؛ یعنی مظاهرِ صفات و اسماء خداوند. بر طبق این آیه پایان راه موجودات نابودی است و تنها مظاهر صفات و اسماء الهی و موجوداتی که به مرتب? عالی مظهریّت اسماء الهی نایل شوند از هلاک و بوار مصون خواهند بود. پس واصلان به مقصد نهایی سلوک الی الله که به مرتب? مظهریت انوار الهی نایل شده و به تجرّد کامل -در حدی که موجود ممکن می تواند به آن برسد- رسیده اند از فنا مصون اند.

جاری شدن چشمه سارهای حکمت که علوم حقیقیّه هستند بر زبان این دسته که روایت شریف «من اخلص لله اربعین صباحا. . » آمده اشاره به حیات ابدی آنان است؛ زیرا بر طبق آی? «بل أحیاء، عند ربّهم یرزقون»(آل عمران 169 ) رزق الهى که همان حکمت حقیقی و معارف حق است از جانب ربّ به نفوس قدسیّ که به مرتب? حیات ابدی رسیده اند افاضه می شود.

اهل وصول با احاطه کلّی و جامع -به قدر استعداد امکانی-بر عوالم الوهی به این حکمت و معرفت می رسند و قدرت تصرف در امور عالم را نیز به دست می آورند؛ زیرا رسیدن به علم حقیقى که حکمت اشاره به آن است بدون چنین احاطه ای ممکن نیست.

مراحل سلوک‏

مقصود از پیمودن مدارج سلوک و منازل عالم خلوص آن است که سالک به جایی برسد که تمام ناخالصی ها در او به گونه ای زدوده شود که بازگشت به حال گذشته برای او ناممکن شود؛ زیرا در غیر این صورت بقایاى صفات گذشته که در زوایاى وجود سالک پنهان است مانع نیل او به عوالم عالی شده و با اندک لغزش و کوتاهی در سلوک، و یا با ظهور مانع در زمانی اندک به عالم سافل باز می گردد: «وَ نُرَدُّ عَلى‏ أَعْقابِنا بَعْدَ إذْ هَدینَا اللّهُ» (سوره انعام، آیه 71). طالب کمال در مراحل آغازین مانند ذغالی است که در آتش می رود و شعله ور می شود ولی با خاموش شدن آتش او هم خاموش می شود و به شکل گذشته بر می گردد. پس، صرف ورود در عالم‏خلوص کافى نیست و سالک باید مجاهدت را تا رسیدن به فعلیّت کامل و تحقق به هم? مراحل آن ادامه دهد تا از هم? آلودگی ها پاک شده و نور خلوص به هم? زوایاى قلب و دل او بتابد و آثار انّیت یکسره از درونش محو شود تا بتواند در بساط قرب «أبیت عند ربّى» که سر منزل ینابیع حکمت است قدم گذارد.

نکت? دیگر آن که سیر در منازل خلوص و صعود در مراحل آن مانند گذشت ساعات است که تا تمام دقیقه های یک ساعت طی نشود دسترسی به ساعت بعد ممکن نمی شود؛ پس باید تمام نقایص از وجود سالک پاک شود و تمام مراحل اخلاص ذره ذره طی شود و تا ذرّه‏اى از نقایص مرحل? پیشین باقى مانده نمی توان به عالم بالا قدم گذارد.

سالک برای آن که به عالم خلوص وارد شود باید مراحل و منازل زیادی را پشت سر بگذارد. علماى طریقت این منازل و عقبات را بیان کرده و طریق سیر در آنها را شرح داده‏اند. اکثر این منازل و عقبات در عالم نفس واقع اند و از جمل? مراحل و منازل جهاد اکبر به شمار آمده و عبور ازآنها از مراحل ایمان و نقص در آنها به معنی نقص در ایمان سالک است.

کلید طریق سلوک در آغاز، مسخر کردن بدن و نفس است، مطیع گرداندن بدن نسبت به احکام فقه جوارح گام اول، و تسلیم نمودن نفس نسبت به احکام فقهِ نفس گام دوم است؛ و بعد از آن، فنای نفس و روح حاصل خواهد شد.

اینک به بیان مراحل سلوک می پردازیم:

ایمان اصغر و فقه جوارحی

نقط? آغاز حرکت و اولین منزل سلوک «ایمان اصغر» است که به معنی باور یقینی و تصدیق قلبى به رسالت پیامبر اکرم ص و اذعان به جمیع ما جاء به الرّسول اعم از صفات و اعمال و مصالح و مفاسد و نصب جانشینان است؛ و در مقابل آن، مقدّم داشتن عقل خود و یا رسولان دیگر بر رسول ص قرار دارد.

طالب بعد از آن که به ایمان اصغر رسید باید به عنوان مقدم? سلوک علم به احکام را تحصیل کند؛ زیرابدون چنین دانشی مجاهده بی ثمر است؛ چنانچه أبو عبد الله علیه السّلام فرمود: العامل على غیر بصیرةکالسّائر على غیر الطّریق و لم یزدده السّیر الا بعدا. و این علم هر چه برای طالب واضح تر باشد اثرش سریع تر و بیشتر است.

پس از تحصیل علم، طالب برای آن که به مرتبه بالاتر از ایمان وارد شود باید با استمداد از عنایات ربانی عمل به دانسته ها را بدون هیچ تساهلی آغاز کند و بر انجام فرایض و نوافل عبادی؛ پرهیز از آزار مردم و احسان و انصاف با آنان و التزام کامل به احکام شرع در هم? رفتارش پیوسته مقید باشد . با اطاعت کامل سالک به مرتبه ای بالاتر از ایمان می رسد.

این مرتبه از ایمان شرایطی دارد. نخستین شرط این مرتبه از ایمان وجود عزم کامل و اراد? بدون تزلزل، و صدق و راستی در پایبندی به آن است.

شرط دوم، اخلاص است؛ یعنی پاک کردن نیت از هر مقصد و مقصود دنیایی و آخرتی بلکه از هر آنچه به خود بر می گردد؛ زیرا دخالت هر مراد دیگری در عمل، شرک خفی بوده و بزرگترین مانع راه سلوک است:«فمن کان یرجو لقاء ربّه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربّه احدا» (کهف110). در اواخر حال، همین قصد و نیت هم منتفی می شود چنانچه از بزرگى سؤال کردند که ما ترید؟ قال: أرید أن لا أرید؛ یعنی سالک باید چشم دل از دیدن و ندیدن و رسیدن و نرسیدن و دانستن و ندانستن و ردّ و قبول بپوشد.

شرط سوم، آن است که سالک با هم? وجود به خدا اقبال کند یعنی درونش پیوسته متوجه خدا، و کارهایش و تصمیم هایش برای خدا باشد .

شرط چهارم، دوام عمل است، یعنی بر هر عملی که عزم بر انجامش نموده ثبات ورزد و از انجامش تخلّف نکند، تا این که هر حالى در او به مقام تبدیل شود. عمل کمِ با دوام‏از کثیر بی دوام افضل است؛ زیرا خوف آن است که حقیقت عمل بعد از ترک آن به مخاصمه با تارک برخیزد؛ پس تا جزم بر وفا و ثبات ندارد باید از مرحل? پیشین عبور نکند. و معنای رفق همین است، تا به تدریج بدن و نفس را در تحت اطاعت کامل خود در آورد. در حدیث ابى جعفر علیه السّلام فرموده است: أحبّ الأعمال إلى الله ما داوم علیه العبد و إن قلّ. البته باید با نفس مدارا کند، چه این که نفس از تحمّل بار گران یکدفعه منکسر و از سفر منزجر مى‏گردد أبو جعفر علیه السّلام فرموده که: إنّ هذا الدّین متین فأوغل فیه برفق[2].

مرحل? بعد از تسلیم عملی، تسلیم عقل و انقیاد رأى و هوا نسبت به مقتضای ایمان و ترک اعتراض بر خدا در دل در هم? احکام و اذعان قلبی به این است که جمیع احکام الهی چنان هستند که باید، و آنچه نیست نباید! این مرحله را «اسلام اکبر» نامیده اند. مقابل اسلام اکبر، کفر اکبر است که ترجیح رأى خود بر حکم خداوند است[3]. سالک با اسلام اکبر به اولین مرتب? عبودیّت وارد مى‏شود[4].

ایمان اکبر و فقه نفس

پس از آن که طالب هم? اعضاء و جوارح خود را به عمل شایسته عادت داد مرحل? مجاهده بدنی را به پایان رسانده و به مرحل? مجاهد? با نفس وارد می شود. دراین مرحله او باید با مجاهده ای سخت، از همراهی اولیاء شیطان و همسویی با مقتضیات وهم و شهوت و غضب و عادات و رسوم هجرت کرده و با جنود هوى و هوس به مقابله برخیزد[5].

فقه نفس که علم به احکام طبّ روحانى و تشخیص مصالح و مفاسد و فضائل و رذائل و دقایق و خفایا و حیل و مکاید نفس و سائر جنود ابلیس است مقدم? تسخیر نفس و تسلیم آن است[6]. از آنجا که تشخیص امراض نفسانی هر فرد و شناخت درمان و مقدار دواى لازم برای هر شخص و کیفیت معالجه او کاری سخت و دقیق است و صاحب این دانش باید عقلی تامّ و نظرى ثاقب و ملکه‏اى قدسی داشته باشد برای طالب راهی جز همراهى و مراقبت راهنما و استادی که در همه احوال حال خود را به او عرضه کند نیست.

چون سالک به توفیق و عنایت ربّانى و تعلیم راهنمای روحانى این مرحله را پیمود و چنانکه باید و شاید مجاهده نمود هر نقصانی که در ایمان و اسلام اصغر و عمل به فقه جوارحی او بوده-اگر در شناختن و عمل در آن مرحله کوتاهی نکرده باشد -بر طرف مى‏شود و چنانچه در آنجا خطائى بر او رفته بر او مکشوف مى‏گردد و راه راست و صراط مستقیم بر او روشن و از ظنّ و تخمین به مشاهده و یقین مى‏رسد[7].

مرتب? تسلیم روح و ایجاد شوق و رضا و رغبت که مقتضای ایمان است(و مرحل? بعد از انقیاد عقل است) «ایمان اکبر» نامیده می شود. شرح صدر در کریم?: :«أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلْإسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبّهِ» (سوره زمر آیه 22) مصداق این درجه است.

خروج از عالم طبیعت و ورود به عالم روح

پس از آن که سالک به مقابله با جنود شیطان برخاست و به تسلط آنها بر جان و روان خود پایان داد در زمر? جنود عقل و رحمان جای می گیرد. سالک در این مرحله از عالم طبیعت خارج و به عالم عقل و روح وارد شده است.  قبل از وصول به این مرحله بنده اسیر جنود وهم و غضب و شهوت و مغلوب آمال و امانى و گرفتار هموم و غموم است؛ ‏ولی با پیروزی جنود عقل، علایق عالم طبیعت را رها کرده و از دریاى وهم و امل نجات یافته است. او در این حال در خود صفائى و بهائى و نورى می بیند که فوق ادراک عالم طبیعت است؛ خود را گوهرى یکتا و بى‏همتا مى‏بیند که از موت و فنا و احتیاج و غم رهاو بر عالم طبیعت محیط است. این همان مرحل? موت نفس امّاره و عبور از قیامت انفسیّ? صغرى و ورود به قیامت انفسیّ? وسطى است؛ مرحله ای که سالک به زندگی تازه ای رسیده و بسیاری از امور مخفی برایش ظاهر شده و به مشاهدات معنویّه ملکوتیّه نایل شده است.

طالب سالک با فراغ از این مرحله و با شکست حزب شیطان و جهل به عالم فتح و ظفر که عالم روح است داخل شده و زمان سفر اعظم او از عالم روح به مملکت جبروت و لاهوت و غیره فرا رسیده است.

و مهم ترین کمک سیر در این راه پس از تبعیت از راهنمای آگاه، ذکر و فکر و تضرّع و تبتّل و ابتهال و زاریست‏: «وَ اذْکُر اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبتَّلْ الَیْهِ تَبْتیلا(سوره مزّمّل آیه 8)وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعا وَ خیفَةً (سوره اعراف آیه 205).

اسلام اعظم

ولی سالک در این مرحله در برابر خطر بزرگی قرار دارد؛ اگر عنایت ازلی الهی او را در نیابد به واسط? عظمتی که در خود دیده أنانیّت و اعجاب او را فرا می گیرد و دم از انانیّت ‏مى‏زند و وارد کفر اعظم می شود. و این همان بت پرستى است که حضرت إبراهیم علیه السّلام دورى آن را از خدا طلبید و فرمود: «و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام»(ابراهیم35). زیرا بسی روشن است که درحقّ خلیل علیه السّلام و أبناء حقیقیّه او که انبیاء هستند پرستش صنم هاى مصنوعه متصوّر نیست. و همین شرک بود که خاتم انبیاء صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از آن پناه به خدا برد و گفت: أعوذ بک من الشّرک الخفىّ‏و مخاطب شد به خطاب [و]لَئِنْ أشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ (سوره زمر، آیه 65). ولی با رهایی از این خطر به اسلام اعظم می رسد که حقّ جلّ شأنه ابراهیم خلیل را به آن امر فرمود: «إذ قال له ربّه أسلم»(بقره131).

حقیقت اسلام اعظم عبارت است از تصدیق به نیستى خود و اذعان به عجز و ذلّت و عبودیّت و مملوکیّت، بعد از کشف حقیقت و اعتقاد به اینکه آنچه از خود مشاهده مى‏نمود از احاطه و نور، عین فقر و ظلمت است.

ایمان اعظم

ولی این مرحله هم پایان راه کمال نیست؛ آی? «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی»(فجر30) مراحل بعد از آن را بازگو کرده است: «یا أیّتها النّفس المطمئنّة» به نفسی که از جهاد اکبر فارغ و به عالم فتح و ظفر که مقرّ اطمینان است داخل شده فرمان رجوع به رب داده و کیفیت آن را بیان داشته است. بنده با رجوع به رب به مرتب? دخول در عباد که ایمان اعظم و مرتب? شدید ظهور و وضوح اسلام اعظم است وارد می شود. حقیقت این مرتبه رسیدن به مشاهده و معاین? نیستى خود به عیان پس از ادراک علمی و یقینی است[8]. سالک در این مرحله از عالم ملکوت گذشته و با طلوع قیامت کبراى انفسیّه بر او به عالم جبروت داخل مى‏شود و به مشاهدات ملکوتیّه و معاینات جبروتیّه نایل می گردد.

مرتب? اخلاص و فنا

«و ادخلی جنتی» اشاره به برترین مرتبه ای است که بنده سالک به آن نایل می شود. این آیه سالک را به ترقّى از مرتب? ایمان اعظم و دخول در جنّت پروردگار یعنی دخول در عالم خلوص و مهاجرت از وجود خود به مرتب? عالم وجود مطلق و توجّه تامّ به آن دعوت و راهبری نموده است. در این مرحله بنده با توسّل به ملیک مقتدراز وجود خود هجرت عظمی کرده و آثار ضعیف وجود خود را یکباره منتفى و محو کرده و قدم در بساط توحید مطلق می نهد و در زمر? «احیاء عند ربهم» وارد می شود.

در این وقت سالک قدم بر بساط اخلاص گذارده و به برترین مرتبه قرب الهی وارد شده و از اجسام و ارواح و تعیّنات و اعیان گذر کرده و از همه آنها فانى، و قدم در عالم لاهوت گذارده و قیامت عظماى انفسیّه بر او قائم گشته و به حیات حقیقیّه ابدیّه فائز و باقى رسیده و به افتخار: «وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»، و:  «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلونَ» (سوره صافّات آیه 61) نایل است. در این حال معاینات جبروتیّه او به تجلّیات لاهوتیّه تعالی می یابد و در این هنگام چون دیگر برای او نفسی نیست از تحت «کلّ نفس ذائقة الموت» بیرون رفته و مصداق: «‏أوَ مَنْ کانَ مَیْتا فَأحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نورا یَمْشى بِهِ فِى النّاسِ»(سوره انعام آیه 122) و مشار الیه«و إلا من شاء الله» در کریم?‏: «وَ نُفِخَ فِى الصّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ مَنْ فِى الْأرْضِ» (سوره زمر آیه 68) می باشد [9].

صاحبان این مرتبه از سه امتیاز ویژه بر خوردارند:

 اول: آنکه از محاسب? محشر و حضور در آن عرصه معاف اند: «فَإنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إلا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصینَ» (سوره صافّات آیه 128)؛ زیرا آنان با عبور بر قیامت عظماى انفسیّه، حساب خود را پیش از این پس داده‏اند.

دوّم: سعادت و ثوابی که به همه عطا داده مى‏شود در مقابل عمل و کردارشاناست؛ ولی لطف الهی نسبت به این گروه فوق پاداش کردارشان است:«، وَ ما تُجْزَوْنَ الا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إلا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصینَ» (سوره صافّات آیه 40).

سوّم: ایشان ثناى الهى را آن گونه که سزاوار بارگاه اوست به جا می آورند و مقام کبریائى اش را چنان که باید می شناسند:«‏سُبْحانَ اللهِ عَمّا یَصِفُونَ إلا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصینَ» (سوره صافّات آیه 160) ، و این مرتبه برترین مرتبه ای است که می توان به آن رسید.  دربار? مخلصین آمده است که: لیس بینهم و بین أن ینظروا إلى‏ ربّهم إلا رداء الکبریاء.  و این، بشارتى بزرگ به مخلصین است که به شرف جوار سیّد المرسلین در عالمى فوق عالم ملائکه مقرّبین مشرّفند؛ آنجا که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله از جبرئیل پرسید: هل رأیت الرّبّ؟ قال: بینى و بینه سبعون حجابا من نور، لو دنوت واحدا لاحترقت. و نیز ربّ العزّة در وصف این گروه فرموده است: أولیائى تحت قبابى لا یعرفهم غیرى. یعنى لا یعرف عوالمهم و درجاتهم غیرى(روضه المتقین 9/285).

و مقام اخلاص همان حقیقت ولایت است که مصدر و اصل شجره نبوّت است[10]. و نبوّت متفرّع بر ولایت و متولّد از آن است؛ بلکه ولایت نور و نبوت شعاع و اثر آن است؛ ولىّ به خطاب أقبل مخاطب است و نبىّ به خطاب أدبر بعد أقبل. از این رو، نبوّت بدون ‏ولایت نخواهد بود ولی ولایت بدون نبوّت تحقق دارد.

بندگان مخلصین به عطاى حیات ابدیّ دست یافته و در نزد پروردگار خود حاضرند: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ أمْواتا بَلْ أحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ 3: 169(سوره آل عمران آیه 169). قتل‏ فی سبیل الله اشاره به مرتبه خلوص است و تا بنده در راه کشته نشود داخل عالم خلوص للّه نمی گردد و با نیل به آن، رزق معلوم و مقام عند الرّب بودن که عبارت دیگر از قرب است حاصل می شود. کشته شدن عبارت است از قطع علاقه روح از بدن. قتل فی سبیل اللّه با سیف ظاهر، مثالى است متنزّل از قتل به سیف باطن و آن نیز مثالى است متنزّل از قتل به‏سیف باطنِ باطن؛ از این رو،  ظاهر ِقتل فی سبیل الله هر جا که در قرآن مجید ذکر مى‏شود قتل به سیف ظاهر است و باطن آن قتل به سیف باطن و هر حکمی که در بار? جهاد آمده براى هر دو ثابت است؛ زیرا:«إنّ للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا إلى سبعة أبطن». و از این جا فرموده است: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» 29: 9(سوره عنکبوت آیه 69) و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «رجعنا من الجهاد الأصغر إلى الجهاد الأکبر».

 




موضوع مطلب :