برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید چشم به راه - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
جمعه 92 آذر 15 :: 3:22 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

چشم به راه سپیده

 

تو را غایب نامیده‌اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی .

«غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زده‌اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی‌دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می‌خوانند، ظهورت را از خدا می‌طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می‌شوی، همه انگشت حیرت به دندان می‌گزند با تعجب می‌گویند که تو را پیش از این هم دیده‌اند. و راست می‌گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی، جمعه که از راه می‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست می‌دهند و قرار ازکف می‌نهند و قافله دل‌های بی‌قرار روی به قبله می‌کنند و آمدنت را به انتظار می‌نشینند...

و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه‌ای دیگر با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می‌کنیم.

ما به امید یک نفر هستیم

روزی از روزهای خوب خدا

یک جهان بود، ساده و پرنور

یک جهان بود، پاک، از زشتی

عالمی بود، عاری از زر و زور

 

یکی از روزهای این دنیا

سهم آدم‌کشان دوران شد

لانه خاطرات ما گم شد

کاخی از ظالمان، نمایان شد

 

گرگ دوران، به زوزه سرد

کرد ویران، تمام دنیا را

با تمام قوای هیچ خود

کرد پرخون، تن اسیران را

 

با خیالی به خامی یک خواب

سنگر خود، سپید کرده به سنگ

غافل از آن دل سیاه و کبود

یک تباهی، نهان‌گر نیرنگ

 

روزها، سخت و سرد می‌رفتند

خانه‌های کبوتران گم بود

خانه‌هاشان، به خاک یکسان بود

بودن دیو، داغ مردم بود

 

دیو، هر شب به خانه‌ای می‌رفت

مشتی از عشق را چو مو می‌کرد

با گروهی ز قاتلان زمین

بمب نفرت ز قلب، رو می‌کرد

 

خامش و ساکت و ملال‌انگیز

حال دیگر، زمین ما سرد است

ولی این مشت‌های پرنفرت

پر ز فریاد و کینه و درد است

 

با تمام وجود خود گوییم

مرگ بر قاتلان آدم‌کش

مرگ بر فتنه زمین و زمان

غاصبانی به این جهان، دل خوش

 

زد شبیخون به مرغ پاک عشق

آری آن پست روترین حیوان

کرد پرپر تمام گل‌ها را

کرد خونین، سپیدی انسان

 

حال، پاکی ز بین ما رفته

خوبی و عشق هم خیالی خرد

نفرت و جنگ، دوستی را کشت

گرد و خاکی چو مرگ، با خود برد

 

با وجود صدای توپ و تفنگ

ما به امید یک نفر هستیم

ما به امید مهدی موعود

قاصدی پاک و خوش‌خبر هستیم

 

تا بیاید ز بارگاه خدا

خوبی و عشق را کند آزاد

برکند ریشه بدی‌ها را

خانه‌ دوستی کند آباد

کوثر مسعودیان

قسم

تو را به ساحت این اسب بی‌سوار قسم

به عطر کهنه بابونه بهار قسم

به هر که عاشق زیتون چشمهات شده

به شرحه شرحه سرخ دل انار قسم

به اینکه زنده و بیدار، خشکمان زده است

به خواب سیصد و نه سال کنج غار قسم

به آنکه مست تو خوردیم تا سحر همگی؛

دعای جوشن انگور را هزار قسم

به درس مثنوی نی که می‌دمی در ما

به ناله‌های دل سیمی سه تار قسم

به من که شاعر این شحنه‌های نیمه شبم

به حر به حرمت این نام مستعار قسم

به تو که فرصت آن شد که پنبه‌ها بزنی

و واکنی سر منصورت را ز دار قسم

بیا که رونق عشقت فریب خلق شده

که می‌خورند دروغین به زلف یار قسم

بیا که ابر، نمانده که پشت آن باشی

تو آفتابی و روشن به انتظار قسم

حسین رضوی فرد




موضوع مطلب :