معرفت بنام خدا
قرآن؛ شفای جسم و روح
* محمدرضا ستوده خداوند، قرآن را به عنوان شفا و درمان معرفی میکند. اما این بدان معنا نیست که قرآن فقط شفای جانها و دلها را موجب میشود و از بیماردلی رهایی میبخشد، بلکه به اعتبار اطلاقی که در آیه شفاء است، میتوان گفت که قرآن شفای جسم و جان آدمی است و همانگونه که میتوان با قرآن، دردهای روحی و روانی و فکری را درمان کرد، میتوان دردهای جسمی و بدنی را نیز به وسیله قرآن درمان کرده و از بیماری نجات داد. کاربردهای دعا و نیایش نیز اینگونه است؛ چرا که انسان همانطوری که میتواند از اسباب مادی برای درمان بهره گیرد، میتواند از اسباب فرامادی و معنوی نیز بهرهمند شود، بلکه باید گفت که آن کسی که در اسباب مادی، معجزه درمان را نهاده در دعا و آیات قرآنی نیز معجزه دعا را قرار داده است؛ زیرا به حکم توحید فعلی، شفا تنها در دست اوست و انسان میبایست شفا و درمان را از شافی بخواهد که پزشک و درمان مادی و غیرمادی را اسباب شفا قرار داده است. آنچه درپی میآید نیمنگاهی است به اهمیت شفاخواهی از قرآن، چه استشفای بیماریهای روحی و روانی و چه بیماریهای جسمی. *** درمان و شفا از قرآن خداوند به صراحت میفرماید: و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین؛ و از قرآن آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان نازل میکنیم. (اسراء، آیه82) شفا از «شفی» به معنای اشراف و تحت اختیار در آوردن چیزی است. از آنرو، به درمان بیماری و دستیابی به عافیت و سلامت شفا گویند که وقتی شخصی به جهت مشرف شدن بر مرض و سپس غلبه بر آن (معجم مقاییس اللغه، ج3، ص199، «شفی») و رسیدن به کناره سلامتی، از غلبه و چیرگی بیماری رهایی یافته باشد گویی با درمان بیماری و رهایی از مرگ، جسم و جان خود را تحت اشراف خود گرفته است. لذا به درمان از بیماری، شفا گفته شده و شفا به عنوان اسم برای بهبودی و صحت به کار گرفته شده است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص459، «شفا») به هرحال، شفا به معنای تحت اشراف و اختیار در آوردن جسم و جان و چیرگی بر دشمنی است که میکوشد تا بر جسم و جان غلبه یافته و اختیار آن را در دست گیرد. این عمل درمانی را شفا میگویند. در آیات قرآنی برای بیان این مفهوم و مقصود، واژگانی غیر از شفا چون برء و کشف از ضرر نیز به کار رفته است. برء به معنای برائت و رهایی و آزادی است. از آیات قرآنی به دست میآید که خاستگاه همه چیز از جمله مرگ و حیات، خداوندی است که خالق همه چیز است؛ (ملک، آیه2) زیرا هر چیزی که نام هست و بود بر آن نهاده میشود و از وجود بهرهای برده، مخلوق خداوند است. البته شر و بدی مطلق در هستی وجود ندارد و آنچه وجود دارد شر نسبی است که نسبت به چیزی نقص و نسبت به چیز دیگر کمال است. نکته دیگر آنکه در آیات قرآنی شر به خدا نسبت داده نمیشود؛ زیرا شر و بدی به معنای نقص است و هرگزخداوند امری را ناقص و غیرکامل نمیآفریند، بلکه موجودات خود به دلایل و عللی از تمامی کمال بهرهمند نمیشوند و اسم شر بر آن نهاده میشود. بایدتوجه داشت که مرگ نقص نیست، بلکه کمالی برای آدمی و هر موجودی است تا از نشئهای به نشئه دیگر درآید. همچنین بیماری امر وجودی و کمالی است و اگر نسبت به چیزی شر باشد برای خودش یا دیگری خیر است. با نگاهی به ویروسها و میکروبها و رفتار آنها میتوان دریافت که چرا چنین اعتقادی مطرح میشود. خداوند، خاستگاه بیماری و شفا به هر حال، از نظر آموزههای قرآنی، توحید فعلی امری قطعی است و نمیتوان در هستی امری را یافت که مخلوق الهی و تحت مشیت و اراده او نباشد. بیماری نیز از چنین خصوصیتی برخوردار است؛ اما اینکه حضرت ابراهیم(ع) دراین جمله میفرماید: فاذا مرضت فهو یشفین، وقتی بیمار شدم پس اوست که مرا شفا میدهد (شعراء، آیه 80) برای این است که ایشان درحال بیان نعمتهای الهی بوده است و بیماری نعمت نیست بلکه سلب نعمت است، ولی از آنجایی که آن حضرت(ع) میخواست نعمت شفا را بیان کند به ذکر بیماری نیز پرداخته، ولی آن را به خود نسبت داده است. بنابراین، آن حضرت(ع) به علت رعایت ادب اینگونه سخن نگفته، بلکه چون ایشان در مقام بیان نعمتهای الهی بوده، بیماری را به خود نسبت میدهد، با آنکه هیچ شک و تردیدی ندارد که بیماری نیز از مخلوقات و افعال الهی است. پس در بیان علت نسبت بیماری به خود و نه خدا باید گفت که چون ایشان در مقام بیان نعمتها بود و در همان حال اگر به بیماری اشاره میکرد که سلب نعمت است، مقصود حاصل نمیشد. اما اینکه چرا حضرت(ع) به بیماری در میان نعمتها اشاره میکند و آن را به خود نسبت میدهد، از آن روست تا این گونه از باب مقامی بر جایگاه شفابخشی خداوند به عنوان یک نعمت بزرگ تاکید ورزد. (المیزان، ذیل آیه) به هر حال، خداوند خاستگاه هر چیزی درجهان و خالق و فاعل، خود اوست. ازجمله این امور، بیماری و شفاست که از افعال الهی است. این بیماری و شفا میتواند از طریق اسباب مادی انجام گیرد یا از طریق اسباب غیرمادی. از آنجایی که نفس انسانی ترکیبی از مجرد وماده است و میان آن دو ارتباط تنگاتنگی است، هر یک در دیگری تاثیر دارد. و به خاطر همین تاثیر دو سویه میان عوالم مادی و غیرمادی لازم نیست که تنها درمان و شفا را در اسباب مادی بجوییم، بلکه دراسباب غیرمادی نیز همین تاثیر وجود دارد. قرآن، شفای جسم و روح خداوند در آیه 82 سوره اسراء از شفابخشی قرآن سخن به میان میآورد. هر چند که به نظر میرسد که این شفابخشی به علت طبیعت قرآن و فلسفه نزول، در حوزه روح و روان باشد که همان حقیقت انسان است، ولی چون که کالبد انسانی نقش مهمی در حرکتهای هدایتی و کمالی انسان بازی میکند، شفابخشی قرآن به کالبد نیز تعلق میگیرد. افزون بر این که خداوند در این آیه، شفابخشی را به قرآن نسبت میدهد و آن را محدود به جان و روح یا روان نمیکند. البته از آیه 57 سوره یونس برمیآید که بیشترین تاثیر شفابخشی قرآن را باید در بیماریهای روحی و نفسانی و روانی آدمی جست؛ چرا که قرآن با بیان خویش، شفادهنده انسانها از کوردلی، جهل و سرگردانی در شک است. انسان میتواند با تبرک به قرآن، بسیاری از ناخوشیها و ضررها را برطرف کند و به سلامت و عافیت روح و روان برسد. (مجمعالبیان، ج 6-5، ص 673؛ التبیان، ج 5، ص 395) اما این هرگز به معنای محدودیت در شفابخشی قرآن نیست؛ زیراآنچه که تأثیر را در گیاهان دارویی قرار داده در همین قرآن نیز درمان و شفای جسم و جان را قرار داده است. از آیه 44 سوره فصلت و 82 سوره اسراء برمیآید که کلید این شفابخشی در ایمان اشخاص به شفابخشی قرآن در انسان نهفته است. به این معنا که ایمان به شفابخشی قرآن است که میتواند این تأثیر شگرف را به جا گذارد و دردهای جسمی و روحی مردم را درمان کند و انسان را به سلامت و عافیت رساند. پس همانگونه که خداوند در عسل (نحل، آیات 68 و 69) یا بوته کدو در درمان بیماریهای پوستی و ضعف بدنی و جسمی (صافات، آیه 146) و برخی ازگیاهان و میوهها بهویژه انجیر، زیتون، انار، خرما، انگور و مانند آن شفا و درمان قرار داده، همچنین در آیات قرآنی نیز شفا قرار داده است؛ چرا که اصولا شفا و درمان از خداست و دارو و پزشک تنها اسباب و وسایل الهی است و این خداوند است که به اراده خود در چیزی درمان و شفا قرار میدهد. (شعراء، آیه80) پس تفاوتی نمیکند که این درمان و شفا در اسباب مادی باشد یا در غیر آن قرار گیرد؛ چنانکه خداوند خود به صراحت در آیه 82 سوره اسراء از شفابخشی مطلق و بیقید و شرط (البته جز شرط ایمان) قرآن در جسم و جان سخن به میان آورده است. خداوند در آیه 96 سوره یوسف نشان میدهد که میتوان حتی از امور غیرمرتبط به ظاهر چون پیراهن، شفا و درمان طلبید، به شرط آنکه ارتباط ایمانی میان خداوند و شفابخشی را درک کرده باشیم و بتوانیم از هر چیزی برای درمان استفاده کنیم؛ زیرا این خداوند است که شفا میدهد و درمان میکند و خداوند نیز درمان را میتواند در هر چیزی قرار دهد؛ چنانکه در کلام حضرت عیسی(ع) شفا از بیماریهای پیسی و برص و درمان کور مادرزاد و مانند آن را قرار داد. (آلعمران، آیات 45 و 49؛ مائده، آیه110) خداوند یکی از راههای درمان و شفا را در دعا قرار داده است. دعا که اوج عبودیت و ایمان انسان به خداست، مهمترین ابزاری است که در اختیار انسان برای شفابخشی است. در این میان دعاهایی که از زبان پیامبران(ع) در قرآن وارد شده به سبب جنبه نوری و قرآنی آن بهترین دعاهایی است که مؤمن میتواند در بیماریها و گرفتاریهای گوناگون از آن بهره گیرد. موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 62
بازدید دیروز: 632
کل بازدیدها: 281410
|
||