بنام خدا
سفارشهایی که امیرالمؤمنین(ع) به وجود مبارک امام مجتبی میکند، در حقیقت به جامعه بشری، مخصوصاً به نسل جوان دارد سفارش میکند؛ وگرنه خود امام مجتبی(ع) همه این مراحل کمال را پشت سر گذاشته. اینکه در نامه 31، حضرت او را نصیحت میکند، به عنوان یک فرد عادی جامعه، حضرت را آینه جوانها و جامعه قرار میدهد؛ وگرنه خود حضرت بینیاز از این اوصاف است، چون همه این مطالب را قبلاً فرا گرفت و به دیگران آموخت.
ضرورت هوشمندی جوان در انتخاب منابع اطلاعاتی
وجود مبارک حضرت در این نامه کیفیّت مطالعه کردن و آشنایی با مکتبها را بررسی میکند؛ که انسان کِی با مکتبها آشنا بشود، کِی به آراء دیگران سری بزند و کِی جمعبندی کند. فرمود: هر کسی مجاز نیست که هر حرفی را بشنود. اگر کسی صاحب نظر شد، سرمایه پیدا کرد، دلمایه پیدا کرد، قدرت داوری پیدا کرد، مجتهد شد؛ آنگاه مکتبهای گوناگون، مقالات گوناگون، مجلات گوناگون، آراء و نظرات گوناگون را مطالعه میکند و برترین و بهترین آن را انتخاب میکند. امّا یک نوجوان یا یک جوان که هنوز در تفکرها و مکتبها مجتهد نشد، آیا این مجاز است که هر مقالهای را مطالعه کند، هر کتابی را مطالعه کند؟ آن دینی که گفته: طَلَبُ العِلمِ فَریضِه(1)، آیا مرزی مشخص کرده یا رها کرده؟! اگر نفی و اثبات هر دو عرضه شد و او توان تشخیص و داوری نداشت؛ چه باید کرد؟!
وجود مبارک حضرت امیر در این نامه میفرماید: اینچنین نیست که خواندن هر کتاب، هر مقاله، دیدن هر مکتب برای هر کسی جائز باشد! اگر کسی در بحثهای عقلی یا نقلی واقعاً مجتهد شد؛ این نه تنها میتواند، بلکه باید هم این کار را بکند؛ که مکتبهای گوناگون را ببیند، ارزیابی بکند، مَا هُوَ الحَقّ را بگیرد: فَبَشِّرْ عِبادِ(2)، کدام عباد؟ اَلَّذِینَ یَستَمِعُونَ القُولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنَه (3). او باید اَحسنشناس باشد، صادقشناس باشد، حقیاب باشد تا پیروی کند. ولی اگر نوجوان بود؛ این نوجوان زمین دلش همانند زمین شیار شده است که فوراً هر چه به او تحویل بدهی، او به عنوان یک نِشاء و نِهال میپذیرد و آن را بارور میکند.
به پسرش فرمود: من قبل از اینکه دیگران فضای فکری تو را عوض بکنند، این نامه و این وصیتنامه را نوشتهام تا یک جهانبینی الهی و دینی داشته باشی، روی این خطوط کلّی حرکت کنی. زیرا قلب جوان مثل یک سرزمین آماده بهرهبرداری و کشت است؛ یک. هر بذری که در آن بکاری، فوراً میپذیرد و میرویاند؛ این دو. فرمود: قَلبُ الحَدَث کَالأرضِ الخالِیِه، قلب جوان مثل زمین آماده است. مَا اُلقِیَ فِیهَا قَبِلَتْهُ، هر چه که در این زمین بکاری، او اینطور هنرمندانه عمل نمیکند که این بذر را در یک گوشه بگذارد تا داوری کند؛ بلکه فوراً در دل او کاشته میشود. وقتی در دل او کاشته شد، این زمین طولی نمیکشد که پر از این علف هرز یا حَنظل میشود.
لزوم سبقت در تربیت فرزندان و عدم واگذاری آنها به تجربه
اِیْ بُنَیّ اِنّی لَمَّا رَاَیتُنِی قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَاَیتَنِی اَزدادُ وَهناً بادَرتُ بِوَصِیَّتِی اِلِیک؛ من سنّم از 60 گذشته، بالأخره توانم به حسب ظاهر غیر از مسأله امامت، رو به کاهش است؛ ممکن است دیگر فرصت و حوصله و حال و سلامت هم رو به کاهش باشد، دیگر فرصت نکنیم برای شما نامهنگاری کنیم! ممکن است حوادث و بیماریها و جنگها و حوادث سیاسی ـ اجتماعی دیگر پیش بیاید که فرصت را از من یا از تو بگیرد! اُو یَسبِقُنِی اِلِیکَ بَعضُ غَلَباتَ الهَوی وَ فِتَنِ الدُّنیا؛ یا نه، خدای ناکرده تو در اثر این مشکلات سیاسی ـ اجتماعی دستخوش حوادث بشوی، دیگر در دسترس من نباشی، فَبادَرتُکَ بِالاَدَبِ قَبلَ اَنْ یَقسُوَ قَلْبُکَ وَ یَشتَغِلَ لُبُّکَ؛ قبل از اینکه قلبت قَسی بشود، من به نصیحت عالمانه میپردازم. لِتَستَقْبِلَ بِجِدِّ رَایِکَ مِنَ الاَمرِ مَا قَدْ کَفاکَ اَهلُ التَّجارِبِ بُغیَتَهُ وَ تَجرِبَتَهُ؛ مبادا تو مثل کسانی باشی که خیر و شرّ و نفع و ضرر و حقّ و باطل و صدق و کذب را با تجربه بفهمی! آنهایی که حوادث تلخ را پشت سر میگذارند، چندین بار میافتند و بر میخیزند تا بفهمند راه کجاست، این خطرات را باید تحمّل کنند. من آنچه را که نقد است به تو میگویم؛ گویا با همه پیشینیان بودم! همه تجارب الان نقد در دست من است. دیگران تجربه کردند، تو از تجارب دیگران استفاده کن؛ نه اینکه خودت با تجربه کردن بخواهی چیز بفهمی! تو اگر بخواهی با تجربه چیز بفهمی، باید سختیهای فراوان تحمّل کنی؛ شاید نتوانی شانه از زیر بار سختیها راست کنی! خیلیها خمیدهاند و بلند نشدهاند؛ اینچنین نیست که هر کسی در دوران روزگار سختی را میآزماید، به کامیابی برسد! من همه امور را آگاهم، گویا با همه اهل تجربه بودم و عصاره آزمون آنها را رایگان در اختیار تو قرار میدهم.
فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَوونَهَ الطَّلَبْ وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلاجِ التَّجرِبِه؛ تو چرا به زحمت بیفتی تجربه بکنی؟ این راه را بروی، بعد ببینی بسته است! من میگویم کدام راه را برو، کدام راه را نرو. فَاَتاکَ مِنْ ذلِکَ مَا قَدْ کُنّا نَأتیهْ وَ اسْتَبانَ لَکَ مَا رُبَمَا اَظلَمَ عَلِینَا مِنه؛ سختیهایی که ما دیدیم و دیگران دیدند و برای ما روشن شد، رایگان در اختیار تو قرار میدهم. بعد فرمود: اِیْ بُنَیَّ اِنّی وَ اِنْ لَمْ اَکُنْ عُمِّرْتُ عُمرَ مَنْ کانَ قَبلِی؛ گرچه من سنّم نیم قرن و اَندی است، عمر نوح را نکردهام؛ ولی گویا با همه پیشینیان بودم، همه سود و زیانها و خیر و شرّها و صدق و کذبها و حق و باطلها را دیدم؛ البتّه از منظر امامت وجود مبارک حضرت امیر(ع) آگاه به همه این امور است. فرمود: درست است که ما با اینها از نظر سن نبودیم، ولی از نظر علم با همه اینها بودم. وَ سِرْتُ فِی آثارِهِمْ حَتّی عُدْتُ کَاَحَدِهِم؛ من مثل اینکه یکی از آنها بودم در این حوادث گذشته. بَلْ کَاَنّی بِمَا انْتَهَی اِلَیَّ مِنْ اُمُورِهِمْ وَ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ اَوَّلِهِمْ اِلَی آخِرِهِم؛ گویا ما از اوّل تا آخر با این قافله انسانیّت بودیم. فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذلِکَ مِنْ کَدِرِهِ وَ نَفعَهُ مِنْ ضَرَرِه؛ فهمیدم چه ضرر دارد، چه نفع دارد و مانند آن.
وجود مبارک حضرت امیر به فرزندی که الان دوران دهه چهارم زندگیاش را دارد طی میکند این توصیهها را میکند، سنّ مبارک امام مجتبی از 30 گذشته بود و در آستانه امامت هم هست؛ همه اینها را از دوران کودکی یاد گرفته؛ ولی حضرت او را بهانه کرده که به همه نوجوانها و جوانها بگوید اوّل چه مکتبی را فرا بگیرید، وقتی مجتهد شدید، آنگاه مکاتب گوناگون را هم میتوانید مطالعه کنید.
توصیه به تعلیم قرآن در مرحله اوّل تربیت و علّت آن
تو الان در اوایل عمر هستی، روزگار هم به طرف تو دارد میآید و باید قبل از هر چیزی قرآن یادت بدهم.
قرآن کتابی نیست که کاتب، آن را نوشته باشد، تألیف و تصنیف کرده باشد! این کتابهای بشری همین طور است؛ عالمان دین وقتی یک کتابی را مینویسند، بالأخره میگویند مصنّف و مؤلّف این کتاب فلان حکیم یا فلان فقیه است؛ امّا قرآن کتابی نیست که مؤلّفش خدا باشد، مصنّفش خدا باشد، کاتبش خدا باشد! تعبیر نورانی حضرت امیر(ع) در نهج این است؛ فرمود: فَتَجَلّی لَهُمْ سُبحانَهُ فِی کِتابِهِ مِنْ غِیرِ اَنْ یَکُونُوا رَأوهُ (4). خدا متجلّی در این کتاب است، نه مؤلّف و نه مصنّف این کتاب است! فرمود: متأسفانه خوانندهها آن متجلّی را نمیبینند. این کتاب با کتابهای دیگر فرق میکند! لذا حضرت به امام مجتبی(ع) فرمود: من قبل از هر چیزی دارم بذرافشانی میکنم و قبل از هر مطلبی هم از قرآن شروع میکنم تا با نور آشنا بشوی!
فرزند صالح، ثمره رسیدگی علمی و عملی به فرزند
فرمود: وَاَنْ اَبتَدِئَکَ بِتَعلیمِ کِتابِ اللهِ وَ تأویلِهِ وَ شَرایِعِ الاِسلامِ وَ اَحکامِهِ وَ حلالِهِ وَ حَرامِه لا اُجاوِزُ ذلِکَ بِکَ اِلَی غِیرِهِ؛ من نه از قرآن به غیر قرآن میروم، نه فعلاً از شما صرف نظر میکنم به یاد دیگری باشم! خیلی از ماها به فکر اینیم که مثلاً ما در حوزه یا در مدرسه یا در دانشگاه تدریس میکنیم؛ ولی قبل از هر چیزی باید به فکر بچههایمان باشیم: قُوا اَنفُسَکُمْ وَ اَهلیکُمْ ناراً (5). طوری در منزل ننشینیم، غذا نخوریم، حرف نزنیم که آموزنده نباشد! نحوه خنده ما، نحوه حرف زدن ما، نحوه جامه پوشیدن ما، نحوه غذا خوردن ما در حضور این بچهها باید آموزنده باشد. اَنْ یَلْتَبِسَ عَلَیکَ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ فِیهِ مِنْ اَهوائِهِمْ وَ آرائِهِمْ مِثلَ الَّذِی الْتَبَسَ عَلِیهِم؛ همانطوری که دیگران اشتباه کردند، بیراهه رفتند؛ ممکن است خدای ناکرده تو هم در شائبه شبهه بیفتی و بیراهه بروی.
فرمود: اینکه من تو را تسلیم حوادث بکنم، این کار من نیست! وظیفه پدر نیست که بگوید: حالا بزرگ میشود، خودش راه را پیدا میکند؛ اینطور نیست! تو اگر حادثه ببینی، خدای ناکرده من دیدم؛ چون من میخواهم بمانم. انسان به وسیله فرزند صالح میماند: وَلَدٌ صالِحٌ یَدعُولَه(6). اینچنین نیست که اگر رفت، آنجا همه مشکلاتش حل شده باشد! جریان برزخ و بعد از برزخ اینطور نیست که کار به این آسانی حل بشود! تربیت فرزند صالح و همچنین نسل آینده که خیر و روحانیّت را به همراه داشته باشد، برای گذشتگان خیلی اثر دارد.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامت برکاته) در جلسه درس اخلاق و تفسیر نهجالبلاغه در دیدار با جمعی از اقشار مختلف مردم ـ 3/9/1390
____________________________________
(1) الکافی/ 1/ 30 (2) برداشت از: زمر/ 17 (3) زمر/ 18
(4) نهجالبلاغه/ خ 147 (5) تحریم/ 6 (6) الکافی/ 7/ 56
کیهان 6/10/92
موضوع مطلب :