معرفت هو *محمد احسان آزادی
نیازهای انسان در زندگیاش، از تعدد و تنوع بسیاری برخوردار است. اگر به نیازی پاسخ داده شود، در همان راستا نیاز مهمتر و بالاتری ایجاد میشود؛ به این معنا که پاسخهای انسان به یک نیاز نیز خود از درجات و مراتب بسیاری برخوردار است و به یک معنا میتوان گفت انسان موجودی سیری ناپذیر است و نیازهایش هرگز پایانی ندارد. حال درنظر بگیرید که بخواهد همه مراتب کمالی را برآورده کند که دراین صورت عمرش کفاف نمیکند.
با این همه برخی از نیازها ضروریتر و اساسیتر است. شناخت اینها میتواند درجهتگیریهای زندگی انسان بسیار تاثیرگذار باشد. در مقاله حاضر دیدگاه امام صادق(ع) درباره مهمترین نیازهای اساسی انسان تبیین شده است.
نیازهای ثابت و نیازهای متغیر
نیازهای انسانی دارای تعدد و تنوع بسیار است؛ زیرا انسان موجودی مرکب از ماده و روح است که چنین ترکیبی دو دسته نیازهای مادی و روحی را برای انسان پدید میآورد. از سوی دیگر، نیازهای مادی یا روحی انسان از تعدد بسیار برخوردار است؛ چنان که از نظر کیفیت نیز دارای مراتب و سطوحی است که خود موجب تنوع شدید در خواستهها و نیازهای انسان میشود؛ به گونهای که از نظر کمیت و کیفیت پاسخگویی به این نیازها در یک عمر آدمی شدنی نیست. از اینرو لازم است تا نیازهای اساسی را شناسایی کرده و همه استعداد و فرصت غیر قابل تکرار عمرش را مصروف تحقق و پاسخگویی به آن نیازها کند.
میتوان نیازهای انسانی را به دو دسته نیازهای ثابت و متغیر دستهبندی کرد؛ نیازهای ثابت، آن دسته از نیازهایی است که همه انسانها در هر شرایطی میبایست به آن پاسخ دهند و تغییرات درونی یا شرایط بیرونی و محیطی تغییری در آن ایجاد نمیکند و در همه حال نیازی ثابت است؛ اما نیازهای غیرثابت یا متغیر با توجه به شرایط و متغیرات درونی و بیرونی تغییر یافته و حتی گاه از یک نیاز بودن خارج میشود و اصلا انسان نیازی نمیبیند که درباره آن بیندیشد یا چارهجویی کند و پاسخی برای آن بیابد.
نقش بینش و نگرش در تبیین نیازهای اساسی و ثابت
هرچند که انسانها باید به نیازهای متغیر خود پاسخهای مناسب و درخوری بدهند، اما آنچه دغدغه آدمی است، همان نیازهای ثابت است که برخاسته از ماهیت ترکیبی انسان است.
به این معنا که ماهیت انسانی مقتضی اموری است که لازم است به آنها توجه کرده و پاسخهای مناسب و کاملی به آنها بدهد؛ چرا که در صورت پاسخ ندادن یا پاسخهای نامناسب دادن، تاثیرات بدی بر ماهیت انسانی به جا میگذارد و ماهیت انسان دستخوش تهدید یا نیستی میشود.
بینش و نگرش انسان از هستی و انسان نیازهای اساسی و ثابت انسانی را مشخص میسازد. خداوند در آیات قرآنی به مسئله بینشها و نگرشها بسیار اهمیت میدهد، چرا که فلسفه هر انسانی از جهان و انسان، سبک زندگی او را مشخص میکند. کسی که برایش دنیا اصالت دارد، همه سعادت و نیکی را در امور مادی و دنیوی میداند و میخواهد به هر شکلی شده به این نیازها پاسخ دهد تا خوشبختی را به دست آورد (بقره، آیه 200، جاثیه، آیه 24) چنان که برخیها همه اصالت را به آخرت میبخشند و اصولا نگاهی به دنیا حتی به عنوان مقدمه ندارند در این صورت تنها به نیازهای روحی و معنوی و اخروی خود توجه میکنند، عدهای دیگر هم هر چند که آخرت را اصیل و معنویت را برتر میدانند، ولی دنیا را تنها ابزار و وسیله رسیدن به سعادت اخروی میدانند و به مادیات به عنوان ابزارهای لازم مینگرند که بدون آن نمیتوانند آخرتی داشته باشند، چرا که میبایست در آخرت کشتههای کشتزار دنیای خود را درو کنند. پس هم در دنیا به سعادت مینگرند که در حسنات تجلی میکند و هم چشم به سعادت اخروی دارند که با حسنات دنیوی به دست میآید. (بقره، آیه 201، انعام، آیه 32، عنکبوت، آیه 64)
نیازهای سه گانه اساسی انسان
امام صادق(ع)با توجه به بینش و نگرش وحیانی خود، فلسفه زندگی را بگونهای ترسیم میکند که نیازهای اساسی آن نیز در همان چارچوب معنا مییابد و سبک زندگی خود را براساس همان معین میکند.
از نظر امام صادق(ع) انسان نیازهای ثابتی دارد که اختصاص به دنیا یا آخرت ندارد، بلکه در همه حال و شرایط در دنیا و آخرت به عنوان نیاز اساسی انسان مطرح است و لازم است تا بدان پاسخهای مناسبی داده شود. هر چه پاسخگویی به این نیازها بهتر و مناسبتر باشد، خوشبختی و سعادت انسان در دنیا و آخرت تضمین بیشتر مییابد.
بسیاری از مردم اموری را نیاز اساسی و ثابت انسان میدانند که نیازهای واقعی و فراگیر در همه انسانها و در همه احوالات و شرایط انسانی نیست. این نیازها در حقیقت یا مقتضیات سن و سال است، یا مقتضای زمان و مکان و محیط است و شخص یا جامعه به اشتباه گمان میکنند که اینها نیازهای ثابت و اساسی است که نمیتوان برتر از آن نیازی را شناخت و معرفی کرد. پس لازم میبینند که انسانها همه دغدغه خود را مصروف پاسخگویی به آنها کنند.
اما به نظر میرسد که بهترین پاسخ در بیان نیازهای اساسی انسان، دوگانه باشد، چرا که ماهیت ترکیبی انسان مقتضی این معناست که دو نیاز اصلی یکی برای جسم ودیگری برای روان آدمی وجود داشته باشد که یکی ناظر به نیاز اصلی جسم و دیگری ناظر به نیاز اصلی روان باشد.
پس دست کم میتوان دو نیاز اصلی برای جسم و روان آدمی معرفی کرد. در آیات و روایات بسیار این دوگانه آرامش و آسایش معرفی شده است که همان مولفهها و عناصر خوشبختی است. به این معنا که انسان، خوشبختی خود را زمانی میداند که به این نیازهای دوگانه جسم و روان پاسخی شایسته داشته باشد. آرامش، پاسخی مناسب به نیاز روان و آسایش و رفاه پاسخی در خور به نیاز جسم آدمی است.
اما باید توجه داشت که آنچه به عنوان آرامش و آسایش گفته میشود، در محدوده شخصی است، یعنی هر فردی نیازمند چیزی به عنوان آرامش و آسایش است، اما غیر از این یک نیاز دیگری است که مرتبط با نیاز اجتماعی است. اینجاست که سه گانهای به عنوان مهمترین، اصلیترین و اساسیترین نیاز ثابت انسان مطرح میشود. امام صادق(ع) در این چارچوب، سه گانه را چنین بیان میکند و میفرماید: ثلاثه اشیاء یحتاج الناس طرا الیها: الامن و العدل و الخصب، سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند: امنیت (آرامش)، عدالت و آسایش(رفاه) (تحفالعقول، ص 320)
امنیت به معنی آرامش به دو حوزه فردی و جمعی اشاره دارد. در فرهنگ قرآن، از هر دو حوزه امنیت سخن به میان آمده است. آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی به عنوان یک نیاز طبیعی و اساسی مطرح است. در فرهنگ قرآنی، برای بیان سطح فردی و شخصی آرامش، واژگانی چون طمانینه، اطمینان (فجر، آیه 27، نحل، آیه 106)، تثبیت فواد، ثبات (هود، آیه 120)، ربط قلب (کهف، آیه 14، قصص، آیه 10)، سکن، سکینه (فتح، آیه 4، روم، آیه 21، توبه، آیه 40) و جملاتی چون لاخوف علیهم و لاهم یحزنون (یونس، آیه 62) به کار رفته است.
همچنین در بیان سطح اجتماعی آرامش و امنیت، واژگانی چون امن (فتح، آیه27)، «سلم» (بقره، آیه208) به کار رفته است. بنابراین، انسانها نیاز نخستی که در خود احساس میکنند، همان نیاز آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی است. پس اگر این دو امر فراهم نیاید زندگی بر ایشان تلخ میشود و احساس خوشبختی نخواهند داشت. خوشبخت کسی است که ازنظر فردی و اجتماعی از آرامش برخوردار باشد.
البته کاملترین درجه از احساس سعادت و خوشبختی زمانی شکل میگیرد که آرامش انسانی فراگیر باشد و از مصادیق «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» (یونس، آیه62) باشد که ترسی از آینده و اندوهی نسبت به گذشته در جان و روان آدمی نباشد.
دومین مولفه خوشبختی آسایش است که ارتباط به تن و ماده دارد؛ به این معنا که جسم آدمی نیازهایی دارد که از جمله آنها غذا و مسکن و مانند آن است. پاسخگویی به نیازهای مادی انسان به شکل کامل همان مفهوم آسایش است که در روایت از آن به خصب تعبیر شده است. خصب به معنی سرسبزی و آبادانی و نعمت و فراوانی و رفاه است. در زمینی که انسان به آرامش میرسد، زمینی است که همه امکانات رفاهی فراهم آید و تن در آسایش باشد. وقتی خصب و نعمت باشد، آدمی ازنظر تن در آسایش است و این آسایش در کنار آرامش است که خوشبختی فردی را رقم میزند.
اما از آنجایی که انسان در جامعه زندگی میکند و با افراد انسانی ارتباط دارد نیازمند چیزی است که این روابط را به درستی سامان دهد. اینجاست که عدالت به عنوان میزان و ترازوی ساماندهی و نظم بخشی به روابط اجتماعی وارد میشود. انسان در بعد اجتماعی نیازمند آن است که عدالت حاکم باشد تا احساس خوشبختی و آسایش و آرامش کند. اینجاست که امام صادق(ع) به مسأله عدالت به عنوان نیاز اساسی دیگر انسان در همه شرایط اشاره میکند و میفرماید اگر انسانی بخواهد نیازهای واقعی خویش را بشناسد باید آرامش و آسایش و عدالت را اصول اساسی نیاز خود دانسته و به پاسخگویی نسبت به آن اقدام کند و این نیازهای خویش را به درستی برآورده سازد.
امام صادق(ع) در جایی دیگر میفرماید که زندگی نیازمند تأمین پنج عنصر اساسی است. البته ایشان در اینجا نیز دو مولفه اصلی خوشبختی را تکرار میکند که همان آرامش و آسایش است و در بالا درباره آنها سخن گفته شد، ولی عناصر دیگری را نیز مطرح کرده که در تحقق کمال خوشبختی و تأمین دو مولفه اصلی، نقش اساسی را ایفا میکنند. آن حضرت میفرماید: خمس خصال من فقد واحده منهن لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب، فاولها: صحه البدن و الثانیه: الامن و الثالثه: السعه فی الرزق، و الرابعه: الانیس الموافق (قال الراوی:) قلت: و ما الانیس الموافق؟ قال: الزوجه الصالحه، و الولد الصالح، و الخلیط الصالح و الخامسه: و هی تجمع هذه الخصال: الدعه؛ پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگیاش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراه هم رأی. راوی پرسید: همراه همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است. (خصال، ص284)
در حقیقت آرامش و آسایش (رفاه) کلید خوشبختی و مولفه اصلی است که با عناصری از جمله عدالت، همسران و فرزندان صالح و یاران خوب و سلامت تن و روان و مانند آن تأمین میشود.
امیرمؤمنان علی(ع) نیز در بیان راههای رسیدن به خوشبختی به عناصری اشاره میکند که تحقق بخش همان آرامش و آسایش است. آن حضرت(ع) میفرماید: وصول المرء الی کل ما یبتغیه من طیب عیشه و امن سربه و سعه رزقه بحسن نیته و سعه خلقه؛ انسان، با نیت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوی آن است، از زندگی خوش و امنیت محیط و روزی زیاد، دست مییابد. (غرر الحکم، ح10141)
به سخن دیگر، هر انسانی طالب چیزی است که از آن به سعادت، خوشبختی، فلاح و رستگاری، فوز و پیروزی و مانند آن یاد میکند. این سعادت در بردارنده دو مولفه اصلی است که همان آرامش و آسایش است و برای رسیدن به آن و پاسخگویی به این نیاز اساسی و اصلی، ابزارها و راههائی وجود دارد که در برخی دیگر از احادیث بیان شده است.
البته ازنظر آموزههای قرآنی، فلاح و خوشبختی واقعی و کامل در دنیا دست یافتنی نیست بلکه دنیا تنها بستری برای رسیدن به کمال خوشبختی است که در قیامت و آخرت به دست میآید. از اینرو در آیات قرآنی این معنا مورد توجه است که اگر کسی میخواهد خوشبختی کامل و بینقصان و بیعیبی را تجربه کند میبایست به بهشت درآید که در آنجا سعادت بیپایان و سرمدی نصیب انسان میشود. (انبیاء، آیه103) ولی این به معنای نادیده گرفتن سعادت دنیوی نیست؛ چراکه دنیا مزرعه آخرت است. موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 98
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 280814
|
||