معرفت هو
تبیین فلسفه زندگی قرآنی و اهداف و سبک زندگی نقش انسان در دنیا خداوند انسان را آفریده است تا به عنوان خلیفه الهی در زمین عمل کند؛ به این معنا که انسان میبایست به عنوان مظهر تمامی اسما و صفات الهی، در جایگاه مظهر پروردگاری قرار گیرد و در جهان تغییراتی متناسب با اهداف آفرینش هستی را ایجاد کند. اما از آنجایی که همه انسانها در مسیر الهی قرار نمیگیرند و به مسئولیت و ماموریت خود نمیپردازند، گاه این تغییرات بر خلاف فلسفه و حکمت آفرینش هستی و آدمی است و به جای اینکه متناسب و عادلانه باشد، فاسد و ستمگرانهای میشود. کسانی تغییرات مثبت را موجب میشوند که همه اسمای سرشته در ذات خود را با عبودیت و اطاعت از احکام عقل و وحی به کمال رسانده باشند؛ اما آنانی که به جای بهرهمندی از عقل و وحی، به هواهای نفسانی خود و وسوسههای شیطانی ابلیس گوش جان سپرده و گناه و فجور کردهاند (شمس، آیات 7 تا 10) به عنوان اولیای شیطان و پیروانش به تغییراتی دست میزنند که مخالف مشیت و حکمتالهی است. (نساء، آیه119) انواع تغییرات با توجه به آنچه گذشت معلوم میشود که تغییراتی که انسان ایجاد میکند نخست در خود و سپس در بیرون است. از اینرو در آموزههای قرآنی از انواع تغییرات سخن به میان آمده است که از جمله مهمترین آنها تغییر در نفس و تغییر در جامعه و جهان است. تغییری که انسان در نفس خود ایجاد میکند به دو شکل مثبت و منفی است. اگر انسان بر اساس الهامات فطری و عقلی و وحیانی عمل کند، این تغییر در راستای کمال خواهد بود و آدمی را ربانی میکند و شخص در این حالت خلافت مطلق خداوندی را به عهده میگیرد. در این تغییرات مثبت درونی و نفسانی، بهرهگیری از همه الهامات تقوایی و مثبت بسیار مهم است. این تغییرات در دو حوزه حکمت نظری و حکمت عملی رخ میدهد و انسان از نظر شناختی به حقایق هستی از طریق عقل و وحی جزم پیدا میکند و از نظر عملی نیز به همه آن دانستههایش عمل میکند تا در مقام اراده نیز با عزم جدی و همت عالی خود تغییرات را در همه وجودش ایجاد کند. این تغییر مثبت که به شکل فرآیندی به دست میآید به عنوان تعلیم و تزکیه در آیات قرآنی بیان شده است که به حوزه علم و عمل مرتبط است. (بقره، آیات 129 و 174 آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) نوع دیگری از تغییر وجود دارد که تغییر فردی نیست، بلکه تغییر اجتماعی است که انسان در رابطه با اجتماع انجام میدهد. البته این تغییرات اجتماعی هر چند بر تغییرات فردی استوار است و تا تغیرات مثبت فردی صورت نگیرد تغییرات مثبت اجتماعی شدنی نیست؛ اما باید توجه داشت که زمانی این تغییرات اجتماعی میتواند تحقق یابد که گروهی از افراد جامعه تغییرات فردی را ایجاد کرده باشند؛ زیرا تغییرات اجتماعی نیازمند هستهای از افراد خودساخته علمی و عملی است. (رعد، آیه 11) نوع دیگر از تغییرات که در آیات قرآنی بدان اشاره و تاکید شده، تغییر در جهان است. به این معنا که انسان میبایست پس از تغییر مثبت در خود و رشد و بالندگی در حوزه علم و عمل، به اصلاح جهان بپردازد و به مسئولیتهایی اقدام کند که در ارتباط با دیگران است مانند توصیه به حق و صبر (عصر، آیه 3)، امر به معروف و نهی از منکر در حوزه عمل اجتماعی (آل عمران، آیه 104) و یا آبادسازی و عمران زمین (هود، آیه 61) و پرهیز از هر گونه فساد و تباهی در آن (روم، آیه 41) در عرصه جهانی و مانند آن. خداوند در آیه 119 سوره نساء به انسانها هشدار میدهد که بر اساس خواستههای نفسانی و وسوسههای ابلیسی تغییرات را انجام ندهند که چنین تغییراتی زیان آشکاری است که در اصل سرمایه وجودی رخ خواهد داد. این بدان معناست که انسانها از این توان برخوردارند که در جهان خلقت نیز تصرف کنند و خلقت موجودات را دگرگون کنند. این تغییرات در خلقت جهان اگر در راستای مشیت و حکمت الهی باشد نه تنها نادرست نیست، بلکه بر اساس مسئولیت و ماموریت انسان به عنوان خلیفه است؛ اما اگر تغییر در خلقت، شیطانی باشد فساد و تباهی در جان و جهان و جامعه است. اراده و اختیار و آزادی اینکه انسان تغییراتی را در خود و جامعه و جهان خلقت ایجاد میکند، به دلیل آن است که انسان دارای اراده است. اراده، امری است که در میان موجودات هستی تنها به انسان و جن داده شده است و دیگر موجودات هستی از چنین چیزی برخوردار نیستند؛ زیرا فرشتگان که در مرتبه عقل محض قرار دارند، ممکن است از نظر علمی حتی در سطح بالاتری قرار گیرند که البته بر اساس آموزههای قرآنی در سطح برتری از انسان قرار ندارند (بقره، آیه 31 و 32) ولی شکی نیست که آنان دارای اراده نیستند و هر آنچه که به آنان گفته و فرمان داده شود بیهیچ خطا و اشتباه و عصیانی انجام میدهند. (تحریم، آیه 6) اما انسان و جنیان به سبب داشتن اراده از اختیار و آزادی انتخاب در محدوده مشیت الهی برخوردارند و میتوانند در چارچوب سنتهای الهی به حکم «لاجبر و لاتفویض، بل امر بین الامرین؛ نه جبر و نه اختیار بلکه امری میان آن دو» دست کم دو مسیر سازنده و غیر سازنده را طی کنند که در آیات قرآنی از آن به ایمان و کفر، شکر و کفران و مانند آن یاد شده است. (انسان، آیه 3؛ بلد، آیه 10) بر اساس آموزههای قرآنی، همین اراده و اختیار است که انسان را مسئول در برابر افکار و اعمالش قرار میدهد و انسان در دنیا و آخرت باید کیفر اعمال خوب و بدش را ببیند و این گونه نیست که مجبور مطلق باشد و مانند فرشتگان از اراده و اختیار و آزادی و حق انتخاب بهره مند نباشد، یا آنکه مانند خداوند فعال ما یشاءباشد و هر طوری که بخواهد هر کاری را انجام دهد؛ زیرا با همه آزادی که در اختیار دارد مجبور است درچارچوب سنتها و قوانین حاکم بر جهان رفتار کند. انقلاب و تغییرات اجتماعی پدیدههای اجتماعی چون انقلاب و اصلاحات از اموری است که انسانها در چارچوب خلافت الهی میتوانند آن را پدید آورند. البته انقلاب میتواند به دو شکل مثبت و منفی رخ دهد؛ زیرا هر دگرگونی نمیتواند مثبت باشد؛ بلکه گاه عقبگرد به وضعیت پستتر اجتماعی است؛ چنانکه انقلابی که درسقیفه بنیساعده رخ داد، یک عقب گرد به سوی دوران جاهلیت بود که پس از انقلاب مثبت پیامبر (ص) رخ داد. پس انقلابات میتواند به دو شکل اصلاحی و یا ارتجاعی صورت گیرد. جهتگیری انقلاب اگر در راستای اهداف آفرینش و مشیت و حکمت الهی باشد، چنین انقلابی میتواند موج و جریانی را در جامعه پدید آورد که جامعه را یک شبه همانند شب قدر هزار سال پیش برد. انقلاب اسلامی نمونهای از این دست انقلابها بود که جامعه اسلامی را با شب قدری مواجه کرد که هزار سال از عقب افتادگی اجتماعی و علمی و فرهنگی رهایی یافت و مردمان سست و خفته و بی اراده را به مردمانی با ایمان و قوی و بیدار تبدیل کرد به گونهای که در حوزه علمی و فرهنگی و تمدنی و حتی تربیتی و اخلاقی رشد چشمگیری داشته است. انقلاب اگر در راستای اهداف آفرینش نباشد مانند انقلابهای کمونیستی و سکولار نوعی ارتجاع و عقب گرد همانند انقلابهای جاهلی است که نه تنها مفید برای انسان و جامعه نیست، بلکه به جهان نیز آسیب وارد میکند. در آیات قرآنی از تغییرات در خلقت سخن به میان آمده است که نوعی انقلاب در هستی است که اگر مطابق مشیت و حکمت الهی و در راستای آبادانی و عمران باشد، بسیار مفید و سازنده است، ولی اگر این انقلاب علمی و تغییر در جهان موجب فساد و تباهی باشد بسیار زیانبار خواهد بود. اصلاحات اجتماعی اصولا انسان و جامعه نیازمند اصلاحات دائمی است؛ زیرا دشمنانی درونی و بیرونی همیشه در کمین انسان هستند تا او را از مسیر خلقت و خالق دور سازند. (بقره، آیات 168 و 208؛ انعام، آیه 142؛ نور، آیه 21) پس از آنجایی که انسان گام به گام از خداوند و حق دور میشود، میبایست همواره مراقبت کند و به اصلاح اموری بپردازد که آن را فاسد ساخته است. تغییر، گاه چنان نرم و آهسته و آرام اتفاق میافتد که آدمی متوجه تغییرات در خود و جامعه و جهان نمیشود. لذا باید بسیار مواظب و مراقب باشد که این تغییرات در جنبه منفی و غیر سازنده و فسادآمیز نباشد. هر انسانی موظف است تا به میزان توان خود در اصلاح خود و جامعه و جهان تلاش کند. (هود، آیه 88) از آنجایی که بر اساس آموزههای قرآنی، هر گونه عمل انسانی از جمله اعمال اجتماعی، مبتنی بر شخصیت انسانی است و روانشناسی در جامعهشناسی نقش اساسی دارد و به سخن دیگر روانشناسی بر جامعهشناسی تقدم دارد، لازم است تا اصلاح افکار و اندیشهها بر اصلاح رفتارهای اجتماعی مقدم شود؛ چرا که به تعبیر خداوند« کل یعمل علی شاکلته؛ هر انسانی بر اساس شخصیت و شاکله وجودی خود رفتار میکند». (اسراء، آیه 84) خداوند در آیه 16 سوره رعد تغییرات اجتماعی و اصلاحات مثبت را مبتنی بر تغییرات شخصیت انسانها و بهبود درونی آنان دانسته است تا این گونه تغییرات مثبت اجتماعی تحقق یابد. خداوند هم چنین تغییرات در جهان از جمله افزایش بارندگی و برکات آسمانی و زمینی و مادی و معنوی و دنیوی و اخروی را بر پایه تغییرات در شخصیت ارزیابی و تحلیل کرده و میفرماید: «ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض؛ و اگر اهل قریهها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، به طور قطع برکاتی از آسمان و زمین برای آنان میگشودیم». (اعراف، آیه96) پس تغییر درونی و فردی انسانها عامل اساسی برای هر گونه تغییر اجتماعی بلکه در خلقت جهان است. اگر بخواهیم در جهان تصرف سازندهای داشته باشیم و آن را به خدمت گیریم و مسخر خود گردانیم میبایست خود را اصلاح کنیم تا بتوانیم بیرون و جامعه و جهان را اصلاح نماییم. در آیات قرآنی میزان و سطح تاثیرگذاری هر فرد بر جامعه و جهان به میزان خودسازی و تزکیه و تقوای او ارتباط داده شده است. هر چه میزان خودسازی الهی بیشتر باشد، به همان میزان سطح ومیزان تاثیرگذاری بر جامعه و جهان نیز افزایش مییابد. از امام امیرمومنان علی (ع) و نیز امام صادق (ع) نقل شده که ایشان میفرمایند: مَن اَصلَحَ بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصلَحَ اللهُ ما بَینَهُ و بَینَ النَّاسِ؛ کسی که بین خود و خدایش را اصلاح کند خداوند بین او و مردم را اصلاح میکند. ( بحارالانوار، ج71، ص366، ح12؛ محاسن، ص29، حدیث13) پس نوعی تغییر و اصلاحات در شخص پیش از هر تغییر اجتماعی لازم است. اگر اصلاحاتی میان خدا و بنده ایجاد شود این اصلاحات دامنه وسیع و گستردهای پیدا کرده و میان انسان و جامعه و سپس جهان گسترش مییابد. پس دایره و سطح تاثیرگذاری هر انسانی بسته به میزان سطحی دارد که انسان در درون خویش با خداوند ایجاد میکند و از آن منبع لایزال اصلاحات و قدرت و علم بهرهمند میشود. ترک مبانی و اصول، عامل شکست انقلاب و اصلاحات بر اساس آنچه بیان شد شکست انقلابهای اصلاحی زمانی صورت میگیرد که انسانها و افراد جامعه از اصولی که انقلاب و اصلاحات را پدید آورده دست بردارند و برخلاف آن مبانی و اصول حرکت کنند. به عبارت دیگر هر چه انسان و جامعه از اصول و مبانی دور شود به همان میزان در تغییرات مثبت و اصلاحات شکست خورده است. حفاظت بر مبانی و اصول انقلاب و اصلاحات امری لازم و بایسته است؛ چرا که هر گونه تغییر در پایبندی و یا عقبنشینی از اصول و مبانی به معنی بازگشت به مسیر باطل و ظلم و بیعدالتی خواهد بود و انقلاب را با شکست و نابودی مواجه خواهد ساخت. خداوند در آیه 11 سوره رعد میفرماید: ان الله لا یغیر ما بقو م حتی یغیروا ما بانفسهم ،خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند. همچنین خداوند در آیه 53 سوره انفال میفرماید: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیرواما بانفسهم؛ این بخاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمیدهد جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند. این آیات بیانگر یک قانون کلی و عمومی اسلام است که هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام وملتها در درجه اول به خود آنها باز میگردد. پس شانس و طالع و اقبال و تصادف و تاثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ کدام پایه ندارد و آنچه اساس و پایه است این است که ملتی خود بخواهد سربلند و سرفراز و پیروز و پیشرو باشد و یا به عکس خودش تن به ذلت و زبونی و شکست دهد حتی لطف خداوند یا مجازات او بی مقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد. به تعبیر دیگر این دو آیه یکی از اصول اجتماعی اسلام را این چنین بیان می کند که مهمترین اصل در پیروزی و شکست و خوشبختی و بدبختی یک جامعه مردم خود آن جامعه هستند و هر گونه تغییرات بیرونی متکی به تغییرات درونی ملتها و اقوام است و هر گونه پیروزی و شکستی که به قومی می رسد از همین جا سرچشمه میگیرد. ( مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1375، ج10، ص 145) پس اگر جامعهای دست از مبانی و اصول انقلاب و اصلاحات راستین بردارد، نعمت انقلاب به نقمت تبدیل میشود و خداوند نعمت را از آنان میگیرد و آنان را گرفتار ذلت و خواری میکند و عزت و سربلندی و استقلال و برکات را از آنان سلب مینماید. فرامرز قربانی به نقل از روزنامه کیهان 17/11/92 موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 207
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 280923
|
||