منزلت مادر
مادر از نظر فرهنگ اسلام دارای جایگاه ویژهای است. رهبر عالیقدر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله در یک جمله زیبا مقام و منزلت حقیقی مادر را چنین بیان میکند: «الجنة تحت اقدام الامهات؛ بهشت زیر پای مادران است.»

مادر از نظر فرهنگ اسلام دارای جایگاه ویژهای است. رهبر عالیقدر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله در یک جمله زیبا مقام و منزلت حقیقی مادر را چنین بیان میکند: «الجنة تحت اقدام الامهات 1؛ بهشت زیر پای مادران است.» و در جملهای دیگر فرمود: «تحت اقدام الامهات روضة من ریاض الجنة؛ جای قدمهای مادران باغی از باغهای بهشت است.»
این سخنان گهربار رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله نهایت درجه تکریم مادر است. یعنی هر کس بخواهد به عالیترین مقامات انسانی دست یابد، باید مادر خود را مورد احترام و محبت قرار دهد.
در مورد مقام ارجمند مادر، مطالب فراوانی در سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام میتوان یافت. در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم:
امام صادق علیه السلام فرمود: مردی به حضور رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمده و عرضه داشت:ای رسول خدا! به کدامیک از بستگانم نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. مرد پرسید: بعد از آن؟ فرمود: به مادرت. برای بار سوم پرسید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مادرت. در نوبت چهارم حضرت فرمود: به پدرت نیکی کن! 2
از امام سجاد علیه السلام روایت شده است که فرمود: مردی به حضور حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله شرفیاب شده و اظهار داشت:ای رسول خدا! من مردی گنه کار و آلوده به معصیت هستم و از انجام هیچ گناهی فروگذاری نکردهام، آیا امید آمرزش برایم هست؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد گفت: فقط پدرم زنده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: برو با او خوشرفتاری کن. آن مرد رفت و پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از رفتن او زیر لب زمزمه میکرد که:ای کاش مادرش زنده بود! 3
روزی شخصی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفت:ای رسول خدا! مادرم پیر شده و پیش من زندگی میکند، او را در شت خود حمل کرده، برای رفع حوائجش به این طرف و آن طرف میبرم، و از درآمد خویش نیازهای وی را تامین مینمایم، با دست خود او را از آزار و اذیتها محافظت میکنم، با کمال ادب و تعظیم و احترام با او رفتار مینمایم. آیا زحمات وی را تا حدودی جبران کرده ام؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه، زیرا شکم او جایگاه تو، پستانهایش منبع تغذیه تو، قدمهایش وسیله حرکت تو، دستهایش محافظ تو، و آغوش او گهواره ات بوده است. او این همه خدمات را با رضایت خاطر برای تو انجام میداد و آرزو میکرد که تو زنده بمانی؛ ولی تو خدماتی را به وی ارائه میدهی، در حالی که انتظار مرگ او را داری 4.
مادر یک مسیحی
زکریا بن ابراهیم یکی از محدثین شیعی و از یاران امام صادق علیه السلام است. او در شرح حال خود میگوید: من مسیحی بودم و سپس به اسلام گرویدم و به خانه خدا مشرف شدم. در سفر حج، به محضر امام صادق شرفیاب گشته و به حضرت عرض کردم که من مسیحی بودهام و مسلمان شدهام.
امام علیه السلام پرسید: در اسلام چه امتیازی دیدی که آن را پذیرفتی؟ گفتم: این آیه قرآن توجه مرا جلب کرده و توسط آن هدایت شدم: «ما کنت تدری ما الکتاب ولا الایمان ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء»؛ «تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که هر که را خواهیم بدان هدایت کنیم.»
امام علیه السلام فرمود: خدا تو را به اسلام هدایت نموده و قلبت را به نور آن روشن ساخته است. سپس برای من دعا کرد و هدایت بیشتری را از خداوند برایم مسئلت نمود.
به امام عرض کردم: پدر و مادر و بستگان من در آئین مسیحیت باقی هستند و مادرم نابینا است. آیا برای من جایز است که با آنها زندگی کنم و روابطی داشته باشم؟
امام پرسید: آیا آنها گوشت خوک میخورند؟
گفتم: نه.
فرمود: معاشرت تو با آنها بی مانع است. سپس اضافه کرد: درباره مادرت مراقب باش. به او نیکی و احسان کن و هرگاه زندگیاش به پایان رسید و از دنیا رفت، خودت عهده دار کفن و دفن او باش.
چون از سفر حج برگشتم و به کوفه رسیدم، بر طبق فرمان امام صادق علیه السلام، خوشرفتاری و مهربانی زیادی به مادرم نمودم. خودم به او غذا میدادم و لباسش را مرتب میکردم و سرش را شانه میزدم و عهده دار خدمتش میشدم. مادرم که این تغییرات را در روش من دید، گفت: تو در آن روزگاری که به دین من بودی، با من این طور رفتار نمیکردی، چه دلیلی دارد که از وقتی که به اسلام گرویدهای، این قدر به من محبت میکنی؟
گفتم: یکی از فرزندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دستور داده که این گونه رفتار کنم.
گفت: آیا او همان پیامبر شما است؟
گفتم: نه بعد از پیامبر ما پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شد و او پسر پیامبر ماست.
گفت: این دستورات، از آموزههای پیامبران است و دین تو از دین من بهتر است، مرا راهنمایی کن تا مسلمان شوم. من طریقه اسلام را به او آموختم و او مسلمان شد. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند و در نیمه شب کسالتی پیدا کرد. من در کنار بسترش به پرستاری پرداختم. به من گفت: پسرم! اعتقادات اسلام را دوباره برایم تکرار کن، من تکرار کردم و او به همه آنان اقرار کرد و در همان شب چشم از جهان فروبست. بامداد روز بعد جنازهاش به وسیله گروهی از مسلمانان و مطابق آئین اسلامی تشییع شد و من بر جنازه او نماز خواندم و با دست خود به خاک سپردم 5.
پی نوشت:
1) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 181.
2) الکافی، ج 2، ص 159.
3) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 180.
4) همان.
5) اصول کافی، باب البر بالوالدین، حدیث 11.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره44.
موضوع مطلب :