معرفت هو
واقعیت سحر و جادو سحر و جادو و مانند آن از مسلمات آموزههای قرآنی است. همه انسانها دارای توانایی روحی خاصی هستند که میتوانند در جهان ماده تصرف کنند بیآنکه از اسباب ظاهری بهره گیرند. انرژی انسانی در دو جهت مثبت و منفی میتواند تأثیرات شگرفی در جهان بیرون از نفس بگذارد؛ البته برخی از انسانها از انرژی قویتری برخوردارند که تحت تأثیر تعلیماتی خاص تقویت میشود. ریاضت راهبان و مرتاضان که همراه با کاهش نیروی مسلط ماده است، روح و روان آدمی را چنان قدرتمند میسازد که میتوانند تصرفات شگفت در ماده و جهان داشته باشند .
سید عباس تقوی
پرسش خیلی از مردم این است که آیا راهی برای رهایی از شرور تصرفات آنان هست؟ چگونه میتوانیم از ضرر و زیان این قدرتها در امان بمانیم. مطلب حاضر پاسخ این پرسشها را تبیین کرده است. سحر و جادو، از حقایق انکارناپذیر از نظر یک مسلمان و مؤمن، آموزههای قرآنی نه تنها راست و درست و حجت است، بلکه از بدیهیات است. یک مسلمان، گزارههای قرآنی را قیاس برهانی میگیرد و هیچ شکی در آن نمیکند. از جمله این گزارهها ایمان به امور غیبی چون فرشتگان، جنیان، عالم برزخ و قیامت، بهشت و دوزخ، روح و مانند آن است. همچنین به اموری چون سحر و جادو معتقد است. براساس آموزههای قرآنی سحر از مصادیق معجزه یا کرامت نیست و با آنها تفاوت ماهوی دارد؛ هر چند که برخی به خطا آن دو را یکسان دانسته و بر همین اساس با سحر به جنگ معجزه رفتهاند. (یونس، آیه81؛ اعراف، آیات 113 و 116) سحر، نشان دادن باطل به صورت حق است و به خدعه و نیرنگ نیز سحر گفته شده است (معجم مقاییس اللغه، ج3، ص138، «سحر») سحر در اصطلاح شرع، هر عملی است که سبب آن مخفی بوده، برخلاف حقیقت خود خیالپردازی شود. (التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج3، ص187) اما حقیقت و اصل سحر، چیزی جز برگرداندن و نشان دادن واقع و حق به صورت خلاف نیست. این کار با تصرف در دید ظاهری اشخاص یا تأثیر بر فکر و قلب انسانها و یا تصرف در ادراکات صحیح آنان صورت میگیرد. البته سحر، یا با توسل جستن به اسباب و وسایل خاصی که در کتابهای مربوط آمده و یا با تردستی و حیلههای پنهان از چشمها، انجام میگیرد. (التحقیق، مصطفوی، ج5، ص 68-67، «سحر») اما معجزه، نشانهای الهی است که پیامبران تنها برای اثبات پیامبری خود میآورند و قابل تعلیم و تعلم نیست و اگرچه در چارچوب قوانین علی و معلولی صورت میگیرد، ولی تصرفات در کائنات صورت میگیرد که تنها از خدا و پیامبرش برمیآید. سحر براساس آموزههای قرآنی، از دانشهایی است که قابل تعلیم و تعلم است (بقره، آیه 102)؛ هرچند که برخلاف علوم قریب و آشنا، ازعلوم غریب و ناآشناست؛ زیرا تعلیم و تعلم آن ویژگیها و تواناییهای خاص میخواهد که از عهده هر کسی برنمیآید. از آیات قرآنی به دست میآید که سحر را انسان از شیاطین جنی میآموزد. (بقره، آیه 102) در حقیقت دانشی خاص جنیان است که برخی از انسانها با ارتباط با شیاطین جنی آن را میآموزند تا بتوانند درخیال انسانها تصرف کنند. این دانش و توانایی در جنیان از آنجا وجود دارد که آنان در عالم مثال منفصل زندگی میکنند؛ از همین رو جز برای کسانی که دارای قوه خیال قوی هستند قابل رویت نیستند. (اعراف، آیه 27) سحر هاروت و ماروت البته نوع دیگری از سحر و جادو وجوددارد که با سحر جنیان و شیاطین تفاوت دارد هرچند که شباهتهایی نیز با آن دارد. این نوع از سحر که در آیه 102 سوره بقره معرفی شده است، آموزههایی است که دو فرشته به نام هاروت و ماروت به مردمان بابل در بینالنهرین تعلیم داده بودند. دانشی که آنان تعلیم دادند و مردم یاد گرفتند، دانش خاصی بود که کاربرد متضاد و متناقضی داشت. به این معنا که مانند دانش هستهای بود که هم کاربرد صلحآمیز و هم کاربرد جنگی داشت. در حالی که دانش شیطانی سحر تنها کاربرد منفی دارد و جز ضرر و زیان برای عالم آن و مردمان ثمرهای ندارد؛ زیرا چنانکه گفته شد سحر، تصرف در ادراکات و قلب و ذهن آدمی است تا چیزی خلاف واقع را حقنشان دهد؛ در حالی که براساس آیه 102 سوره بقره، تعلیمات فرشتگان دارای دو کاربرد متضاد بود. از این رو هنگامی که آنان به تعلیم مردم میپرداختند به آنان هشدار میدادند که نباید کفران نعمت کرده و جنبه منفی و زیانبار آن را یاد گرفته و به کار گیرند. براساس همین آیه 102 سوره بقره، سحر شیطانی میتواند تاثیراتی داشته باشد، ولی ضرر مستقیمی نمیرساند؛ چرا که سحر شیطانی تصرف در ذهن و قلب آدمی است و تاثیر مستقیم در کائنات نمیگذارد، بلکه با تصرف در ادراکات و ذهن و قلب آدمی میتواند فرد مسحور را به خدمت گیرد و او را به رفتارهای زیانبار بکشاند و تصرفاتی را در کائنات ایجاد کند؛ به این معنا که کارکرد سحر چیزی شبیه وسوسههای شیطانی است با این تفاوت که این تصرفات به سبب همراهی ساحر انسانی، قویتر و زیانبارتر از وسوسههای قلبی شیاطین خواهد بود. اما سحر فرشتگان و تعلیمات آنان اینگونه نیست بلکه توانایی تصرف در کائنات را دارا میباشد. شاید تعلیمات فرشتگان در بابل برای این انجام گرفت که سحر شیطانی در آن عصر در بابل گسترش یافته بود و نیاز بود تا با این سحر شیطانی مقابله شود و فرشتگان با سلاح سحر برتر، به مقابله با آنان فرستاده شدند؛ اما از آنجایی که هر علمی دارای کارکردهای متضاد است، برخی از عالمان، آن را به خدمت گرفتند تا درآمد بیشتری داشته باشند و بتوانند با بهرهگیری از دو جنبه مثبت و منفی یعنی سحر شیطانی کردن و ابطال آن، به ثروت و درآمد خود بیفزایند. این حقیقت در آیه 102 بصراحت بیان شده است. به هر حال، براساس آیات قرآنی دو نوع مختلف از سحر وجود دارد: 1- تعلیمات شیاطین جنی؛ 2- تعلیمات فرشتگان یعنی هاروت و ماروت. البته خداوند از تعلیمات فرشتگان به عنوان سحر یاد نکرده، بلکه آن را به عنوان تعلیمات و آموزههای ملکین هاروت و ماروت یاد نموده است تا از سحر شیطانی جنیان متمایز شود. برای اینکه این تفاوت در ادامه مطالب، مورد تاکید قرار گیرد از تعلیمات فرشتگان به عنوان «علم هاروتی» یاد میشود. محدوده تاثیر سحر شیطانی و علم هاروتی چنان که گفته شد تفاوت ماهوی میان سحر شیطانی و علم هاروتی وجود دارد. هر چند که هر دو از علوم غریبه و قابل تعلیم و تعلم هستند، ولی کارکرد سحر که از تعلیمات جنیان به ویژه جنیان شیطانی است، کارکرد ضرری و زیانی است، در حالی که علم هاروتی دارای کارکردهای دوگانه مثبت و منفی است. همچنین سحر شیطانی تنها تصرف در ذهن و قلب و ادراکات شخص مسحور است تا خلاف حقیقتی را حقیقت جلوه داده و او را به کارهایی دعوت کند که برخلاف حقیقت است. مثلا ریسمان را مار و جانوری زنده نشان میدهد. این تصرفات در تخیل آدمی انجام میگیرد و آدمی تصویری که در ذهن از خارج دریافت میکند تصویری غلط و نادرست و خلاف واقع خارجی است. یعنی ذهن به جای آن که مانند آینه عمل کند و تصویر خارجی را نقش بگیرد، با تصرف سحر شیطانی تصویر دروغین از بیرون شکل میگیرد. از این رو ریسمان و طناب و چوب دستی را مار و جانور تصور میکند و از آن میگریزد. (طه، آیه 66) تعلیمات شیطانی این گونه است که شخص گمان میکند همسرش خیانت میکند و با کسی دیگر سخنانی از جنس معاشقه دارد. تصرف در تخیل آدمی، همانند وسوسه ولی بسیار قویتر عمل میکند و آدمی را به رفتارهایی میکشاند که ساحر شیطانی میخواهد. پس این تعلیمات مستقیما تاثیری به جا نمیگذارد بلکه اعمال زیانبار و ضرررسان از مسحور سر میزند. اما علم هاروتی فراتر از این عمل میکند و لذا تاثیرات مستقیمی دارد، زیرا این پادزهر قویتر از زهر است. پس اگر این پادزهر به عنوان زهر مورد استفاده قرار گیرد، ضرر آن قویتر و شدیدتر خواهد بود. خداوند در آیه 102 سوره بقره میفرماید که تاثیرات علم هاروتی در ضرررسانی، موقوف و مشروط به اذن الهی است، ولی نباید این نکته را فراموش کرد که مراد از اذن الهی یعنی مشیت خداوندی و حکمت بالغه الهی. پس این گونه نیست که این علم هاروتی تاثیر خود را نگذارد، زیرا مشیت الهی به این تعلق گرفته که علم هاروتی همانند علم و دانش هستهای در اختیار بشر قرار گیرد، در حالی که دارای دو کارکرد زیانبار و مفید است. پس مراد از اذن الهی در اینجا اذن موردی و خاص نیست، بلکه اذن کلی به عنوان مشیت است، زیرا هیچ امری در جهان و کائنات بیاذن الهی تحقق نمییابد و تاثیرگذار نخواهد بود. پس سنت و قانون الهی اقتضای این را دارد که علم هاروتی تاثیرات مثبت و منفی خود را به جا گذارد. این تاثیرات میتواند موجب ابطال سحر شیطانی و بازسازی حقیقت و واقعیت در تخیل شخص مسحور باشد و واقعیت را در تخیل بازسازی کند یا آن که میتواند موجب تقویت آن شود به گونهای که اختلاف در زن و شوهر ایجاد کرده و موجبات جدایی و طلاق آنان را فراهم آورد. (بقره، آیه 102) رهایی از التقاط در فلسفه و سبک زندگی یکی از مشکلات جوامع بشری این است که تعلیمات خود را از دو منبع متفاوت الهی و شیطانی دریافت میکند. به این معنا که هر انسان و جامعه انسانی از این استعداد برخوردار است که تنها از عقل و وحی الهی بهره گیرد یا آن را به تعلیمات شیطانی نیز پیوند زند. خداوند در آیاتی از جمله آیات 101 و 102 سوره بقره میفرماید برخی از اهل کتاب و یهودیان، به جای آن که از علم الهی بهره گیرند و آن را بیاموزند و به دیگران تعلیم دهند، از علم سحر شیطانی میآموختند و آن را به مردم تعلیم میدادند. اینان هر چند که علم هاروتی را یاد میگرفتند، ولی آن بخش را به کار میبردند که موجب اختلاف بود. از هر علمی آن را یاد میگرفتند که ضرررسان بود و نفعی برای خودشان و جامعه نداشت، زیرا آنان دنبال درآمد بودند و کاری به خوب و بد راهی نداشتند که با آن درآمد کسب میکردند. مشکل بسیاری از جوامع این است که عالمان آن، که مسئول تعلیم فلسفه و سبک زندگی هستند، علوم عقلانی و الهی را یاد نمیگیرند و به مردم تعلیم نمیدهند، بلکه هر علمی را از هر جا میآموزند تا منافع فردی و اجتماعی جامعه خود را تامین کنند. این گونه است که فلسفهها و سبکهای التقاطی در جوامع شکل میگیرد. این التقاط فکری و رفتاری موجب میشود که هیچ گاه جوامع نتوانند در مسیر درست حرکت کنند، زیرا پیوندهایی که انجام گرفته نامناسب است و پازلها در جای خود قرار نمیگیرد تا تصویری روشن و راهی آشکار به دست آید. موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 49
بازدید دیروز: 137
کل بازدیدها: 280147
|
||