معرفت هو نشان ایمان آیه شماره 11 از سوره مبارکه مجادلهیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ترجمه : اى کسانى که ایمان آوردهاید! هرگاه به شما گفته شود در ترجمه : مجالس (براى دیگران) جا باز کنید، پس جا باز کنید تا خدا نیز براى شما گشایش دهد و هرگاه گفته شود برخیزید، برخیزید. (بزرگى، به نشستن در جاى خاص نیست، بلکه) خدا از میان شما کسانى را که ایمان آورده و کسانى را که صاحب علم و دانشاند، به درجاتى رفعت و بزرگى مىدهد و خداوند به آنچه انجام مىدهید به خوبى آگاه است.
موضوع مطلب : هو طهارت روح»؛ شرط بهره مندی از آموزه های نبوتخدای سبحان در طول ادوار تکامل بشر با ارسال انبیاء و تفهیم حقایق انسان، جهان و رابطه بین آنان، به هدایت آدمیان همت گمارد تا حجت خویش را بر آنان تمام و مسیر روشنی فرا روی آنها بگذارد. انبیائی برای رهبری قافله بشریت ارسال شدند که در هیچ مرتبه ای با هم اختلاف نداشتند و جملگی در مسیر رحمانی توحید ارمغان هائی جاودان برای انسان ارائه کردند.خدای سبحان در طول ادوار تکامل بشر با ارسال انبیاء و تفهیم حقایق انسان، جهان و رابطه بین آنان، به هدایت آدمیان همت گمارد تا حجت خویش را بر آنان تمام و مسیر روشنی فرا روی آنها بگذارد. انبیائی برای رهبری قافله بشریت ارسال شدند که در هیچ مرتبه ای با هم اختلاف نداشتند و جملگی در مسیر رحمانی توحید ارمغان هائی جاودان برای انسان ارائه کردند.ورود پیامبر أعظم (ص) به عرصه گیتی، باران رحمتی بر آلام بشری و داروئی شفا بخش بر بیماری جهالت و ضلالت بود که با ختم نبوت، حجت الهی را بر همگان تمام کرد.علامه فرزانه « حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) » در مطلب پیش رو به تحلیل رهاوردهای بی نظیر پیامبران و چگونگی بهره مندی انسان ها از مکتب حیات بخش نبوت پرداخته اند که به مناسبت فرا رسیدن سالروز میلاد پیامبر رحمت (ص)، از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.نوآوری علمی و عملی در قرآن کریمقرآن نه تنها معارف جدید و تازه ارائه کرده است، روش نو و تازه را هم به ما آموخت. اگر قرآن یک معارف جدید و تازهای را به عنوان نوآوری برای جوامع بشری سوغات آورد و بعد فرمود: این معارف نه در کتابهای گذشته بود و نه در کتابهای آینده بشر نوشته میشود، نه فعلاً بشر به او دسترسی دارد، نه در آینده دراز مدّت ممکن است خودش بدون استاد به او برسد؛ لابد یک راهکاری را هم ارائه کرده است.سه کار اساسی پیامبران (ع)امّا اینکه فرمود: قرآن مطالبی دارد که در دسترس بشر نیست، بشر در گذشته نمیدانست، در آینده نمیداند، هر چه علم پیشرفت بکند از این معارف در قلمرو اندیشه بشری نمیگنجد، بدون استاد ممکن نیست این معارف را بفهمد؛ آنها کجای قرآن است و آن این بخش قرآن است. فرمود: انبیاء که آمدند، یا وجود مبارک حضرت خاتم (ص) که آمد؛ اینها چندین کار دارند. یکی یَتلُو عَلِیهِمْ آیاتِهِ (1) که شما را به خواندن قرآن آشنا میکنند. بعد یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکَمه(2)، یُعَلِّمُکُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَه(3)؛ معارف الهی را به شما یاد میدهند، آنچه را که انبیای گذشته گفتند برای شما تشریح میکنند، آنچه را که لازمه سعادت دنیا و آخرت شماست به شما یاد میدهند. بعد وَ یُزَکّیکُم(4)؛ راه تربیتی و اخلاقی و صلاح و فلاح شما را هم به شما نشان میدهند که چه چیزی شما را وارسته میکند، طیّب و طاهر میکند، پاکتان میکند؛ این هم کار سوّم. تلاوت هست، تعلیم هست با تزکیه.مهم ترین دستاورد پیامبرانعمده آن کار چهارم است؛ فرمود: وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعلَمُونَ (5). یعنی قرآن کریم چیزی به جوامع بشری یاد میدهد که جوامع بشری نه تنها خودش نمیداند، توان یاد گرفتن هم ندارد! یک وقت است که سفر به کره مریخ برای گذشتهها قابل طرح نبود، فقط امیدوار بودند که در آینده بشر بتواند به کُرات دیگر سفر کند که کم و بیش وسیلهاش فراهم شد. امّا یک چیز است که در دسترس فکر بشر نیست و آن جریان برزخ است. برزخ یعنی چه، انسان میمیرد کجا میرود، تمام اعمال و خاطرات گذشته یک جا حاصل است، این یعنی چه؛ نامه اعمال یعنی چه، همه را یک جا میبیند یعنی چه؛ اینها چیست! اینها با تجربه و آزمایشگاه حل نمیشود! آسمان بروید، همین است؛ زمین بروید، همین است. آسمان و زمین یک منطقه مادی است، ماوراء مادی که نیست! این حرفها در آزمایشگاهها و قلمرو حسّ و تجربه نیست؛ این حرفها را انبیاء به ما آموختند.خودشان در حدّیاند که میفرمایند: اگر بشر بمیرد و صحنه حساب برقرار بشود، کتاب و حساب و محاسبات الهی علنی بشود، برای ما فرق ندارد؛ چون ما آن صحنه را الآن داریم میبینیم. بیان نورانی حضرت امیر (ع) این است که فرمود: لُو کُشِفَ الغِطاءْ مَا ازْدَدْتُ یَقیناً (6). اگر پرده کنار برود، برای من تفاوتی نمیکند؛ من دارم این صحنه را میبینم. این سلسله مطالب چیزهائی نیست که بشر بتواند با تجربه و آزمایش در بیاورد.طهارت روح، مهم ترین شرط بهرهمندی از دستاوردهای انبیاء (ع)آیااینها مخصوص انبیاء است یا ما هم میتوانیم بفهمیم؟ فرمود: آن اصلش، آن قلّه اش، آن صد در صدش مال انبیاء است؛ ولی بشر هر کدام بهاندازه خودش میتواند بفهمد. راهکارش چیست، راهکارش آن (طهارت روح ) است. درس و بحث،درصدی از آن راهکار است، عمده طهارت روح است. طهارت روح از کجا پیدا میشود؟ روح طیّب و طاهر کجاست؟ گفتند: همانطوری که ما یک 5 حسّی داریم، این به درد آزمایشگاهمان میخورد. ما اگر بخواهیم یک آزمایشگاهی داشته باشیم، دارو را در آزمایشگاه برای موش و امثال موش آزمایش بکنیم؛ این حواس 5 گانه لازم است! کسی بینا نباشد یا شنوا نباشد یا حسّ دیگرش را از دست بدهد؛ او اهل آزمایش نیست! این به درد آن میخورد. آن حواس پنج گانه که کاربرد آزمایشگاهی دارد و مشکلاتی که برای موش حل میشود، همان را آزمایش میکنند برای درمان انسان؛ اینها خیال میکنند انسان یک حیوانی است که حرف میزند، حیوان ناطق است!لذا بسیاری از بیماریها مشترک بین انسان و دام است، بسیاری از جواب آزمایشگاهی که با موشها حل کردند، درباره انسان هم پیاده میکنند. آنها خیال میکنند انسان همین است! حلال باشد، حرام باشد، غصبی باشد، شراب باشد؛ اگر با مال غصبی شما یک غذائی را به موش دادید و آزمایشگاه به شما جواب داد. آیا با مال غصبی هم میشود یک مریضی را معالجه کرد؛ این برای طبیب قابل طرح نیست اصلاً، برای او چه فرق میکند؛ مال، مال است! انبیاء آمدند این حرف را بزنند که لا شِفاءَ فِی الحَرام (7). این حرف کجا، این آزمایشگاه موش کجا!!اولیای الهی، طبیبان واقعی جامعهیک بیان نورانی از وجود مبارک امام صادق (ع) است که آن را مرحوم صاحب وسائل در کتاب وسائل در بحث مکاسب محرّمه نقل کرده که حضرت فرمود: اَلکَسبُ الحَرامْ یَبینُ فِی الذُّریّه (8)، مال حرام در ذریّه اثر میگذارد. اگر کسی سؤال بکند چرا این فرزند بد شد یا این نوه بد شد؛ میفرماید: برای اینکه جدّش یک غذای ناپاکی خورده، بعد نطفه شده. اینها در جهان غرب برای اصحاب آزمایشگاه فرق ندارد! آنها میگویند مال، مال است!اینها دامپزشکاند، نه پزشک!! آن که موش و غیر موش را فرق نمیگذارد، حلال و حرام را فرق نمیگذارد؛ آیا او طبیب انسان است یا دامپزشک است؟! انبیاء واقعاً طبیباند.اینکه قرآن کریم فرمود: ما یک چیزهای تازهای داریم، یک حرفهای نوئی داریم و یک راه جدیدی هم داریم؛ هم خانه نو ساختیم، هم راه جدید احداث کردیم؛ این دو تا باید کاملاً تبیین بشود. شما عزیزانی که در بحثهای قرآنی تلاش و کوشش میکنید، این دو تا آدرس را باید بدهید؛ خانه کجاست، راه کجاست؛ خانه جدیدمان کجاست، راه جدیدمان کجاست! در این آیه قرآن فرمود: وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعلَمُونَ، نه مَا لا تَعلَمُون! نه چیزهائی را که نمیدانید خدا یادتان میدهد، پیغمبران یادتان میدهد؛ تا بگویند: بالأخره ما چیزهائی که نمیدانیم، ممکن است از راه دیگر یاد بگیریم. آیه که نفرمود وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لا تَعلَمُون! فرمود: وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعلَمُونَ، یعنی شما جوامع بشر آن نیستید که بالأخره یاد بگیرید و لو میلیونها قرن بگذرد!اگر قرآن فرموده بود وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لا تَعلَمُون، یعنی چیزی که نمیدانید انبیاء به شما یاد میدهند؛ ممکن است کسی بگوید بله، حالا اگر انبیاء نباشند، ما هم ممکن است در دراز مدّت یاد بگیریم؛ امّا سخن خدا این است، میفرماید: من شما را آفریدم، من استعداد شما را میدانم. شما جوامع بشری توان آن را ندارید پیش خودتان این حرفها را یاد بگیرید؛ وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعلَمُونَ، این مَا لَمْ تَکُونُوا غیر از مَا لا تَعلَمُون است؛ یعنی شما آنی نیستید که یاد بگیرید!نمونهای از آموزههای بینظیر پیامبران (ع)نمونههایش را هم ذکر کرده. الآن وقتی یک کسی که متخصص قلب است، یک جوانی به آن طبیب متخصص قلب مراجعه کند، تمام کارهای فنی را نسبت به او اعمال بکند؛ میبیند این قلبش سالم است. امّا وقتی خودش را بر قرآن کریم عرضه میکند، قرآن کریم میگوید این آقا قلبش مریض است! چرا؟ برای اینکه این کسی که به نامحرم طمع میکند، این قلبش مریض است. در سوره مبارکه احزاب به همسران پیامبر (ص) دستور داد، فرمود: شما وقتی که در منزل حرف میزنید؛ زن، زنانه حرف میزند؛ ولی وقتی خواستید با نامحرم حرف بزنید، مردانه حرف بزنید، نه زنانه! صدایتان را نازک نکنید، رقیقانه حرف نزنید. نه مطلب رقیق بگویید، نه حرف رقیق: لا تَخضَعنَ بِالقُول، چرا؟ فَیَطمَعَ الَّذِی فِی قَلبِهِ مَرَضْ وَ قُلْنَ قُولاً مَعرُوفاً (9). آن مردی که قلبش مریض است، طمع میکند. شما این را در کدام بیماری قلب یاد میگیرید، این حرف تازه است! اگر حرف تازه است، درمان تازه هم دارد! فرمود: فَیَطمَعَ الَّذِی فِی قَلبِهِ مَرَض؛ اگر کسی خدای ناکرده نگاهش مکرّر شد، مکرّر شد، میشود فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً (10)؛ آن وقت دیگر قابل درمان نیست! ولی اوّل این مرض هست و راه درمانش هم هست که عرض میشود آن راه درمان چیست؛ این یک.مرض سیاسی منافقان در برقراری ارتباط با بیگانگاندوّم؛ اینها در مسائل اخلاقی و اجتماعی است. در مسائل سیاسی چطور؟ این در سوره مبارکه احزاب بود. در سوره مبارکه مائده به رسول گرامی (ص) فرمود: در جمع مردم مدینه مؤمنین هستند، اولیای الهی هستند، جوانان مبارز هستند؛ امّا در میان آنها چند تا منافق هم هست. اینها مخفیانه با مشرکان مکه رابطه دارند، میگویند: شاید یک وقتی اوضاع بر گردد، اسلام شکست بخورد، نظام اسلامی شکست بخورد، مشرکین بیایند؛ ما چرا رابطه مان را قطع بکنیم؟! فرمود: در جمع مردم مدینه از اینها هم هستند، تو با خبر باش؛ اینها آدمهای سالمی نیستند، اینها مرض سیاسی دارند.فرمود: فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخشَی اَنْ تُصیبَنَا دائِرَه فَعَسَی اللهُ اَنْ یَأتِیَ بِالفَتحِ اُو اَمرٍ مِنْ عِندِهِ فَیُصبِحُوا عَلی مَا اَسَرُّوا فِی اَنفُسِهِمْ نادِمین(11). فرمود: اینها حرفشان این است که شاید نظام اسلامی شکست بخورد، شاید مثلاً (معاذ الله) پیامبر (ص) را ترور کردند، شاید مشرکین بر گشتند؛ ما چرا رابطة مان را با بیگانهها قطع بکنیم! فرمود: اینها مرض سیاسی دارند. از آن طرف اگر ذات أقدس إله مسلمانها را پیروز کرد، چه اینکه پیروز میکند؛ شما جواب خدا را چه میگوئید؟! این گونه از حرفها، حرفهای نو است. شما اگر به متخصص قلب مراجعه کنید، او به آزمایشگاه ارجاع میدهد، اینها را به عنوان مرض تشخیص نمیدهد! اینها علم تجریدی است و نه تجربی!انبیاء و اولیای الهی، عاقلترین انسانهااگر مرگ هجرت است نه پوسیدن، سفر است نه نابود شدن؛ انسان یک بدنی را رها میکند، موقّتاً در برزخ با بدن بهتری، بعد در قیامت با همین بدن به وضع بهتری در میآید؛ اگر این است، کمبودی ندارد! عاقلتر از انبیاء و اولیاء کسی نیآمده، نترستر از اینها هم کسی نیآمده! اینها در مبارزه دوّمی ندارند! آن سیل آتش را برای وجود مبارک ابراهیم خلیل مشتعل کردند، گفتند تسلیم بشو؛ گفت نه! ذرّهای تسلیم نشد!! گفتند: حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُم(12)؛ جهان را اینها دارند اداره میکنند، همین 7 ـ 8 نفر دارند اداره میکنند. ابراهیم است و موسای کلیم است و عیسای مسیح است و انبیای ابراهیمی است و وجود مبارک حضرت پیامبر(ص)، نترسترین مردم همینهایند؛ اینها امتحان دادند! گفتند در دریا بروید، چشم؛ در آتش بروید، چشم؛ اینها حرفهای نو آوردند، ما را بیدار کردند که مسافرید، مواظب باشید مسافر با دست خالی سفر کردنش با خطر همراه است! پس مرض سیاسی را گفتند، مرض اجتماعی را هم گفتند، امراض دیگر را هم گفتند؛ اینها در آزمایشگاهها حل نمیشود!حفظ منزلت خویششرط بهرهمندی از پیامبران (ع)پس یک سلسله مطالب نُوئی است. آیا ما میتوانیم شاگرد این مکتب باشیم یا نه؟ فرمود: بله، کاملاً میتوانید. اگر خودتان را ارزان نفروشید و بدانید شما چقدر میاَرزید؛ گرانید، خودتان را ارزان نفروشید؛ بله، میتوانید در اینجا ثبت نام بکنید، شاگرد انبیاء باشید، شاگرد اولیاء باشید. درست است که رسیدن به آن مرحله عالیه مخصوص انبیاء و اولیای الهی است، امّا ما بهاندازه خودمان، اَلنّاسْ مَعادِنْ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّه(13)؛ ما را دعوت کردند. ما را نه تنها به عنوان شاگردی قبول کردند، ما را به عنوان فرزندی قبول کردند، گفتند فرزند ما بشوید! این اصرار پیغمبر بود، فرمود: اَنَا وَ عَلِیٌّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّه(14)؛ بیائید فرزند علی بن أبی طالب و پیغمبر بشوید! اگر کسی فرزند علی بن أبی طالب شد، مادر او فاطمه میشود! ما را نه تنها راه دادند، گفتند بیائید بچههای ما بشوید!ما چرا بیراهه برویم؟! کجا برویم از اینجا بهتر؟! دنیا وآخرت درآن است، شرف و استقلال و آزادی درآن است! هیچ چیزی امام و شهداء را به اینجا نرساند، مگر همین مکتب! اینها امتحان دادند! استقلال مملکت در همین است، آزادی مملکت در همین است، شرف مملکت هم در همین است! 4 تا راهپیمائی در مملکت شد و این مملکت را نجات داد؛ راهپیمائی تاسوعا و عاشورا و أربعین و 28 صفر، و گرنه راهپیمایی فرمایشی بختیار و دولت موقت که 400 هزار نفر را در تهران راهاندازی کرد، این کاری نکرد! امّا راهپیمایی تاسوعا و عاشورا که سیل راهانداخت، کار را یکسره کرد! الآن هم کشور را همین عاشوراها و نام مبارک حسین بن علی و شهادت و دین حفظ میکند!!پیغمبر (ص) فرمود: نه تنها من معلّم شمایم، بیائید فرزندان من بشوید، شناسنامه تان را عوض کنید؛ سلمان قبول کرد و گفت: اَنَا ابنُ الاِسلام (15). وقتی پیغمبر میفرماید: اَنَا وَ عَلِیٌّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّه؛ من پدر این جوانها هستم و علی بن أبی طالب به منزله پدر این جوانهاست؛ آنوقت ما مادری به نام فاطمه داشته باشیم فخر نیست برای ما ؟!! چرا نباشیم ؟!یک سر و گردن از همه کشورها بلندتریم؛ نه تسلیم میشویم، نه به کسی زور میگوئیم. آنوقتی هم که ایران قدرت داشت، جنگ خلیج فارس که پیش آمد، یک تیر به طرف کویت یا جای دیگر شلیک نکرد، یک تیر هم به طرف عراق شلیک نکرد؛ این را میگویند شرف! آنوقتی که صدام در کمال ذلّت بود؛ امام دستور نداد، دیگران هم دستور ندادند، مردم هم حاضر نبودند؛ این را میگویند شرف!«تقوا»، شرط اساسی در فراگیری علمدر علوم تجربی گفتند: مَنْ فَقَدَ حِسّاً فَقَدَ عِلماً، این حرفی است که از ارسطو تا کنون رسیده، 3 ـ 4 هزار سال سابقه دارد، حرف صحیحی هم هست؛ حرف علمی منطقی است، امّا برای امور تجربی کارآمد است. یعنی اگر کسی سامعه نداشت، او نمیتواند آهنگ شناس خوبی باشد؛ باصره نداشت، او نمیتواند مُبصرات را تشخیص بدهد و ترسیم کند، بله این درست است، مَنْ فَقَدَ حِسّاً فَقَدَ عِلماً؛ امّا این برای اموری است که از حس بخواهد شروع بکند. انبیاء که آمدند، این را امضاء کردند که حس، تجربه و امور حسّی محترم است، امّا مَنْ فَقَدَ تَقویً فَقَدْ فَقَدَ عِلماً؛ این یک حرف نو است! در سوره مبارکه انفال و مانند آن فرمود: اِنْ تَتَّقُوا اللهْ یَجعَلْ لَکُمْ فُرقاناً (16)؛ اگر با تقوا بودید، آن علمی را که فارق بین صدق و کذب و حق و باطل است، خدا به شما میدهد. آن از درون میجوشد، نه از گوش بیرون!اگر کسی تقوای صد در صد داشت، شاگرد ممتاز میشود؛ اگر50 درصد داشت، شاگرد متوسط خواهد بود؛ مَنْ فَقَدَ تَقویً فَقَدْ فَقَدَ عِلماً، این حرف نُوی است! این در اعتکافها و طهارتها و نماز شبها و اینها پیدا میشود که انسان کمبودی ندارد؛ هر چه فراهم کرد، با همان سفر میکند؛ و لذّت هم میبرد، چون محبوب او در کنار دل اوست: اِنْ تَتَّقُوا اللهْ یَجعَلْ لَکُمْ فُرقاناً، یعنی مَنْ فَقَدَ تَقویً فَقَدْ فَقَدَ عِلماً؛ این یک حرفی است در مکتب انبیاء، در هیچ جای دنیا هم نیست!پس اینها هم مطلب نو دارند و هم راه نو. البتّه مسأله نجات از جهنّم، مسأله ورود به بهشت؛ اینها برکات فراوان تقواست، امّا حالا چون بحث در معارف قرآنی است، این راهکار نیل به این معارف قرآنی است.گاهی با این زبان بیان میکنند، گاهی هم اِنَّهُ لَقُرآنٌ کَریمٌ. فِی کِتابٍ مَکنُونٍ. لا یَمَسُّهُ إلا المُطَهَّرُون (17). آن کریمة سوره مبارکه احزاب را اگر شما بخواهید تحلیل کنید، به صورت منطقی در بیاورید این میشود: مَنْ فَقَدَ الطَّهارَه فَقَدْ فَقَدَ عِلماً. اگر کسی پاک نبود، علوم قرآنی نصیبش نمیشود. ممکن است حرف قرآنی بزند، ممکن است درباره قرآن سخنی بگوید یا حتّی کتاب بنویسد، ممکن است خیلی سر سبز و شاداب جلوه کند؛ امّا ریشهای ندارد!ضرورت اجتناب از انسانهای خوش ظاهر و بیتقواحدیث شریفی در کتابهای فقهی ما هست و بسیاری از شماها شنیده اید که حضرت رسول فرمود: اِیّاکُمْ وَ خَضراءَ الدِمَن. یعنی شما از آن گلهائی که از زباله دان رشد کرده، بپرهیزید. از وجود مبارک رسول گرامی (ص) سؤال کردند: منظور شما چیست؟ اینکه فرمودید گلی که از مَزبله روییده، از او اجتناب کنید؛ منظور شما چیست؟ فرمود: اَلمَرأهُ الحَسنَا فِی مَنبَتِ سُوء(18). یک جوان زیبائی که از خانواده بی ایمان رشد کرده، او یک زیبائی دارد، ولی از زباله دان در آمده؛ غذای ناپاک خورده، نطفه ناپاک او را پرورانده؛ شما با او زندگی نکنید، با او رفاقت نکنید.این حدیثی است معروف، چون این حدیث مثل کوثر است، جوشان است؛ از هر منظری میشود از آن استفاده کرد. فرمودند: اگر گوینده ای، واعظی، معلّمی، نویسنده ای، مفسّری، مُبیّنی، مبلّغی حرفهای خوب میزند، خوب هم حرف میزند؛ ولی از درون پاک این حرفها در نمیآید، این هم خَضراءُ الدِمَن است!فرمود: مبادا هر حرفی از هر کسی جاذبه داشته باشد، این هم خَضراءُ الدِمَن است! یک گل معطّر سر سبز بد ریشه است. این آدم را به جایی نمیرساند!این را مرحوم کلینی نقل کرده، در بسیاری از کتابهای ما آمده که جایی که طالبان معارف قرآن و عترت (علیهم السَّلام) اجتماع کردند، فرشتهها پر پهن میکنند که اینها روی بال فرشتهها بنشینند (19). اما آیا فرشته پر پهن میکند برای یک کسی که درونش ناپاک است؟!ذات أقدس إله به رسول خودش فرمود که ما متوجه بشویم، فرمود: وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُعجِبُکَ قُولُهُ فِی الحَیاهِ الدُّنیا (20). برخیها خیلی با جاذبه و آهنگین سخن میگویند که تو را به تعجب میآورد! در بخش دیگر فرمود: وَ اِنْ یَقُولُوا تَسمَعَ لِقُولِهِم(21)، اگر اینها حرف بزنند، تو کاملاً گوش میدهی؛ برای اینکه حرفهایشان با جاذبه است، امّا اینها خَضراءُ الدِمَن هستند! یعنی از ریشه پاک رشد نکردهاند.نوآوری علمی و عملی قرآن کریمپس مطالبی که ذات أقدس إله درباره قرآن فرمود، به این دو عنصر محوری بر میگردد؛ (حرف تازه ) و (راه جدید ). حرف تازه آن است که چیزهایی را به ما یاد میدهند که در آزمایشگاهها نبود و نیست و نخواهد بود، راهش هم طهارت روح است. یک حس درونی لازم است که انسان بوی بد گناه را استشمام میکند. یعنی واقعاً اگر یک کسی به آنجا رسید، همان طوری که سامعه پیدا میکند، باصره پیدا میکند، شامه هم پیدا میکند؛ منتها به آسانی به دست نمیآید! تا آدم یک شامه درون پیدا کند و بو بکشد و ببیند چه خبر است، این به آسانی دست نمیآید!جریان یعقوب و یوسف (ع) کنار هم بودند، مگر کنعان و مزرع و مرتع کنعانیها چقدر از یکدیگر فاصله دارند؟ وجود مبارک یعقوب در شهر کنعان است، وجود مبارک یوسف و برادرها آمدند بیرون شهر! آن حادثه تلخ پیش آمد. وجود مبارک یعقوب نفرمود من استشمام میکنم چاه افتادن یوسف را! امّا وقتی صبر کرد، امتحان داد، سالیان متمادی صابر و شکیبا و حلیم بود و در برابر قضای الهی صابر بود، در برابر امتحان الهی اِنَّمَا اَشکُو بَثّی وَ حُزنِی اِلَی الله (22) گفت، دفعتاً آن شامه باز شد، از 80 فرسخی بوی یوسف را شنید: وَ لَمّا فَصَلَتِ العِیرْ قالَ اِنّی لَاَجِدُ رِیحِ یُوسُفَ لُولا اَنْ تُفَنِّدُون(23)؛ جمله اسمیّه است، با ( اِنَّ ) تأکید است. هیچ عاملی نتوانست حضرت را برگرداند! فرمود: صد در صد، یقیناً یوسف زنده است و این بوی یوسف است. پس این شامه به آسانی باز نمیشود!نقش ( صبر ) در تحصیل کمالات معنویصد هزاران کیمیا حق آفریدکیمیائی همچو صبر آدم ندید (24)این سراینده، جناب مولوی سلطان ادبیات است؛ امّا او دامن به دامن شعر میگوید. این از نظر لفظی خیلی قوی نیست، امّا معنایش خیلی عالی است.صبر و بردباری آثار فراوانی دارد، یکیاش همین است. این حرف در آن سطحی نیست که جناب سعدی و امثال سعدی متوجه بشوند، تا بگویند کار ما این است، گاهی طارم أعلی را میبینیم، گاهی پشت پایمان را نمیبینیم (25)! چرا؟ حساب و کتابی دارد یا ندارد؟! گَهی پشت پای خودمان را نمیبینیم، گَهی طارم أعلی مینشینیم؛ چرا آن گَهی، چرا این گَهی؟! یک حسابی است، یک دلیلی است یا نه؟! امّا اگر وقتی به استدلالهای قرآنی مراجعه کنید، میبینید بله؛ آن وقتی که آدم پشت پای خودش را نمیبیند، یک حساب دارد؛ آنوقتی که طارم أعلی را میبیند، یک حساب دارد. همه این کمالات نمودارش برای ما ممکن است؛ حالا نه ما توقّع آن صد در صد و قلّه را داریم، نه مقدور ماست؛ امّا رسیدن به دامنههای این کوه، هم مقدور است، هم ممکن است، هم برای یک عدّهای واقع شده!«قناعت»، معنای حیات طیّبهشما عزیزان که ذات أقدس إله این توفیق را به شما داده است که در خدمت قرآن و عترتید؛ حق شناسی بکنید. زندگی دنیایتان را هم داشته باشید، در مسائل ازدواج هم هر چه زودتر ازدواج بکنید، سادهتر زندگی بکنید، موفق ترید. وجود مبارک حضرت امیر در ذیل همین آیه سوره نحل که فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً (26)، وقتی از ایشان سؤال کردند: حیات طیّبه چیست؟ فرمود: هِیَ القَناعَه (27). ساده زیستن، قانع بودن، خود را برتر از طبیعت دانستن؛ این یک معرفتی است. اگر طرفین به اینجا برسند، هیچ مشکلی در زندگی نیست. هم دنیایتان إن شآءَ الله تأمین است، هم آخرتتان تأمین است. همیشه سعی کنید با طهارت باشید، سعی کنید نمازتان را اوّل وقت بخوانید، حرفهای زائد نزنید، چیزهائی که شما بگویید و دیگران بخندند، این کار را نکنید؛ اصلاً برای شما سبک است. در بیانات نورانی حضرت امیر (ع) این است که: مبادا قدر خودتان را کوتاه بکنید! شما مضحکه باشی برای جمع که شما یک چیزی بگویی، دیگران بخندند! انسان طنز میشنود و میخندد، امّا اینکه خودش محفل گردان این کارها باشد؛ قدر انسان، جلال انسان، جمال انسان، عظمت انسان را پایین میآورد.آیت الله جوادی آملی: بیانات معظم له در دیدار با پژوهشگران معارف قرآنی، مسئولان برگزاری مراسم اعتکاف دانشجوئی و اقشار مختلف مردم ـدماوند؛ مرداد 1386(1و2) آل عمران/ 164(3و4و5) بقره/ 151(6) غُرر الحکم/ 119(7) مستدرک الوسائل/ 16/ 438(8) وسائل الشیعه/ 17/ 82(9) احزاب/ 31(10) بقره/ 10(11) مائده/ 52(12) انبیاء/ 68(13) الکافی/ 8/ 177(14) علل الشرائع/ 1/ 127(15) بحار الأنوار/ 22/ 390/ باب11 ـ کِیفیَه اِسلام سلمان(16) انفال/ 29(17) واقعه/ 77 تا 79(18) الکافی/ 5/ 332(19) ر. ک: الکافی/ 1/ 34(20) بقره/ 204(21) منافقون/ 4(22) یوسف/ 86(23) یوسف/ 94(24) مثنوی معنوی/ دفتر سوّم/بیت 1853(25) گهی بر طارم أعلی نشینم/ گهی تا پشت پای خود نبینم ؛ گلستان سعدی/ باب دوّم ( در اخلاق درویشان )/ حکایت 10(26) نحل/ 97(27) نهج البلاغه/ حکمت 229اشتراک گذاری
موضوع مطلب : هو بد ترین مردم رسول اللّه (ص) : شَرُّ الناسِ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنیاهُ،و شَرٌّ مِن ذلک مَن باعَ آخِرَتَهُ بدنیا غَیرِهِ ( میزان الحکمة ،ج5،ص495)
موضوع مطلب : هو درگوشی آیه شماره 9 از سوره مبارکه مجادله : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ
موضوع مطلب : هو راهکارهای یادیاری موضوع مطلب : هو خدا با شماست آیه شماره 7 از سوره مبارکه مجادله : أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
موضوع مطلب : هو ساختار کتابچه علمی پژوهشی
شاخصههای یک اثر فاخر عبارتند از:
متفاوت بودن از آثار دیگران؛ نوآورانه و پژوهشگرانه بودن همراه با تحلیل و تبیین؛ باز نمودن زوایا و افقهای جدید در تحقیق؛ تکراری نبودن و آغاز نمودن از نقطهای که دیگران به آنجا رسیدهاند.
اجزای کتابچه:
عنوان و نام مؤلف یا مؤلفان چکیده کلید واژه مقدمه بدنه کتابچه (شامل فصول مختلف) نتیجهگیری استنادات
توضیح تفضیلی این اجزاء به شرح ذیل است:
عنوان: پختگی عنوان، حاکی از توان علمی نویسنده و عنوان نامناسب از ارزش اثر میکاهد. این عنوان ناظر به مسأله تحقیق و پرسش اصلی است. همچنین پوشش دهندهی واژگان کلیدی است. پس باید گویا و رسا باشد. در عین حال اختصار یک امتیاز است و عنوان باید بین سه تا هشت کلمه باشد. عنوان نباید اعم یا اخص از محتوای متن یا از روی تعصب باشد. زمان انتخاب عنوان میتواند در ابتدا یا تکمیل و یا تعویض آن در انتها باشد. از عناوین کلیشهای باید پرهیز شود. در متون علمی، عنوان هم علمی؛ وهم به دور از صنایع ادبی و ابهام آمیز باشد.
نام مولف یا مولفین: بعد از عنوان، نام نویسنده یا نویسندگان و زیر آن نام حوزه علمیة مربوطه ذکر شود.
چکیده: در چکیده باید با استفاده از جملات و کلمات بر کار رفته در متن، عصارة متن را در حدود150 کلمه آورد. چکیده خلاصة جامعی از محتوای یک گزارش پژوهشی است که هدفها، پرسشها، روشها و یافتههای پژوهش را به اختصار بیان میکند. چکیده، آیینة پژوهش است و مخاطب را تحریص و تشویق به خواندن میکند. اجزای چکیده شامل بیان مسأله، دلایل نگارش و بیان مشکلی است که در متن مورد توجه قرار گرفته است. هم چنین نظرهای مختلف پیرامون آن بررسی شده و ادله و شواهد کافی در همان راستا بررسی و نتایج علمی بهدست آمده را میشکافد. چکیده باید از زبان خود پژوهشگر (نه نقل قول) به صورت فعل ماضی آورده شود. در چکیده بهتر است کلمات کلیدی هم بیاید. چکیده غیر از فهرست یا مقدمه است و جزئی از محتوای متن و اجمالی از مطالب تفصیلی آن است و از طریق مطالعة فهرست مطالب با مقدمه و نتایج، نوشته میشود. در چکیده لازم نیست به منابع و مآخذ، ارجاعی انجام شود و از بیان خطابی، مثال و توضیح مفاهیم پرهیز میشود. چکیده در حقیقت بخش کامل، جامع و مستقل از اصل متن است، پس باید پس از نگارش متنِ پژوهش تهیه شود.
آسیب های چکیده نویسی
تبدیل چکیده به فهرست: چکیده هرگز مروری بر مباحث اثر تحقیقی نیست، بنابراین نباید آن را با گزارش فهرست اثر، اشتباه گرفت. تبدیل چکیده به طرح مسئله: برخی از افراد، در چکیده به شرح و تفصیل موضوع پژوهش و مسائل آن و ضرورت بحث از مسئله میپردازند که نادرست است. البته بیان اجمالی مسئله نیز از مباحث چکیده است، اما سهم آن متناسب با سهم حجم چکیده است، نه اینکه اهم مطالب چکیده بر محور بیان مسئله بنا شده باشد. ارجاع به مآخذ: پرداختن به معرفی منابع و مآخذ در چکیده نیز، نادرست است. بیان خطابی: ادبیات چکیده باید همانند ادبیات اثر پژوهشی باشد. در واقع، استفاده از بیان شعارگونه، عبارتپردازی خطابه در شأن یک متن علمی نیست.
یادآوری: شایسته است، با دقت و تأمل کافی نسبت به تهیة چکیدة اثر اقدام نمایند و توجه داشته باشند که این چکیده میتواند نمایی از کار اصلی آنان باشد و امکان معرفی درست آثار آنان را در سایتها و مراکز مختلف علمی -پژوهشی فراهم آورد، از این رو کمال جدیت و دقت را در چکیده نویسی به عمل آورند.
کلید واژه: کلماتی است برآمده از متن، مرتبط با موضوع اصلی که خواننده با مطالعة آنها، به محتوای اصلی پژوهش پی میبرد. در حقیقت، کلید واژهها، در حکم موضوعات جزئی هستند که پس از چکیده میآیند. واژگان کلیدی به خواننده کمک میکند تا پس از خواندن چکیده و آشنایی اجمالی با روند تحقیق، بفهمد چه مفاهیم و موضوعاتی در این اثر مورد توجه قرار گرفته است. هم چنین کلیدواژهها در نقش نمایة یک متن علمی هستند. انتخاب درست کلیدواژهها به نمایهسازی استاندارد متون در فضای مجازی کمک میکند و دسترسی مخاطبان را به اثر پژوهشی تسهیل مینماید. کلید واژهها باید با واژههای اصلی عنوان و مسأله تحقیق و در حد امکان با سرفصلها تناسب داشته باشد. میانگین کلید واژه ها 5 تا 7 کلمه است.
مقدمه: یکی از بخشهای هر متن علمی است و روزنی است برای ورود خواننده به دنیای درونی اثر و در حکم نقشة راه برای خواندن کل متن است. وظایف اصلی مقدمه، روشن ساختن موضوع، مشخص نمودن هدف، طرح و نقشة ارایة مطالب است. معمولاً داوران و ارزیابان برای شناخت قوت علمی متون، مقدمه و نتیجة آن را با دقت نظر ویژهای مطالعه میکنند؛ بنابراین باید آن را دقیق و مناسب بنویسیم. هدف اصلی یک مقدمة حرفهای، پاسخ به پرسشهایی است چون: این تحقیق چه اهمیتی دارد؟ چه کسانی از آن بهرهمند میشوند؟ چه نیازی به حل این مسأله داریم؟ و چه انگیزهای باعث شد تا این متن نوشته شود؟ در مقدمه، مسئلة تحقیق، ضرورت و اهداف آن از نظر بنیادی و کاربردی به صورت مختصر بیان میشود و از ذکر جزئیات پرهیز میگردد. در واقع یک مقدمة خوب شامل: توضیح دربارة پیشینة تحقیق، ضرورتها، روش، ساختار، مباحث منطق حاکم بر فصول است و اینکه این تحقیق ادامة منطقی گزارشهای پیشین است. مقدمه نباید مفصل و طولانی باشد. سیر نگارش مقدمه هم از مطالب عامه به خاص است، از جنبههای کلی شروع میشود و رفته رفته به بخشهای تخصصیتر میپردازد. محقق باید پرسشهای پژوهش خود را به صورت استفهامی بیان کرده و به تعریف متغیرهای تحقیق به صورت عملیاتی بپردازد.
بدنه کتابچه قسمت اصلی یک اثر علمی است که در آن به سئوالات تحقیق به طور تفصیلی پاسخ میدهد. لازم است پژوهشگران ارجمند بر اساس فهرست عناوین و فصل بندی انجام شده در طرح نامه اقدام به نگارش متن اصلی نمایند. عبارات بدنه باید مستند به منابع معتبر و مستدل به برهان باشد و از آوردن عباراتی که در درستی آنها شک دارد، پرهیز نماید. تعیین محورهای داخلی در بدنه، ارتباط و انسجام منطقی در بین قسمتهای مختلف را تقویت مینماید در تعیین عناوین داخلی میتوان از سئوالات فرعی کمک گرفت و هر کدام از عناوین داخلی میتواند پاسخ به یک سئوال فرعی باشد. در صورت نیاز میتوان عنوانهای داخلی را به موضوعات عناوین جزئیتر تبدیل کرد و به سئوالات ریزتر و سادهتر که پاسخ آنها، تنها به چند پاراگراف نیاز دارد، رسید. بهترین متن علمی، نوشتاری است که با کمترین کلمات، بیشترین محتوای علمی را تولید و به حل مسألهای بیانجامد. جملههای ساده، گویا و صحیح از ضروریات یک متن علمی است. اگر جملاتی از متن به لحاظ دستوری یا علمی استوار نباشد تأثیر ناخوشایندی به مخاطب و اعتماد او گذارده و کل متن را زیر سوال میبرد. پس تنها مهارت در جمله سازی و عبارت پردازی برای تولید یک اثر علمی کافی نیست بلکه باید چینش صحیح جملات و ترکیب درست آنها را آموخت، گام نخست در این میسر، نگارش پاراگرفهای استاندارد است. پاراگراف، بخش کوتاهی از یک متن است که دربارة یک موضوع جزئی سخن میگوید. هر پاراگراف با یک جمله اصلی شروع میشود و همان جمله باید حاوی ایدهی اصلی پاراگراف باشد. در ادامه جملات توضیحی خواهند آمد که هر کدام ادامه منطقی جملة قبل است. همچنین هر پاراگراف باید از استقلال نسبی برخوردار و مانند یک یادداشت کوچک باشد. شمار کلمات هر پاراگراف، زیر 150 کلمه است. هر بند (پاراگراف) نباید طولانی باشد و به مطلبی مهم بیفزاید. در ابتدای هر بند از حروف «واو« یا «که» که حروف عطفند و نشان میدهد که بند مستقلی نیست، استفاده نمیشود. افزون بر استدلال و تأملات محقق، لازم است هر متن با مجموعهای از آثار مرتبط با موضوع خود، در ارتباط باشد. از این رو سعی میشود با نقل قول مستقیم یا غیر مستقیم (بازنویسی، تلخیص) این ترابط علمی برقرار بوده و از منابع معتبر دست اول استفاده شود. البته ارجاعات محقق نباید به قدری باشد که تحلیل نگارنده را کم رنگ نماید. ناگفته نماند که اشاره به نظریات رقیب در حل مسأله، نقد مستند و مستدل آنها با بیان نظریة برگزیده و دفاع از آن، عمدهترین مباحث بدنة یک کتابچه است. بنابراین باید از هرگونه بحث مفصل در تحلیل پیشفرضها، مبانی و مباحث مقدماتی پرهیز شود و در صورت نیاز به یک مطلب فرعی، آن را در پاورقی ذکر کرد. توجه داشته باشیم که در ارزیابی متون، معمولاً به اعتبار علمی منابع و کفایت ادله و صحت نتایج آن معطوف میشوند. در پایان این قسمت باید یادآور شد که پژوهش فرایند تولید علم است، بر خلاف بسط اطلاعات دیگران که توسعه است نه پژوهش. شأن یک متن علمی ـ پژوهشی این است که در مقیاس تاریخ آن علم، نوآوری داشته باشد و تولید علم کند. همچنین پژوهشگران تنها به یافتهها و دستاوردهای دیگران بسنده نکنند، بلکه با بازنگری و مهندسی فکری جدید، در پی طرحی نو و به دست آوردن یافتههای نوین باشند و به خلق ایدهای جدید روی آورند. ارایه متن در قالبی جذاب که فصل بندی یک از موارد جذابیت بخشی و استفاده بهتر و سریع تر و مرزبندی بین مطالب می باشد بسیار حائز اهمیت است. لازم به ذکر است حجم این کتابچه بین 40 تا 50 صفحة 300 کلمه ای در نظر گرفته شده است.
نتیجه گیری: در این قسمت توصیف کلامی مختصر و مفیدی از آنچه بهدست آمده ارایه میشود. در حقیقت باید مشخص شود که این اثر علمی به روشن شدن مسئله چه کمکی کرده است؛ بنابراین دستاوردها و حاصل پژوهش، بدون بیان ادله و شواهد در بخش پایانی بیان میشود. نتیجه برخلاف چکیده متضمن تعریف و بیان مسأله، ضرورت تحقیق، ذکر ادله و دیدگاههای رقیب نیست. نتیجه نشان میدهد که اثر علمی حاضر، چه نوآورریهایی داشته و چه مشکلی را حل کرده است. بر حسب اهمیت آنها، روش متداول بیان نتایج آن است که ابتدا مهمترین و سپس یافتههای کم اهمیتتر ارائه میشود. توجه داشته باشیم که گزارش نتایج تحقیق بدون ذکر استدلال، استناد و ارجاع است. در نتیجه باید از هرگونه عبارت پردازی و ادعای به اثبات نرسیده شدیداً خودداری کرد. نتایج معمولاً مبتنی بر ترتیب منطقی پرسشها یا فرضیهها و نیز وابسته به تأیید یا تأیید نشدن فرضیههاست و ترتیب بیان نتایج نیز بر حسب ترتیب تنظیم سوالها و فرضیههای آنهاست. در انتهای نتیجهگیری میتوان افقهای جدیدی از موضوعات پژوهشی را برای تکمیل کار به دیگران پیشنهاد کرد.
استنادات اعتبار علمی هر اثر پژوهشی به مستند و مستدل بودن آن است. ارائه فهرست کاملی از مراجع با رعایت اصل امانتداری و اخلاق پژوهشی مورد انتظار است. باید دانست که در عصر فنآوری و ارتباطات قرار داریم و اساساً محتوای هیچ تحقیق و نوشتهای بر کسی پوشیده نمیماند؛ بنابراین در برداشت مطالب یا استفاده از هندسه تحقیقی دیگران باید کاملاً شفاف باشیم. چه بسا بعدها با ادعای نویسندگان مواجه خواهیم شد. بنابراین پژوهشگر باید امانتداری لازم را مراعات کرده و مستندسازی نماید، در غیر این صورت هرگونه مسئولیتهای آتی متوجه او خواهد بود. همچنین توجه داشته باشیم که بدون تحقیق و تفحص، نام کتاب، مقاله یا پایان نامهای را در منبع تحقیق (طرح نامه) درج کردن و در آینده آگاهی یافتن از اینکه اساساً در آن اثر، مطلبی در راستای موضوع تحقیق وجود نداشته، صداقت طراح را مورد خدشه قرار خواهد داد.
تنها متونی مورد تأیید و منتشر میگردد که دارای منبع شناسی تخصصی و محتوای غنی، همراه با نوآوری و ادبیات مناسب باشد.
از آنجا که مقرر شده است این کتابچه ها با ساختار واحد به جامعه علمی ارائه گردد، از این رو با احترام به سایر روشهای آموزش دیده در کارگاهها و کتابهای درسی، جهت ایجاد وحدت رویه از روش این جزوه بهره برده شود.
سبکهای استنادات در کتابها و مقالات متنوع است. ارجاع در پایان متن، ارجاع در پاورقی و ارجاع در متن سه شیوة عمدة استناد است که شیوة اخیر به علت سهولت، سرعت، ایجاد تمرکز ذهنی برای خواننده و رواج جهانی آن، بر دو شیوه قبلی برتری دارد. در ارجاع درون متنی نام صاحب اثر، تاریخ انتشار و شماره جلد و صفحه را میآورند مانند: (مطهری، 1382، ج 3، ص 150) امّا نام اثر نمیآید. دربارة مشخصات کتاب شناختی منابع تحقیق (کتاب نامه) که در پایان مقاله میآید، هماهنگترین روش، همسویی با روش ارجاع نویسی در بدنة اصلی کتابچه است که در پی میآید. البته نباید در ارجاعات و نقل قولها افراط کرد در آن صورت متن به مجموعه یادداشتها و تحلیلهای دیگران تبدیل شده و از ارزش علمی آن کاسته میشود.
شیوه ارجاع منابع هرگاه در متن، مطلبی از یک کتاب یا مجله یا... به صورت مستقیم یا غیر مستقیم نقل شود باید پس از بیان مطلب آن را مستند ساخت. این مستندسازی شیوههای مختلف دارد:
الف) شیوه ارجاع در متن در استناد نام مؤلف و صاحب اثر بدون القاب: آقا، خانم، استاد، دکتر، پروفسور، حجت الاسلام، آیت الله و امثال آن آورده میشود مگر در جایی که لقب جزو نام مشخص شده باشد مانند خواجه نصیر الدین طوسی، آخوند خراسانی، امام خمینی، علامه طباطبایی. 1. اثر با یک مؤلف: پس از آوردن متن، داخل پرانتز: نام خانوادگی مولف، تاریخ انتشار، شماره صفحه به ترتیب میآید و پس از آن نقطه میگذاریم مانند (ابطحی، 1382، ص 27).
اثر با بیش از یک مؤلف باشد، نام خانوادگی آنان به ترتیب همراه سال انتشار و شماره صفحه میآید مانند (سرمد، بازرگان، حجازی، 1379، ص 50) و اگر بیش از سه مؤلف بود: نام خانوادگی اولین مؤلف و به دنبال آن عبارت «و همکاران» و سپس سال انتشار و شماره صفحه میآید مانند (نوربخش و دیگران، 1366، ص 75). اثر با نام سازمانها و نهادها:به جای نام مؤلف، نام سازمان میآید مانند (فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، 1382، ص 34). دو یا چند اثر یک مؤلف: همة آنها داخل پرانتز به ترتیب تاریخ نشر میآید مانند (والاس، 1980، ص 15؛ 1988، ص 27؛ 1990، ص 5). اگر چند اثر یک مؤلف در یک سال منتشر شده باشد آثار مختلف او با حروف الفبا از هم متمایز میگردند مانند (احمدی، 1365 الف، ص 22؛ 1365 ب، ص 16). استناد به آیات و روایات: ابتدا نام سوره، سپس شماره آیه ذکر میشود، مانند (بقره، 39). در خصوص نهج البلاغه نام کتاب و شماره خطبه یا نامه (نهج البلاغه، خطبه 33) و روایات غیر نهج البلاغه، نام گردآورنده روایات، تاریخ نشر، شماره جلد و صفحه مانند (مجلسی، 1403، ج 56، ص 198).
ب) زیرنویس (پاورقی) توصیفی توضیحات اضافی یا اصطلاحی که نمیتوان برای حفظ انسجام متن، آن را درون متن آورد میتوان زیرِ صفحه با مشخص کردن شماره بیاید. توضیحات باید حتیالامکان خلاصه باشد. ترجمة آیات و روایات در متن فارسی بیاید و در صورت نیاز میتوان متن عربی را در پاورقی آورد. کلمههای بیگانه در داخل متن، حتماً باید به فارسی نوشته شود و صورت خارجی آنها در پاورقی بیاید. اینها در مورد اصطلاحات تخصصی یا نام اشخاص است. در موارد ضروری که باید نام خارجی در متن بیاید باید در کنار صورت فارسی داخل پرانتز نوشته شود. توجه کنیم درهر متن یکبار معادل انگلیسی آوردن آن واژه کفایت میکند.
ارجاع در منابع محقق باید در پایان مقاله، فهرستی از منابع و مآخذی که در متن به آنها استناد کرده است را به ترتیب حروف الفبای نام خانوادگی بیاورد. تنها منابعی میآید که در متن از آنها استفاده شده است. در ذکر منبع حداقل پنج دسته اطلاعات، ضروری به نظر میرسد: 1. نام خانوادگی و نام مؤلف یا مؤلفان 2. تاریخ انتشار اثر 3. عنوان اثر 4. نام شهر 5. نام ناشر. (البته اگر کتاب تجدید چاپ شده باشد، شمارة چاپ آن هم میآید). جداسازی این اطلاعات با ویرگول است. مانند:
در تک مؤلف:
جوادی، آملی، عبدالله (1372)، هدایت در قرآن (چاپ سوم)، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء.
در ارجاع منابع از دو مؤلف یا بیشتر به شکل زیر میآید:
سرمد، زهره؛ بازرگان، عباس؛ حجازی، زهره (1379)، روشهای تحقیق در علوم رفتاری (چاپ سوم)، تهران: نشر آگاه
آثار دارای مترجم به شکل زیر میآید:
صدر الدین شیرازی، محمد (1375)، شواهد الربوبیه، ترجمه جواد مصلح، چاپ دوم، تهران: انتشارات سروش
آثار با عنوان سازمانها و نهادها
مرکز اسناد و مدارک علمی، وزارت آموزش و پرورش (1362)، واژهنامه فارسی -انگلیسی. تهران: نشر مؤلف
آثار به جای مؤلف ویراستار یا چند نفر گردآوردنده یا مجموعه مقالات به شکل زیر:
شفیع آبادی، عبدالله (گردآورنده)، (1374). مجموعه مقالات جنگ روانی، تهران: انتشارات سمت.
ارجاع دهی مقالات ابتدا نام مؤلف یا مؤلفان، سپس تاریخ انتشار، بعد عنوان مقاله، به دنبال آن نام مجله و شمارة آن ذکر میشود آنگاه شمارة صفحات آن مقاله در آن مجله با حروف مخفف صص در فارسی، PPدر انگلیسی، مانند حداد عادل، غلامعلی (1375)، انسان عینی، فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 9، صص 41-35.
ارجاع پایان نامه و رساله پس از ذکر عنوان باید ذکر شود که آن منبع، پایاننامه کارشناسی ارشد یا رساله دکتری و به صورت چاپ نشده است، سپس نام دانشگاه به شکل زیر: ایزدپناه، عباس (1371)، مبانی معرفتی مشاء و اهل عرفان، پایان نامه کارشناسی ارشد، چاپ نشده، دانشگاه قم.
ارجاع از یک روزنامه همانند ارجاع مقاله در مجله است مانند: محمودی، اکبر (1375، 21 مهر) موانع توسعه در ایران، روزنامه کیهان، ص 6. ارجاع فرهنگ نامه و دایرة المعارف در ارجاع نام سرپرست و بقیه موارد مثل کتاب عمل میشود مانند: بجنوردی، سید کاظم و همکاران (1377)، دائرة المعارف بزرگ اسلامی (چاپ دوم)، تهران؛ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
ارجاع کنفرانسها، سمینارها و گزارش ارائه گزارش از همایش و سمینارها باید به این شکل باشد: همایش بین المللی نقش دین در بهداشت و روان (1380)، چکیده مقالات اولین همایش بین المللی نقش دین در بهداشت روان، تهران: دانشگاه علوم پزشکی ایران.
نقل از منابع الکرونیکی (اینترنت) امروز نقل از منابع اینترنتی یکی از منابع ارجاعی است که در ذکر آن اطلاعات ضروری به ترتیب زیر بیان میشود : بارلو،جان پی (1996)، درخت یوشع میلرزد، در مجله CORE(روی خط اینترنت) ج 8، ش 1، (92 نقل شده تاریخ 25 مارس 1996 قابل دسترسی در : :Pub/Zines/c.Re-Zine file:ptp.e text.org pirectorg .g. 8corel. ارجاع یک مقاله در مجله الکترونیکی Miles, Adrian. Singin in the Rain: a hypertextual Reading. "Postmodern Culture 8.2(1998).02 nov 2000. http://muse.jhu.edu/jourals/pme/voo8/8.2 miles.html
ارجاع یک کتاب الکترونیکی در شبکه وب Austen, Jane. Pride and prejudice.de. henry chur chyrd. Nov 2000. http://www.pemberley.com/jahein;o/pridprej.html
نکاتی درباره تایپ کتابچه: الف) عنوان در وسط سطر با قلم تیتر شماره 16 تایپ شود. ب) نام مؤلف در زیر عنوان و در وسط سطر و با فاصله 5/1 سانتیمتر با قلم ترافیک شماره 12 تایپ شود. ج) مدرسه علمیه و شهر مؤلف یا مؤلفان در همان صفحه با قلم لوتوس سیاه شماره 14 تایپ گردد. د) عناوین اصلی با شمارههای تفکیک کننده مانند 01، 02، 03، با قلم لوتوس سیاه شماره 14 تایپ شود. هـ) عناوین فرعی با شمارههای تفکیکی 1-1، 2-1 و ... با قلم لوتوس سیاه شماره سیزده تایپ شود. و) متن با قلم لوتوس نازک، شماره 14 تایپ شده و ابتدای هر پاراگراف یا بند با کمی تورفتگی (اشپون) با فاصله 5/0 سانتیمتر آغاز گردد. ز) فاصله بین سطرهای متن 5/1 سانتیمتر و فاصله آنها از عنوانهای فرعی دو سانتیمتر است. ح) فاصله حاشیه صفحهها از هر طرف دو سانتیمتر و از بالا و پایین نیز دو سانتیمتر و فاصله آخرین سطر با پاورقی یک سانتیمتر است. ط) نقل قول مستقیم در داخل گیومه با قلم لوتوس نازک شماره 14تایپ گردد. ی) شماره صفحات در گوشه سمت چپ و بالای صفحه تایپ گردد. ک) در تایپ باید از بهکار بردن قلمهای متنوع و متفاوت پرهیز کرد. ل) قلم انگلیسی لازم برای تایپ پاورقی Times mediumبا شماره 8 است و همین قلم برای انگلیسی در متن و منابع با شماره 10 استفاده میشود.
. هر چند چکیده و کلیدواژه در کتابچه قرار نمی گیرد، اما در راستای بارگزاری در سایت ها و معرفی اثر پژوهشی ضروری می باشند.
موضوع مطلب : هو برخی از ویژگی های افراد هدفمند از نگاه اسلام موضوع مطلب :
هو یبماریهای سودا بیماریهای پوست: خشکی پوست - سوزش وخارش - زیاد و پررنگ شدن خالهای بدن - لکه های سیاه و قهوه ای در پوست - سیاهی زیر چشم ها - لکه های دوران بارداری - اگزما - میخچه - زگیل - زونا - ترک پاشنه پا - پسوزیاریس (صدف)- لیکن پلان - پمفیکوس ولگاریس بیماری های سر: پیر چشمی - اب سیاه (گلوکوم) - شوره سر - موخوره - سردرد های میگرنی - بدخوابی و بی خوابی زیاد - وسوسه ها و اندیشه های بی معنی - خیالبافی - وزوز گوش - حساس شدن به صدا ها و بوها - تبخال - صرع و تشنج - فراموشی - پارکینسون - مالیخولیا بیماریهای تناسلی : سوزش و خارش پس از امیزش جنسی - خشکی شدید واژن - یائسگی زود رس - سرطان رحم - بزرگی خوش خیم پروستات - واریکوسل - سرطان پروستات زود انزالی بیماریهای دستگاه گوارش: خرده خوری - تلخی دهان - ترش کردن - سوختن حلق و مری - خشکی دهان - یبوست - هموروئید (بواسیر)- کم اشتهایی - بی اشتهایی بیماریهای استخوان و مفاصل و عروق: خشکی مفاصل - محدودیت حرکتی -صدای ترق تروق مفاصل - پوکی استخوان - تومورهای استخوان - واریس پاها - الفانتیازیس (پافیلی) - ارتروز مفاصل - لرزش بدن - لرزش دست وپا بیماریهای قلب :طپش قلب - فشار خون عصبی - گرفتگی عروق قلب
غذاهای سودا زا
گوشت گاو ،گوشت گوساله ،فست فود (کالباس، سوسیس،سس سفید وقرمز ،همبرگر و...)،قهوه ،کاکائو،نسکافه ،عدس ،بادمجان ،ادویه جات (زیادوتند) ،هله هوله(پفک،چیپس ،کرانچی ،شکلات). نکته : مرباها از طبع خود میوه گرمترند و اگر با عسل درست شوند گرمتر ازمربای با شکر درست شده میباشند. خصوصیات ظاهری افرادی که مزاج پایه انها سودا است. پوست در لمس سرد- رنگ ان تیره وکدر وبدون طراوت - خشکی پوست بدن - خشکی و شکنندگی ناخن ها - موها معمولا نازک و پر پشت و مجعد - سرعت رشد موها کم - کندی عمل در واکنش های بدن - عرق و ادرار کم و غلیظ و تیره با بوی ترشیده و نامطبوع - یبوست مزاج - بد بویی ترشحات عادت ماهیانه خانم ها - کمی عضله و چربی در بدن - لاغری های مفرط - قفسه سینه باریک و کتابی - جثه ریز - مفاصل ریز - عروق باریک - چشم ها ریز - لب ها قیطونی و باریک - گونه ی فرو رفته - سر کوچک - گردن باریک - حس بویایی و شنوایی بسیار قوی - درونگرا - بدبین - ناامید - خود خور - منفی باف - خجالتی - ارام و خونسرد - تاخیر در خشمگین شدن - شکاک و مردد - ترسو و محتاط - انعطاف ناپذیر - پایداری در خشم و اشتی - خیال پردازی - تودار بودن - منظم و دقیق بودن علل وعوامل تولید سودا(سودا زا) فصل پاییز - سن میانسالی - غم و اندوه زیاد - شادی زیاد - کارهای سخت و پر زحمت - خوردن مداوم غذاهای با مزاج سرد و خشک - تفکر زیاد به منظور یافتن راه حل - کم تحرکب و بی تحرکی - گرما و سرمای مکانیکی زود هنگام - استفاده زیاد از وسایل الکترونیکی از قبیل موبایل -کامپیوتر و تلویزیون - اینترنت - غذاهای صنعتی (سوسیس و کالباس و کنسرو ها و فست فود ها) - غذاهای مانده و بیات - غذاهای فریزری - نوشیدن مایعات یخ - غذاهای حاوی مواد نگهدارنده - مصرف نوشابه های گازدار - مصرف غذاهای حرام - استمرار گناه - خشم و نفرت و کینه و حسد و غیبت و نفاق ودو رویی و...... - تماشای فیلم ها و تصاویر خشن مستهجن - در معرض بوهای تند وصنعتی بودن - شنیدن صداهای خشن - زندگی اپارتمان نشینی و دوری از طبیعت - دوری از خانه و خانواده - الودگی هوا - اعتیاد به مصرف دخانیات ومواد مخدر و الکل - استفاده مداوم از رنگ های تیره وسیاه - خواب غروب - شب زنده اری طولانی - مصرف بعضی از داروها انواع سودا 1. سودای طبیعی= رسوب خون 2 .سودای غیر طبیعی= (که از صفرا -دم - بلغم - سودای طبیعی) خلط سوخته ایجادمیکند و به سودای غیر طبیعی تبدیل میشود سودا سودا -سرد و خشک -خاک سودای طبیعی رسوب خون است به همین دلیل غلیظ تر و سنگین تر از خون است. رنگ ان سیاه ومزه ی امیخته از شیرینی وترشی است. وظایف سودای طبیعی در بدن . .تعادل 1.حفظ تعادل واستحکام بافت های استخوانی مثل تاندون و رباط استخوان و مو وناخن که دارای مزاج سرد و خشک هستند. 2.ایجاد قوام وغلظت لازمه ی خون. 3. تقویت دهانه ی معده وتحریک اشتها
موضوع مطلب : هو زندگی دنیا آیه شماره 20 از سوره مبارکه حدید : اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 201
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 280917
|
||