برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید اسفند 92 - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
دوشنبه 92 اسفند 12 :: 10:15 عصر ::  نویسنده :

هو

چه وقت انسان حضور صاحب الزّمان عج می رسد؟!


علامه طهرانی در شرح احوال آیت الله انصاری همدانی می گوید: مرحوم انصاری یکی از اولیای برجسته قرن اخیر بود که قولاً و عملاً و اعتقاداً و سرّاً در ممشای ائمّه طاهرین قدم می ‌زد و نمونه ‌ای بود که سیره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرّفی می‌ نمود.
  به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه قرآن و معارف سیما به نقل از  خبرگزاری مهر، علامه طهرانی در شرح احوال مرحوم آیت الله انصاری همدانی آورده اند:  فرموده اند: «عند ذکر الصالحین ینزل الرحمة»؛ «هنگامی که سخن از عباد صالح پروردگار به میان آید باران رحمت و لطف خداوند بر قلوب و نفوس باریدن می ‌گیرد و دل ‌ها را سیراب می‌ کند و قلب‌ها را تازه می‌ گرداند و شوق و رغبت دیدار دوست را در ضمیر و نفس سالک مشتعل می ‌سازد.» و این خصوصیت هم در ذکر با لسان است که بین دو یا چند نفر واقع شود و هم در مطالعه و قرائت یاد و خاطره و سخنان حکمت آمیز آنها.
 
ذیلا مقاله‌ای در شرح و ترجمه احوال این بزرگ مرد یعنی حضرت آیت ‌الله مرحوم محمّدجواد انصاری همدانی به قلم علاّمه آیة الله حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی ـ رضوان الله علیهما ـ که در جلد دوم کتاب مطلع انوار (طبع انتشارات مکتب وحی) مضبوط است، از منظر خوانندگان گرامی می گذرد. گفتنی است در سیر و سلوک الهی علامه حسینی طهرانی، آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، آیت الله نجابت، حجت الاسلام پهلوانی طهرانی، مرحوم دولابی و ... از جمله شاگردان و ارادتمندان مرحوم انصاری بودند.
 
سطور ذیل شرح و ترجمه احوال حضرت آیت الله مرحوم حاج شیخ محمّد جواد انصاری همدانی (ره) است که به قلم این حقیر سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی به رشته تحریر در آمده، (در وقتی که از همدان از این‌جانب طلب نموده بودند) این حقیر صورت آن مرقومه را در اینجا برای حفظ یادداشت نمودم:
 
فرید عصر و حسنه دهر، ترجمان قرآن و سلمان زمان، آیت الله العظمی، عالم عابد زاهد ناسک، عالم بالله و بأمر الله، مرحوم فردوس وساده، حاج شیخ محمّد جواد انصاری همدانی ـ رضوان الله علیه ـ فرزند مرحوم حجّة الاسلام حاج مولی فتحعلی همدانی که نیز از بزرگان علمای عصر خود بوده‌اند، در سنه 1320 هجریّه قمریّه چشم به جهان بگشود و در همان دوران طفولیّت تحت سرپرستی والد ماجد، مقدّمات علوم ادبیّات فارسی و عربی و منطق را فراگرفت، و در دوران شباب فقه و اصول فقه را نزد علمائی کم‌نظیر مانند: مرحوم حجّة الإسلام خلخالی و حجّة الاسلام حاج سیّد علی عرب که از برجستگان علماء و اعاظم فقهاء‌ بوده‌اند در شهر خود فرا گرفت و رشته‌های طبّ خمسه یونانی و ابوبکر زکریّای رازی و دیگران را نزد دانشمند عالی‌قدر، طبیب حاذق و حکیم متبحّر، مرحوم حاج میرزا حسین کوثر همدانی آموخت و در این زمینه نیز به مرتبه عالی رسید.
 
مرحوم حاج شیخ محمّد جواد پس از اتمام تحصیلات فوق به جهت تکمیل فقه و اصول و نیل به درجه اجتهاد، در حدود سی سالگی رهسپار دیار مقدّس قم گردید و در حوز? مقدّسه علمیّه مدّت‌ها در محضر درس مرحوم استاد بی ‌بدیل، مرجع وقت، حضرت آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری حاضر می‌شد و بهره‌ ها می‌ برد تا در این رشته تخصّصی نیز به مقام عالی نائل آمده و به اجازات اجتهادِ متعدّدی از مراجع ذی ‌قیمت وقت فائز و در مسائل فقهیّه صاحب فتوا گردید، به طوری‌که بعضی از دوستان و آشنایان از ساکنین همدان و غیره از آن مرحوم تقلید نموده‌ اند.
 
در همین ایّام بود که نسیم نفحات قدسیّه الهی بر دلش وزید و بارقه جذبات عالم علوی بر قلبش رسید و به مصداق کلام مولی الموحّدین أمیرالمؤمنین علیه السّلام: حَتّی دَقَّ جَلیلُه و لَطُف غَلیظُه وَ بَرقَ لَهُ لامِعٌ کَثِیرُ البَرق [نهج البلاغة، ج 2 ، ص 204 .] یکباره شراشر وجودش دگرگون شد و جذبه عالم قدس تار و پود وجود او را بر باد داده، با نور الهی به دنبال گمشده خود برای رسیدن به حرم امن و امان، اضطراب و تشویشی بس هائل در او پدید آمد! خواب و خوراک او را ربود، روزها در بیابان ‌ها و کوه ‌های اطراف قم می‌ رفت و تا شبانگاه به تماشای مظاهر جمال و حیات می ‌پرداخت، و با تنهائی و خلوت اُنسی عجیب گرفت.
 
و چون سالیانی چند از رحلت عالم نحریر و عارف بی‌بدیل استاد کامل اخلاق و معارف الهی، انسان العین و عین الانسان مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی  می‌ گذشت، هرچه نزد شاگردان معروف او تردّد نموده و برای فتح و گشایش رفت و آمد کرد اثری نیافت، تا رفته رفته آتش عشق در نهاد او رو به فزونی گذارد و هموم و غموم فراق جان او را مشتعل ساخت، ناله جانسوز او هر بیننده ‌ای را متأثّر می ‌کرد و گریه جانگداز او هر نظر کننده ‌ای را می ‌گداخت که ناگهان پرده غیب بالا رفت و حجاب‌های ظلمانی و نورانی بر کنار شد، نسیم جانبخش رحمت از حرم الهی بوزید و آب حیات جاودانی به بقای حقّ بر دل سوخته او بعد از فنای او از مراحل نفس سرازیر شد و از جزئیّت به کلیّت پیوست.
 
در این هنگام به‌ موطن اصلی خود همدان مراجعت نموده برای دستگیری عاشقان و دلباختگان حرم انس الهی سکنی گزید با نهایت آرامش و سکون برای رسانیدن حقّ و تبلیغ شریعت غرّاء‌ و ابلاغ احکام و مسائل شرعیّه و معارف الهیّه و تربیت نفوس ناقصه اهتمامی عجیب نمود.
 
در هر مسجدی که خالی و مخروبه بود اقامه جماعت می‌ نمود، بسیاری از اوقات در مسجد پیغمبر، و اخیراً در زاویه‌ای از مسجد جامع شهر اقامه جماعت داشت. مأمومین او غالباً مردمان پاکدل و پاکیزه ضمیر و عاری از هوی و هوس بودند، در جلسات شبانه و روزانه سیّار در منزل شیفتگانِ حقائق تردّد می ‌نمود، و شاگردانی بس ارجمند و عالیقدر تربیت نمود که هر یک از آنان در همدان موجب عبرت همگان و حجّت الهی بر مردمان در اخلاق و کردار بودند. در روزهای جمعه با معیّت شاگردان به صحرا می‌رفت و با یک دنیا از خلوص و صفا و حقیقت به تماشای آیات الهی در مظاهر امکان و افق وسیع حیات می‌پرداخت.
 
مرحوم انصاری ـ رضوان الله علیه ـ برای برآوردن نیازمندی ‌های مسلمانان اهتمامی وافر داشت و در امر به معروف و نهی از منکر ساعی بود و در کمک و مساعدت به فقرا و مسکینان و ارباب حوائج بی ‌اختیار بود، و در بذل و انفاق بی ‌نظیر بود، به بسیاری از خانواده‌ های مستمند که در گوشه و کنار شهر بودند و ابداً کسی از حال آنان اطّلاع نداشت مساعدت‌ ها می‌نمود و با دست خود برای آنان غذا و لباس و فراش می‌برد، و در اخفای این امور به حدّی دقیق بود که حتّی از شاگردان خاصّ خود مخفی می‌داشت.
 
مرحوم انصاری نه تنها یک مرجع دینی و عالم روحانی بود بلکه مانند یک فرد از افراد خانواده در برآوردن نیازمندی ‌های آنان می ‌کوشید. در زمستان‌ های سردِ همدان برای معالجة مَرْضی و عیادت بیماران آنان به منزلشان می‌ رفت و چه بسا خود تهیّه دوا می‌نمود و تا فرد گرفتاری را از گرفتاری آزاد نمی‌نمود آرام نمی‌گرفت، آرامش دل او در آرامش خلق خدا بود و نگرانی او در اضطراب آنان.
 
بنابراین اگر گفته شود که مرحوم انصاری ـ یکی از اولیای برجسته قرن اخیر بود که قولاً و عملاً و اعتقاداً و سرّاً در ممشای ائمّه طاهرین قدم می ‌زد و نمونه ‌ای بود که سیره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرّفی می‌ نمود، سخن به گزاف نرفته است.
 
مرحوم انصاری مدّت بیست و پنج سال در همدان به‌ همین منوال زندگی نمود تا بالأخره به واسطه عارضه قلبی در روز جمعه، دوّم شهر ذوالقعدة الحرام 1379 هجریّه قمریّه، دعوت الهی را لبّیک گفت و مرغ روحش به آستان قدس پرواز نمود.
 
در تشییع جنازه او تعطیل عمومی شد و اکابر علمای متّقی و پرهیزگار همدان شرکت کردند و سه روز در مسجد جامع مجلس ترحیم برپا بود. جنازه او را به قم حمل و در یکی از مقبره ‌های شمالی در جوار قبر حضرت علی بن جعفر(ع) به‌ خاک سپردند.
 
همچنین حکایاتی درباره ایشان از علامه طهرانی نقل شده است:مهمترین صفت بعد از عمل به فرائض از حضرت آقا ـ روحی فداه ـ (مرحوم انصاری) سؤال نمودم: برای راه خدا چه صفتی از همه صفات بهتر است؟
فرمودند: بعد از فرائض، خدمت به خلق خدا از همه بهتر است.
 
پس از چند دقیقه سکوت فرمودند: می ‌دانید و عکسش از همه مضرّتر است؟ پس از چند دقیقه سکوت فرمودند: می‌دانید عکسش چیست؟ عکسش ایذای به خلق خداست در مقابل احسان به خلق خدا. بعضی از شعرا مطالب حقّه‌ای را گفته ‌اند و در واقع خدا به زبان آنها جاری ساخته؛ یکی گوید: «می ‌بخور، منبر بسوزان، مردم آزاری مکن.» دیگری فرماید: تا توانی دلی به دست آور / دل شکستن هنر نمی باشد. در رساله «نور وحدت» فرماید: «مرنجان کسی را که مقصود تو است.»
 
در قرآن فرماید: «یا ایّها النّملُ ادخُلُوا مَس?کنَکم لا یَحْطِمَنّکم سُلیم?ن وجُنودُه و هُم لا یَشعُرون.»
 
مطلب به اندازه ‌ای بالاست که به سلیمان و جنود او نسبت عدم شعور داده شده است، نسبت به اذیّت حیوان کوچکی مانند مورچه؛ ببینید فرق بین اینجا و مقام أمیرالمؤمنین تا کجاست که فرماید: والله لو اُعطیتُ الاقالیمَ السبعةَ بما تحت أفلاکها علَی أن أسلبَ حَبَّ شعیرة فی فم نملة ما فعلتهُ.
 
مقابل? آیت الله انصاری همدانی با دو افسر انگلیسی در دفاع از زن جوان
 
در مرجعیّت شیعه ترس و خوف فقط از خداست و بس، و تطمیع و تهدید در آن راهی ندارد. مرحوم علامه طهرانی می‌فرمودند: در جنگ بین الملل دوّم که قوای متّفقین وارد ایران شده بودند، روزی دو نفر از افسران انگلیسی در همدان زن جوانی را به زور برای فحشا در خیابان می ‌بردند، و هرچه آن زن فریاد می ‌زد و از مردم کمک می ‌طلبید و می ‌گفت: «من شوهر دارم، مرا از دست این سگ ‌ها نجات دهید!» کسی جرأت نمی ‌کرد پا پیش بگذارد و آن عفیفه را از دست آن دو افسر مست برهاند.
 
در این هنگام مرحوم آیت الله انصاری همدانی از آنجا عبور می ‌کردند و نظرشان به این جمعیّت که به تماشا ایستاده بودند جلب می ‌شود و سؤال می‌ کنند: «چه خبر است؟»
 
مردم می ‌گویند: دو افسر انگلیسی مست، زنی را برای فحشا کشان‌کشان می‌برند، و کسی جرأت ندارد از آنها بستاند و رها کند!
 
ایشان فوراً به وسط خیابان می ‌آیند و به طرف آن دو افسر انگلیسی حمله می ‌کنند، و با وجود بدن ضعیف و جثّه نحیف با عصای خود چنان بر سر آن دو افسر می ‌زنند که سر آنها شکاف بر می ‌دارد. و جمعیّت که این منظره را مشاهده کردند، جرأت و جسارتی در آنها دمیده شد و جلو آمدند و به ایشان گفتند: شما بروید ما خود حساب اینها را خواهیم رسید. و آن زن از دست آن دو نفر خلاص گردید.
 
اثر ملکوتیِ گفتن اذان و اقامه قبل از نماز
 
مرحوم آیت الله جمال العارفین حاج شیخ جواد أنصارى همدانى أسکنه اللهُ بُحبوحةَ جِنانِه می فرمودند: روزى وارد در مسجدى شدم، دیدم پیرمردى عامّى مشغول خواندن نماز است و دو صفّ از ملائکه در پشت سر او صفّ بسته و به او اقتدا نموده‏ اند، و این پیرمرد خود أبداً از این صفوف فرشتگان اطّلاعى نداشت. من دانستم که این پیرمرد براى نماز خود اذان و إقامه گفته است؛ چون در روایت داریم: کسى که در نمازهاى واجب یومیّه خود، اذان و اقامه هر دو را بگوید دو صفّ از ملائکه، و اگر یکى از آنها را بگوید یک صفّ از ملائکه به او اقتدا می کنند که درازاى آن فیما بین مشرق و مغرب باشد.
 
این از آثار قهریّه ملکوتیّه اذان و اقامه است، گرچه اذان گویان و اقامه گویان خود مطّلع نباشند. همچنین از آثار قهریّه خلوص نیّت‏ و درجات قرب نماز گزاران و مناجات کنندگان پاکى محلّ و طهارت و نورانیّت مکان و زمان می گردد؛ کوه طور به علّت تجلّى نور حقّ در موسى کلیم منوّر شد و کوه ساعیر و جبلِ فاران و بیت إیل و بِئر سَبع و بقیّه محل ‏هاى نورانى و معبدهاى اولیاء خدا بواسطه تجلّى نور حقّ در حضرت رسول اکرم صلّى الله علیه و آله و سلّم و در حضرت عیسى و إسحق و یعقوب و سائر انبیاى گرامى مطهّر و منوّر گردیده است‏.
 
علت سفر اولیای الهی
 
مرحوم آیت الحقّ و العرفان آیة الله حاج شیخ محمّد جواد انصارى همدانى در سال هاى آخر عمر، و با توارد ضعف شدید و کسالت قلب مسافرتى به پاکستان نمودند که با نبودن وسائل نقلیّه آن زمان به مانند امروز، بسیار مشکل و طاقت فرسا بود. علّت مسافرتشان را ایشان به کسى نگفتند. آنگاه در میان محافل و مجالس دوستان سخن از سبب مسافرت به میان مى ‏آمد و هر کس از نزد خود حدسى می زد. تا پس از سالیان دراز و بعد از فوت ایشان، روزى حقیر از حضرت آقاى حاج سیّد هاشم حدّاد علّت سفر آن مرحوم را پرسیدم.
 
فرمودند: سفر اینگونه از بزرگان براى یکى از دو امر صورت می گیرد:
 
اوّل آنکه: در آن نواحى، عاشق دلسوخته و شوریده و وارسته ‏اى است که درمان درد هجران او در عالم توحید به دست این مرد است؛ خداوند او را مأمور می کند تا برود و از آن عاشق دستگیرى کند و درد وى را درمان نماید.
 
دوّم آنکه: روى مقدّرات عامّ و کلّىِ خداوند، بناست در آن نواحى عذابى فرود آید؛ خداوند این بنده را امر می کند تا از تمام آن نواحى عبور کند، و در اثر برکت و رحمت نفس رحمانى این بنده، خداوند عذاب را از آن قوم بر می دارد.
 
چه وقت انسان حضور صاحب الزّمان می رسد؟!
 
از مرحوم آیة الله حاج شیخ محمّد جواد أنصارى همدانى که سؤال شد: چه وقت انسان حضور صاحب الزّمان می رسد؟!
 
فرمودند: در وقتی که حضور و غیبتش براى انسان تفاوت نداشته باشد.




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اسفند 12 :: 1:31 عصر ::  نویسنده :

هو

ویژگی‌های دنیا (چراغ خانه) 

قال الامام علی(ع): الدنیا تغر و تضر و تمر.

امام علی(ع) می‌فرماید: دنیا؛ فریب، می‌دهد و زیان می‌رساند و می‌گذرد.1

1- نهج‌البلاغه، حکمت 415




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اسفند 12 :: 1:29 عصر ::  نویسنده :

هو

ابزارهای شیطانی در زندگی انسانی 

 

انسان اشرف آفریده‌های الهی است، ولی اکرم شدن انسان به خودش و رفتارهایش بستگی دارد؛ زیرا اگر تقوا پیشه کند و از پلیدی‌ها و زشتی‌هایی که عقل و شرع می‌گوید پرهیز کند، آن زمان است که زندگی کریمانه‌ای خواهد داشت و در میان آفریده‌ها به کرامت می‌رسد، وگرنه انسانی که بی‌تقوایی پیشه کند، نه تنها کرامتی به دست نمی‌آورد بلکه از اشرفیت نیز ساقط شده و پست‌تر از چارپایان می‌شود.

بی‌تقوایی انسان در زندگی آن است که آدمی ابزارهای شیطانی را در زندگی برگزیند و در تعامل با دیگران همانند شیطان بیندیشد و رفتار داشته باشد. نویسنده در این مطلب به برخی از مهم‌ترین ابزارهای زشت شیطانی که انسان‌ها از آن بهره‌مند می‌شوند و خود و دیگران را به بدبختی و شقاوت می‌کشانند و شرافت و کرامت را از میان می‌برند، اشاره کرده است.

ویژگی‌های زندگی انسانی

خداوند انسان را موجودی دارای اراده و اختیار آفریده است. بر اساس آیات قرآنی دو نوع از موجودات از چنین ویژگی‌ای برخوردارند که انسان و جن است و در میان همه آفریده‌ها، این دو نوع هستند که در قیامت باید پاسخگوی رفتارهای دنیوی خود باشند و بهشت و دوزخ برای آنان خلق شده است. (سوره الرحمن)

البته خداوند به سبب اینکه به آنان توانایی خاص بخشیده و اینان دارای اراده و اختیار و حق انتخاب هستند، دانایی خاصی نیز به آنان بخشیده است تا بتوانند با بهره‌گیری از این دانایی و توانایی انتخاب درستی داشته باشند. از همین رو، در میان آفریده‌های الهی تنها این دو موجود، از ویژگی‌هایی چون دارا بودن اسمای الهی برخوردارند، بااین تفاوت که انسان در مرتبه بالاتری از جن قرار دارد و با آنکه از نظر کیفیت مادی، جن از عصاره آتش و از انرژی ساخته شده (الرحمن، آیه 15) و انسان از گل بدبو، (انعام، آیه2؛ حجر، آیه28؛ الرحمن، آیه14) ولی از نظر کیفیت روحی و روانی، انسان یک درجه بالاتر از جن قرار دارد و وضعیت انفعال شدیدش که به‌خاطر گل بودن اوست موجب شده تا بتواند از مرتبه‌ای بالاتر از روح که فعلیت بیشتری دارد بهره‌مند شود و قابلیت آن را بیابد که از روح خاصی که دارای همه اسماء و صفات الهی است بهره‌مند شود و پذیرای چنین روحی (حجر، آیه 29؛ ص، آیه 72) و دارنده همه صفات الهی باشد. (بقره، آیه 31)

انسان به سبب برتری در کیفیت روانی و روحی به عنوان خلیفه الهی برگزیده می‌شود (بقره، آیات 30 و 31) و این امکان برای همه نوع بشر فراهم می‌آید تا صفات الهی را از طریق عبودیت در خود فعلیت بخشیده و رنگ خدایی گرفته (بقره، آیه 138) و مجاز شود تا در جایگاه ربانی (آل‌عمران، آیه 79) به خلافت بر هستی بپردازد و در همه ماسوی الله از کائنات، تصرفات ربوبیتی داشته باشد. از همین رو همه هستی تحت تسخیر انسان در آمده و همگان بر انسان سجده اطاعت بردند و فرشتگان ساحت قدس که از برترین‌ها و در مرتبه عقول مجرد و محض هستند، در مقام تشریع نیز این سجده اطاعت را به نمایش گذاشتند، هر چند که ابلیس از این فرمان تشریعی الهی سر زد و عصیان ورزید (کهف، آیه 50)، ولی در مقام تکوین او نیز مطیع انسان است و لذا ناتوان از تصرف مستقیم بوده و تنها می‌تواند وسوسه کند و با بهره‌گیری از خود انسان علیه خود سود برد. (ابراهیم، آیه22؛ اعراف، آیه 20؛ طه، آیه 120) ابلیس در آیه 22 سوره ابراهیم به صراحت از عدم سلطه خود بر انسان سخن می‌گوید و از آیات دیگر به دست می‌آید که او تنها وسوسه می‌کند و نفس انسانی را به کار می‌گیرد تا زمینه سلطه خودش را برایش فراهم آورد.

به هر حال، انسان به سبب همین ویژگی‌های استثنایی، در مقام برتری قرار دارد، هر چند جنیان از جمله ابلیس پیش از انسان خلق شده و در مقام برتری قرار داشتند (حجر، آیه 27) و ابلیس گمان می‌کرد که خلافت الهی به او می‌رسد و پس از آنکه حضرت آدم (ع) آفریده شد و انسان به خلافت الهی رسید او از بابت غرورش این خلافت را نپذیرفت و عصیان ورزید، (اعراف، آیه 12؛ ص، آیه 76 و آیات دیگر) با این همه انسان در معرض خطری عظیم قرار دارد؛ زیرا یک دشمن درونی به عنوان هواهای نفسانی دارد که شهوت‌های او را بر می‌انگیزد و او را به اسراف و زیاده‌روی در برآوردن خواسته‌های دنیوی و نفسانی می‌کشاند. (آل عمران، آیه 14) و یک دشمن بیرونی به نام ابلیس دشمن سوگند خورده‌ای دارد که اجازه نمی‌دهد تا در مسیر عبودیت قرار گیرد و بر اساس عقل و وحی عمل کرده و مظاهر اسمای الهی شده و خلافت خداوندی را به عهده گیرد. (حجر، آیه 39 و آیات دیگر).

پس انسان به سبب این ویژگی‌ها باید خود مسیری درست را پیدا کند که عقل و وحی به او نشان می‌دهد (بقره، آیه 38) و آن همان صراط‌مستقیم عبودیت است. (ق، آیه 56)

انتخاب شیطانی

اما بسیاری از مردم در انتخاب مسیر به گمراهی می‌روند و همان انتخابی را انجام می‌دهند که شیطان انتخاب کرده و موجبات هبوط و سقوط خود و انسان را فراهم می‌آورند و سرانجام به دوزخ فراق اسمایی گرفتار می‌شوند.

اگر ابلیس به سبب خود برتر بینی در کیفیت خلقت جسمی‌اش، گرفتار شد و عصیان ورزید و حکم تشریعی الهی را انجام نداد و از اطاعت فرمان الهی سرباز زد، بسیاری از انسان‌ها به سبب گرفتار شدن به غرور و فریب ابلیسی این راه را انتخاب می‌کنند و همان‌گونه که حضرت آدم(ع) گرفتار فریب و غرور ابلیسی شد و از بهشت خاص خود هبوط کرد و بسیار تلاش کرد تا خود را با توبه و بهره‌گیری از کلمات الهی از این دار هبوط و خانه غرور بیرون آورد، هر فرزند آدمی، گرفتار این غرور است و اگر نتواند راه را بشناسد و انتخاب درستی داشته باشد در دوزخ خشم الهی سقوط خواهد کرد و در دوزخ فراق می‌سوزد (اعراف، آیه 179).

ابزارهای شیطانی

مسیری که بسیاری از انسان‌ها به جای صراط‌مستقیم عبودیت و پیروی از احکام عقل و شرع و حرکت در مسیر تقوای الهی به اراده و اختیار آزادانه خود انتخاب می‌کنند، راه‌های شیطانی است که جز بدبختی و شقاوت در دنیا و آخرت نتیجه‌ای ندارد. این‌گونه است که همانند ابلیس و شیطان، هواهای نفسانی خود را معبود خویش قرار می‌دهند و می‌خواهند آن را ارضا کرده و اطاعت او را نمایند. پس به جای آنکه دین و آیین الهی را برگزینند دنیا را که بازیچه‌ای از لهو و لعب است بر می‌گزینند و بدان سرگرم می‌شوند، (اعراف، آیه 51) و همان مسیر شیطانی را می‌روند. (اعراف، آیه 30)

پس در زندگی از همان ابزارهایی که شیطان برای فریب انسان استفاده کرده بهره می‌گیرند و تحت آموزش شیطان و ولایتش زندگی خودشان را سامان می‌دهند. این‌گونه است که شیطانی فکر و عمل می‌کنند و همان ابزارهای شیطانی را علیه هم‌نوعان خود به کار می‌گیرند تا به متاع اندک دنیا برسند و خلافت و آخرت خود را به بهای اندک بفروشند و تحت ولایت شیطان زندگی کنند.

ابلیس به عنوان بزرگ شیاطین، همه ابزارهای بدبختی و پلیدی را به کار می‌گیرد و به انسان می‌آموزد که چگونه شیطانی فکر و عمل کند و به جای ابزارهای خوب و خیر از ابزارهای بد و زشت بهره‌مند شود.

این گونه است که انسان‌های شیطانی از ابزارهای بدی چون اختلاف و تفرقه در میان هم نوعان استفاده می‌کنند (بقره، آیه 208)، و می‌کوشند تا با بهره‌گیری از تفرقه و اختلاف، اهداف شوم و پلید خودشان را پیش برند؛ زیرا وحدت و اتحاد میان مردم اجازه نمی‌دهد تا آنان به ظلم و ناروا، از دیگران بهره‌کشی نمایند؛ اما وقتی اختلاف هست می‌توانند از این آب گل‌آلود استفاده کنند؛ چنان که استکبار جهانی امروز با اختلاف‌افکنی میان مردم جهان و به‌ویژه مسلمانان و بر طبل اختلاف شیعه و سنی کوبیدن و یا قومیت‌ها و نژادها بر آن است تا بر جهان اسلام و منابع مادی و غیر مادی آن مسلط شود.

خداوند در آیه 100 سوره یوسف و 52 سوره اسراء و نیز 34 و 36 سوره فصلت بیان می‌کند که افساد و اخلالگری در روابط انسانها، از دامهای شیطان است. پس اجازه داده نشود که شیاطین جنی و انسی از این ابزار و دام برای رسیدن به مقاصد خودشان استفاده کنند بلکه انسان‌ها باید با اتحاد خود، اجازه هرگونه سوء‌استفاده را از آنان سلب کنند.

انسان ابلیسی در حوزه اقتصادی به جای آنکه بر تولید و کار تاکید کند، به قمار و ربا و کم فروشی و گران‌فروشی تاکید می‌کند؛ زیرا در چنین فضایی است که می‌تواند بی‌هیچ رنجی از دستاوردهای دیگران سود برد و به ظلم و ناروا بر منابع مادی و مالی دیگران مسلط شود و به عیش و عشرت بپردازد. (مائده، آیه 90)

خداوند بارها به مسائل اقتصادی اهتمام می‌ورزد زیرا بیشترین سوء‌استفاده در این حوزه صورت می‌گیرد و ابلیس و شیاطین جنی و انسی همراه و تحت ولایش همواره از این حوزه برای رسیدن به مقاصد پلید و زشت خود بهره می‌گیرند. با نگاهی به سوء استفاده‌های شیاطین از این حوزه از طریق ابزارهای پیش گفته‌ای چون ربا و قمار و همچنین تبذیر و اسراف در مصرف (اسراء، آیه 27) می‌توان دریافت که باید مسائل اقتصادی را یکی از مهم‌ترین ابزارهایی دانست که شیطان به امید سوء استفاده از آن در کمین بشر است.

اسراف و تبذیر رویه‌ای است که در آن امکان استفاده از برکات و نعمت‌های الهی به دیگران داده نمی‌شود و به جای آنکه نعمت صرف رشد و بالندگی و بهره‌مندی انسان شود بیهوده تباه می‌شود و انسان‌های دیگر بی‌بهره از آن نعمت می‌مانند. این رویه و ابزار شیطانی در جوامع بشری میان اشراف و طبقات بالای جامعه به شدت رواج دارد. در حقیقت رویه و ابزاری شیطانی که جزو عادات ملت‌های به ظاهر متمدن و طبقات اشراف و مترف در آمده است.

عده‌ای از این مردم به جای اینکه در برآورد خواسته‌ها و غرایز طبیعی از مسیرهای طبیعی استفاده کنند، از روش‌ها و ابزارهای زشت و پلید و غیر طبیعی بهره می‌برند، آنان مثلا برای برآورد نیازهای طبیعی جنسی از طریق ازدواج و مانند آن به فحشاء و منکرات دامن می‌زند تا بتوانند از زنان و مردان سوء استفاده جنسی کنند. (بقره، آیات 168 و 169).

در این آیات همچنین بیان شده که شیاطین برای رسیدن به مقصود خویش از افترا و بدعت‌آفرینی استفاده می‌کنند، زیرا اگر جامعه در سلامت روانی باشد هیچ کس نمی‌تواند با ظلم کردن، به استثمار مادی و جنسی بپردازد ولی با بدعت‌آفرینی و استحمار توده‌ها این امکان برای آنان فراهم می‌شود که از منافع دیگران بی‌هیچ رنجی بهره برند.

بدعت‌آفرینی به معنای آن است که راه‌های جدیدی را که عقل و شرع آن را نمی‌پذیرد و طبیعت انسان بدان عادت ندارد، ایجاد کنند و به سبب اینکه طبیعت آدمی جدید پسند است، بی‌توجه به سود و زیان آن از آنها استفاده کند.

از دیگر ابزارها و رویه‌های شیطانی که در زندگی بشر مورد استفاده قرار می‌گیرد و موجبات تباهی فرد و جامعه را فراهم می‌آورد، می‌توان به خمر و شراب (مائده، آیات 90 و 91)، ایجاد دشمنی و درگیری در میان انسان‌ها (همان؛ یوسف، آیه 100)، شبهه‌افکنی در اعتقادات و باورها (زخرف، آیات 61 و62)، فحشاء و منکرات (بقره، آیات 168 و 169)، گفتارهای ناپسند و فریبنده (انعام، آیات 111 و 112؛ اسرا، آیه 53)، نجواها و توطئه‌گری در انجمن‌ها و محافل (مجادله، آیه 10) و مانند آن اشاره کرد.

با نگاهی به افکار و اعمال خود و دیگران می‌توانیم بفهمیم که تا چه میزان گرفتار دام ابلیس و شیاطین بوده و از ابزارها و رویه‌های آنان بهره می‌گیریم. برخی عادت کرده‌اند که در بعضی امور همیشه اهل فریب و افترا باشند و برخی هم اهل اسراف و تبذیر باشند در حالی که خود را مسلمان می‌دانند. ما باید همواره از خود شیطانی و شیطان، به خدا پناه بریم و با استعاذه به خداوند و توکل بر او، مانع تسلط شیطان و افکار و رفتارهایش بر خودمان شویم (نحل، آیات 98 و 99)؛ زیرا اگر این گونه نباشیم نمی‌توانیم از شر هواهای نفسانی درونی و وسوسه‌های شیطان بیرونی درامان باشیم. (آل‌عمران، آیات 37 و 38).

بسیاری از مردم با مجادله و پافشاری بر عقاید موهوم و غیر علمی همان راه شیطان را می‌روند (حج، آیات 3 و 4) و از ابزارهای شیطانی برای فجور و عبور از خطوط قرمز الهی استفاده می‌کنند و به ظاهر شبهه علمی دارند در حالی که گرفتار شهوت عملی و هواهای نفسانی هستند. (قیامت، آیات 4 و 5).

به هر حال، باید مراقب بود در دام شیطان نیفتیم و در زندگی، روش و ابزارهای شیطانی را به عنوان ابزار کارآمد استفاده نکنیم و موجبات بدبختی خود و دیگران را فراهم نیاوریم. هوشیاری و بیداری، لازمه موفقیت و گذر از گردنه عصر دنیا در مدت کوتاه عمر است. باشد که با توکل و ایمان و حرکت در مسیر عبودیت صراط‌مستقیم عقل و وحی شرافت خود را حفظ کرده و به کرامت خود بیفزائیم و اکرم آفریده‌ها شویم. (حجرات، آیه 13).

عباس مجیدی




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اسفند 12 :: 1:28 عصر ::  نویسنده :

هو

آخرت‌گرایی در بستر دنیا(حکایت خوبان) 

در روایتی از ابن ابی‌یعفور که از اصحاب امام صادق(ع) است نقل شده که می‌گوید: به حضرت عرض کردم: «انالنحب الدنیا» ما دنیا را دوست داریم. «فقال لی: تصنع بهاماذا؟» حضرت فرمود: اینکه می‌گویی دنیا را دوست داریم منظورت چیست؟ با این امور مادی چه کار می‌کنی؟ «قلت: اتزوج منها واحج» گفتم: با آن ازدواج می‌کنیم، به حج می‌رویم «انفق علی عیالی» به کسانی‌که نان‌خور ما هستند خرجی می‌دهیم و به برادرانمان می‌رسیم. «واتصدق» و صدقه می‌دهیم. «قال‌لی: لیس هذا من‌الدنیا هذا من‌الاخره» حضرت به من فرمود: این (مطالبی که گفتی) دنیا نیست، بلکه مربوط به آخرت است.1 آری حضرت این موارد را از حب به دنیا خارج کرده و می‌فرمایند: این‌ها اصلا حب به دنیا نیست، بلکه حب به آخرت است. لذا اصلا بد نیست. پیامبر گرامی اسلام(ص) در روایتی فرمود: «لیس من حب‌الدنیا طلب ما یصلحک» اگر دنبال چیزی بروی که تو را از نظر انسانی و الهی اصلاح کند از حب به دنیا نیست.

_________________

1- بحارالانوار، ج70، ص 62




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اسفند 12 :: 1:27 عصر ::  نویسنده :

هو

دنیاپرست کور است(سلوک خوبان) 

 

(بدان ای سالک راه خدا!) آنکه دید بصیرتش کور است، نگاهش فقط به همین جهان طبیعت محدود و متوقف شده و چیزی جز آن را نمی‌بیند. «والبصیر منها متزود و الاعماء لها متزود» هر دو از دنیا توشه می‌گیرند، اما یکی برای آخرت و یکی برای خود دنیا. تفاوت اینها در نوع نگرش به دنیا است. آنکه دید بصیرتش باز است، از جهان طبیعت توشه برمی‌گیرد و آن را وسیله می‌داند ولی کور این طور نیست، دنیا را وسیله نمی‌داند، بلکه آن را هدف‌گیری می‌کند. (نهج‌البلاغه، حکمت 133)

در روایت دیگری علی(ع) فرمود: «من ابصر فیها بصرته و من ابصر الیها اعمته» هر که در دنیا بنگرد و حقیقت آن را بیابد، دنیا به او بصیرت و بینایی می‌دهد که دل به او نبندد، اما هر که با دید دنیاخواهی، به عالم ماده نگاه کند، دنیا کورش می‌کند. (بحارالانوار، ج 75، ص 4)

در معارف ما دو نگرش نسبت به دنیا وجود دارد، و آنچه نسبت به دنیا مذمت شده است، نگرش استقلالی است. جهان طبیعت به هیچ‌وجه نکوهش نشده و هستی دنیا مذموم نیست. بلکه دنیا دارالتعلیم، دارالتربیه و دارالتحصیل است. داری است که در آن نفوس قدسیه، رو به کمال لایق خود می‌روند و در مسیر حرکت به سوی بی‌نهایت از این عالم توشه برمی‌دارند. لذا دنیای مذموم آن دنیایی است که در نهاد ما قرار دارد و منشأ آن دیدگاه اشتباه ما است. به بیان دیگر دنیا دوگونه است: یک دنیای بیرونی و دو، دنیای درونی. دنیای بیرونی بد نیست و هرگز نکوهش نشده است بلکه دنیای درونی و نگرش استقلالی به دنیای بیرونی است که انسان را بیچاره می‌کند. این دنیا توقفگاه نیست بلکه گذرگاه است. علی(ع) می‌گوید: «الدنیا دارممر لادار مقر» دنیا گذرگاه است نه محل ماندن (نهج‌البلاغه، حکمت 133) یا در جای دیگر فرمود:‌ «الدنیا خلقت لغیرها و لم تخلق لنفسها» دنیا برای چیز دیگری خلق شده است، نه برای خودش. (نهج‌البلاغه، حکمت 463) آری دنیا هدف نیست بلکه وسیله است برای رسیدن به یک هدف بالاتر.(1)

____________________

1- رسائل بندگی، آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی، ص 54




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 اسفند 12 :: 12:15 عصر ::  نویسنده :

هو

        غذاى سخاوتمند          
  پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : :  
   
  طَعامُ السَّخىِّ دَواءٌ وَ طَعامُ الشَّحیحِ داءٌ؛  
   
  غذاى سخاوتمند، داروست و غذاى بخیل، درد.  
   
  بحارالأنوار، ج 71 ، ص 357، ح 22؛ دانش‏نامه قرآن و حدیث، ج 11، ص 334


 
   
                             



موضوع مطلب :


یکشنبه 92 اسفند 11 :: 12:49 عصر ::  نویسنده :

هو

   
          زندگی تلخ          
  امام على سلام الله علیه : :  
   
  ثَلاثٌ لایَهْنَأُ لِصاحِبِهِنَّ عَیْشٌ: اَ لْحِقْدُ، وَ الْحَسَدُ، وَ سُوءُ الْخُلْقِ ؛  
   
  سه چیز است که هر کس داشته باشد، زندگى بر او شیرین نیست: کینه، حسد و بد اخلاقى.  
   
  غررالحکم ، ح 4663؛ دانش‏نامه قرآن و حدیث، ج4، ص 120



 
   
                             



موضوع مطلب :


شنبه 92 اسفند 10 :: 9:40 عصر ::  نویسنده :

هو

نام? یک معتاد به امام رضا (ع)روی اسکناس!

 دست نوشته‌ای برای امام رضا (ع) که روی اسکناس نوشته شده است.

سلام خدمت آقای خوبم امام رضا/ آقا جان از شما می‌خواهم برای من بنده حقیر یک دری باز کنید در رحمت ای امام کمکم کن تا از مرفین نجات پیدا کنم به من اراده بده کمکم کن تا کار پیدا کنم و زندگی جدیدی شروع کنم ای امام کمکم کن.

( باشگاه خبرنگاران)






موضوع مطلب :


شنبه 92 اسفند 10 :: 11:58 صبح ::  نویسنده :

هو

 
          آسودگی قلب و عقل          
  امام علی سلام الله علیه: :  
   
  مَنِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَراحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّهُ؛  
   
  هر کس کینه را از خود دور کند، قلب و عقلش آسوده مى‏گردد.  
   
  غررالحکم، ح 8584؛ میزان الحکمة، ج 3، ص 137


 
   
                             



موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 اسفند 8 :: 12:4 عصر ::  نویسنده :

هو

 
          نحوه برخورد با خطا کار
         
  امام حسن سلام الله علیه : :  
   
  لاتُعاجِلِ الذَّنبَ بِالعُقُوبَةِ واجْعَلْ بَینَهُما لِلاِعتِذارِ طَریقا  
   
  در مجازات خطا کار شتاب مکن و میان خطا ومجازات، راهى براى عذرخواهى قرار ده .  
   
  بحار الأنوار: ج 78 ، ص 113 / میزان الحکمه: ج7، ص479


 
   
                             



موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >