معرفت هو دنیای زود گذر آیه شماره 27 از سوره مبارکه انسان : إِنَّ هَؤُلَاء یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَیَذَرُونَ وَرَاءهُمْ یَوْمًا ثَقِیلًا
موضوع مطلب : هو ارزش افزایی
موضوع مطلب : هو
اخلاص سالک (بدان ای طالب راه حق!) اخلاص در طاعت ترک ریا و انجام عمل است برای خدا. حذیفه یمان گفت: از رسول خدا(ص) پرسیدم که اخلاص چیست؟ رسول خدا(ص) فرمود: من از جبرئیل پرسیدم. گفت: من از خدا پرسیدم. مرا گفت: الاخلاص سر من سری استودعه قلب من اجبته من عبادی. «اخلاص سری از اسرار من است. آن را در دل بندهای میگذارم که او را دوست دارم.» ابوذر غفاری گفت: رسول گرامی (ص) فرمود: انلکل حق حقیقه و ما بلغ عبد حقیقه الاخلاص حتی لا یحب ان یحمد علی شئ من عمل الله. همانا برای هر حقی حقیقتی هست. عبد به حقیقت اخلاص نمیرسد مگر آن وقتی که دیگر خواهان آن نباشد او را مدح کنند برای کاری که برای خدا انجام میدهد. (بعضی گفتهاند) اخلاص آن است که جز خدای عزوجل کسی (کارهای خوب انسان را) نداند... اخلاص آن باشد آنچه کنی نبینی... اخلاص آن است که پوشیده باشد از خلایق و صاف باشد از علایق در اصول کافی در باب اخلاص حضرت رضا(ع) از علی(ع) نقل میکند که فرمود: «سعادت نصیب آن کسی است که خالص کرد برای خدا عبادت و دعا را. مشغول نکرد قلبش را به آنچه دید دو چشم او، و فراموش نکرد یاد خدا را به سبب آنچه شنید دو گوش او، خونی بر او وارد نشد. سبب آنچه بر غیر او داده شده.» خواجه عبدالله انصاری میگوید: «الاخلاص تصفیه العمل من کل شوب» اخلاص یعنی عملی که از هر عیب و نقصی مبرا باشد و مشوب به هیچ شائبهای نبوده باشد.1 __________________ 1- مقامات معنوی، محسن بینا،ج 1 ص 155
موضوع مطلب : هو
الگوی زمامداری روایت شده است که حضرت یوسف(ع) از غذا خود را سیر نمیکرد و در روزهای ریاست و زمامداری به او گفتند: در عین حالی که خزینههای زمین و داراییهای آن را در اختیار داری گرسنه میمانی؟ فرمود: میترسم که اگر سیر شوم گرسنه را از یاد ببرم.1 به حضرت یعقوب گفتند: در مصر مردی هست که به مساکین و بیچارگان غذا میدهد و دامن یتیم را پر مینماید (یتیمنوازی میکند) فرمود: او شایسته است که از خانواده ما باشد، وقتی که توجه کردند دیدند او حضرت یوسف(ع) است.2 ـــــــــــــــــــــ 1- قصصالانبیاء ثعلبی، ص 111 2- مجموعه ورام، ج 1، ص 52 موضوع مطلب : هو
اصلاح میان مردم قال النبی (ص): اجرالمصلح بینالناس کاجرالمجاهد عندالحرب. پیامبر گرامی (ص) فرمود: پاداش کسی که در میان مردم اصلاح کند مانند پاداش کسی است که به هنگام نبرد، جهاد کرده است.1 -------------------- 1- تفسیر ابوالفتوح، ج 5، ص 119 موضوع مطلب : هو
تاثیرگذاری حاکمان پرسش! مسئولان ارشد نظام مقدس جمهوری اسلامی، چگونه میتوانند با اقشار ضعیف و فقیر جامعه بر اساس آموزههای اسلامی ابراز همدردی کنند؟ پاسخ: یکی از مهمترین سنتهای لایتغیر اجتماعی، تاثیرگذاری مسئولین و زمامداران هر کشور به لحاظ نظری و سلوک عملی بر مردم و احاد جامعه خویش میباشد. بدین جهت فرمودهاند: «الناس علی دین ملوکهم» یا به تعبیر علی(ع) مردم به زمامداران خود بیشتر شبیهترند تا به پدر و مادران خود. با عنایت به این مطلب شهید بزرگوار مرتضی مطهری(ره) این بحث را در کتاب سیری در نهجالبلاغه صفحه 228 واکاوی نموده و مینویسد: «در جلد نهم بحار الانوار، به نقل از کافی، از امیرالمومنین(ع) روایت میکند که فرمود: «خداوند مرا پیشوای خلق قرار داده است و به همین سبب، بر من فرض کرده است که زندگی خود را در خوراک و پوشاک، در حد ضعیفترین طبقات اجتماع قرار دهم تا از طرفی، تسکین آلام فقیر و از طرف دیگر، سبب جلوگیری از طغیان غنی گردد. در شرح احوال استاد الفقها، وحید بهبهانی (ره) مینویسد: «روزی یکی از عروسهای خود را مشاهده کرد که پیراهنی الوان از نوع پارچههایی که معمولان زنان اعیان و اشراف آن عصر میپوشیدند، به تن کرده است. فرزندشان (مرحوم آقا محمداسماعیل، شوهر آن خانم) را مورد ملامت قرار دادند. او در جواب پدر این آیه قرآن را خواند: «قل من حرم زینهالله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» یعنی بگو چه کسی زینتهایی که خدا برای بندگانش آفریده و همچنین روزیهای پاکیزه را تحریم کرده است؟ (اعراف - 32) ایشان جواب دادند: من نمیگویم خوب پوشیدن و خوب نوشیدن و از نعمتهای الهی استفاده کردن حرام است، خیر؛ در اسلام چنین ممنوعیتهایی وجود ندارد. ولی یک مطلب دیگر هست و آن این که ما و خانواده ما به اعتبار این که پیشوای دینی مردم هستیم وظیفه خاصی داریم، خانوادههای فقیر وقتی اغنیا را میبینند که از همه چیز برخوردارند. طبعا ناراحت میشوند. یگانه رفتار مایه تسکین آلامشان این است که خانواده «آقا» در تیپ خودشان هستند، اگر ما هم در زندگی به شکل و تیپ اغنیا درآییم، این یگانه رفتار ما به تسکین آلام هم از میان میرود. ما که قادر نیستیم عملا وضع موجود را تغییر دهیم. حداقل از این مقدار همدردی مضایقه نکنیم.» چنانکه به وضوح میبینیم، زهدهای ناشی از همدردی و شرکت در غمخوارگی هم به هیچوجه با رهبانیت همریشگی ندارد و مبنی بر گریز از اجتماع نیست، بلکه راهی است برای تسکین آلام اجتماع. موضوع مطلب : هو راهکارهای حفظ و تداوم انقلاب اسلامی
اگر انقلاب اسلامی ایران تداوم راه انبیا است (چه اینکه این چنین است) و اگر وعده خداوند سبحان که فرمود: «کَتَبَ اللَّهُ لأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی»(1) و فرمود: «وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُه»(2)، قطعی است (چه اینکه هست) ما هم در تداوم انقلاب اسلامی که تداوم راه انبیا(علیهم السلام) است، کوشا خواهیم بود و هم چشم امید به امدادهای غیبی خواهیم داشت، چه اینکه تاکنون اینچنین بوده است.(3) پس از آنکه دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی تبیین و به آسیبهای فراروی نظام اسلامی اشاره شد، این مسأله به میان خواهد آمد، برای اینکه بتوان این انقلاب را با تمام دستاوردهای آن حفظ کرد و آسیبهای فراروی آن را پشت سر گذاشت چه باید کرد؟ در اینجاست که سخن از وظایف سنگینی به میان میآید که بر دوش یکیک ما گذاشته شده است تا این انقلاب به مسیر خود ادامه دهد و از انحراف و یا سقوط مصون ماند. برای حفظ و تداوم نظام اسلامی باید چاره اندیشید و راهکارهای بقای آن را شناخت. از اینرو، این درس به راهکارهای حفظ انقلاب اسلامی یافته اختصاص است. تکلیفی سنگین در برابر نعمتی بزرگ خداوند متعال، در قبال اعطای هر نعمتی، تکلیفی متناسب با آن برای بندگان مقرر فرموده است. بر اساس بینش الهی، سراسر عالم هستی، میدان انجام تکلیف و گذراندن امتحانات الهی است: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاه لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛(1) همو که مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید. نعمتهایی که خداوند در این جهان به بندگان عطا میکند، وسیلهای برای آزمایش آنان است. هر اندازه که نعمت بیشتری در اختیار انسان قرار گیرد، ابزارهای آزمایش نیز افزایش مییابد و تکلیف سنگینتری متوجه انسان میشود. البته گفتنی است آن آزمایش و تکلیف نیز نعمت دیگری به شمار میرود که زمینه تکامل انسان را فراهم میسازد. در صورتی که آزمایش و تکلیفی در کار نبود، هرگز انسان نمیتوانست به سعادت ابدی دست یابد، زیرا پاداش اخروی و ابدی نتیجه تلاشهایی است که به عنوان تکلیف و آزمایش انجام میگیرد. ملت انقلابی ایران که در این دوران، از بزرگترین نعمتهای الهی برخوردار گردیده است، بزرگترین تکلیف تاریخ را هم بر دوش دارد. مطالعه تاریخ نشان میدهد که نعمتی به عظمت پیروزی انقلاب اسلامی، در اختیار هیچ پیامبر، امام و مصلحی قرار نگرفته است. با توجه به این وسعت و عظمت نعمت، عظمت تکلیف ملت ایران نیز روشن میگردد. هرچند که پیروزی انقلاب اسلامی، در واقع، در حکم پیروزی اسلام است و بر اساس آن تکلیف بر گردن تمام مسلمانان میآید؛ لیکن بدیهی است که ایرانیان تکلیف ویژهای در این مورد دارند، زیرا نقطهای که نور، بهطور مستقیم، بر آن میتابد، با نقطهای که به طور غیر مستقیم در معرض نور است، تفاوت زیادی دارد. نور انقلاب بهطور مستقیم به جامعه ایران تابید و دیگران نیز به طور غیر مستقیم از آن بهره بردند. بنابراین تکلیفی که در قبال پیروزی انقلاب اسلامی، متوجه مردم ایران میشود، با سایر مسلمانان متفاوت است، تکلیف اقشار مختلف جامعه ایران نیز با یکدیگر تفاوت دارد. به عنوان نمونه، اگر عنصر فرهنگ، اساسیترین عنصر اسلام تلقی شود، بزرگترین بُعد پیروزی این انقلاب نیز بُعد فرهنگی آن خواهد بود. از اینرو، استفادهکنندگان اصلی این نعمت نیز، در درجه اول، اقشار فرهنگی جامعه خواهند بود که مصداق خارجی آنها، حوزهها و دانشگاهها هستند. بنابراین، وظیفه این اقشار، از اقشار دیگر جامعه بسیار سنگینتر است. خداوند متعال انتظار ندارد که به سبب اعطای نعمتها، سودی عاید او شود. در دعای حضرت امام حسین(علیه السلام) در روز عرفه، به این حقیقت اشاره شده است: إِلهی تَقَدَّسَ رِضَاکَ أن یَکُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنکَ فَکَیفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّی؛ خداوندا، خشنودی تو منزهتر از آن است که علّتی از طرف تو داشته باشد. پس چگونه از طرف من تواند داشته باشد؟ خداوند با مشخص کردن تکالیفی برای انسانها، زمینهای برای گسترش رحمت خود فراهم کرده است. انقلاب اسلامی زمینهای را فراهم ساخت تا در آن، به دست ملت ایران، سایر انسانها به رحمتهای معنوی الهی دست یابند، زیرا نور و رحمت اسلام، اختصاص به ملت و نژاد خاصی ندارد و این نور که از ذات اقدس الهی تابیده، برای بهره گرفتن تمام انسانها در طول تاریخ است و هر انسانی حق بهرهبرداری از این نور را دارد. لیکن این حق برای تمام انسانها تحقق پیدا نمیکند و طاغوتیان مانع رسیدن این نعمت به تمام انسانها میشوند. مبارزه با طاغوت، برای این است که راه رسیدن به این نعمت و نور الهی فراهم گردد و موانع، از سر راه انسانها برداشته شود. اما علاوه بر رفع موانع، باید به تقویت مقتضی نیز اندیشید و این نور الهی را به اقطار جهان رساند. به عبارت دیگر، آن کسانی که این نور را بهطور مستقیم دریافت کردهاند، امانتی را در نزد خود دارند که باید به سایرین برسانند: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا؛(1) خدا به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آنها رد کنید. امروزه، در روی این کره خاکی، هر انسانی در هر گوشهای از این جهان و از هر نژاد، ملیت، مذهب و فرهنگی، حق استفاده از نور اسلام را دارد و ما امانتداری هستیم که باید این امانت را به دست صاحبان حق برسانیم. از اینرو، باید برای ادای تکلیف نسبت به این انقلاب، راههای استمرار و بقای آن را شناخت و در این جهت گام برداشت. مفهوم «استمرار انقلاب» سه برداشت در زمینه استمرار انقلاب وجود دارد که تنها دو قسم آن مورد قبول میباشد. طبق نخستین برداشت قابل قبول، نباید به محض وقوع انقلاب، مردم وظیفه خود را پایانیافته قلمداد کنند؛ بلکه بعد از پیروزیِ نظامی و سیاسی نیز باید حالت بسیج و آمادگی مردم همچنان حفظ و تقویت شود تا به وسیله آنان، جمیعِ مفاسد، کمبودها، و نارساییها اصلاح و رفع گردد و انقلاب به سرمنزل مقصود برسد. بر اساس دومین برداشت قابل قبول از معنای «استمرار انقلاب»، کسانی که با ایجاد انقلاب، دچار زیان شدهاند، درصدد برخواهند آمد تا نظام را به هر طریق ممکن، از درون فروپاشند و در این مسیر پس از ناامیدی از گمراه ساختن کسانی که در انقلاب نقش ایفا کردهاند، به سراغ نسلهای بعد رفته، از طریق انجام فعالیتهای فرهنگی و فکری، زمینه گمراهی آنان را فراهم میسازند تا از شمار طرفداران انقلاب کاسته شود. از اینرو، بر همه مردم واجب است که از این دسیسهها غفلت نورزند و اجازه ندهند تا آثار و نتایج زیانبار این فعالیتها دامنگیر جامعه و انقلاب شود. مطابق سومین برداشت از معنای استمرار انقلاب، که غیر قابل قبول میباشد، رهبران و زمامداران هر انقلابی، پس از آنکه نظام سابق را سرنگون ساختند و خود بر اریکه قدرت تکیه زدند، اهتمامشان همه مصروف حفظ وضع موجود میشود، روحیه انقلابیشان به روحیه محافظهکاری جای میسپرد و عزمشان بر ایجاد دگرگونیهای اساسی، کلی و فراگیر سستی میپذیرد. اهداف و مقاصد انقلاب، آهستهآهسته فراموش میشود و انقلابیون دیروز و حاکمانِ امروز، کسانی را که هنوز شور و گرمای انقلاب را در دل و جان دارند، به تندروی، خیالپردازی، آرمانگراییِ غیر واقعبینانه و عدم توجه به مسایل و مشکلات موجود و محدودیتهایی که نهاد حکومت و سیاست در میدان تغییر اجتماعی دارد، متهم میکنند و بهاین ترتیب، پا جای پای نظام سابق میگذارند و حتی مرتکب همان ستمها و بیدادگریهایی میشوند که از مظالم و مطاعن همان نظام محسوب میشود. خلاصه آنکه، انقلاب با تبدیل به نظام انقلابی به تدریج از جنبش و پویایی میافتد و حتی ضد انقلاب میشود. از اینرو، به یک انقلاب جدید حاجت میافتد و این انقلاب جدید، دیر یا زود، پدید میآید، حاکمان کنونی را از سریر قدرت به زیر میکشد و نظام انقلابی جدیدی بر سر کار میآورد. اما باید دانست که پشتوانه این نظریه، اصل دیالکتیک است که ارزش و اعتباری ندارد و با برهان قابل پاسخگویی است که در درسهای نخستین این کتاب، به برخی از آنها اشارتی رفت. بنابراین، نمیتوان نتیجه گرفت که پس از گذشت مدتی از عمر هر انقلاب میبایست انقلاب دیگری رخ دهد؛ بلکه مدیران جامعه میتوانند به اصول انقلاب، وفادار باشند و دستاوردهای آنرا حفظ کرده بر رشد و تعالی آن بیفزایند. راهکارهای حفظ و تداوم انقلاب اسلامی جهت حفظ و بقای انقلاب اسلامی راهکارهایی وجود دارد که باید مورد توجه حامیان انقلاب قرار گیرد و غفلتی در این زمینه صورت نگیرد. برخی از این راهکارها عبارتند از: الف ـ تحکیم باورها و ارزشهای اسلامی همانگونه که خداوند متعال پیامبر خویش را از یکسو، با نصرت و مددهای غیبی خود و از سوی دیگر، به وسیله مؤمنان به پیروزی رساند، در این عصر نیز امام خمینی(ره) ی را، از یکسو، با مددهای غیبی، نصرت الهی و عوامل روحی و معنوی و از سوی دیگر، به دست ملت مسلمانی که ایمان واقعی به اسلام و انقلاب داشتند و طالب رضایت خداوند و برقراری حکومت عدل اسلامی به دست امام زمان(عج) بودند، تقویت و تأیید فرمود. مادامی که این ایمان، و نه اظهار ایمان، باقی باشد، به انقلاب هیچ گزندی نخواهد رسید. بنابراین، در صورتی که ملت ایران، پایههای ایمان خود را محکم و عقاید برحق خود را تقویت کند، هرگز تحت تأثیر تبلیغات سوء واقع نخواهد شد و به خود سستی راه نخواهد داد: وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِین؛(1) و اگر مؤمنید، سستی مکنید و غمگین مشوید چراکه شما برترید. در درجه بعد باید تلاش کرد که این ایمان را با عمل صالح آبیاری کرد تا همچنان پابرجا باقی بماند. از اینرو در بسیاری از آیات قرآن کریم، خداوند متعال ایمان را در کنار عمل صالح ذکر فرموده است.(2) در درجه بعد نیز باید روابط با دوستان و خودیها را، که سمبل ایمان و عشق به ولایت است، تقویت کرد و غیر خودیها را از خود دور کرد، چرا که رابطه با آنان موجب قطع رابطه با خداوند خواهد گردید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَی أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم؛(1) ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصاری را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد، از آنان خواهد بود. حاصل آنکه، پاسداری از آرمانهای اسلامی، یکی از ضمانتهای حفظ نظام جمهوری اسلامی است. در صورتی که این اهداف به فراموشی سپرده نشوند و در عمل نیز به اجرا درآیند، خداوند متعال، همانگونه که در ایجاد انقلاب، مردم را یاری رساند، در بقای آن نیز چتر حمایت خود را بر سر آنان نگه خواهد داشت. تقویت اعتقاد به ولایت فقیه در میان جوانان و زدودن شبهات پیرامون آن، از وظایف خطیری است که در جهت پاسداری از آرمانهای اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است، بهویژه آنکه نوک پیکان حملات دشمن بر همین نقطه نشانه رفته است. راهکار عملی مبارزه با انحرافاتی از این قبیل این است که مردم از نظر فکری و شناخت اسلامی آنچنان تقویت شوند که افکار انحرافی در آنها اثر نگذارد و از جنبه آگاهی دینی به طوری قوی باشند که تحت تأثیر شبهات واقع نشوند، و بالاتر، شبههها را هم پاسخ گویند و اسلام صحیح را بشناسند تا مخالفان مکتب نتوانند افکار غیر اسلامی را بهجای اسلام به آنها تحویل دهند. بنابراین برای حفظ ماهیت نظام که همان اسلامی بودن آن است، باید احکام و مبانی اسلامی را در جامعه ترویج کرد. بدیهی است که روحانیت میتواند نقشی اساسی در این زمینه ایفا نماید، چراکه اسلام، دینِ خاتَمِ انبیا، کاملترین مکتب و جامعِ تمام راهکارهایی است که انسان برای قرب خداوند به آنها نیاز دارد، و سعادتِ دنیا وآخرتِ او، تنها با پایبندی به این شریعتِ جاوید و آسمانی میسّر میشود. از سوی دیگر، برای شناسایی درست و دقیقِ اسلام و احکام و معارف آن، میباید به کتاب خدا و سنّت معصومان(علیهم السلام) مراجعه کرد. این امرِ عظیم و ظریف از عهده هر کسی برنمیآید، و شاهدِ این مدعا، تمام بدعتها و افراطها و تفریطها و انحرافاتی است که از صدر اسلام تاکنون، و به نام قرآن و اسلام صورت پذیرفته است. از این روی برای آنکه اسلام بتواند نقش خویش را در سعادت انسان به نحو کامل ایفا کند باید کسانی باشند که راه شناخت واقعی آن را بدانند. اما تنها راهِ شناخت اسلامِ واقعی در زمان فقدان ائمّه اطهار(علیهم السلام) و غیبت امام عصر عبارت است از تحقیق درست در کتاب و سنّت با بهکارگیری اَدلّه قطعیِ عقلی؛ چراکه در این دوران، دسترسی به امام معصوم(علیه السلام) عادتاً میسور نیست. بر این اساس برای یافتن حقیقتِ تعالیم و معارف وحی میباید به کمک شیوهها و براهین قطعیِ عقلی به کتاب و عترت مراجعه کرد و علوم و مواریث اهلبیت(علیهم السلام) را به دست آورد، و این کار، تنها به دست متخصصّان سختکوش و با تقوای علوم دین صورت میگیرد، و در اختیار همه مردم نهاده و تبلیغ میشود؛ یعنی در واقع فقیهان و عالمانِ راستین دین هستند که با بهرهگیری از علوم عقلی و نقلی، روات و احادیثِ معتبر را شناسایی میکنند و با استفاده از شیوههای یقینآور و معتبر، معارف و احکام دین را از منابع و معادن آن بر میآورند، و به تعلیم و تبیین و نشر آنها میپردازند. بنابراین، بقا و پویایی اسلام، در گرو وجود فقیهان پرهیزگار و روحانیانِ تقوا پیشهای است که جسم و جان خود را وقف دین خدا ساخته و ادامه راه پیامبران و امامان معصوم(علیهم السلام) را بر عهده گرفتهاند. با توجه به اینکه هم مردم و هم مسؤولین نظام جمهوری اسلامی، وظیفهای خطیر در تحکیم ارزشهای اسلامی دارند، آیا از نظر شما از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، کوتاهی در این امر صورت گرفته است؟ اگر پاسخ مثبت است به موارد مختلفی که در ذهن دارید، اشاره کنید. گفتوگو با دوستان میتواند در این زمینه، حقایق بیشتری را بر شما آشکار سازد. ب ـ اهتمام نسبت به مسایل فرهنگی از آنجا که دشمنان خارجی انقلاب برای به فساد کشاندن اخلاق و باورهای مردم تلاشهای فراوانی میکنند و نیز از آنجا که آفات داخلی انقلاب در دو بعد علم و اخلاق، عارض زمامداران و مردم میشود باید گفت که آفات انقلاب عمدتاً فرهنگی هستند و بنیادیترین و سودمندترین شیوه حفظ و تقویت انقلاب، فعّالیّتهای آموزشی و پرورشی است. اگر مردم و مسؤولان و دستاندرکاران امور و شؤون جامعه انقلابی تعلیم و تربیت صحیح و کافی نیابند، هیچ امیدی به دوام و سلامت انقلاب نخواهد بود، هرچند شخص رهبر و تنی چند از زمامداران و متصدّیان امور از هر جهت صالح و شایسته باشند. مگر نه این که انقلاب اسلامیای که چهارده قرن پیش در جزیره العرب به رهبری بینظیر پیامبر گرامی اسلام (صلى الله علیه وآله) صورت پذیرفت، پس از مدّتی بسیار کوتاه به انحراف کشیده شد و بدانجا رسید که امویان و عبّاسیان زمام کارها را در دست گرفتند و به شیوه جبّاران و ستمگران عمل کردند؟ در واقع، هرچند رهبریای برتر و بهتر از رهبری آن حضرت ممکن و متصوّر نیست، ولی آن رهبری بیمانند هم نمیتوانست ضامن دوام و سلامت انقلاب باشد؛ زیرا این امر تابع چند و چون علم، اخلاق، عمل، بینش و گرایش عموم مردم است که تا آن زمان از تعلیم و تربیت درست، به حدّ کفایت، برخودار نشده بودند. بنابراین، برای «استمرار» انقلاب ـ یعنی هم ضدّ انقلاب را در همه میدانها مغلوب سازد و هم به جمیع اهداف و مقاصد خود نائل آید ـ مؤثّرترین و مفیدترین کاری که میتوان و باید کرد فعّالیّت فرهنگی، به وسیعترین معنای این کلمه است. باید تلاش کرد تعداد بیشتری از مردم با احکام و تعالیم اسلام آشنا شوند و هیچ فرد، گروه یا قشری از این آشنایی فرخنده محروم نماند و این آموزهها و فرمودهها هرچه بیشتر در ژرفای دل و جان افراد رسوخ یابد. علاوه بر اینکه در تعلیم و تربیت دینی مردم هیچ فرد، گروه یا قشری را فراموش نمیکنیم و به هیچ درجه ورتبهای از معرفت دینی اکتفا نمیورزیم، باید از آگاه کردن مردم نسبت به اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه خودمان و نیز دیگر جوامع به هیچ روی غفلت نورزیم. ج ـ تقویت و برتری توان نظامی بر اساس بینشهای بشری، هرگاه تهدید نظامی متوجه یک جامعه شود، باید مراحلی را برای مقابله با آن در نظر گرفت و اگر تشخیص داده شد که دشمن از نظر نفرات، تکنولوژی، آموزش، پشتیبانی و امور دیگری که سرنوشت جنگ را رقم میزند، برتری دارد، عقل اقتضا میکند که راه سازش با دشمن در پیش گرفته شود. در تاریخ نمونههای فراوانی از این دست وجود دارد. کسانی که در فتنههای بزرگ دچار چنین خطرهایی شده بودند، با تصمیم عاقلانه تلاش کردند تا به هر نحو ممکن با دشمن سازش کنند تا در دراز مدت خود را درگیر چنین معرکههایی نسازند؛ به عنوان نمونه، برخی از کشورهای اروپای مرکزی برای نرفتن زیر بار تعهدات ناشی از عضویت در سازمان ملل متحد و داشتن زندگی آرام، به عضویت این سازمان درنیامدند. چنین بینشی با بینش اسلام سازگاری ندارد، زیرا بر اساس آموزههای اسلامی، باید در مقابل دشمن از تمام ابزار عادی و اسباب مادی بهره برد و از برتری نظامی دشمن جلوگیری کرد. از دیدگاه اسلام، مسلمانان باید تلاش کنند تا از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی برخوردار گردند و برخی سلاحها را از انحصار کشورهای قدرتمند خارج سازند. پس باید در جهت تهیه ادوات جنگی و دفاعی تلاش کرد و این آیه را که شعار نیروهای مسلح در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی بود را از یاد نبرد: وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة؛(1) و آنچه از نیرو در توان دارید، بسیج نمایید. اسلام به اسباب مادی و ابزارهای ظاهری توجه دارد و حتی در زمینه تأمین هزینههای جنگ رهنمود ارائه میدهد. قرآن کریم در مقام تشویق مردم به جهاد، تنها به نیروی انسانی اکتفا نمیکند و در بسیاری از آیات، ابتدا جهاد با مال را مطرح میکند.(1) مردم باید قبل از آنکه نوبت به نیروی انسانی برسد، هزینه جنگ را تأمین کنند، حتی اگر الزامی از طرف دولت اسلامی نباشد؛ زیرا در اسلام خط فاصلی بین دولت و ملت وجود ندارد و هر وقت جامعه نیازی داشته باشد، تمام مردم باید مشارکت داشته باشند. چنانکه دفاع نظامی نیز فقط مخصوص نیروهای مسلح نیست، بلکه تمام نیروهای مردمی در هنگام نیاز باید مشارکت داشته باشند و در کنار نیروهای نظامی خود پیکار کنند. ویژگی اسلام در بین مکاتب مختلف جهان این است که بهکارگیری تمام توان را جهت دفاع، مورد تأکید قرار میدهد. در عین حال توصیه میکند که هیچگاه نباید خود را در برابر دشمن، خوار، ضعیف و شکستخورده احساس کرد؛ زیرا هر اندازه توان و نیروی مسلمانان کم باشد اگر تمام توان خود را برای دفاع از خود به کار بندند، خداوند متعال این کمبودها را با نظرهای غیبی خود جبران خواهد کرد. شرط بهرهگیری از حمایتهای الهی این است که مؤمنان تمام آنچه که در توان دارند را برای دفاع به کار گیرند و وجود برخی از افراد و گروههای متخلف، آنان را از این فیض محروم نمیسازد. قرآن کریم نیز هنگامی که از تاریخ اسلام و دیگر اقوام سخن میگوید، بر این نکته تأکید دارد که مؤمنین واقعی که حاضر به اجرای دستورات خداوند هستند و مال و جان خود را در راه اسلام، دین حق و نظام عادلانه در طبق اخلاص میگذارند، باید در این زمینه جدیت داشته باشند؛ حتی اگر در کنار آنان، افرادی سستعنصر، راحتطلب و تنبل و یا حتی معاند و توطئهگر حضور داشته باشند. د ـ حفظ وحدت کلمه وحدت کلمه که عاملی اساسی در پیروزی انقلاب است، در حفظ انقلاب نیز نقش مهمی ایفا میکند. برای ایجاد وحدت در جامعه یک محور مشترک نیاز است تا همگان حول محور آن در حرکت باشند. محبت و الفت میان مؤمنان نیز از اموری است که وحدت را در جامعه اسلامی به ارمغان میآورد و ضامن بقای انقلاب خواهد گردید.البته باید توجه داشت که ملاک وحدت در جوامع، مختلف است؛ گاه همخونی، گاه همزبانی و گاهی نیز هموطن بودن، ملاک ایجاد وحدت در جامعه است. اما چنین اموری نمیتوانند پیوند دهنده واقعی قلبها باشند. از این رو، باید دین را به عنوان ملاک وحدت در جامعه قرار داد تا روابط اجتماعی به بهترین شکل در جامعه برقرار شود و عملاً رهبر دینی را محور وحدت قرار داد و با اطاعت از او وحدت رفتاری را تحقق بخشید و از تفرق و تنازع جلوگیری کرد. هـ ـ حفظ شور و نشاط انقلابی بر تارک این انقلاب، نام امام خمینی(رحمهالله) میدرخشد که در اعلامیهها و سخنرانیهای خود در اوایل نهضت، مباحثی را مورد تأکید قرار میداد که مورد غفلت مسلمانان واقع شده بود. ایشان در این مباحث که حول ارزشها و آرمانهای انقلاب رقم میخورد، مردم را به پذیرفتن و عملی ساختن این ارزشها دعوت میکرد، زیرا دوری از همین باورها و ارزشها بود که مسلمانان آن زمان را دچار نوعی خواری ساخته بود و آنان را زیر یوغ مستکبران برده بود. مردم ایران نیز با آن فطرت پاک خویش پذیرای این دعوت شدند و با ایشان پیمان بستند که در راه تحقق آرمانهای خود از پای ننشینند. سرانجام، این عهد و میثاق، منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید. باید توجه داشت که زمانی این انقلاب دچار انحراف خواهد شد که آن اهداف و آرمانها فراموش شود و ارزشهای دیگری جانشین آنها گردد.برای جلوگیری از انحرافات، باید مراقب بود که شور و نشاط برای تحقق آرمانها رنگ نبازد؛ شور و نشاطی که ارزشها و باورهای انقلابی را مستحکم میسازد و پشتوانهای نیرومند برای یک حرکت اجتماعی ایجاد میکند. خواه ناخواه در طول زمان، عواطف و احساسات انقلابی کمرنگ میشود و باید عاملی وجود داشته باشد تا با تغذیه فکری افراد، انقلاب را از این آفت طبیعی برهاند. آفتی که دامنگیر بنی اسرائیل شد و دلهایشان به مرور ایام سخت و سختتر شد و حرکت اجتماعی آنان را با مشکل مواجه ساخت: فَطَالَ عَلَیْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُم؛(1) و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید. پس گذشت زمان، میتواند عاملی منفی برای کمرنگ شدن عواطف و ارزشهای انقلاب باشد. با گرم نگهداشتن تنور انقلاب و ارزشهای آن میتوان با انحرافات مبارزه کرد و آنها را خنثی ساخت. باید زمینه زنده ماندن ارزشها و باورهای اسلامی را تقویت کرد تا این انقلاب بتواند در سایه عواطف و احساسات دینی، از هرگونه انحراف مصون ماند. آیتالله محمدتقى مصباح یزدى
موضوع مطلب : هو
موضوع مطلب : هو جایگاه ثروت در مکتب اسلام گرچه تفکر اقتصادی و طرح و برنامهریزی دقیق مسائل پیچیده? آن جزء برجستهترین علوم به شمار میآید، لیکن هر علمی از آنجهت حاکی معلوم است که ارزش خود را از معلوم دریافت میکند؛ لذا علم خداشناسی و پیامبرشناسی و امامشناسی و معادشناسی و مانند آن از اصول کلی اسلام، چون حاکی از نشأه? غیب و قلمرو روح است، ارج برین خود را از آن معلومهای ارزشمند کسب مینماید . منظور از این ارزش، همانا قوّت درجه? وجودی است که از امور حقیقی به شمار میآید؛ نه ارج اعتباری تا از محدوده? حقیقت تنزّل یافته باشد و داخل در عناوین اعتباری گشته و با اعتبار گوناگون معتبران متحول شود. گرچه اقتصاد در فرهنگ قرآن روبناست، نه زیر بنا، لیکن اسلام هرگز نسبت به سایر مسائل روبنایی و فرعی بیاهمیّت نبوده و نیست. مال و آنچه جدای از حقیقت روح آدمی است، کمال انسان محسوب نمیشود؛ بلکه وسیله? رفع نیازهای طبیعی میباشد و چون تهیه? وسائل آن بدون رنج نیست، مقدار معقولی از کشش درون و لذّت تملک در نهان طبیعی انسان، نه فطری وی، ذخیره شده است تا به بها و بهانه? آنْ رنج تحصیل مال تحمل شود. قرآن کریم، همانطوری که اختران سپهری را زیور گنبد مینا میداند، نه زینت انسان: ?إنّا زیّنّا السماء الدّنیا بزینةٍ الکواکبِ?[70]، باغ و راغ زمینی را زینت زمین میشمارد، نه زیور بشر؛ ?إنّا جعلنا ما علی الأرض زینةً لها لنبلوهم أیّهم أحسنُ عملاً ? و إنّا لجاعلون ما علیها صعیداً جُرزاً?[71]؛ لیکن ایمان که از سنخ روح است، آن را زیور جان آدمی میداند؛ ?حبّبَ إلیکم الإیمان و زیّنه فی قلوبکم و کرّه إلیکم الکفر و الفُسوق و العصیان...?.[72] دوستی مال، بیش از جنبه? آلی بودن و جمع آن زائد بر رفع نیاز، مذموم است، گرچه تولید آن جهت تهیه? وسایل رفاه دیگران و تخفیف بار توانفرسای تورم و تنگدستی جامعه، هرچه بیشتر، بهتر خواهد بود. قرآن کریم انبوه حبّ به مال را اندوه روح دانسته و آن را نکوهش میکند؛ ?تُحبّون المال حبّاً جمّاً?[73] اگر از آن به خیر یاد کرده است، مانند ?إنّه لحبّ الخیر لشدید?[74]، گذشته از آنکه اولاً عنوان خیر، وصف مال است، نه صفت حبّ و ثانیاً از آیه، مدح مال دوستی استفاه نمیشود، آن را به زعمِ مالْ دوست، خیر نامید؛ و گرنه سیاق آیه در نکوهش انسانی است که نسبت به خدای سبحان کفور است؛ ?إنّ الإنسان لربّه لکنود ? و إنّه علی ذلک لشهید?.[75] همچنین آیه? وصیت که از مال به خیر یاد کرده است، به لحاظ ضرورت وجود آن در حیات دنیایی میباشد که در اینحال، خیر است و به کسی هم وابسته نیست. داشتن ثروت در اقتصاد اسلامی، کمال محسوب نمیشود تا واجد آن کامل و فاقد آن ناقص باشد. حضرت علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین در تحلیل مسئله? ثروت، جریان ساده زیستن و نیازمندی بعضی از پیامبران چون نبیاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و موسای کلیم(علیهالسلام) و داود(علیهالسلام) قاری بهشتیان و عیسای مسیح(علیهالسلام) را نقل میکند؛ سپس میفرماید: «فلینظر ناظر بعقله، أکرم اللّه محمّداً بذلک أم أهانه؟ فإن قال: أهانه فقد کذب و اللّه العظیم بالإفک العظیم و إن قال أکرمه، فلیعلم أنّ اللّه قد أهان غیره حیث بسط الدنیا له و زواها عن أقرب الناس إلیه...»[76] ؛ یعنی صاحب نظر در این زمینه با خرد خویش تدبر کند، آیا خدای سبحان با ساده زیستن، پیامبر خود را گرامی داشت یا او را تحقیر نمود؟! اگر کسی بگوید: خداوند پیامبرش را در اثر ضعف معیشت و فقر مالی توهین کرد، سوگند به خدا دروغ گفت؛ دروغ بزرگی و اگر بگوید خدای سبحان او را با ساده زیستن گرامیداشت، پس بداند که خداوند کسی را که مبتلا به تکاثر کرد اهانت نمود که سفره? رنگین دنیا را به روی او باز کرد و برابر او نهاد و از دسترس نزدیکترین انسانها به او، یعنی حضرت رسولاکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) برچید. بنابراین، مال زینت دنیا است؛ نه زیور انسان و حبّ آن به مقدار معقول در حدّ دوستی وسیله، صلاح است؛ نه بیش از آن و نه در حدّ هدف، و ثروت اندوزی و زرمداری مذموم است و اشتیاق به قناطیرِ مُقَنْطَرَه، سبب صدّ از راه خدا و مسدود شدن راه تعالی روح است و مجموع مالهای دنیا به اندازه? نیاز مجموع انسانهاست و اکتناز آن در یکجا و احتکار آن نزد گروه یا شخص خاص، مخالف نظام پولی در اسلام است و تأسّی به انبیاء(علیهمالسلام) در ساده زیستن است و کمالْ در هجرت از تکاثر به کوثر میباشد که خیر نفسی است؛ نه نِسْبی و خیر واقعی است؛ نه اعتباری و مزعوم و....... آیت الله جوادی آملی
موضوع مطلب : هو
تبیین فلسفه زندگی قرآنی و اهداف و سبک زندگی نقش انسان در دنیا خداوند انسان را آفریده است تا به عنوان خلیفه الهی در زمین عمل کند؛ به این معنا که انسان میبایست به عنوان مظهر تمامی اسما و صفات الهی، در جایگاه مظهر پروردگاری قرار گیرد و در جهان تغییراتی متناسب با اهداف آفرینش هستی را ایجاد کند. اما از آنجایی که همه انسانها در مسیر الهی قرار نمیگیرند و به مسئولیت و ماموریت خود نمیپردازند، گاه این تغییرات بر خلاف فلسفه و حکمت آفرینش هستی و آدمی است و به جای اینکه متناسب و عادلانه باشد، فاسد و ستمگرانهای میشود. کسانی تغییرات مثبت را موجب میشوند که همه اسمای سرشته در ذات خود را با عبودیت و اطاعت از احکام عقل و وحی به کمال رسانده باشند؛ اما آنانی که به جای بهرهمندی از عقل و وحی، به هواهای نفسانی خود و وسوسههای شیطانی ابلیس گوش جان سپرده و گناه و فجور کردهاند (شمس، آیات 7 تا 10) به عنوان اولیای شیطان و پیروانش به تغییراتی دست میزنند که مخالف مشیت و حکمتالهی است. (نساء، آیه119) انواع تغییرات با توجه به آنچه گذشت معلوم میشود که تغییراتی که انسان ایجاد میکند نخست در خود و سپس در بیرون است. از اینرو در آموزههای قرآنی از انواع تغییرات سخن به میان آمده است که از جمله مهمترین آنها تغییر در نفس و تغییر در جامعه و جهان است. تغییری که انسان در نفس خود ایجاد میکند به دو شکل مثبت و منفی است. اگر انسان بر اساس الهامات فطری و عقلی و وحیانی عمل کند، این تغییر در راستای کمال خواهد بود و آدمی را ربانی میکند و شخص در این حالت خلافت مطلق خداوندی را به عهده میگیرد. در این تغییرات مثبت درونی و نفسانی، بهرهگیری از همه الهامات تقوایی و مثبت بسیار مهم است. این تغییرات در دو حوزه حکمت نظری و حکمت عملی رخ میدهد و انسان از نظر شناختی به حقایق هستی از طریق عقل و وحی جزم پیدا میکند و از نظر عملی نیز به همه آن دانستههایش عمل میکند تا در مقام اراده نیز با عزم جدی و همت عالی خود تغییرات را در همه وجودش ایجاد کند. این تغییر مثبت که به شکل فرآیندی به دست میآید به عنوان تعلیم و تزکیه در آیات قرآنی بیان شده است که به حوزه علم و عمل مرتبط است. (بقره، آیات 129 و 174 آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) نوع دیگری از تغییر وجود دارد که تغییر فردی نیست، بلکه تغییر اجتماعی است که انسان در رابطه با اجتماع انجام میدهد. البته این تغییرات اجتماعی هر چند بر تغییرات فردی استوار است و تا تغیرات مثبت فردی صورت نگیرد تغییرات مثبت اجتماعی شدنی نیست؛ اما باید توجه داشت که زمانی این تغییرات اجتماعی میتواند تحقق یابد که گروهی از افراد جامعه تغییرات فردی را ایجاد کرده باشند؛ زیرا تغییرات اجتماعی نیازمند هستهای از افراد خودساخته علمی و عملی است. (رعد، آیه 11) نوع دیگر از تغییرات که در آیات قرآنی بدان اشاره و تاکید شده، تغییر در جهان است. به این معنا که انسان میبایست پس از تغییر مثبت در خود و رشد و بالندگی در حوزه علم و عمل، به اصلاح جهان بپردازد و به مسئولیتهایی اقدام کند که در ارتباط با دیگران است مانند توصیه به حق و صبر (عصر، آیه 3)، امر به معروف و نهی از منکر در حوزه عمل اجتماعی (آل عمران، آیه 104) و یا آبادسازی و عمران زمین (هود، آیه 61) و پرهیز از هر گونه فساد و تباهی در آن (روم، آیه 41) در عرصه جهانی و مانند آن. خداوند در آیه 119 سوره نساء به انسانها هشدار میدهد که بر اساس خواستههای نفسانی و وسوسههای ابلیسی تغییرات را انجام ندهند که چنین تغییراتی زیان آشکاری است که در اصل سرمایه وجودی رخ خواهد داد. این بدان معناست که انسانها از این توان برخوردارند که در جهان خلقت نیز تصرف کنند و خلقت موجودات را دگرگون کنند. این تغییرات در خلقت جهان اگر در راستای مشیت و حکمت الهی باشد نه تنها نادرست نیست، بلکه بر اساس مسئولیت و ماموریت انسان به عنوان خلیفه است؛ اما اگر تغییر در خلقت، شیطانی باشد فساد و تباهی در جان و جهان و جامعه است. اراده و اختیار و آزادی اینکه انسان تغییراتی را در خود و جامعه و جهان خلقت ایجاد میکند، به دلیل آن است که انسان دارای اراده است. اراده، امری است که در میان موجودات هستی تنها به انسان و جن داده شده است و دیگر موجودات هستی از چنین چیزی برخوردار نیستند؛ زیرا فرشتگان که در مرتبه عقل محض قرار دارند، ممکن است از نظر علمی حتی در سطح بالاتری قرار گیرند که البته بر اساس آموزههای قرآنی در سطح برتری از انسان قرار ندارند (بقره، آیه 31 و 32) ولی شکی نیست که آنان دارای اراده نیستند و هر آنچه که به آنان گفته و فرمان داده شود بیهیچ خطا و اشتباه و عصیانی انجام میدهند. (تحریم، آیه 6) اما انسان و جنیان به سبب داشتن اراده از اختیار و آزادی انتخاب در محدوده مشیت الهی برخوردارند و میتوانند در چارچوب سنتهای الهی به حکم «لاجبر و لاتفویض، بل امر بین الامرین؛ نه جبر و نه اختیار بلکه امری میان آن دو» دست کم دو مسیر سازنده و غیر سازنده را طی کنند که در آیات قرآنی از آن به ایمان و کفر، شکر و کفران و مانند آن یاد شده است. (انسان، آیه 3؛ بلد، آیه 10) بر اساس آموزههای قرآنی، همین اراده و اختیار است که انسان را مسئول در برابر افکار و اعمالش قرار میدهد و انسان در دنیا و آخرت باید کیفر اعمال خوب و بدش را ببیند و این گونه نیست که مجبور مطلق باشد و مانند فرشتگان از اراده و اختیار و آزادی و حق انتخاب بهره مند نباشد، یا آنکه مانند خداوند فعال ما یشاءباشد و هر طوری که بخواهد هر کاری را انجام دهد؛ زیرا با همه آزادی که در اختیار دارد مجبور است درچارچوب سنتها و قوانین حاکم بر جهان رفتار کند. انقلاب و تغییرات اجتماعی پدیدههای اجتماعی چون انقلاب و اصلاحات از اموری است که انسانها در چارچوب خلافت الهی میتوانند آن را پدید آورند. البته انقلاب میتواند به دو شکل مثبت و منفی رخ دهد؛ زیرا هر دگرگونی نمیتواند مثبت باشد؛ بلکه گاه عقبگرد به وضعیت پستتر اجتماعی است؛ چنانکه انقلابی که درسقیفه بنیساعده رخ داد، یک عقب گرد به سوی دوران جاهلیت بود که پس از انقلاب مثبت پیامبر (ص) رخ داد. پس انقلابات میتواند به دو شکل اصلاحی و یا ارتجاعی صورت گیرد. جهتگیری انقلاب اگر در راستای اهداف آفرینش و مشیت و حکمت الهی باشد، چنین انقلابی میتواند موج و جریانی را در جامعه پدید آورد که جامعه را یک شبه همانند شب قدر هزار سال پیش برد. انقلاب اسلامی نمونهای از این دست انقلابها بود که جامعه اسلامی را با شب قدری مواجه کرد که هزار سال از عقب افتادگی اجتماعی و علمی و فرهنگی رهایی یافت و مردمان سست و خفته و بی اراده را به مردمانی با ایمان و قوی و بیدار تبدیل کرد به گونهای که در حوزه علمی و فرهنگی و تمدنی و حتی تربیتی و اخلاقی رشد چشمگیری داشته است. انقلاب اگر در راستای اهداف آفرینش نباشد مانند انقلابهای کمونیستی و سکولار نوعی ارتجاع و عقب گرد همانند انقلابهای جاهلی است که نه تنها مفید برای انسان و جامعه نیست، بلکه به جهان نیز آسیب وارد میکند. در آیات قرآنی از تغییرات در خلقت سخن به میان آمده است که نوعی انقلاب در هستی است که اگر مطابق مشیت و حکمت الهی و در راستای آبادانی و عمران باشد، بسیار مفید و سازنده است، ولی اگر این انقلاب علمی و تغییر در جهان موجب فساد و تباهی باشد بسیار زیانبار خواهد بود. اصلاحات اجتماعی اصولا انسان و جامعه نیازمند اصلاحات دائمی است؛ زیرا دشمنانی درونی و بیرونی همیشه در کمین انسان هستند تا او را از مسیر خلقت و خالق دور سازند. (بقره، آیات 168 و 208؛ انعام، آیه 142؛ نور، آیه 21) پس از آنجایی که انسان گام به گام از خداوند و حق دور میشود، میبایست همواره مراقبت کند و به اصلاح اموری بپردازد که آن را فاسد ساخته است. تغییر، گاه چنان نرم و آهسته و آرام اتفاق میافتد که آدمی متوجه تغییرات در خود و جامعه و جهان نمیشود. لذا باید بسیار مواظب و مراقب باشد که این تغییرات در جنبه منفی و غیر سازنده و فسادآمیز نباشد. هر انسانی موظف است تا به میزان توان خود در اصلاح خود و جامعه و جهان تلاش کند. (هود، آیه 88) از آنجایی که بر اساس آموزههای قرآنی، هر گونه عمل انسانی از جمله اعمال اجتماعی، مبتنی بر شخصیت انسانی است و روانشناسی در جامعهشناسی نقش اساسی دارد و به سخن دیگر روانشناسی بر جامعهشناسی تقدم دارد، لازم است تا اصلاح افکار و اندیشهها بر اصلاح رفتارهای اجتماعی مقدم شود؛ چرا که به تعبیر خداوند« کل یعمل علی شاکلته؛ هر انسانی بر اساس شخصیت و شاکله وجودی خود رفتار میکند». (اسراء، آیه 84) خداوند در آیه 16 سوره رعد تغییرات اجتماعی و اصلاحات مثبت را مبتنی بر تغییرات شخصیت انسانها و بهبود درونی آنان دانسته است تا این گونه تغییرات مثبت اجتماعی تحقق یابد. خداوند هم چنین تغییرات در جهان از جمله افزایش بارندگی و برکات آسمانی و زمینی و مادی و معنوی و دنیوی و اخروی را بر پایه تغییرات در شخصیت ارزیابی و تحلیل کرده و میفرماید: «ولو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض؛ و اگر اهل قریهها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، به طور قطع برکاتی از آسمان و زمین برای آنان میگشودیم». (اعراف، آیه96) پس تغییر درونی و فردی انسانها عامل اساسی برای هر گونه تغییر اجتماعی بلکه در خلقت جهان است. اگر بخواهیم در جهان تصرف سازندهای داشته باشیم و آن را به خدمت گیریم و مسخر خود گردانیم میبایست خود را اصلاح کنیم تا بتوانیم بیرون و جامعه و جهان را اصلاح نماییم. در آیات قرآنی میزان و سطح تاثیرگذاری هر فرد بر جامعه و جهان به میزان خودسازی و تزکیه و تقوای او ارتباط داده شده است. هر چه میزان خودسازی الهی بیشتر باشد، به همان میزان سطح ومیزان تاثیرگذاری بر جامعه و جهان نیز افزایش مییابد. از امام امیرمومنان علی (ع) و نیز امام صادق (ع) نقل شده که ایشان میفرمایند: مَن اَصلَحَ بَینَهُ وَ بَینَ اللهِ اَصلَحَ اللهُ ما بَینَهُ و بَینَ النَّاسِ؛ کسی که بین خود و خدایش را اصلاح کند خداوند بین او و مردم را اصلاح میکند. ( بحارالانوار، ج71، ص366، ح12؛ محاسن، ص29، حدیث13) پس نوعی تغییر و اصلاحات در شخص پیش از هر تغییر اجتماعی لازم است. اگر اصلاحاتی میان خدا و بنده ایجاد شود این اصلاحات دامنه وسیع و گستردهای پیدا کرده و میان انسان و جامعه و سپس جهان گسترش مییابد. پس دایره و سطح تاثیرگذاری هر انسانی بسته به میزان سطحی دارد که انسان در درون خویش با خداوند ایجاد میکند و از آن منبع لایزال اصلاحات و قدرت و علم بهرهمند میشود. ترک مبانی و اصول، عامل شکست انقلاب و اصلاحات بر اساس آنچه بیان شد شکست انقلابهای اصلاحی زمانی صورت میگیرد که انسانها و افراد جامعه از اصولی که انقلاب و اصلاحات را پدید آورده دست بردارند و برخلاف آن مبانی و اصول حرکت کنند. به عبارت دیگر هر چه انسان و جامعه از اصول و مبانی دور شود به همان میزان در تغییرات مثبت و اصلاحات شکست خورده است. حفاظت بر مبانی و اصول انقلاب و اصلاحات امری لازم و بایسته است؛ چرا که هر گونه تغییر در پایبندی و یا عقبنشینی از اصول و مبانی به معنی بازگشت به مسیر باطل و ظلم و بیعدالتی خواهد بود و انقلاب را با شکست و نابودی مواجه خواهد ساخت. خداوند در آیه 11 سوره رعد میفرماید: ان الله لا یغیر ما بقو م حتی یغیروا ما بانفسهم ،خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند. همچنین خداوند در آیه 53 سوره انفال میفرماید: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیرواما بانفسهم؛ این بخاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمیدهد جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند. این آیات بیانگر یک قانون کلی و عمومی اسلام است که هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام وملتها در درجه اول به خود آنها باز میگردد. پس شانس و طالع و اقبال و تصادف و تاثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ کدام پایه ندارد و آنچه اساس و پایه است این است که ملتی خود بخواهد سربلند و سرفراز و پیروز و پیشرو باشد و یا به عکس خودش تن به ذلت و زبونی و شکست دهد حتی لطف خداوند یا مجازات او بی مقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد. به تعبیر دیگر این دو آیه یکی از اصول اجتماعی اسلام را این چنین بیان می کند که مهمترین اصل در پیروزی و شکست و خوشبختی و بدبختی یک جامعه مردم خود آن جامعه هستند و هر گونه تغییرات بیرونی متکی به تغییرات درونی ملتها و اقوام است و هر گونه پیروزی و شکستی که به قومی می رسد از همین جا سرچشمه میگیرد. ( مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1375، ج10، ص 145) پس اگر جامعهای دست از مبانی و اصول انقلاب و اصلاحات راستین بردارد، نعمت انقلاب به نقمت تبدیل میشود و خداوند نعمت را از آنان میگیرد و آنان را گرفتار ذلت و خواری میکند و عزت و سربلندی و استقلال و برکات را از آنان سلب مینماید. فرامرز قربانی به نقل از روزنامه کیهان 17/11/92 موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 94
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 280810
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||