معرفت هو جلوه ای از علم امام جواد( ع)
موضوع مطلب : هو پند پذیر آیه شماره 32 از سوره مبارکه قمر :وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ
موضوع مطلب : هو
موضوع مطلب : هو
موضوع مطلب : هو روشهایی برای چانهزنی5 تاکتیک مذاکره قیمت
ژان بقوسیان - مجله موفقیت 265 اشاره: مطالب این مقاله از کتاب جدید برایان تریسی با نام «کتابخانه موفقیت برایان تریسی – مذاکره» برداشته شده است. این کتاب به تازگی چاپ شده و هنوز ترجمه نشده است.
مطالب این مقاله از کتاب جدید برایان تریسی با نام «کتابخانه موفقیت برایان تریسی – مذاکره» برداشته شده است. این کتاب به تازگی چاپ شده و هنوز ترجمه نشده است. در این مقاله به مطالبی پرداخته میشود که باعث فروش با قیمتهای بالاتر و خرید با قیمتهای پایینتر میشود.
دو نوع مذاکره وجود دارد: مذاکره یکدفعهای کوتاه مدت و مذاکره کاری بلندمدت. در مذاکره کوتاه مدت باید بدون توجه به اینکه دوباره این شخص را میبینید یا با او کار میکنید، در آن لحظه بهترین قیمت و شرایط را به دست آورید. مجموعهای از تاکتیکهای مذاکره قیمت وجود دارد که میتوانید برای رسیدن به قیمت یا نتیجه بهتر در خرید یا فروش یکدفعهای از آنها استفاده کنید. خوشبختانه این تاکتیکها در مذاکره برای قراردادهای کاری بلندمدت که سالها طول میکشد هم کاربرد دارد.
تاکتیک 1: امتناع در کمال تعجب، گاهی فقط رد قیمت باعث میشود که طرف مقابل فوراً آن را تغییر دهد. و اگر امتناع اول منجر به قیمت خرید پایینتر یا قیمت فروش بالاتری برای شما شد، آمادهباشید که در مذاکره بارها و بارها از آن استفاده کنید.
تاکتیک 2: پرسش وقتی قیمت را میپرسید و شخص پاسخ میدهد، مکث کنید، خود را متعجب و حتی شوکه نشان دهید و بگویید، «آیا این بهترین قیمتی است که میتوانید بدهید؟ و بعد کاملاً سکوت کنید. اگر جا داشته باشد، طرف مقابل اغلب قیمت را پایین میآورد یا در غیر این صورت فوراً پیشنهاد دیگری را مطرح میکند. اگر طرف مقابل در پاسخ به سؤال «آیا این بهترین قیمتی است که میتوانید بدهید» قیمت را کاهش داد، سپس بگویید «آیا این واقعاً بهترین قیمتی است که میتوانید بدهید؟» و این کار را تا گرفتن پایینترین قیمت ممکن و بهترین شرایط ادامه دهید. دوباره بپرسید «نمیتوانید قیمتی بهتر از آن بدهید؟» افرادی که با آنها مذاکره میکنید، نمیدانند با فرد دیگری که با قیمت کمتری از آنها خرید کرده، صحبت کردهاید. همچنین میتوانید بپرسید، «اگر امروز تصمیم بگیرم، بهترین قیمتی که به من خواهید داد چند است؟» این کار عنصر فوریت را اضافه کرده و ترس از دست دادن معامله را در ذهن فروشنده بیدار میکند. گاهی میتوانید این سؤال را بپرسید، «یعنی به من میگوئید که هرگز این جنس را کمتر از آن قیمت به کس دیگری نفروختهاید؟ هیچکس تا به حال آن را ارزانتر نخریده است؟» هرگاه این سؤال مستقیم را میپرسید، افراد حس میکنند مجبورند که اگر تا به حال آن را ارزانتر فروختهاند، صادقانه به شما بگویند.
آن را در حراجی بخرید اغلب سازمانهای خردهفروشی هر سال کالاهای خاصی را در فروش ویژه میگذارند. وقتی میگویند این کالا معمولاً در بهار حراج میشود، میتوانید پاسخ دهید، «خوب من آخرین حراج را از دست دادم، اما مایلم امروز آن را به همان قیمت بخرم.» گاهی، فقط آوردن یک دلیل خوب برای فروشندگان به منظور ارائه قیمت بهتر به شما، آنها را متمایل و متقاعد به کاهش قیمت میکند.
تاکتیک 3. ادعا هرگاه به فروشنده بگویید که میتوانید آن کالا را از رقبایش ارزانتر بخرید، فوراً نرم میشود و شروع به پایین آوردن قیمت میکند. تأکید بر این نکته که «میتوانم آنرا از جای دیگری ارزانتر بخرم» اغلب مقاومت قیمتی را در هم میشکند، زیرا فروشنده گمان میکند که به جای دیگری میروید. به یاد داشته باشید که همیشه و حتی در این نوع مذاکره دوستانه و مهربان باشید. وقتی با لحن خوشایندی درخواست میکنید، نسبت به زمانی که جدی یا پرخاشگرید، شخص مقابل راحتتر توافق میکند.
تاکتیک 4. بیارزش کردن قیمت هرگاه فوراً قیمتی را اعلام کنید، مقاومت قیمتی طرف مقابل به شدت کاهش مییابد. دلایلی وجود دارد که نشان میدهد پیشنهاد خرید کاملاً نقد باعث میشود که افراد رغبت بیشتری برای معامله با شما داشته باشند. سه دلیل بسیار واضح عبارتاند از: 1) کاهش هزینههای انبارداری 2) عدم پرداخت هر نوع هزینه بازرگانی برای کارت اعتباری و 3) احساس «خشنودی سریع.» در مثال دیگر، 50 دلار را برای خرید کالایی 100 دلاری پیشنهاد میدهید و پیشنهاد بعدی فروشنده 60 دلار است. اغلب متوجه میشوید که حتی اگر قیمت را به حد خندهداری پایین بگویید، فروشنده همچنان مایل است با قیمتی بسیار پایینتر از آنچه تصور میکردید، کالا را به شما بفروشد.
تاکتیک 5. بیشتر خواهی اگر طرف مقابل برای اضافه کردن چیزی به معامله تردید داشت، میتوانید با خوشرویی بگویید، «اگر تحویل رایگان نباشد، اصلاً معامله نمیکنم.» کلید استفاده از بیشتر خواهی این است. برای خرید کالای اصلی به توافق برسید. بر سر قیمتها و شرایط به توافق برسید. طوری وانمود کنید که معامله انجام شده است. فروشنده فکر میکند کالا را به قیمت مطلوب فروخته است. سپس درخواستهای بیشتر را اضافه کنید. این تاکتیک حتی برای خرید کالاهایی مانند خانه، اتومبیل یا قایق هم کاربرد دارد.
درسهایی از خرید خانه با افول شدید بازار املاک، یکی از دوستان من خانهای را خرید که به قیمت 2.4 میلیون دلار به حراج گذاشته شده بود. بعد از شش ماه مذاکره، زوج مسن سرانجام با قیمت یک میلیون دلاری موافقت کردند تا از شر خانه و هزینه تعمیرش خلاص شوند. سپس، دوستم که مذاکرهکنندهای عالی است گفت «البته، این قیمت شامل مبلمان ازجمله کارهای هنری نیز میشود، اینطور نیست؟» همان طور که انتظار میرفت، خانه به خوبی مبله شده بود و ارزش آثار هنری درون آن به 100.000 دلار بالغ میشد. اما از آنجا که آنها مشتاق فروش خانه بودند، و همچنین میدانستند جایی برای گذاشتن مبلمان ندارند، گفتند «پناه بر خدا» و هر آنچه میخواست را به او دادند، اگرچه خانه را با قیمتی بسیار پایینتر از آنچه که امید داشتند، فروختند. موضوع مطلب : هو رازهای مذاکرات قدرتمندمجله موفقیت 236 - ژان بقوسیان اشاره: وقتی کتاب «رازهای مذاکرات قدرتمند» را میخوانید، خود را درحال تکان دادن سر و گفتن این جمله مییابید، «آن افراد هفته پیش، در مقابل من از این ترفند استفاده کردند.» و سپس خواهید گفت، «هرگز اجازه نمیدهم دوباره چنین چیزی تکرار شود!»
رازهای مذاکرات قدرتمند وقتی کتاب «رازهای مذاکرات قدرتمند» را میخوانید، خود را درحال تکان دادن سر و گفتن این جمله مییابید، «آن افراد هفته پیش، در مقابل من از این ترفند استفاده کردند.» و سپس خواهید گفت، «هرگز اجازه نمیدهم دوباره چنین چیزی تکرار شود!» این کتاب نادر است و رازهای آن تاکتیکهای مفیدی را در اختیار شما قرار میدهد که میتوانید در زندگی و کار استفاده کنید. درحقیقت، دانشی که از این کتاب کسب میکنید در کارهای روزانه مثل خرید اتومبیل یا پرداخت شهریه فرزندتان بهشما کمک میکند، همانطور که وقتی بقای کسبوکارتان در خطر قرار میگیرد، قابلاستفاده خواهد بود. درحالیکه بعضی از این روشها میتوانند بسیار معمولی و روزمره تلقی شوند، بسیاری از آنها ذاتا درخشان هستند، مثل نشان دادن ترس و عقبنشینی هنگامی که پیشنهاد طرف مقابل را برای اولین بار میشنوید. افسانه برندهبرنده «مذاکرهکنندگان قدرتمند» این واقعیت را درک کرده و از آن بهنفع خود استفاده میکنند. مذاکرهکنندگان قدرتمند از هر تاکتیک اخلاقی در دسترس برای پیروزی خود استفاده میکنند، اما به احساسات طرف مقابل نیز احترام میگذارند. هدف مذاکرهکننده قدرتمند ایجاد احساس دائمی برنده بودن در طرف مقابل است. پس از پایان مذاکره، مذاکرهکننده میتواند با اطمینان کامل بگوید که ارتباطی با طرف مقابل ایجاد کرده یا آنرا بهبود بخشیده است. تنها وقتی چنین هدفی داشته باشید، میتوانید خود را مذاکرهکننده قدرتمند بنامید. بازی مذاکره قدرتمند ترفندهای شروع مذاکره 2. هرگز به اولین پیشنهاد پاسخ مثبت ندهید 3. از مذاکرات تهاجمی اجتناب کنید 4. فروشنده بیمیل و خریدار بیمیل ترفندهای میانه مذاکره برای مقابله از ترفندهای زیر استفاده کنید: 1) اول، توانایی فرد برای کسب اختیار بیشتر را، قبل از اینکه پیشنهادی ارائه دهید از بین ببرید. دلالان خودرو همیشه وقتی جمله زیر را میگویند، چنین کاری را انجام میدهد، «آیا دلیلی وجود دارد که همین امروز معامله را تمام نکنیم؟» 2) اگر نمیتوانید اختیار مقامات بالاتر را از بین ببرید، به نفس افرادی که با آنها روبهرو میشوید، رجوع کنید. با ارائه پیشنهادی مثبت، کاری کنید که اختیارشان را افزایش دهند. آنها یا موافقت میکنند یا نمیکنند. اگر پاسخشان منفی بود، اعتراضات احتمالی به پیشنهاد خود را میشناسید. در هر دو روش احتمال بیشتری برای موافقت با پیشنهاد شما وجود دارد، درصورتیکه اگر به ادعاهای آنها درباره تصمیمگیرنده غایب واکنش نشان نمیدادید، چنین احتمالی بهوجود نمیآمد. 2. هیچگاه پیشنهاد مصالحه ندهید برای مثال، اگر توانایی انجام کاری مثل بازسازی خانه را با قیمت 30.000 دلار دارید، و خریدار توانایی پرداخت 26.000 دلار را برای آن کار دارد، با تشویق خریدار به ارائه پیشنهادی برای تقسیم باقیمانده، دامنه قیمت را از 30.000-26.000 به 30.000-28.000 میکشانید. در این شرایط میتوانید اختیار بیشتری درخواست کرده و سعی کنید آنها را به توافقی جدید بکشانید یا میتوانید با اکراه با پیشنهادشان موافقت کنید. 3. ترفند کنار گذاشتن 4. تغییر یکی از عوامل مذاکره 2. چانهزنی 3. محدود کردن امتیازات 4. پس گرفتن پیشنهاد منبع: مدیرسبز موضوع مطلب : هو چگونه با هر کسی صحبت کنیم92 راهکار ساده برای رسیدن به موفقیت بزرگ در روابط
نویسنده: لیل لوندر مترجم: مهدی قراچهداغی ناشر: انتشارات ذهن آویز اشاره: در زندگی به دو دسته از اشخاص بر میخوریم: آنهایی که وارد اتاق میشوند و میگویند: خوب، من اینجا هستم. آنهایی که وارد اتاق میشوند و میگویند: اه، شما اینجا هستید.
در زندگی به دو دسته از اشخاص بر میخوریم: چگونه به آنچه میخواهیم برسیم؟ چگونه مانند یک شخص مثبت ظاهر شویم به جنبههای مثبت توجه داشته باشید. همیشه حرف جالبی برای گفتن داشته باشید بدون داشتن آخرین خبرها از خانه بیرون نروید چگونه مانند یک شخص مهم حرف بزنیم موضوع مطلب : هو نقاط قوت خود را دریابیدنویسنده: دونالد او. کلیفتون / مارکوس باکینگهام مترجم: الهام خرسندی ناشر: نشر هورمزد اشاره: بیشتر افراد نمیدانند که چه تواناییهایی دارند. وقتی از افراد دربارهی نقاط قوتشان سئوال میکنید، به شما خیره میشوند یا در جواب، از دانش و مهارتهای خود حرف میزنند که البته این جوابی نادرست است.
موضوع مطلب : هو 5 عامل اصلی ایجاد احساسات منفیاشاره: مردم، همیشه شرایط را مقصر میدانند. من به شرایط اعتقاد ندارم. مردم پیشرو در این دنیا، آنهایی هستند که برمیخیزند و بهدنبال شرایط مورد نظر میگردند و اگر نتوانند بیابند، آنرا خلق میکنند. دیالوگ مربوط به ویوا وارنر در نمایشنامه «اعترافات خانم وارنر» نوشته جورج برنارد شاو
5 عامل اصلی ایجاد احساسات منفی هر کسی خواهانِ خوشحالی و احساس رضایتمندی است. هر فردی دوست دارد که لذت، رضایتمندی، روابط شاد و آرامش ذهن را تجربه کند. پس چرا این همه آدم، با خواست خود، «در ناامیدی محض» زندگی میکنند؟ کودکان بهدلیل سرزنشهای مخرب و کمبود محبت در دوران کودکی، از همان سنین اولیه، احساسات منفی را در خود پرورش میدهند. وقتی بالغتر میشوند، این احساسات شدیدتر میشود و انواع احساسات منفی بیشتری را تولید میکند. عمدهترین احساسات منفیای که افراد تجربه میکنند عبارتند از: ترس، تردید، نگرانی، غبطه، حسادت، خشم، بیلیاقتی و احساس عدم کفایت هنگام مقایسه با دیگران. وقتی کودکی مدام مورد سرزنش قرار میگیرد در وی ترس، شک و نگرانی ایجاد میشود. حتی زمانی که کودک کارهای ارزشمند انجام میدهد، باز والدینش خشنود نمیشوند. در اغلب خانوادهها، والدین بهندرت محبت یا تایید خود را ابراز میکنند و یا به محض اینکه حس کنند کودک در خشنود کردنشان کوتاهی میکند، عشق و تاییدشان را از او دریغ میکنند. احساسات، ارزیابی را مغشوش میکند ریشههای احساسات منفی توجیه کردن وقتی درمورد وضعیت ناگوار خاصی بحث میکنید، با ارائه دلایل مختلف، مشغول توجیه احساسات منفیتان میشوید. اغلب حین رانندگی با خودتان حرف میزنید؛ خودتان را توجیه میکنید و به محکوم کردن افرادی که در آنجا نیستند میپردازید. توجیه کردن، شبها شما را بیدار نگه میدارد. هرچه بیشتر خود را توجیه و متقاعد میکنید که طرف مقابل «بد» است و شما پاک و بیگناهید و حق دارید اینگونه احساس کنید، عصبانیتر و سرخوردهتر میشوید. البته شاید موقعیتی ایجاد شده باشد که ناحق است و باعث آزردگی یا عصبانیت شما شده، اما تنها کسی که میتواند احساسی را به آن تجربه گره بزند، خودتان هستید. شما میتوانید انتخاب کنید که احساس بدتان را نگه دارید یا آنرا رها کنید. برخود گرفتن اگر شرایط ناگوار را حمل بر خودتان ندانید، نمیتوانید احساساتی چه منفی، چه مثبت، در مورد آن شرایط بروز دهید. اگر در روزنامه بخوانید که هزاران نفر (مرد، زن و کودک) در اثر سِیلی در شمال چین غرق شدهاند، اندکی احساس تاسف خواهید کرد ولی باز بدون احساس خیلی خاصی به خواندن عناوین بعدی مشغول خواهید شد. چون هیچکدام از آن غرقشدگان را نمیشناسید و حتی آن منطقه را خوب نمیشناسید. شما در موقعیت این تراژدی قرار نمیگیرید. در نتیجه شما هیچ احساس منفی درباره آن تجربه نمیکنید. این بدین معنا نیست که نمیتوانید درباره اتفاقاتی که برای دیگران میافتد، احساس دلسوزی داشته باشید، موضوع آن است که احساستان درگیر نمیشود. بهعنوان مثال، اگر همکاری بهدلیل مشکلات شخصی نمیتواند وظایفش را خوب انجام دهد، برایش متاسف میشوید ولی این دلیل نمیشود که مسئولیتهایش را قبول کنید. داشتن حد و مرزهای سالمِ احساسی، بهخصوص در محیط کار ضروری است. میتوانید بدون درگیر شدن با احساسات فرد دیگر، همچنان غمخوار او باشید. حساسیت شدید پیتر اُسپِنسکی در کتاب «در جستجوی معجزه» از این فرایند با عنوان «تصورات درونی»، حساسیت شدید در نحوه رفتارتان با دیگران، یا حتی ناراحتی و افسردگی به این خاطرکه «تصور میکنید» طرف مقابل در مورد شما منفی فکر میکند، یاد کرده است. یک صحبت مثبت یا نظر تاییدکننده از طرف دیگران، میتواند در شما اعتمادبهنفس ایجاد کند و یک نظر منفی شما را در هم میشکند. افرادی که بیش از حد حساس هستند، اغلب رد شدنها و مذمتهایی را میبینند که وجود خارجی ندارند. در شرایط حاد، افراد فوقحساس نمیتوانند بدون تایید دیگران تصمیم بگیرند و قدم از قدم بردارند. قضاوت کردن در انجیل متی 1:7 آمده است: «حکم نکنید تا بر شما حکم نشود». با قضاوت دیگران، برای خود احساسات منفی و ناراحتی ایجاد میکنید. از هر میزانی که برای سنجش دیگران استفاده کنید برای قضاوت خودتان بهکار خواهد رفت. وقتی درمورد دیگران قضاوت میکنید، خود را در وضعیت بالاتری نسبت به آنها قرار میدهید، آنها را پایینتر از خودتان میبینید، که این عمل اغلب باعث برانگیختن واکنشهای منفی دیگران میشود. اگر طرف مقابل را داوری نکنید، نمیتوانید از آن شخص عصبانی شوید. فقط هنگامی میتوانید عصبانی شوید که برای خودتان توجیه کنید که طرف مقابل کاری کرده یا حرفی زده (یا نتوانسته کاری را درست انجام بدهد)، که باعث آسیب شما شده است. برای حذف قضاوت از زندگی خود، از هماکنون تصمیم بگیرید دیگران را در هیچ موردی قضاوت نکنید. انجام اینکار در ابتدا بسیار مشکل است، اما با تمرین راحتتر خواهد شد. فقط به خودتان یادآوری کنید که همه مردم مستحق زندگی با روش و منش خودشان هستند. خودفریبی اغلب مردم بهدلیل عزتنفس پایین و شخصیت ضعیف، نمیتوانند اقرار کنند کاری که کردهاند یا حرفی که زدهاند نادرست و غیرمنطقی است. حتی بدترین مجرمان، احساس میکنند که بیگناه هستند و صرفا قربانی کسی، چیزی و یا جامعه شدهاند. آنها سعی دارند رفتارشان را منطقی جلوه دهند. پیتر اوسپنسکی، توضیح میدهد که تقریبا همه تلخکامیها ناشی از «ابراز احساسات منفی» است. صحبت مدام در مورد شرایط منفی و احیای آنها، احساسات منفی را زنده و روبهرشد نگه میدارد. از اینرو، احساسات منفی مانند آتشسوزی در یک بوتهزار است که با جرقه کوچکی شروع میشود و بهسرعت پخش میشود و غیرقابلکنترل میشود. اما اگر جرقه روی بوتهای خشک بیافتد و فورا خاموشش کنید، هیچ آتشسوزی اتفاق نمیافتد. همینطور اگر احساسات منفی را در لحظه شروع، متوقف کنید، مانند همان آتش کوچک، بهسرعت خاموش میشود و هیچ خسارت و خرابی بهبار نمیآورد. عصبانیت: اصلیترین احساس منفی تمام افراد ناکام، عصبانی هستند. افسردگی عصبانیتی است که به درون جاری شده و بهدلیل عدمتوانایی شخص در بیان راحت و صادقانه احساسات بهوجود میآید. این حالت، اغلب با احساس عزتنفس پایین و ناامیدی شروع میشود. خشم نوعی عصبانیت است که به بیرون جاری میشود و بهصورت درگیری لفظی یا فیزیکی با افراد دیگر برای کاری که انجام دادهاند یا انجام ندادهاند بروز میکند. هدف اصلی مشاورههای روانشناسی، کمک به افراد برای تجزیه و تحلیل و درک تجربههای گذشته است تا احساسات منفی بازدارنده را رها کنند. اغلب افراد هنگام تلاش برای درک علت عصبانیت، کشف میکنند که این عصبانیتها از آزردگی ناشی شدهاند. آنها وقتی قبول کنند که حرف یا رفتار دیگران باعث شده فکر کنند که آزرده شدهاند، رها کردن عاملی که خشم را زنده نگه داشته و تغذیه میکند آسانتر میشود. ریشه عصبانیت یکی از بدترین جنبههای عصبانیت این است که هرچه آنرا بیشتر بروز دهیم، شبیه آتشی غیرقابلکنترل، بیشتر میشود. واقعیت این است که هرچه عصبانیتر شویم، بیشتر آسیب میبینیم. ابراز خشم، خیلی زود تبدیل به عادت میشود. شخص ناخشنود بهجایی میرسد که کوچکترین مورد، باعث انفجار عصبانیتش میشود. او اغلب زندگی را با عصبانیت میگذراند. پس از مدتی این احساسات و ابراز عصبانیت، تبدیل به شیوه معمول تفکر و احساس میشود و عادی بهنظر میرسد. دلیل ماندن در وضعیت عصبانی این است که شخص، نیاز دارد کسی آسیب وارده را تایید و نارحتیاش را درک کند. وقتی پای صحبت فردی مینشینید که درباره عامل عصبانیت و ناراحتیاش حرف میزند، شاید بهترین کار گفتن این حرف باشد «من کاملا میفهمم چه احساسی دارید، اگر من هم در شرایط شما بودم، چنین احساسی داشتم». ابراز همدردی یکی از سریعترین راهها برای فرونشاندن عصبانیت است. زمانیکه افراد حس میکنند ناراحتیشان توسط فرد دیگر درک میشود، بهبود آغاز میشود. محوریت سرزنش در حقیقت، نمیتوان احساسی منفی را برای مدتی طولانی حفظ کرد، مگر اینکه بتوانید فرد یا چیزی را مقصر عصبانیت خود بدانید. درست همانند خاموش کردن یک چراغ، لحظهای که دست از ملامت بردارید، احساس منفی بیدرنگ متوقف میشود. پادزهر احساسات منفی آنقدر ساده و موثر است که انکارناپذیر است. افرادی که سالها منفی، عصبانی و ناکام بودهاند، میتوانند احساسات منفی خود را بهصورت آنی با تصمیمی ساده و قدرتمند از بین ببرند: تصمیم به پذیرفتن مسئولیت. شما مسئول هستید از این بهبعد، هروقت اوضاع بابمیل پیش نرفت، بیوقفه با خود عبارت «من مسئول هستم» را تکرار کنید و احساسات منفی را در نطفه خفه کنید. نویسنده: برایان تریسی - تهیه مطلب: آذر جوزی منبع: مقالات بازاریابی مدیر سبز موضوع مطلب : هو
انس با خدا» و نشانه آن برای هر چیزی نشانه ای است. دانستن نشانه ها به آدمی کمک می کند تا تحلیل درستی از وضعیت خود و دیگران نسبت به امور داشته باشد. در امور باطنی و غیبی، نشانه ها اهمیت بیشتری پیدا می کند؛ چرا شاید بتوان گفت که نشانه ها تنها راه شناخت امر باطنی و غیبی است. یکی از مهمترین امور در زندگی یک مومن، آگاهی از میزان انس با خداست؛ زیرا هر چه انسان با خدا انس بیشتری داشته باشد، در مسیر کمالی گام های بلندتری برداشته است. نویسنده با مراجعه به آموزه های امام حسن عسکری (ع) بر آن است تا یکی از مهمترین نشانه های انس مومن با خدا را تبیین کند و به برخی از پرسش ها و شبهات پاسخ دهد علی جواهر دهی برای هر چیزی نشانه ای است. دانستن نشانه ها به آدمی کمک می کند تا تحلیل درستی از وضعیت خود و دیگران نسبت به امور داشته باشد. در امور باطنی و غیبی، نشانه ها اهمیت بیشتری پیدا می کند؛ چرا شاید بتوان گفت که نشانه ها تنها راه شناخت امر باطنی و غیبی است. یکی از مهمترین امور در زندگی یک مومن، آگاهی از میزان انس با خداست؛ زیرا هر چه انسان با خدا انس بیشتری داشته باشد، در مسیر کمالی گام های بلندتری برداشته است. نویسنده با مراجعه به آموزه های امام حسن عسکری (ع) بر آن است تا یکی از مهمترین نشانه های انس مومن با خدا را تبیین کند و به برخی از پرسش ها و شبهات پاسخ دهد مراتب قرب الهی یکی از مهمترین ویژگی های مومن آن است که به خدا تقرب جوید و آهنگ او کند؛ زیرا خداوند را کمال مطلقی می داند که با تقرب به او میتواند از تمامی نواقص و عیوبی که در ذات خود می یابد، رها شود. انسان وقتی به خود نگاه می کند، فقر را در تمام ذات خود می یابد و در مقابل، کمال مطلقی را می یابد که غنای مطلق است و غنای او حمید و پسندیده است بگونه ای که دوست دارد که همه با اتصال به او، در مقام احمد، محمد، محمود در آیند و به شکلی آنان نیز حمید شوند.(فاطر، آیه 15) از آیات قرآنی از جمله آیه 6 سوره انشقاق به دست می آید که حرکت به سوی خدا یک حرکت طبیعی در جوهر ذات انسان است و آدمی تا به لقای خدا نرسد دست از تلاش و کوشش بر نمی دارد. البته ممکن است که انسان در شناخت مصداق و تطبیق آن، خطا و اشتباه کند، ولی کمالجویی و کمال خواهی و رهایی از نقص در طبیعت اوست. انسان های مومن ،هم در شناخت مصداق و هم تطبیق آن به درستی و راستی می روند و این گونه است که در صراط مستقیم و بزرگراهی قرار می گیرند که آنان را به کمال مطلق و غنای حمید می رساند. این راه همان راه عبودیت است(ذاریات، آیه 56) که با ربانی شدن آدمی (آل عمران، آیه 79) پایان می یابد و انسان ،خلیفه خدا می شود و مانند او عمل می کند هر چند که این غنای کمالی ستوده شده، ذاتی ازلی نیست، ولی ابدی است. انسان با عبودیت تلاش می کند که به خدا نزدیک شود، چنانکه خداوند به او نزدیک است به طوری که از رگ های گردن انسان به خودش نزدیکتر است(ق ، آیه 16)، اما انسان ها بسیار از او دور هستند مگرآنکه با عبادت و عبودیت خالصانه ،رنگ خدایی گرفته و ربانی شوند.(بقره، آیه 138) انس با خدا با گریز از تعلقات انسان برای اینکه قرب مطلق کمالی به خدا پیدا کند، باید از هر چیزی که رنگ تعلق به غیر خدا را نشان می دهد رهایی یابد. از این روخداوند در آیه 50 سوره ذاریات می فرماید: فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ؛ پس به سوی خدا بگریزید، به درستی که من برای شما از او بیم دهنده روشنی هستم. خداوند در این آیه تنها بیان می کند که به کجا و به سمت و سوی چه چیزی باید فرار کنیم ، اما بیان نمی کند که باید از چه چیزی فرار کنیم و از چه چیزی باید بیمناک باشیم؟ در پاسخ به این پرسش می توان گفت که باید از همه چیز بیمناک بود و از همه چیز غیر از خدا گریخت؛ زیرا هر چیزی غیر از خدا، دامی بیش نیست. در حقیقت وقتی انسان می گوید :«لا اله الا الله» باید این قول و ایمان خویش را در عمل نیز نشان دهد. پس نفی هر چیزی غیر از خدا گام نخست است تا بتواند الله را به عنوان مقصد و مقصود خود بشناسد و به آن سمت برود. در حقیقت انسان باید نشان دهد که غیر از خدا کسی را به عنوان معبود و مقصود نمی شناسد. این کار نیز تنها با نفی هر گونه تعلقی، شدنی است. به قول حافظ : غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست کسی که با خدا انس می گیرد و او را مانوس خویش قرار می دهد نمی تواند با غیر خدا انس و الفتی داشته باشد. بلکه از غیر خدا وحشت داشته و گریزان است. وحشت از توده های مردم(غافل) نشانه ای از انس با خدا امام حسن عسکری(ع) در بیان نشانه های انس با خدا می فرماید: «مَنْ آنـَسَ بِاللّهِ إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ؛ کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد.(مسند الامام العسکری، ص287) وحشت به معنای گریزان بودن است. حیوانات غیر اهلی و غیر مانوس با انسان را وحشی و جمع آن را وحوش می گویند، زیرا با انسان انسی نداشته و در برابرش ظاهر نمی شوند. در حقیقت نقیض و ضد انس را وحشت میگویند. برای شناخت وحشت می بایست انس را شناخت. ماده «انس» در مقابل استیحاش است.( آلاء الرحمن، ج 2، ص 15( امام حسن عسکری (ع) افزون بر اینکه به اهمیت انس با خدا اشاره دارد، در روایت فوق به یکی از مهمترین نشانه های آن نیز اشاره می کند و می فرماید که وقتی انسان با خدا انس گرفت و با او مانوس شد از مردم(ناس) وحشت می کند و خود را با آنان نشان نمی دهد و در میان مردم ظهوری ندارد. در این عبارت سخن از «ناس» است. واژه ناس به معنای توده های مردم است. به این معنا که وقتی کسی با خدا مانوس شد در میان توده های مردم کمتر می رود و یا اصلا نمی رود و از آنان وحشت دارد؛ زیرا توده های مردم، به کارهای دنیا مشغول هستند و در اندیشه زندگی دنیوی بوده و بسیاری از کارهای لغو و لهو را انجام می دهند که از نظر کسی که با خدا انس گرفته اینها لعب و بازی کودکانه است که می بایست به سبب بیهودگی ترک شود؛ زیرا کسی که با خدا مانوس می شود، هر آن چیزی که او را از خدا دور کند و مشغول سازد را نمی پسندد و آن را امری لهو و لغو و لعب می داند. دنیا گرایی و سرگرم شدن به امور دنیوی را دوست نمی دارد و زندگی دنیوی را جز ابزار و وسیله نمی شناسد و به همین میزان به آن توجه می کند و دلبسته به آن نمی شود.(انعام، آیه 32) اکثرتوده های مردم به مجالس باطل، صرف اوقات خود در لهو و لعب، تفریحات سالم و ناسالم، غفلت و جهالت، کارهای حرام و غیبت و مانند آن گرایش دارند. از این رو افرادی که با خداوند مانوس شده اند، از این امور و اهل آن دوری می کنند و گریزان هستند. (نگاه کنید: نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة، علامه محمودی، ج 8 ص 107) ناگفته نماند که واژه انسان به قولی از واژه انس گرفته شده است؛ زیرا انسان به طور طبیعی با هر چیزی انس و خو گرفته و الفت پیدا می کند. از این رو با انواع محیط زیست های جغرافیایی و آب و هوایی و موجودات هستی خود را مطابقت می دهد. این انس گیری طبیعی انسان با هر چیزی موجب می شود که به سادگی با اموری خو گرفته و بدان عادت کرده و آن را طبیعت ثانوی خود قرار دهد. اگر انسان، هوشیار و بیدار نباشد، دنیا و هواهای نفسانی و لذت های دنیوی او را به خود مشغول کرده و از خدا دور می سازد. در حالی که دنیا و هر آنچه در آن است، همانند گذرگاهی برای بشر است که باید از آن پل بگذرد و در آن خانه نکرده و بدان انس نگیرد؛ بلکه باید همیشه به سمت خدا توجه داشته باشد و آخرت و خدا را مقصود و مقصد خود قرار دهد. پس اگر کسی به دنیا انس گرفته و از آن وحشت نداشته باشد، به همان میزان از آخرت و خدا دور شده و گریزان است. اما اگر به خدا انس گرفته و با او مانوس باشد به همان میزان از دنیا و دنیاگرایان وحشت دارد. از آنجایی که توده های مردم گرایش به دنیا دارند و با آن مانوس شده و از خدا وحشت دارند، انسانی که با خدا مانوس شده نمی تواند نسبت به چنین افرادی مانوس باشد و الفتی داشته باشد، بلکه از آنان گریزان است؛ چرا که می ترسد دچار غفلت شود. در روایات بسیاری این معنا بیان شده که باید از مردمان غافل ودنیازده عزلت گرفت. علامه نراقی در جامع السعادات عزلت را این گونه تعریف میکند: اعلم من بلغ مقام الانس غلب علی قلبه حب الخلوه والعزله عن الناس لان المخالطه مع الناس تشغل القلب عن التوجه التام الی الله؛ بدان کسی که به مقام انس رسیده باشد بر دلش دوستی خلوت و عزلت از مردم چیره میشود؛ زیرا اختلاط و مصاحبت با مردم را عامل مشغول شدن قلب از توجه تمام به خدا می داند. چنین شخصی می خواهد با عزلت و گریز از مردم قلب خود را به خدا مشغول کرده و آن را مسکن خدا قرار دهد؛ زیرا امام صادق (ع) می فرماید: القلب حرم الله ولاتسکن حرم الله غیرالله؛ قلب حرم خداوند متعال است پس در حرم او غیر اورا ساکن مکن.(جامع الاخبار، ص 518) عزلت از چه کسانی؟ عزلت از چه کسانی؟ از نظر آموزه های قرآنی و روایی انسان باید از دو گروه عزلت گیرد و از آنان وحشت داشته و گریزان باشد: 1. عزلت و گوشه گیرى از شهرى که انسان در آن شهر یا مملکتى که در آن مملکت قدرت بر حفظ دین خود را ندارد ، که از این عزلت و گوشه گیرى در آیات و روایات تعبیر به مهاجرت شده و قرآن مجید در بسیارى از آیات به این نحو عزلت امر مؤکد و دستور واجب دارد . 2ـ کناره جوئى و عزلت از گروهى که غرق در انواع معاصى و گناهانند و انسان از هدایت آنان به تمام معنى ناامید شده و ادامه معاشرت با آنان، ممکن است اثر سوئى بر حال و اخلاق و اعمال و ایمان انسان بگذارد که بدون تردید روایت حضرت صادق در فصل بیست و چهارم کتاب عظیم «مصباح الشریعه» بیشتر ناظر به این مورد است. کناره گیرى و عزلت از تبهکاران و فاسدانى که امید هدایت آنان به هیچ وجه نمى رود و اختلاط انسان با آنان باعث دور ماندن از خیر دنیا و آخرت است و چنین عزلتى اگر در جوامع اسلامى به وسیله خوبان امت نسبت به بدان و بدکاران صورت بگیرد ، میدان عصیان و گناه از آنان گرفته مى شود و قدرت بر معصیت کردن و تجاوز از آنان سلب مى شود ، چنانچه بنا به نقل قرآن در سوره توبه ، رسول گرامى اسلام و مسلمانان با عزلت از سه متخلف ، باعث ادب و تربیت و توبه و بازگشت آنان به حق شدند . انس مانوس به خدا با علما و اولیا به همان میزان که انسان انس گرفته با خدا ،از توده های مردم وحشت داشته و گریزان است، به همان میزان نسبت به اهل علم و اولیای الهی مانوس است؛ زیرا علما از خداوند خشیت داشته و هماره به یاد او و به سمت او می روند.(فاطر ، آیه 28) کسانی که اهل انس با خدایند، با دیگر اهل انس الهی مانوس هستند و مجالس ذکر ایشان همواره برقرار است. از این رو پیوسته به نزد علما و اولیا می روند و با آنان نشست و برخاست دارند، هر چند که گروهی اندک و قلیل باشند. داستان ایشان همانند اصحاب کهف است که با گروه ایمانی اندک خود درغار خود جمع می شوند و به ذکر الهی مشغول می شوند. اهل انس با خدا برای انس بیشتر با خدا به اعتزال رو می آورند تا از توده های مردم کناره گیرند و خودسازی کنند و در کهف تنهایی خود در کنار خدا به مناجات با او بپردازند و خود را با او دل مشغول و دل خوش دارند.(کهف، آیه 16) انس گرفتگان با خدا همواره در انتظار لقای الهی هستند و برای دیدار خداوند لحظه شماری می کنند. آنان در انتظار اوقات نماز هستند تا با خدایشان مناجات کنند. در این کار سرعت می ورزند و در انجام آن بر یک دیگر سبقت می گیرند. (حدید، آیه 21؛ آل عمران، آیات 114 و 133؛ انبیاء، آیه 90؛ مومنون، آیه 61) عجله در هر کاری اگر بد باشد در کار خیر چون لقای الهی و مناجات با او شتاب می ورزند و می خواهند حتی پیش از موعد به لقای الهی برسند. از این رو موسی وار از توده مردم و حتی هفتاد عالم برگزیده قوم، جدا شده و با عجله به سمت خدا می روند تا لقای را در یابند و مناجاتی کنند؛ زیرا خواهان رضایت خداوندی به سرعت و سبقت هستند.(طه ، آیات 83 و 84) از سوی دیگر با توده های غافل مردم ،قطع ارتباط کامل نمی کنند وبا همان افکار و روحیه الهی وانس با خدا به روشنگری وبیدار کردن مردمان غافل و وابسته به دنیا می پردازند و به تبلیغ رسالت خدائی اقدام می کنند: الذین یبلغون رسالات الله و...(احزاب /39) به نقل از روزنامه کیهان 19/10/92 موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 73
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 280789
|
||||||