برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید مهر 92 - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
یکشنبه 92 مهر 28 :: 11:15 صبح ::  نویسنده :

بنام خدا

تجارت باخدا

 در موقع نماز کسب و کار را کنار بگذارید و با خدا به معامله بپردازید که خداوند بهترین تجارت کنندگان است.

شهید علیرضا خطیبی نیا




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 28 :: 11:11 صبح ::  نویسنده :

بنام خدا

سنگین ترین عمل

امام الکاظم (ع) :   

ما فِى الْمیزانِ شَیْی ءٌ اءثْقَلُ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ. (اصول کافى ، ج 2، ص 494، ح 15. )


 در میزان الهى ، عملی سنگین تر از ذکر صلوات بر محمّد و اهل بیتش نیست.




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 مهر 28 :: 11:8 صبح ::  نویسنده :

بنام خدا

عامل تقرب

 آیه شماره 37  از سوره مبارکه سباء : وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ


ترجمه : و اموال و فرزندانتان آن گونه (فضیلتى) نیست که شما را به پیشگاه ما نزدیک گرداند، مگر کسانى که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده‏اند. پس آنانند که برایشان دو برابر آن چه عمل کردند پاداش است و آنانند که در غرفه‏ ها و طبقات (بهشتى) آسوده خاطرند.


شرح : به تبلیغات و تفکّرات غلط دشمنان پاسخ دهید.
قرب به خدا، همیشه براى انسان یک هدف بوده امّا گاهى انسان براى رسیدن به آن راه‏ها و وسایل نادرستى را انتخاب کرده است، نظیر بت پرستى. «ما نعبدهم الاّ لیقرّبونا الى اللّه زلفى‏»(515)، «و ما اموالکم... عندنا زلفى‏»
داشتن مال و فرزند و سایر امکانات، نشانه‏ى رشد و کمال نیست، بلکه بهره‏گیرى صحیح از آنها کمال است. «و ما اموالکم... الاّ مَن آمن و عمل صالحاً» (آرى، اگر مال و فرزند در راستاى ایمان و عمل صالح باشد، وسیله‏ى قرب است.) «و ما اموالکم... الاّ من امن و عمل»
گرچه پاداش دو برابر داده مى‏شود ولى باز هم در برابر عمل است. «جزاء الضعف بما عملوا»
در بهشت، هیچ گونه بیمارى، ترس، اندوه و اضطرابى وجود ندارد. «آمنون»




موضوع مطلب :


شنبه 92 مهر 27 :: 5:11 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 راهکارهای فرونشاندن عصبانیت


عصبانیت یکی از حالت های روحی و روانی انسان است که بر اثر هیجان زیاد یا ناراحتی بسیار از یک موضوع خاص به وجود می ایدو عصبانیت در ظاهر شاید فریاد کشیدن باشد اما عواقب باورنکردنی به همراه دارد  .

 به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، خشم و عصبانیت همیشه یک عامل برای ارتکاب جرایم بازگشت نا پذیر مانند قتل است. زمانی که انسان دچار خشم می شود دیگر بخش های اصلی مغز کم کار می شوند و اگر نتوانید با همین بخش کم کار ذهن خود را کنترل کنید نه تنها ممکن است دست به کارهای خطرناک بزنید بلکه اعضا و اندام های داخلی بدنم مانند قلب یا سیستم گوارش و تنفسی شما نیز دچار مشکلات و بیماری های مختلف خواهد شد. کنترل کردن عصبانیت نیاز به دانستن راه های مختلف دارد که در ادامه با هم بررسی می کنیم:

 

** اولین گام برای از بین بردن عصبانیت و دور شدن از خشم چنگ زدن به ریسمان الهی است. هر زمان که احساس کردید در حال عصبانی شدن هستید تنها کافی است یک صلوات بفرستید تا همه چیز به حالت عادی بازگردد. اگر عصبانیت شما به اوج خود رسیده است هیچ چیز به مانند دو رکعت نماز نمی تواند شما را ارام کند. این دو روش را فراموش نکنید زیرا توسط بزرگان و ائمه ما نیز توصیه شده است.

 

** عصبانیت خودتان را به لغات تبدیل کنید و سپس ان ها را با مورد اعتمادترین انسان زندگی تان در میان بگذارید. تحقیقات علمی نشان می دهد صحبت کردن در مورد ریشه عصبانیت می تواند راهی برای ارام کردن آن باشد. این کلمات می تواند خیلی ساده باشد و تنها به کفتن "من عصبانی هستم" ختم شود ولی برای ارام کردن انسان معجزه خواهد کرد.

 

** نوشتن عصبانیت راهی دیگر برای فرونشاندن آن است سعی کنید در زمان عصبانیت تمام خشم خود را در طی لغاتی روی کاغز وارد کنید و تمام کارهایی که در ذهن دارید را روی آن بنویسید. نوشتن خشم می تواند لحظات استرسی شما را به بهترین نحوه پر کرده و پس از چند خط متوجه فروکش شدن خشم خواهید شد.

 

** اگر واقعا می خواهید عصبانیت خود را به نوعی خالی کنید می توانید از کتک زدن یک جسم استفاده کنید. محققان به این نتیجه رسیده اند که مشت زدن به یک وسیله مانند بالش برای مدت 30 ثانیه می تواند خیلی سریع عصبانیت شما را از بین ببرد. البته دقت کنید تنها باید یک جسم را مشت باران کنید نه شخص و یا انسان خاصی را .

 




موضوع مطلب :


شنبه 92 مهر 27 :: 5:8 عصر ::  نویسنده :

به نام خدا

دست اندازهای آرامش


دست اندازهای غیراستانداردی هستند که جلوبندی آرامش انسان را به هم می ریزند؛ ببینیدشان و آرام از روی آنها بگذرید!

·         قبول نکنید که «هر چیز کمتر از کامل، شکستی بی چون و چراست.» 

·        با یک ناکامی، به زندگی تان رنگ «من همیشه و در همه چیز بازنده ام» نزنید!

·        جزو انجمن «قضاوت درباره هر چیز، فقط در دو ثانیه» نباشید!

·        مواظب «نادیده گرفتن داشته های زندگی» باشید!

·        یک دست انداز دیگر! «مبالغه در مورد اشتباهایتان»

·        در رویارویی با مشکلات، «سرزنش افراطی خود» را تعطیل کنید!

·        با هر فکر یا احساسی که شما را از تلاش پیگر و مستمر، سرد و ناامید می کند، خداحافظی کنید!

 

دفتر برنامه ریزی تربیتی جامعه المصطفی العالمیه




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 مهر 24 :: 11:15 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

معیار های انتخاب و حفظ  دوست


معیارهای انتخاب دوست، حفظ آن و نوع روابط با او در روایاتی از امیرالمومنین علی علیه السلام 

از کتاب غررالحکم و نهج البلاغه :

1 - از دوستت ایمن مباش تا این که او را بیازمایى و بسیار با احتیاط با دشمنت‏ برخورد کن .

2 - دوراندیش کسى است که دوست نیک را برگزیند، زیرا که فرد به دوستش سنجیده مى‏شود .

3 - براى خدا دوست ‏بدارکسى را که براى اصلاح دین،با تو نبرد مى‏کند و تو را یقین نیک و درست مى‏آموزد .

4 - دوستت را گرامى دار و از دشمنت درگذر تا فضل و مردانگى براى تو مسلم گردد .

5- لغزش دوستت را ببخش تا دشمنت تو را پاک پندارد .

6 - هرکس با مردم گذشت وجوانمردى داشته باشد ازدوستى آنان برخوردار گردد .

7 - دوستت را با نیکى و خوش رفتارى سرزنش کن و بدى‏ها و زشتى‏هاى او را با بخشش و هدیه دفع کن و ازخود دور ساز .

8 - هرکس در راه رضاى خدا (با دیگرى) همنشینى کند ، همنشینى با او نیک و گرامى و دوستیش پایدار است .

9 - برادرى و دوستى با نیکان مغتنم است و همچنین دورى گزیدن از همنشینى با بدان و بدکاران .

10 - با خردمندان هم صحبت ‏باش، با دانشمندان همنشینى کن و برهواى نفس پیروزشو تا رفیق گروه برتر و بالاتر شوى .

11 - همنشینى با دوست عاقل، روح را زنده مى‏کند .

12 - هرکه دوستیش با تو در راه خدا نیست از او بترس، زیرا که دوستیش پست و همنشینى با وى زشت است .

 

13 - دوستى دنیا زدگان به کمترین چیزى که پیدا شود و پیش آید از بین مى‏رود .

14 - آنان که براى یارى خدا با هم برادرى مى‏کنند دوستى شان براى پایدارى سبب آن دوستى، پاینده و پایدار است .

15 - دوستى دین داران با یکدیگر دیرقطع مى‏شود و دوام و ثباتش دایمى است .

16 - دوست هرکس عقل اوست .

17 - پیوند دوستى را با برادران دینى خود محکم سازید که آنان ذخایر دنیا و آخرت هستند . مگر نشنیده‏اید که خداوند در قرآن شریف به تاثر گمراهان در قیامت اشاره کرده که مى‏گویند: (در روز سخت) نه شفیعى داریم، نه دوستى که در کارمان همت گمارد .

18 - با دوستان همراهى کردن، دوستى را پایدار مى‏دارد .

19 - هرکه را دوست مى‏دارید در راه خدا و براى او، دوست‏ بدارید و هرکس را دشمن مى‏دارید در راه خدا و براى او، دشمن بدارید

20 - اگر با شمشیرم بر بینى (فرق - دماغ) مؤمن بزنم تا مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد شد و اگر همه دنیا را درگلوى منافق بریزم تا مرا دوست‏ بدارد، دوست نخواهد داشت و این حقیقتى است که بر زبان پیامبر امى (ص) جاری شده که فرمود: «اى على! هیچ مؤمنى تو را دشمن نمى‏دارد و هیچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت

21 - دو کس درمورد من هلاک خواهند شد: دوست غلو کننده و دشمن سرسخت .

22 – سودمند ترین گنج ها، دوستى دلهاست .

23 - دوستى با تلخی و جدال نشاید .

24 - هرکس دوستت دارد، (تو را از بدى) نهى کند و کسى که دشمنت دارد فریبت دهد .

25 - دوستى مقام و ریاست، انسان را از دوستى به پروردگار باز دارد .

26 - کسى که مرا دوست دارد در هنگام مرگ مرا به گونه‏اى مى‏یابد که دوست مى‏دارد، و کسى که مرا دشمن دارد در آن هنگام به گونه‏اى مرا خواهد یافت که ناخوشایندش مى‏باشد

27- اموالتان را متوجه کسى سازید که دلهایتان او را دوست دارد .

28 - کسى که ازخدا بترسد مردم او را دوست دارند .

29- کسى را که به خاطراصلاح دین با تو مبارزه مى‏کند و تو را یقین نیکو مى‏آموزد براى خدا دوست ‏بدار .

30 - برحذر باش از دوستى با دشمنان خدا، و خالص نمودن دوستى براى غیردوستان خدا، چرا که هر گروهى را دوست داشته باشید با آنان محشور خواهید شد .

31 – زبان، بیان کننده مراتب دوستى است، اما ظاهرحال، حاکى از محبت دل است .

32 - شایسته ترین فرد براى دوستى، کسى است که سودش براى تو و زیانش براى دشمن تو باشد .

33 – در دوست داشتن، زیاده روى مکن .

34 - محبت قلبى ، با دوستى محکم گردد .

35 - سه چیز موجب محبت دلهاست: دین دارى، فروتنى و بخشندگى .

36 - سه چیز محبت آور است: خوش خلقى، رفاقت نیکو و تواضع .

37 - چشم دوست، ازدیدن عیبهاى دوست نابینا، و گوشش از شنیدن بدیهایش ناشنواست .

38 - از دست دادن دوستان، غربت و تنهایى است .

39 - کسى که چیزى را دوست ‏بدارد همواره به یاد او سخن گوید .

40 - آن که ما اهل بیت را دوست ‏بدارد باید پوششى از بلا را مهیا سازد (یعنى آماده پذیرفتن بلاها از سوى مخالفین ما باشد).

امام علی علیه السلام می‌فرمایند: ناتوان‏ترین مردم کسى است که در دوست یابى ناتوان است، و از او ناتوان‏تر آن که دوستان خود را از دست بدهد. (نهج البلاغة / ترجمه دشتى/ حکمت 12)

رسول خدا (صلی الله علیه ) فرمود: سه چیز است که دوستى انسانى را با برادر مسلمانش صفا دهد: (1) همیشه با خوشروئى با او برخورد کند، (2) هر گاه در مجلسى بر او بنشیند برایش جا باز کند (3) به آن نامى که بیشتر آن را دوست دارد او را بخواند (و صدا کند). (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى / ج‏4 )

قال علی علیه السلام: انّ اخاک حقّا من غفر زلّتک و سدّ خلّتک و قبل عذرک و ستر عورتک و نفی وجلک و حقّق املک. غرر الحکم / 3645

دوست و برادر واقعی تو کسی است که: لغزش و اشتباهت را ببخشد، و عذرت را بپذیرد و عیوبت را بپوشان.

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: اذا احب احدکم صاحبه او اخاه فلیعلمه فانّه اصلح لذات البین.بحار / 74 / 182

هرگاه یکی از شما برادر و همراه خود را دوست داشت و علاقه‌مند بود، باید او را از محبت و علاقه خودآگاه سازد، چرا که این کار موجب بهبودی روابط می‌شود.

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: اذا احببت رجلا فاخبره. بحار / 74 / 181

هر گاه کسی را دوست داشتی، مطّلعش کن.

قال الصادق علیه السلام: اذااردت ان یصفولک ودّاخیک فلاتمازحنّه و لا تمارینّه. بحار/78/291

هرگاه خواستی رفاقت و دوستی برادرت با تو پاکیزه (و دور از تیره‌گی و کدورت) باشد، با او شوخی نکن و در صحبتهایت با وی بحث و جدل ننما.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 مهر 24 :: 11:2 عصر ::  نویسنده :

 

به نام خداوند متعال

خ مثل خشم خ مثل خون


خ مثل خشم، خ مثل خون؛ خون جلوی چشم هایم را می گیرد آن وقت است که ...؛ آخرش هم پشیمانی، خجالت، افسوس ... چه کنم؟

·         خشم، واکنشی طبیعی به ناکامی هاست؛ خود را به خاطر احساس آن، تحقیر یا سرزنش نکنید؛ مدیریتش کنید. 

·         شما مسئول عواقب خشم تان هستید؛ بنابراین پرخاشگری و صدمه زدن ممنوع!

·        مکان تان را ترک کنید.

·        تا ده بشمارید؛ مهارت «خود آرام سازی» یادتان نرود.

·        تخلیه هیجانی درست، یادتان نرود؛ مانند قدم زدن، دویدن، مکالمه با شخص سوم، انجام سرگرمی مورد علاقه و ... .

·        قبول کنید که «قرار نیست همیشه دنیا و رفتارهای دیگران بر طبق میل شما باشد.»

·        مهارت «مسأله گشایی» را بیاموزید.

 

دفتر برنامه ریزی تربیتی جامعه المصطفی العالمیه




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 مهر 24 :: 8:47 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

ملاقات با امام زمان ( عج)

 

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،حجت الاسلام قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمدعلی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّدبودم که تاممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه مشرف می شدم. در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم. 


آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟

فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(عج) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای های دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.



بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 مهر 24 :: 8:29 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

شاید قیامت نزدیک باشد

 آیه شماره 63  از سوره مبارکه احزاب : یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبًا


ترجمه : مردم پیوسته از زمان وقوع قیامت از تو مى‏پرسند، بگو: علم آن تنها نزد خداست و تو چه مى‏دانى؟ شاید قیامت نزدیک باشد.


شرح : با این که خداوند انبیا را از غیب آگاه مى‏کند، «لا یظهر على غیبه احداً الاّ مَن ارتضى من رسول»(444) لیکن آگاهى انبیا نیز محدود است. «علمها عند اللّه»
نه لازم است همه چیز را بدانیم و نه لازم است به هر سؤالى پاسخ دهیم. «علمها عند اللّه»
ندانستن زمان وقوع قیامت، به ایمان و یقین به اصل آن، ضررى نمى‏زند. «علمها عند اللّه»
برخى علوم مخصوص خداست. «علمها عند اللّه»
هر ندانستنى عیب نیست. «و ما یدریک» (بلکه اگر زمان وقوع قیامت را بدانیم تعادل خود را از دست مى‏دهیم.)
در تربیت باید افراد را میان بیم و امید نگاه داشت. «لعلّ»
براى وقوع قیامت هر لحظه باید آماده باشیم. «لعلّ السّاعة تکون قریبا»




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 مهر 24 :: 8:27 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

کار؛ کلینک شادکامی1

امروزه در جهان از «کار» به عنوان قوی‌ترین روش برای افزایش سلامت روان(پیشگیری، درمان و بازآفرینی) استفاده می‌کنند. در اسلام نیز، به کار، کوشش و پرهیز از تنبلی سفارش‌های زیادی شده است. امام علی(ع) فرمود: العملُ شِعارُ المؤمنِ؛ کار به پوست مؤمن چسبیده است؛ مؤمن تنبل نیست و زرنگ است. روزی پیامبر خدا(ص) از کوچه‌ای عبور می‌کردند که دیدند تعدادی از مردم، جوانی را تشویق می‌کنند و می‌گویند: این جوان پهلوان است. حضرت پرسیدند که آیا این جوان، شغل و حرفه‌ای می‌داند؟ گفتند: نه، پیامبر فرمود: «از چشمم افتاد». در مقابل هر کس اهل کار و تلاش بود، پیامبر او را تشویق می‌کردند. بر این اساس، به چند نکته توجه داشته باشید:
*با افراد هدفمند باتجربه همنشینی کنید. افراد هدفمند *سلامت ذهنی و جسمی بیشتری دارند.
*افراد سالخورده کمانی هستند که تیر خواسته‌ها را به هدف می‌نشانند؛ تجارب‌شان را کم نگیریم.
*عبادت‌های ما، نخ تسبیحی را می‌مانند که دانه دانه، افکار، اعمال و خیالات ما را برای رسیدن به اهداف عالی انسجام می‌بخشند.
*فردی که ذهنش را مدیریت نمی‌کنند و درگیر افکار پریشان و مزاحم می‌شود، مانند کسی است که در رودخانه، امواج قایقش را جهت می‌دهند نه بادبان و پاروهایش.
*اسلام دستور داده که ما زندگی‌مان را به چهار قسمت تقسیم کنیم: کار،عبادت،معاشرت و استراحت و تفریح. با این حساب، هر روز روز نویی(نوروز) خواهد بود و هماهنگ با برنامه کلی و مقصد نهایی جهان‌بینی توحیدی.
*اوقات فراغت به معنی عاطل و باطل بودن نداریم؛ چرا که خلاقانه‌ترین کارها و ابتکارات، در اوقات فراغت دانشمندان پدید آمدند. فراغت را با آموختن مهارت‌های زندگی، زیارت و سیاحت در کنارخانواده، ورزش، و... برنامه‌ریزی کنیم.
*فراموش نکنید روح ما با آموختن حکمت و مطالعه شاداب‌تر می‌ماند.
*فردی که کار می‌کند و حقوق کمی می‌گیرد یا اصلا حقوقی نمی‌گیرد، به موفقیت و شادکامی نزدیک‌تر است؛ چون بیکاری، سلامت جسم و روان فرد را به خطر می‌اندازد و تیغ ذهن و خلاقیت را کند می‌کند.
*دعا کنیم خزانه دل‌مان بی‌خزان باشد. [1]

پی نوشت :

[1]. ماهنامه خانه خوبان، معاونت فرهنگی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ش46، مهرماه سال 1391.




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >>   >