معرفت هو *محمد احسان آزادی
نیازهای انسان در زندگیاش، از تعدد و تنوع بسیاری برخوردار است. اگر به نیازی پاسخ داده شود، در همان راستا نیاز مهمتر و بالاتری ایجاد میشود؛ به این معنا که پاسخهای انسان به یک نیاز نیز خود از درجات و مراتب بسیاری برخوردار است و به یک معنا میتوان گفت انسان موجودی سیری ناپذیر است و نیازهایش هرگز پایانی ندارد. حال درنظر بگیرید که بخواهد همه مراتب کمالی را برآورده کند که دراین صورت عمرش کفاف نمیکند.
با این همه برخی از نیازها ضروریتر و اساسیتر است. شناخت اینها میتواند درجهتگیریهای زندگی انسان بسیار تاثیرگذار باشد. در مقاله حاضر دیدگاه امام صادق(ع) درباره مهمترین نیازهای اساسی انسان تبیین شده است.
نیازهای ثابت و نیازهای متغیر
نیازهای انسانی دارای تعدد و تنوع بسیار است؛ زیرا انسان موجودی مرکب از ماده و روح است که چنین ترکیبی دو دسته نیازهای مادی و روحی را برای انسان پدید میآورد. از سوی دیگر، نیازهای مادی یا روحی انسان از تعدد بسیار برخوردار است؛ چنان که از نظر کیفیت نیز دارای مراتب و سطوحی است که خود موجب تنوع شدید در خواستهها و نیازهای انسان میشود؛ به گونهای که از نظر کمیت و کیفیت پاسخگویی به این نیازها در یک عمر آدمی شدنی نیست. از اینرو لازم است تا نیازهای اساسی را شناسایی کرده و همه استعداد و فرصت غیر قابل تکرار عمرش را مصروف تحقق و پاسخگویی به آن نیازها کند.
میتوان نیازهای انسانی را به دو دسته نیازهای ثابت و متغیر دستهبندی کرد؛ نیازهای ثابت، آن دسته از نیازهایی است که همه انسانها در هر شرایطی میبایست به آن پاسخ دهند و تغییرات درونی یا شرایط بیرونی و محیطی تغییری در آن ایجاد نمیکند و در همه حال نیازی ثابت است؛ اما نیازهای غیرثابت یا متغیر با توجه به شرایط و متغیرات درونی و بیرونی تغییر یافته و حتی گاه از یک نیاز بودن خارج میشود و اصلا انسان نیازی نمیبیند که درباره آن بیندیشد یا چارهجویی کند و پاسخی برای آن بیابد.
نقش بینش و نگرش در تبیین نیازهای اساسی و ثابت
هرچند که انسانها باید به نیازهای متغیر خود پاسخهای مناسب و درخوری بدهند، اما آنچه دغدغه آدمی است، همان نیازهای ثابت است که برخاسته از ماهیت ترکیبی انسان است.
به این معنا که ماهیت انسانی مقتضی اموری است که لازم است به آنها توجه کرده و پاسخهای مناسب و کاملی به آنها بدهد؛ چرا که در صورت پاسخ ندادن یا پاسخهای نامناسب دادن، تاثیرات بدی بر ماهیت انسانی به جا میگذارد و ماهیت انسان دستخوش تهدید یا نیستی میشود.
بینش و نگرش انسان از هستی و انسان نیازهای اساسی و ثابت انسانی را مشخص میسازد. خداوند در آیات قرآنی به مسئله بینشها و نگرشها بسیار اهمیت میدهد، چرا که فلسفه هر انسانی از جهان و انسان، سبک زندگی او را مشخص میکند. کسی که برایش دنیا اصالت دارد، همه سعادت و نیکی را در امور مادی و دنیوی میداند و میخواهد به هر شکلی شده به این نیازها پاسخ دهد تا خوشبختی را به دست آورد (بقره، آیه 200، جاثیه، آیه 24) چنان که برخیها همه اصالت را به آخرت میبخشند و اصولا نگاهی به دنیا حتی به عنوان مقدمه ندارند در این صورت تنها به نیازهای روحی و معنوی و اخروی خود توجه میکنند، عدهای دیگر هم هر چند که آخرت را اصیل و معنویت را برتر میدانند، ولی دنیا را تنها ابزار و وسیله رسیدن به سعادت اخروی میدانند و به مادیات به عنوان ابزارهای لازم مینگرند که بدون آن نمیتوانند آخرتی داشته باشند، چرا که میبایست در آخرت کشتههای کشتزار دنیای خود را درو کنند. پس هم در دنیا به سعادت مینگرند که در حسنات تجلی میکند و هم چشم به سعادت اخروی دارند که با حسنات دنیوی به دست میآید. (بقره، آیه 201، انعام، آیه 32، عنکبوت، آیه 64)
نیازهای سه گانه اساسی انسان
امام صادق(ع)با توجه به بینش و نگرش وحیانی خود، فلسفه زندگی را بگونهای ترسیم میکند که نیازهای اساسی آن نیز در همان چارچوب معنا مییابد و سبک زندگی خود را براساس همان معین میکند.
از نظر امام صادق(ع) انسان نیازهای ثابتی دارد که اختصاص به دنیا یا آخرت ندارد، بلکه در همه حال و شرایط در دنیا و آخرت به عنوان نیاز اساسی انسان مطرح است و لازم است تا بدان پاسخهای مناسبی داده شود. هر چه پاسخگویی به این نیازها بهتر و مناسبتر باشد، خوشبختی و سعادت انسان در دنیا و آخرت تضمین بیشتر مییابد.
بسیاری از مردم اموری را نیاز اساسی و ثابت انسان میدانند که نیازهای واقعی و فراگیر در همه انسانها و در همه احوالات و شرایط انسانی نیست. این نیازها در حقیقت یا مقتضیات سن و سال است، یا مقتضای زمان و مکان و محیط است و شخص یا جامعه به اشتباه گمان میکنند که اینها نیازهای ثابت و اساسی است که نمیتوان برتر از آن نیازی را شناخت و معرفی کرد. پس لازم میبینند که انسانها همه دغدغه خود را مصروف پاسخگویی به آنها کنند.
اما به نظر میرسد که بهترین پاسخ در بیان نیازهای اساسی انسان، دوگانه باشد، چرا که ماهیت ترکیبی انسان مقتضی این معناست که دو نیاز اصلی یکی برای جسم ودیگری برای روان آدمی وجود داشته باشد که یکی ناظر به نیاز اصلی جسم و دیگری ناظر به نیاز اصلی روان باشد.
پس دست کم میتوان دو نیاز اصلی برای جسم و روان آدمی معرفی کرد. در آیات و روایات بسیار این دوگانه آرامش و آسایش معرفی شده است که همان مولفهها و عناصر خوشبختی است. به این معنا که انسان، خوشبختی خود را زمانی میداند که به این نیازهای دوگانه جسم و روان پاسخی شایسته داشته باشد. آرامش، پاسخی مناسب به نیاز روان و آسایش و رفاه پاسخی در خور به نیاز جسم آدمی است.
اما باید توجه داشت که آنچه به عنوان آرامش و آسایش گفته میشود، در محدوده شخصی است، یعنی هر فردی نیازمند چیزی به عنوان آرامش و آسایش است، اما غیر از این یک نیاز دیگری است که مرتبط با نیاز اجتماعی است. اینجاست که سه گانهای به عنوان مهمترین، اصلیترین و اساسیترین نیاز ثابت انسان مطرح میشود. امام صادق(ع) در این چارچوب، سه گانه را چنین بیان میکند و میفرماید: ثلاثه اشیاء یحتاج الناس طرا الیها: الامن و العدل و الخصب، سه چیز است که همه مردم به آنها نیاز دارند: امنیت (آرامش)، عدالت و آسایش(رفاه) (تحفالعقول، ص 320)
امنیت به معنی آرامش به دو حوزه فردی و جمعی اشاره دارد. در فرهنگ قرآن، از هر دو حوزه امنیت سخن به میان آمده است. آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی به عنوان یک نیاز طبیعی و اساسی مطرح است. در فرهنگ قرآنی، برای بیان سطح فردی و شخصی آرامش، واژگانی چون طمانینه، اطمینان (فجر، آیه 27، نحل، آیه 106)، تثبیت فواد، ثبات (هود، آیه 120)، ربط قلب (کهف، آیه 14، قصص، آیه 10)، سکن، سکینه (فتح، آیه 4، روم، آیه 21، توبه، آیه 40) و جملاتی چون لاخوف علیهم و لاهم یحزنون (یونس، آیه 62) به کار رفته است.
همچنین در بیان سطح اجتماعی آرامش و امنیت، واژگانی چون امن (فتح، آیه27)، «سلم» (بقره، آیه208) به کار رفته است. بنابراین، انسانها نیاز نخستی که در خود احساس میکنند، همان نیاز آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی است. پس اگر این دو امر فراهم نیاید زندگی بر ایشان تلخ میشود و احساس خوشبختی نخواهند داشت. خوشبخت کسی است که ازنظر فردی و اجتماعی از آرامش برخوردار باشد.
البته کاملترین درجه از احساس سعادت و خوشبختی زمانی شکل میگیرد که آرامش انسانی فراگیر باشد و از مصادیق «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» (یونس، آیه62) باشد که ترسی از آینده و اندوهی نسبت به گذشته در جان و روان آدمی نباشد.
دومین مولفه خوشبختی آسایش است که ارتباط به تن و ماده دارد؛ به این معنا که جسم آدمی نیازهایی دارد که از جمله آنها غذا و مسکن و مانند آن است. پاسخگویی به نیازهای مادی انسان به شکل کامل همان مفهوم آسایش است که در روایت از آن به خصب تعبیر شده است. خصب به معنی سرسبزی و آبادانی و نعمت و فراوانی و رفاه است. در زمینی که انسان به آرامش میرسد، زمینی است که همه امکانات رفاهی فراهم آید و تن در آسایش باشد. وقتی خصب و نعمت باشد، آدمی ازنظر تن در آسایش است و این آسایش در کنار آرامش است که خوشبختی فردی را رقم میزند.
اما از آنجایی که انسان در جامعه زندگی میکند و با افراد انسانی ارتباط دارد نیازمند چیزی است که این روابط را به درستی سامان دهد. اینجاست که عدالت به عنوان میزان و ترازوی ساماندهی و نظم بخشی به روابط اجتماعی وارد میشود. انسان در بعد اجتماعی نیازمند آن است که عدالت حاکم باشد تا احساس خوشبختی و آسایش و آرامش کند. اینجاست که امام صادق(ع) به مسأله عدالت به عنوان نیاز اساسی دیگر انسان در همه شرایط اشاره میکند و میفرماید اگر انسانی بخواهد نیازهای واقعی خویش را بشناسد باید آرامش و آسایش و عدالت را اصول اساسی نیاز خود دانسته و به پاسخگویی نسبت به آن اقدام کند و این نیازهای خویش را به درستی برآورده سازد.
امام صادق(ع) در جایی دیگر میفرماید که زندگی نیازمند تأمین پنج عنصر اساسی است. البته ایشان در اینجا نیز دو مولفه اصلی خوشبختی را تکرار میکند که همان آرامش و آسایش است و در بالا درباره آنها سخن گفته شد، ولی عناصر دیگری را نیز مطرح کرده که در تحقق کمال خوشبختی و تأمین دو مولفه اصلی، نقش اساسی را ایفا میکنند. آن حضرت میفرماید: خمس خصال من فقد واحده منهن لم یزل ناقص العیش زائل العقل مشغول القلب، فاولها: صحه البدن و الثانیه: الامن و الثالثه: السعه فی الرزق، و الرابعه: الانیس الموافق (قال الراوی:) قلت: و ما الانیس الموافق؟ قال: الزوجه الصالحه، و الولد الصالح، و الخلیط الصالح و الخامسه: و هی تجمع هذه الخصال: الدعه؛ پنج چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگیاش کمبود دارد و کم خرد و دل نگران است: اول، تندرستی، دوم امنیت، سوم روزی فراوان، چهارم همراه هم رأی. راوی پرسید: همراه همرأی کیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم که در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است. (خصال، ص284)
در حقیقت آرامش و آسایش (رفاه) کلید خوشبختی و مولفه اصلی است که با عناصری از جمله عدالت، همسران و فرزندان صالح و یاران خوب و سلامت تن و روان و مانند آن تأمین میشود.
امیرمؤمنان علی(ع) نیز در بیان راههای رسیدن به خوشبختی به عناصری اشاره میکند که تحقق بخش همان آرامش و آسایش است. آن حضرت(ع) میفرماید: وصول المرء الی کل ما یبتغیه من طیب عیشه و امن سربه و سعه رزقه بحسن نیته و سعه خلقه؛ انسان، با نیت خوب و اخلاق خوب، به تمام آنچه در جستجوی آن است، از زندگی خوش و امنیت محیط و روزی زیاد، دست مییابد. (غرر الحکم، ح10141)
به سخن دیگر، هر انسانی طالب چیزی است که از آن به سعادت، خوشبختی، فلاح و رستگاری، فوز و پیروزی و مانند آن یاد میکند. این سعادت در بردارنده دو مولفه اصلی است که همان آرامش و آسایش است و برای رسیدن به آن و پاسخگویی به این نیاز اساسی و اصلی، ابزارها و راههائی وجود دارد که در برخی دیگر از احادیث بیان شده است.
البته ازنظر آموزههای قرآنی، فلاح و خوشبختی واقعی و کامل در دنیا دست یافتنی نیست بلکه دنیا تنها بستری برای رسیدن به کمال خوشبختی است که در قیامت و آخرت به دست میآید. از اینرو در آیات قرآنی این معنا مورد توجه است که اگر کسی میخواهد خوشبختی کامل و بینقصان و بیعیبی را تجربه کند میبایست به بهشت درآید که در آنجا سعادت بیپایان و سرمدی نصیب انسان میشود. (انبیاء، آیه103) ولی این به معنای نادیده گرفتن سعادت دنیوی نیست؛ چراکه دنیا مزرعه آخرت است. موضوع مطلب : هو «شدید» و «رقیق» دو صفت متضاد هستند که هر دو در قلب مومن جمع میشود و مومن میتواند مظهر کمالی هر دو باشد اما درباره کاربرد آن ملاحظات جدی وجود دارد. مومن میتواند مظهر کمالی «شدید» باشد در مواجهه با کفار و معاندان و همزمان میتواند مظهر کمالی «رقیق» در مواجهه با مومنان و همراهان دین خدا باشد. کمااینکه خداوند متعال در آیه 29 سوره مبارکه فتح، خاتمانبیاء - صلیالله علیه و آله و سلم- که اینک در آستانه زاد روز مبارکش قرار گرفتهایم و پیروان ایشان را اینگونه ترسیم کرده است: «محمدرسولالله والذین معهاشداء علیالکفار و رحماءبینهم» بنابراین باید گفت تقسیم انسانها به دو دسته غلیظالقلب یا شدیدالقلب و رقیقالقلب و به قول خودمان در ادبیات رایج فارسی به «سنگدل» و «مهربان» صحیح نیست چرا که خداوند خالق قلبهای ما خواسته است که قلب انسان توامان سنگدل و مهربان باشد اما البته هر سخن جایی و هر نقطه مقامی دارد. اگر شدت و رقت در نقطهای بهم نرسند، قلب دچار تضاد و سردرگمی میشود اما اگر در یک نقطه هدف بهم برسند این تضاد به توافق تبدیل میشود در آیه شریفه، «دین خدا» کانون حل این تضاد معرفی شده است یعنی اینکه فرد باید بنده خدا باشد و در راه بندگی که در آن تضاد راه ندارد با آنانکه خدا فرموده شدید باشید، شدید باشد و با آنانکه خدا فرموده رحیم باشید، رحیم باشد. خداوند میفرماید با کفار غلیظ باشید و با مومنان رحیم باشید و بعد هم فراهم شدن این دو کار به ظاهر متضاد با یک قلب را بندگی فرد معرفی کرده و در همان آیه به خصوصیات چنین افرادی اشاره میکند: «تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من اثر السجود» پیامبر عظیمالشان اسلام مظهر تام اشداء علیالکفار و رحماء بینهم بودند کمااینکه در نشانهها، بالاترین مرتبه رکوع و سجود و نورانیت ناشی از آن را داشتند.
اسلام واقعی و ناب در واقع همین اسلام اشداء علی الکفار و رحماء بینهم است. این یک ترازوی واقعی بازشناسی اسلام اصیل از اسلامهای ساختگی است و باید گفت اسلامهای ساختگی اسلامهایی نیستند که عوام به واسطه ضعف اطلاعات دینی و یا اشتغال به لهو و لعب آن را به مرور ساخته و پرداخته باشند بلکه اسلامهای جعلی که آشکارا اصل «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» را نشانه رفتهاند، توسط همان کفار و معاندانی ساخته و پرداخته و عملیاتی شدهاند که بیشترین ضربه را از سیاست اسلامی «اشداء علی الکفار» دریافت میکنند. اما در این رابطه چند نکته اساسی وجود دارد:
1- اکثریت قاطع شخصیتها، مراکز، مجامع و نحلههای سنتی جهان اسلام، «وحدوی» هستند یعنی از اصل وحدت مذاهب و همکاری طوایف مسلمانان با یکدیگر حمایت میکنند. شیعیان جعفری، شیعیان علوی، شیعیان زیدی، شیعیان اسماعیلی، اهل سنت مالکی، اهل سنت شافعی، اهل سنت حنفی و اهل سنت حنبلی در همه کشورها از همگرایی اسلامی و گفتگوی علمایی میان خود استقبال میکنند کما اینکه همین اکثریت قاطع در همه مذاهب اسلامی از غرب و همگرایی با غرب انزجار دارند در نزد همه آنان غرب و تمدن آن اگرچه نکات قابل قبولی هم دارد ولی قابل اعتماد و پیروی نیست. خود آمریکاییها بارها به نتایج نظرسنجیهای خود اشاره کرده و گفتهاند به طور میانگین، 80 درصد مسلمانان از آمریکا نفرت داشته و این کشور را دشمن اول خود ارزیابی مینمایند. خب این متن جوامع اسلامی است بنابراین میتوان با قاطعیت گفت این گروهکهای جدید الولاده موسوم به تکفیری سلفی هیچ ارتباطی با متن و اهداف جوامع اسلامی ندارند و ادامه حیات و فعالیت این گروههای تکفیری به کمک جوامع و ملل اسلامی صورت نمیگیرد. طبعاً در اینجا یک سؤال به وجود میآید که وقتی تکفیریها توسط ملتها یا دولتهای شناخته شده ممالک اسلامی حمایت نمیشوند و در عین حال به اقدامات بسیار پرهزینه اقتصادی دست میزنند از سوی چه کشورهایی تأمین مالی و... میشوند؟
2- بزرگترین اقداماتی که گروههای تکفیری انجام میدهند به هم ریختن جوامع مسلمان و درگیر کردن بخشی با بخش دیگر است نگاهی به اقداماتی که این گروهها در پاکستان، عراق، سوریه، لبنان، مصر، لیبی و... انجام میدهند به ما میگوید که جریان تکفیری در مقابل وحدت و همگرایی اسلامی ایستاده و تواناییهای درونی آن را تحلیل میبرند این موضوع به ما میگوید به تصدیق آیه 29 سوره مبارکه فتح، رحماء بینهم از سوی آنان نقض شده که با توجه به «شاخص» بودن این اصل، میتوان با قاطعیت گفت اینها مسلمان نیستند چرا که محمد رسولالله والذین معه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم. یک سؤال کلیدی در اینجا وجود دارد و آن این است که به هم ریختن وحدت در میان جوامع اسلامی با کدام دسته از سیاستهای شناخته شده همخوانی دارد؟ آیا غیر از این است که کانونهای اصلی برنامهریزی آمریکاییها- از جمله کمیته 400 نفره پل ولفوویتز، کاندو لیزا رایس، زلمای خلیلزاد و...- در سال 2000 با صراحت نوشتند که راه پیروزی در جنگ تمدنها میان مسیحیت و اسلام، درگیر کردن بخشهایی از جهان اسلام با بخشهایی دیگر از آن است.
3- «اسلام هراسی» یکی از راهکارهای اصلی غرب برای برونرفت از بحران درونی است. غربیها مدتهاست به این نتیجه رسیدهاند که نسخه غربی دیگر پاسخگوی نیاز بشریت نیست و طالبان حقیقت دیری است که امید خود را از آن قطع کرده و دنبال نسخه جایگزین میگردند. غرب به خوبی میداند که تنها نسخه جامع که میتواند این چشمهای پرسشگر را به نقطهای متمرکز کند، اسلام است. اگر بخواهیم میتوانیم، هزاران گزاره از میان متون معتبر غربیها طی یکصد سال اخیر بیاوریم که در آن با صراحت ضمن اذعان به متوقف شدن تمدن و فرهنگ غرب، گفتهاند که اسلام تنها نسخه جایگزین است و اساسا هانتینگتون نظریه جنگ تمدنها را بر این اساس پایهریزی کرد.
کاری که تکفیریها انجام میدهند دقیقا در راستای فرار غرب از پذیرش واقعیت و کمک به آن برای دور کردن اذهان و قلوب از اسلام ناب میباشد. در واقع سرویسهای اطلاعاتی و سیاسی غرب میگویند نباید اجازه داد مردم جهان، اسلام را جایگزین غرب نمایند و از این طرف گروههای تکفیری هم با کشتار مسلمانان و کثافتکاریها میخواهند بگویند اسلام و تمدن قابل جمع نیستند و با این اسلام نمیتوان هیچ بنای قابل قبولی را به وجود آورد در واقع میتوان با دلایل و حتی اسناد فراوانی گفت که این گروههای تکفیری، گردانهای عملیاتی سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی غرب هستند که برای بر هم زدن نسخه اسلامی به میدان آمدهاند و البته عملیاتهایی از نوع «ستون پنجم» به راه میاندازند.
4- کمترین تردیدی در این نیست که عربستان سعودی و وهابیتی که از سوی آن به جان جهان اسلام افتاده و در کار نفی باورها و اعتقادات اصیل آنان است با غرب وحدتی استراتژیک دارد. هیچکس تردید ندارد که عربستان سعودی بعد از رژیم صهیونیستی، پایگاه اصلی غرب در منطقه حساس خاورمیانه است. از قضا تسلط این دو رژیم بر مسجدالاقصی و کعبه این معنای مشترک را به وجود میآورد که سپردن قبلههای مسلمانان به رژیمهای صد درصد وابسته به غرب توسط انگلیس در فاصله سالهای 1310 تا 1327 (واگذاری قبله دوم به آلسعود در سال 1931م و واگذاری قبله اول به رژیم صهیونیستی در سال 1948) یک سیاست حسابشده بوده است. عملکرد آل سعود و عملکرد تکفیریها نه تنها با یکدیگر مو نمیزند بلکه عربستان به طور آشکار از اقدامات تکفیریها در همه ممالک اسلامی حمایت میکند. حمایت آشکار عربستان از لشکر تکفیری جهنگوی در پاکستان، حمایت از شبهنظامیان تکفیری در داغستان، حمایت از تکفیریهای داعش در عراق، حمایت از تکفیریهای النصره در سوریه و حمایت از جریان تکفیری عبدالله عزام در لبنان بخشی از این مسئله است با این وصف خود این معادله دست غرب را در راهاندازی، حمایت و بهرهگیری از جریانات تکفیری کاملا آشکار میکند. غرب اگر چه وانمود میکند که نه تنها از جریانات تندرو تکفیری حمایت نمیکند بلکه خود را در معرض آسیب آنان معرفی میکند، اما نمیتواند از این معادله فرار کند که:
1- غرب از عربستان حمایت قاطع میکند و خواهان محور شدن آل سعود در جهان اسلام میباشد.
2- عربستان و وهابیهای تکفیری از جریانات شناخته شده و تروریسم نظیر القاعده در شکلها و شعبههای مختلف آن حمایت جدی مالی و تسلیحاتی میکنند.
3- اقدامات تکفیریها وحدت جهان اسلام را نشانه رفته است اما طی سالهای اخیر هیچ ضربهای در هیچ جا به اهداف آمریکایی و اسرائیلی وارد نکرده است. بر این اساس جریان تکفیری، وهابی و غربی یک جریان است که در اروپا به شکلهای بهداشتی و در عربستان و در میان تکفیریها به شکل وحشیانه وحدت مسلمانان از یک سو و نجات غرب از مهلکه را نشانه رفتهاند.
4- اگر کمی به اطراف خود نگاه کنیم درمییابیم که تشدید اقدامات تروریستی در جهان اسلام با وقوع انقلابهای عربی و بالا گرفتن موج بیداری اسلامی همراه شده است و اگر به کشورهایی که در سایه بیداری اسلامی از شر رژیمهای مستبد و وابسته خلاص شدهاند، سری بزنیم میبینیم که همه آنان بدون استثنا با پدیده تکفیر درگیر میباشند. تکفیر در لیبی، مصر، تونس و... با ادعای اسلام به جان مسلمانان افتاده است و غرب در این کشورها در حال بازسازی همان رژیمهای سابق و اعاده همان قواعد و اصول است. مگر نه این است که با وقوع درگیریهای خیابانی در طول یک سال حکومت مرسی، نظامیان فرصت پیدا کردند تا رژیم حسنی مبارک را در قیافه ژنرال السیسی بازسازی کنند؟ با این وصف کاملا پیداست که جریان تکفیری یک جریان مستقل یا برخاسته از اختلافات عقیدتی بخشی از مسلمانان با بخشی دیگر نیست.
5- البته در عین حال با نگاه به جوامع اسلامی و کم رمق شدن جریانات تکفیری و اعلام رسمی سران دول غرب مبنی بر این که خشونت راهحل نیست و باید با اقدامات سیاسی مسائل را حل کرد، میتوان گفت اسلام اصیل بر این جریان مشترک نیز غلبه کرده است امروز دستکم سه سال از وقوع رخدادهای خونین در جهان اسلام میگذرد. در این میان نه ذرهای از نفرت مردم به غرب و بهخصوص آمریکا کاسته و نه اندکی از تمایل مردم به تاسیس دولتهای اسلامی کم شده است البته غرب کمی این زمان را با تاخیر مواجه کرد ولی مسلما شعلهای که دستکم 200 سال است در جان مسلمانان برافروخته شده به سبب دست و پا زدن دشمن خاموش نمیشود.
سعدالله زارعی
کیهان
موضوع مطلب : هو عوامل کم حافظگی و فراموشی در احادیث موضوع مطلب : هو ملاک اسلام ملاک اصلی در اسلام تقواست یعنی خود را نگه داشتن در مقابل حرام خدا، و استفاده مشروع کردن از حلال او، و در نهایت خود را کنترل کردن. شهید محمدحسین مهرآوران موضوع مطلب : هو وحدت امام علی (ع) (ع) : إیّاکُم و التَّلَوُّنَ فی دِینِ اللّه ِ ، فإنَّ جَماعَةً فیما تَکْرَهونَ مِن الحقِّ خَیرٌ مِن فُرقَةٍ فیما تُحِبّونَ مِن الباطِلِ ، و إنّ اللّه َ سُبحانَهُ لَم یُعْطِ أحَدا بفُرقَةٍ خَیرا ، مِمّن مَضى و لا مِمّن بَقِی . ( نهج البلاغه ، خطبه 176)
موضوع مطلب : هو برخورد امام جواد ع با فرق منحرفه
موضوع مطلب : هو سبقت در گرفتن پاداش آیه شماره 10 از سوره مبارکه واقعه : وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
موضوع مطلب : هو عقاب باش نه مرغ موضوع مطلب : هو اخلاق پیامبر(ص) در مجالس و محافل
حضرت رسول(ص) در هیچ مجلسی نمینشست و برنمیخاست مگر با یاد خدا و در مجالس جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی کرد و مخصوصا از این کار نهی میفرمود و وقتی به جمعیتی میپیوست هرجا که خالی بود مینشست و اصحاب را نیز دستور میداد اینچنین باشند و حق هر یک از اهل مجلس را اداء میکرد و کسی از آنان احساس نمیکرد که دیگری پیش آن حضرت محترمتر از خود اوست و با هرکس آن حضرت مینشست به قدری تا خود آن شخص برخیزد، هر کسی حاجتی از او طلب میکرد یا به حاجت خود میرسید و یا با بیان شیرین آن حضرت قانع میشد. خلقش به قدری نرم بود که مردم او را برای خود پدری مهربان میدانستند و همه نزد او در حق، مساوی بودند مجلس او مجلس حلم و حیا و صداقت و امانت بود، در آن آوازها بلند نمیشد و حرمت مردم هتک نمیشد و اگر از کسی لغزش سر میزد، جای دیگر گفته نمیشد، اهل مجلس همه باهم عادلانه رفتار میکردند و رفتارشان با یکدیگر چون دوستی با پرهیزگاران بود و به هم متواضع و فروتن بودند، بزرگسالان را احترام میکردند و به کوچکترها مهربان بودند و محتاجان را بر خود مقدم میداشتند و غریبان را نگهداری مینمودند. (1 ) ــــــــــــــــــــــــــــــ 1- معانی الاخبار، ج1، ص82 به نقل از روزنامه کیهان 22/10/92
موضوع مطلب : هو
عوامل فردی کاهش رزق و روزی (پرسش و پاسخ) بر اساس آموزههای وحیانی چه عواملی در عرصه فردی موجبات فقر و کاهش رزق و روزی انسان را فراهم میآورد؟ پرسش: بر اساس آموزههای وحیانی چه عواملی در عرصه فردی موجبات فقر و کاهش رزق و روزی انسان را فراهم میآورد؟ پاسخ: در بخش نخست پاسخ به این سوال به عواملی همچون بیکاری و تنبلی و بیبرنامگی در امر معاش پرداختیم. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم. 3- توکل بر غیر خدا در معرفت توحیدی رزق و روزی همه مخلوقات به دست خالق رازق است. بنابراین کسانی که رزق خود را از سرچشمه و مبدا رزق جویا شوند به آن میرسند، اما کسانی که رزق خود را در نزد مخلوقات بجویند، به جای آب به سراب میرسند و گمشده خود را پیدا نخواهند کرد. از همین رو، توکل بر خدا موجب افزایش رزق و روزی و توکل بر خلق خدا، موجب کاهش روزی خواهد شد. علی(ع) در این زمینه به نقل از پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «خداوند عز و جل میفرماید: هر کس که نه بر من، بلکه بر بنده مخلوق من تکیه کند اسباب آسمانها و زمین را برای او قطع میکنم. پس اگر از من چیزی بخواهد به او نمیبخشم و اگر مرا بخواند، پاسخش نمیدهم، و هر کس که نه بر بنده من، بلکه بر خود من تکیه کند، آسمانها و زمین را پشتوانه رزق او قرار میدهم، پس اگر مرا بخواند پاسخش میدهم و اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا میکنم و اگر از من پوزش بخواهد، او را درگذرم. (اعلام الدین فی صفات المومنین، ص 213) از این جهت اگر کسی در انجام کارهایش بر خدا توکل کند، علل و اسباب کارهای او را فراهم میکند، اما اگر کسی به جای خالق اسباب، به خود اسباب به نحو استقلالی چنگ زند، از کارآیی کامل اسباب و وسایل نیز محروم خواهد شد. دعا یا درخواست از خداوند، کلید خزائن رحمت الهی است که با آن میتوان گنجینههای نعمت خداوند را گشود، و از مواهب آن برخوردار شد، در نقطه مقابل، خواهش و درخواست از مردم، موجب بسته ماندن گنجینههای رحمت بر روی انسان و برخوردار نشدن او از نعمات خداوند است. کسی که درهای رحمت را با دعا نگشاید، تنگدستی و رنج روزگار او را به کوبیدن درهای خلق خدا و خواهش و التماس از این و آن وا میدارد. این گفتار پیامبر گرامی اسلام(ص) است که فرمود: «من فتح علی نفسه باباً من المسئله، فتحالله علیه باباً من الفقر» کسی که بر روی خود در خواهش از مردم را بگشاید، خداوند بر روی او، دری از فقر خواهد گشود. (بحارالانوار، ج 103، ص 20) همچنین امام صادق(ع) در این زمینه میفرمایند»«من لم یسال الله من فضله افتقر» هر کس از فضل الهی برای برونرفت از مشکلات اقتصادی خود طلب نکند فقیر خواهد شد. (همان، ج 76، ص 316) به نقل از روزنامه کیهان 22/10/92 موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 43
کل بازدیدها: 280730
|
||