برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید دی 92 - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
چهارشنبه 92 دی 18 :: 3:1 عصر ::  نویسنده :

هو

راههای آموزش خداشناسی به کودکان


ده قدم با کودکم



طه تهامی

در مقاله حاضر نویسنده برای آشنا کردن کودک با مقوله خداشناسی ، ده شیوه روانشناسانه را پیشنهاد کرده است که ذیلا تقدیم خوانندگان عزیز می شود.

***

شناخت خدا برای کودک امر مهمی است. برای آموزش خداشناسی به کودکان روش‌های متعددی وجود دارد که می‌توان از آنها در راه معرفی صحیح خداوند و صفات او به کودکان بهره گرفت. در سیره‌ تربیتی معصومین(ع) نیز چهار کلید اصلی مشاهده می‌شود که عبارتند از:

مفروض گرفتن اصل وجود خدا؛ استفاده از دلایل روشن و قابل فهم؛ تاکید بر معرفی خدا از راه صفات؛ ایجاد ارتباط با خدا و حفظ آن (که آثاری چون تقویت، رشد و ارتقای ایمان به خدا و انس با خدا و محبت او را در پی دارد). (1)

1-اهمیت داستان

کودکان الفتی شیرین و باور نکردنی با داستان دارند. برخی از مشکلات بزرگ رفتاری کودکان را می‌توان با طرح داستان‌ تغییر داد یا آمادگی ذهنی تغییر را در آنها به وجود آورد. همچنین می‌توان از داستان برای انتقال بهتر مفاهیم بهره گرفت؛ شیوه‌ای که عملاً در قرآن توصیه شده است.

در معرفی خدا به کودکان نیز زمینه‌ استفاده از این روش بسیار مهیاست. سوره‌های مختلف قرآن، سیره و روش زندگی پیشوایان دینی، روش بزرگان و دانشمندان و نیز منش انسان‌های بزرگی که با تکیه بر قدرت خداوند توانسته‌اند کارهای بسیار مهمی در زندگی خود داشته باشند، می‌توانند در خدمت خداشناسی کودکان قرار گیرند. در اجرای موفق این روش، توجه به چند نکته سودمند است:

- کودکان تا سن سه سالگی و برخی دوره‌های دیگر، بین واقعیت و افسانه‌های خیالی تفاوتی قائل نیستند. آنها هر داستانی را که درباره‌ ادیان و انبیا(ع) گفته شود، باور خواهند کرد. حتی ممکن است وانمود کنند که خود یکی از شخصیت‌های داستان هستند، چرا که تفکیک میان واقعیت و آنچه در خیال او می‌گذرد، برای کودک مشکل است. داستان‌های جذاب و شخصیت‌های آن برای کودکان بسیار قابل باورتر و واقعی‌تر از توصیه‌های اخلاقی و تربیتی مجرد و ذهنی هستند. برای آموزش درس‌های بزرگ زندگی به فرزند خود، از داستان استفاده کرده و از هر گونه موعظه و سخنرانی اجتناب کنید.

- در طرح داستان‌های دینی باید دقت کرد که از بیان وقایعی که مربوط به عذاب‌ها و سخت‌گیری‌های خداوند بر بندگانش می‌شود، خودداری کرده و بیشتر به بازگویی داستان‌هایی پرداخته شود که چهره‌ای صمیمی و مهربان از پروردگار را به نمایش می‌گذارند.

- سعی کنید از داستان‌های فرهنگ و مذهب خودتان استفاده کنید. مانند داستان حضرت یونس(ع) که مفاهیمی چون ناامید نشدن از رحمت خداوند و توبه کردن پس از آگاه شدن از اشتباه و خطای خود در آن نهفته است.

2-محبوب خدا بودن

کودک وقتی بداند که مورد علاقه‌ خداوند است و هدایای فراوانی از سوی خداوند مانند پدر و مادر مهربان، دوستان خوب، بدن سالم و بانشاط و خوراکی‌های لذید و...، به او داده شده است، ارتباط بهتری با او برقرار کرده، زمینه‌ اولیه‌ شناخت بهتر خداوند در او شکل می‌گیرد.  ضروری است که این تصور در ذهن کودک استقرار یابد که خدا او را دوست دارد و می‌خواهد او فردی شایسته و خوشبخت گردد، او دوست داشتنی، مهربان و صمیمی‌تر از پدر و مادر است.

3-استفاده از مثال

تمثیل‌های مناسب به وجود آورید. مثلاً می‌توانید خوبی را به روشنایی و بدی را به تاریکی تشبیه کنید چون کودکان شب را دوست ندارند. برای کودکان بزرگ تر، خدا را به نوری تشبیه کنید که بر همه چیز می‌تابد و آنها را روشن می‌کند و همه جا حضور دارد. تمثیل باعث عینی و ملموس‌تر شدن مفهوم خدا برای فرزندتان خواهد شد.

معانی و محتوای تمثیل‌ها را مورد تاکید قرار دهید. برای درک مفهوم حضور خدا در همه جا، نور، تمثیلی بسیار غنی است.

4-استفاده از تجربیات روزمره

اگر می‌خواهید آموزش اعتقادات بنیادین را برای فرزندتان جذاب نمایید و نیاز او را تقویت کنید، آنها را با زندگی روزمره‌ فرزندتان پیوند دهید، راه‌های متعددی برای این کار وجود دارد:

- مفاهیم بدیهی و یقینی را در اوایل دوران کودکی فرزندتان پایه ریزی کنید.

- هیچ گاه نظریه‌ای رسمی را برای فرزندتان تکرار نکنید مگر اینکه توانایی درک آن را دارا باشد.

- اگر فرزندتان کمتر از هشت سال سن دارد، به صورت ساده، مطلق و غیررسمی فکر می‌کند. او ممکن است بتواند فقط کمی فراتر از معنی ظاهری جملات را درک کند. کودکان در این سن نیاز به تذکر و تکرار دارند. همیشه باید به آنها گفت: «خدا به تو کمک می‌کند که کارهای خوب را انجام دهی».

- اگر فرزندتان در سن نوجوانی قرار دارد، قادر به درک معانی توصیه‌های شما خواهد بود، زیرا ذهن منطقی او شکل گرفته است.

- اصول اعتقادی را با تجربه‌ روزمره‌ فرزندتان مرتبط کنید. تجربه‌ روزمره‌ فرزندتان را مدخلی برای ورود به بحث درباره‌ اصول اعتقادی قرار دهید.

- احساسات و عواطف کودکان را باید با استدلال منطقی او همراه کرد. از فرزندتان بپرسید وقتی که می‌فهمد خدا کیست، چه انتظاری از او دارد و در مورد خدا چه احساسی به او دست می‌دهد؟

- مثال‌ها و موارد تجربی را به سمت دستیابی به اصول اعتقادی هدایت کنید.

- برای آموزش یک اصل، از داستان‌های مختلفی استفاده کرده، در نهایت با طرح سؤالاتی او را راهنمایی کنید تا قادر به درک اصول مورد نظر از متن داستان‌ها باشد. مثلاً بپرسید: در همه این داستان‌ها، خدا چه کار واحدی انجام داد؟ ارتباط بین خدا و انسان‌ها در این داستان‌ها، چه چیزی را به ما می‌آموزد؟

5-آشنایی با نمونه های ایمان

مقصود اصلی از خداشناسی، نشان دادن تجلیات خداپرستی در زندگی انسان است. پس باید صحنه‌هایی از زندگی یک خداپرست واقعی متناسب با سنین کودکان هر دوره نشان داده شود. فرزندتان را با نمونه‌های عالی ایمان محکم و قوی آشنا سازید. چنین نمونه‌هایی را می‌توانید در میان مؤمنانی که در قید حیات هستند، بیابید. همچنین می‌توانید نمونه‌هایی را در داستان‌های گذشتگان و زندگینامه مؤمنان پیدا کنید.

6-الگوی موفق از ایمان

شما بهترین مثال و الگو برای فرزندتان هستید.کودکان بخصوص در خردسالی، به شدت تحت تأثیر رفتارها و باورهای والدین خود قرار داشته، از آنها تقلید می‌کنند و آنچه را در این دوران فرا می‌گیرند تا آخر عمر همراه خواهند داشت. لذا برای آموزش فرزندتان درباره‌ خدا، بهتر است از خودتان آغاز کنید. اعتقاد و ارتباط خود با خدا را مورد بررسی قرار دهید،‌ زیرا هر نوع رابطه‌ای که داشته باشید به طور ناخودآگاه به فرزندتان منتقل خواهد شد. شما می‌توانید الگوی خوبی برای رشد و پرورش ایمان فرزندتان باشید، به شرطی که در لحظات تردید و ناامیدی زندگی‌تان بتوانید با خردمندی، صداقت و تواضع در راه ایمان قدم بردارید.

اگر کودکی والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالاً خدا را نیز دارای چنین صفاتی تصور خواهد کرد. والدین در نحوه‌ درک فرزندشان از خدا بیشترین تأثیر را دارند. روابط تنگاتنگ و روزمره‌ کودکان با والدین، تأثیر زیادی در نحوه درک آنها از خداوند دارد. عکس این رابطه نیز وجود دارد.

شما می‌توانید با روش‌های زیر  برای فرزندتان الگویی موفق از ایمان باشید:

- تلاش برای آموختن درباره‌ خدا: فرزندتان باید مشاهده کند که شما درباره‌ خدا می‌اندیشید، به مطالعه‌ کتاب‌هایی در این زمینه علاقه دارید و خدا را عبادت می‌کنید.

- متواضع بودن در اعتقادات مذهبی: فرزندتان با مشاهده‌ سعه‌ صدر شما در تحمل عقاید دیگران، عدم تعصب در عین داشتن یقین و احترام به نظرات مخالف، حتماً به اعتقادات شما علاقه‌مند خواهد شد، زیرا رفتار جذاب شما را مصداق باورهایتان می‌داند.

- گفت‌و‌گو با فرزند خود درباره‌ مشکلات زندگی در فرصت‌های مناسب و اعتماد به خداوند به صورت عملی در حل مشکلات زندگی.

- الگو بودن در رفتار: بیان صفات خداوند برای کودکان اگر چه آموزنده است، اما کافی نیست. رفتار و طرز تلقی شما، تأثیری بیش از گفته‌هایتان بر باور فرزندتان دارد. قضاوت‌ها، عقاید، شوخی‌ها، نوع دوستانی که دارید و یا نوع توجه شما به مسائل، توسط فرزندتان دریافت و جذب شده، شخصیت او را شکل می‌دهد.

- مشارکت دادن فرزندان در کمک به دیگران: بخشندگی به دیگران و استمداد از دیگران را به فرزندتان بیاموزید. انبیا(ع)، انسان‌هایی بودند که زندگی خود را وقف دیگران کردند، با این وجود برای آب، غذا و جلب حمایت، از دیگران کمک می‌طلبیدند.

7-ارتباط با طبیعت

رحمت خدا با مشاهده‌ پدیده‌هایی چون بازگشت پروانه‌ها پس از پروازی طولانی، راه رفتن ضعیف گوساله پس از تولد و زنده ماندن پرندگان در زمستانی سرد، قابل درک است. قدرت خدا در عظمت کهکشان‌ها و پیچیدگی حیات دیده می‌شود. محبت و زیبایی خدا در رنگ‌های طبیعت و مناظر طبیعی متجلی است. لذت خدا از آفرینش خود(2) را می‌توان در تنوع و گوناگونی موجودات مشاهده کرد. لطیف بودن خداوند و توجه او به کوچک‌ترین جزئیات را می‌توان در آفرینش انسان مشاهده کرد. با آمدن برف و باران، با شکفتن گل‌ها، با دیدن نوزاد حیوانات و با هر جلوه و زیبایی که در طبیعت به چشم می‌خورد، باید یاد خدا را در خاطر فرزندان زنده کرد.

با روش‌های زیر ارتباط فرزندتان را با طبیعت افزایش دهید:

- با  فرزندتان پیاده‌روی کرده، از مشاهده گیاهان و سایر موجودات زنده لذت ببرید.

- با فرزند خود به پارک‌ها و دشت و صحرا بروید.

- از تماشای آسمان و طلوع و غروب آفتاب لذت ببرید.

- از باغ وحش و آکواریوم دیدن کنید.

- به کوهنوردی و ماهی‌گیری بروید و در حیاط منزل خودتان باغبانی کنید.

- توجه به طبیعت را به فرزندتان بیاموزید.

- گاهی اوقات با فرزند خود در مکانی آرام نشسته و محو تماشای طبیعت شوید.

- رنگ‌های گوناگون طبیعت مثل قرمز، زرد، آبی، نارنجی و طیف متنوع رنگ سبز را جست‌وجو کرده، به تنوعی که دارند، توجه کنید.

- به صداهای متنوع گوش کنید. صدای پرندگان، به هم خوردن برگ درختان و حرکت آب و...

- به تماشای محل زندگی موجودات مختلف بروید: آشیانه پرندگان، کندوی زنبورها، لانه مورچه‌ها، محل زندگی ماهیان و...

- مجموعه‌ای از دانه‌های گیاهی، برگ درختان، پر پرندگان و صدف یا ماهیان را تهیه کنید.

- برای آشنا شدن با انواع پرندگان و گل‌ها از کتاب‌های راهنما استفاده کنید.

- انواع پرندگانی را که می‌توانید ببینید مورد توجه قرار دهید و هر مورد را یادداشت کنید.

- از مناظر طبیعی عکس بگیرید و یا آنها را نقاشی کنید.

- با استفاده از ذره‌بین، میکروسکوپ و یا تلسکوپ به مطالعه جزئی‌تر طبیعت بپردازید.

- بین خدا و طبیعت ارتباط برقرار سازید.

- به کودک توضیح بدهید که خدا، تنوع موجودات را دوست دارد. خدا طراح بزرگی است. خدا قدرت فوق العاده‌ای دارد. خدا به کوچک‌ترین ذرات نیز اهمیت می‌دهد و خدا باعظمت است.

- از فرزندتان بپرسید که هنگام مشاهده غروب آفتاب، جنگل، آبشار و پرندگان چه تصویری از خدا به دست می‌آورد.

- آیاتی از قرآن را بخوانید که در زمان و شرایط شما مصداق داشته باشد. مثلاً وقتی که از مشاهده ستارگان در حیرت فرو می‌روید، به آیاتی مراجعه کنید که درباره خلقت آسمان‌ها و زمین توضیح دهند.

- حتی دیدن یک فیلم از شگفتی‌های آفرینش، فرصتی برای گفت‌وگو درباره خدا و قدرت اوست.

8-طرح سوالات

آموزش همیشه از طریق نصیحت یا توصیه امکان‌پذیر نیست؛ گاهی از طریق طرح سؤالات مختلف و فرصت دادن به کودک برای یافتن پاسخ آنها ممکن می‌شود. مؤثرترین و تحول آفرین‌ترین روش آموزش این است که ذهن یادگیرنده را بر تفکر، تجربه، سؤال و کشف متمرکز کنیم و صرفاً نقشی کمکی برای خود قائل باشیم. با اعتقاد به این روش، سؤالات کودکان برای ما ارزش پیدا می‌کنند و به آنها اهمیت خواهیم داد و خود نیز با طرح سؤالات آموزنده به فرزندان‌مان آموزش می‌دهیم. اما:

- از افراط در طرح این سؤالات خودداری کنید تا فرزندتان خسته نشود.

- سؤالات را جدی طرح کنید و به فرزندتان وقت کافی بدهید تا درباره آنها فکر کند و سنجیده پاسخ دهد. سؤالی که با تمام وجود پرسیده شود و شنونده را به تفکر وا ‌دارد.

- سؤالات را با متانت طرح کنید، گویی برای خود سؤال طرح می‌کنید، چرا که خود نیز در حال یادگیری هستید.

- انتظار نداشته باشید فرزندتان همان پاسخی را ارائه دهد که مورد نظر شماست، زیرا هر شخصی درک خاصی از یک سؤال دارد و عقاید خود را به نحو ویژه‌ای ابراز می‌کند.

- سؤالات را طوری مطرح کنید که فرزندتان با زبان و درک خودش به آنها پاسخ دهد. از او انتظار ارائه‌ پاسخ‌های آماده و کلیشه‌ای نداشته باشید.

- به پاسخ فرزندتان با دقت و توجه فراوان گوش دهید و در برابر نظر او جبهه‌گیری نکنید تا نوعی اعتماد و درک متقابل بین شما ایجاد شود.

- سؤالاتی طرح کنید که متناسب با سن و درک و موقعیت فرزندتان باشد.

- مهم‌ترین نکته در طرح سؤال این است که هدف از طرح آنها ارائه‌ پاسخ‌های آماده به فرزندتان نیست بلکه وادار کردن وی به تأمل و تفکر و در نتیجه، رشد ایمان و ادراک اوست.

9-اهمیت تفکر

سعی کنید برای فرزندتان شرایطی را فراهم آورید که عادت تفکر در سکوت و تنهایی در وی پرورش یابد. پیشنهادهای زیر به شما کمک می‌کند تا شرایطی را برای آموزش فرزندتان در خصوص تفکر در آرامش و تنهایی فراهم آورید:

- زمان و مکان ثابتی را برای تفکر در خلوت و آرامش تعیین کنید. اوقات نماز زمان منظم و مناسبی برای خلوت کردن با خود و خداست.

- تفکر در تنهایی را به فعالیتی خانوادگی تبدیل کنید.

- روش تفکر در اوقات تنهایی، باید متناسب با سن و علائق فرزندتان باشد.

- شاید بهترین روش برای بچه‌های چهار تا پنج ساله این است که آنها را با اسباب‌بازی‌هایشان تنها بگذارید تا با آنها ارتباط برقرار کنند. می‌توانید داستانی برای آنها تعریف کنید، کتابی را برای نقاشی کردن در اختیارشان قرار دهید و یا او را با نوار قصه مناسبی تنها بگذارید تا خودش به آن گوش کند.

- وقتی که فرزندتان قادر به نوشتن شد، حتی اگر انشای خوبی ندارد یا کلمات را اشتباه می‌نویسد، یکی از مفیدترین کارها این است که از او بخواهید تا درباره‌ فعالیت‌های روزانه‌اش یادداشتی تهیه کرده، دفتر خاطراتی برای خود درست کند. به او توضیح دهید که در دفتر خاطرات باید داستان خودش را بنویسد. او می‌تواند احساساتش را درباره رویدادهای زندگی‌اش و چیزهایی را که به نظر او مهم بوده و ارزش به یاد ماندن دارند، در این دفتر بنویسد. بچه‌های بزرگتر را تشویق کنید که از خلاصه‌نویسی اجتناب کرده و جزئیات بیشتری را در یادداشت‌های خودشان توضیح دهند. از آنها بخواهید که در نوشته‌هایشان صادق بوده، مطمئن باشند که بدون اجازه آنها هرگز نوشته‌هایشان را نخواهید خواند. به این قول خود، حتی در غیاب فرزندتان وفادار باشید.

- علاوه بر تشویق فرزندتان به تهیه یادداشت روزانه، کتاب‌هایی در اختیار او قرار دهید تا مطالعه کند و وسایلی برای او تهیه کنید تا به کارهای هنری بپردازد.

10-عبادت دسته جمعی

از توصیه‌های مهم اسلام، اهتمام به عبادت(3)و سفارش اعضای خانواده به آن است. در مرحله‌ اول،‌ فرد باید خود به رفتارهای عبادی اهتمام ورزد تا الگویی مناسب برای سایر اعضا باشد. در متون دینی آمده است که فرزندان خود را در هفت سالگی به نماز سفارش کنید.(4)  این سفارش می‌تواند به شیوه‌های گوناگونی اجرا شود که برخی از آنها مانند روش الگوگیری، تأثیرگذارتر خواهد بود.(5) بر این اساس و در راستای معنوی سازی زندگی روزمره خود، اوقات ثابتی را به عبادت خانوادگی اختصاص دهید. از طریق عبادت دسته‌جمعی می‌توانید فرزندتان را با درک خود از خدا آشنا ساخته، او را در ارزش‌ها، امیدها و ناامیدی‌ها، سؤال‌ها و پاسخ‌ها و توانایی‌های معنوی خود مشارکت دهید. در این اوقات می‌توانید تکیه گاه‌های معنوی خود و منابعی را که به شما قدرت می‌دهند به او نشان دهید.

می‌توانید در محیط خانواده به صورت جماعت، نماز بخوانید. اگر فرصت یا امکان برپایی نماز جماعت روزانه را در منزل ندارید، لااقل می‌توانید در اوقاتی مثل سر سفره‌ غذا، به شکرگزاری دسته‌جمعی بپردازید. شما می‌توانید مراسم و سالگردهایی را که به مناسبت‌های مختلف برگزار می‌کنید، به ایامی برای تفکر و اندیشیدن تبدیل کنید.

عبادت یا فعالیت معنوی دسته‌جمعی اعضای یک خانواده، تأثیر پایداری در رشد معنوی کودکان دارد. این نوع فعالیت‌ها موجب می‌شوند تا محیط خانه به مکانی معنوی و مقدس تبدیل شود.


پی نوشت‌ها:

1. محمد داوودی، سیره‌ تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، ج2، ص46-47.

2. مؤمنون، 14.

3. بقره،238 و نساء،103.

4. کلینی، اصول کافی، ج3، ص409.

5. نهج البلاغه، حکمت 73.

از:ماهنامه پیام زن،شماره244

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 دی 18 :: 2:58 عصر ::  نویسنده :

هو

آداب خوابیدن سالک

 

 

 (بدان ای سالک راه خدا!) از وظایف مهم هنگام خواب، یکی محاسبه نفس می‌باشد که می‌بایست از ابتدای وقتی که در شب قبل، از خواب بیدار شده تا آن هنگامی که می‌خواهد برای خواب به بستر برود، تمام حرکات و سکنات و اقوال و افعال خود را محاسبه کند، بعد به این مطلب توجه داشته باشد که خواب، برادر مرگ است و هنگام خواب، خداوند روح او را می‌گیرد همچنان که روح مرده گرفته می‌شود و این آیه شریفه را قرائت کند «الله یتوفی الا نفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» (زمر- 42) و خواب را مرگ صغیر بداند و به این حقیقت توجه داشته باشد که اگر روحش را خداوند به بدنش بازنگرداند، برای همیشه مرده است، و لذا همان سخنی که مردگان پس از مرگ بر زبان می‌آورند، بگوید و این آیه را تلاوت کند: «رب ارجعون لعلی اعمل صالحا» (مومنون 199) و به خاطر داشته باشد که همه آن کسانی که به خواب رفتند، زبان حالشان همین بوده و به امید برخاستن، سر به بالین نهادند، ولی بسیاری از آنها دیگر سر از بالین برنداشتند و در جواب تقاضای بازگشت آنها خطاب رسید:‌«کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مومنون- 100) و با طهارت و یاد خدا به بستر رود و از ادعیه و اذکاری که در این مورد رسیده غفلت نکند و روح و نفس و قلب و قالب و تمام امور خود را به خدا بسپارد و به زبان حال بگوید: به سوی خدا می‌روم.(1)

 

1- اسرارالصلوه، میرزا جواد ملکی تبریزی، ص 466

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 دی 18 :: 2:57 عصر ::  نویسنده :

هو

اعتدال اقتصادی

 

 

امام حسن مجتبی(ع) در رابطه با تلاش اقتصادی و حدومرز آن فرمود: «در طلب (روزی) چنان مکوش که کوشش بر تو چیره گردد (و همه وقت و توانت را بگیرد)، و بر تقدیر اعتماد نکن، مانند اعتماد کسی که (کارها را) وانهاده است، زیرا که طلب روزی بیشتر سنت و اعتدال در کسب عفت است، وعفت ورزی هیچ روزی‌ای را از بین نمی‌برد، و آزمندی و حرص زدن، هیچ زیادتی را جذب نمی‌کند، زیرا که روزی تقسیم شده است، و حرص ورزی موجب درافتادن در گناهان است.(1 )

در همین رابطه امام صادق(ع) می فرماید: «باید کسب تو برای تامین زندگی، از حد آدمهای کم کار بگذرد، و به اندازه اشخاص حریص دنیادوست و دل به دنیا داده نیز نرسد، پس خود را در کسب و کار، در حد انسانی با انصاف و آبرودار نگاه دار، و از اشخاص سست و ناتوان بالاتر بیاور، و به کسب آنچه برای انسان مورد نیاز است بپرداز.(2)

 

1- بحارالانوار، ج 78، ص 106

2- همان، ج 103، ص 33

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 دی 18 :: 2:57 عصر ::  نویسنده :

هو

پیشدستی در کار خیر

 

 

قال‌الامام علی(ع): علیکم باعمال الخیر فتبادروها، ولایکن غیرکم احق بها منکم .

امام علی(ع) فرمود: به کار نیک روی آورید و (در راه آن) پیشدستی کنید، و کسی را جز خود، شایسته‌تر به انجام آن ندانید.(1)

 

1- غررالحکم، ص 213




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 دی 18 :: 2:51 عصر ::  نویسنده :

هو

 

سبک زندگی اسلامی

مدل‌های غربی زنگ خطر زندگی اسلامی 

 

صدیقه توانا

به بهانه به روز شدن و به اصطلاح امروزی‌ها ‌up to dat‌ بودن، آیین‌های کهن و سنت‌های اصیل و اسلامی را به دست فراموشی سپرده و اغراق نیست اگر بگوییم در برخی موارد سنت‌های اجتماعی را به دست فراموشی سپرده‌ایم.

از آداب و سنن غذاخوردن و لباس پوشیدن و راه رفتن گرفته تا عمل به سنتهای حسنه مثل صله‌رحم، قناعت، انفاق و وقف.

جوانهای امروزی تا دلشان مالش می رود به جای آنکه پای گاز بایستند و اشکنه و کال جوش درست کنند و همه دور یک سفره پارچه‌ای قلم‌کار بنشینند و غذا بخورند، هر کس برای خود هر وقت گرسنه شد به اولین فست‌فودی سر خیابان سفارش ساندویچ و پیتزا می‌دهد.

نسل جدید به جای آنکه آخر هفته به بهانه درست کردن یک آش رشته ساده دسته جمعی همه فامیل را دور هم جمع کنند و صله‌رحم به جا آورند، به دلیل تجملات و چشم و هم‌چشمی قید دید و بازدیدهای فامیلی را می‌زنند. همچنین بچه‌های امروزی کمتر از دلایل وقف و ضرورت آن می‌دانند. ما پدر و مادرها شاید به آنها نگفته‌ایم که در زمانهای قدیم مردم یک شهر یاد یار، برای کمک به همنوع خود و یاری‌رساندن به مسافران در جاده‌ها، کوزه‌، گیوه و آب‌انبار و چراغ نفتی وقف می‌کردند. یا هنوز برخی نمی‌دانند حضرت علی(ع) با وقف چاه‌های آب در شهر مدینه، مزارع کشاورزی در سرزمین عربستان را تا به امروز رونق بخشیده است.

البته با نوشتن این مقدمه قصدمان آن نیست که بگوییم باید به صدسال قبل برگردیم و از تکنولوژی‌های روز دنیا استفاده نکنیم، ولی نباید فراموش کنیم که ما با همین سنت‌های حسنه، ارزشهای دینی و اسلامی و صالحات و باقیات زنده هستیم و زندگی می‌کنیم و بقاء می‌یابیم.

بچه‌های امروز باید یاد بگیرند که چگونه به سنت‌ها احترام بگذارند و دنبال‌رو و احیاگر باشند. تقویت و بسط سبک زندگی اسلامی بر دوش ما بزرگ ترهاست و باید به نسل جدید آموزش دهیم که با عمل به دستورات واجب و مستحب الهی در دنیایی آباد، سعادتی پربار برای خود فراهم سازیم.

تغییر سبک زندگی خیلی راحت‌تر و ساده‌تر از آن است که نیاز به همایش و کنگره‌های متعدد داشته باشد. قناعت، محبت، صدقه، وقف و انفاق سرفصلهای تغییر سبک زندگی است. نباید بگذاریم بیش از این پای سبک زندگی غربی در زندگی‌های ما باز شود و در خانه‌های ما جا خوش کند.

مادر یک خانواده می‌تواند به فرزند خود بیاموزد اگر کتاب داستانی را هدیه گرفته و مطالعه کرده و الآن دیگر متناسب با سن او نیست، به جای آنکه آنها را در کارتن گذاشته و در انباری نگه‌دارد تا خاک بخورد، بهتر است به کتابخانه مدرسه یا مسجد برده و آن را وقف کند.

وقف حتما نباید یک زمین هکتاری یا ساختمان بزرگ برای ساخت یک مسجد یا درمانگاه باشد، این سنت حسنه را می‌توان با یک کتاب داستان 10 صفحه‌ای هم انجام داد و خب صدالبته بهتر است آنهایی که از تمکن مالی بیشتری برخوردارند هرچه می‌توانند برای صالحات و باقیات خود وقف نمایند. قطعا امروز به وقف کوزه و چراغ و آب‌انبار احتیاج نداریم ولی گسترش و نشرعلم و دانش و توسعه مراکز درمانی، ایجاد مراکز اشتغال برای جوانان جویای کار، نیاز به دستان حمایت‌‌گر واقفان دارد، چرا که چرخش چرخهای تولیدی بی‌نیاز شدن از واردات کالاهای خارجی و تقویت بازوهای صادراتی کشور، حماسه عظیم اقتصادی مدنظر مقام معظم رهبری را محقق می‌سازد و این امر با ارتقاء سبک زندگی اسلامی محقق خواهد شد.

نظام اقتصادی اسلام و جایگاه وقف

وقف از باسابقه‌ترین میراث‌های ارزشمند اسلامی است که از صدر اسلام تاکنون در همه جوامع اسلامی سخت مورد توجه بوده و به رغم همه نوسان‌ها و حوادث و دگرگونی‌ها و بلاها و مصیبت‌هایی که در عمر طولانی خود با آنها دست به گریبان بوده، آثار بسیار ارزشمند و مؤثری در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... بر جای گذاشته است و همچنان می‌تواند به عنوان یکی از مؤثرترین عوامل در این جنبه‌ها و زمینه‌ها در جوامع اسلامی مطرح باشد.

حسن ربیعی، سخنگوی سازمان اوقاف و امور خیریه با بیان مقدمه فوق به چگونگی این تأثیرپذیری اشاره می‌کند و به گزارشگر روزنامه کیهان می‌گوید: «وقف و اهداف اقتصاد اسلامی هدف اساسی و اصلی همه نظام‌های اسلام، از جمله نظام اقتصادی اسلام، کمال ابدی یعنی تقرب الی‌الله است. از دیدگاه قرآن کریم و روایت‌های معصومین علیهم‌السلام انفاق‌های مالی - چه واجب و چه مستحب - برای نیل به این هدف نهایی نقشی بس عظیم و اساسی دارند که به چند نمونه، اشاره می شود.

در موارد متعدد هدف از مالیات‌ها و انفاق‌های مالی در اسلام، از جمله زکات و وقف در نزد بسیاری از فقیهان قصد قربت است. این انفاق‌ها، گذشته از جنبه اقتصادی، همانند نماز و روزه عبادت هستند، و غرض اصلی از عبادات قرب الهی است. خداوند در سوره حجر آیه 99 می‌فرماید: «به پرستش خدای خود مشغول باش تا یقین بر تو فرا رسد

ربیعی در ادامه با اشاره به اینکه قرآن کریم در موارد متعددی از انفاق به عنوان جهاد مالی در کنار جهاد با جان یاد کرده است به بیان آیه 95 از سوره نساء می‌پردازد و می‌گوید: خداوند می‌فرماید: مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشسته‌اند، با آنانکه با مال و جان خود در راه خدا جهاد می‌کنند، برابر نیستند، خدا مجاهدان به مال و جان را برنشستگان برتری بخشیده است

به اعتقاد وی همه انفاق‌های مالی از جمله وقف، برای انسان به منزله هرس کردن درخت از اضافات است که او را در مسیر نیل به هدف اصلی و نهایی‌اش یاری می‌دهد و دراین جهت به او سرعت می‌بخشد

کیست نداند کشوری که دچار رکود اقتصادی است یا از اقتصادی وابسته برخوردار است نمی‌تواند در جهت رفاه عمومی و عدالت اجتماعی گامی مثبت و مؤثر بردارد؟ در این میان وقف، گامی بزرگ در جهت استقلال و رشد و توسعه اقتصادی مبتنی بر موازین اسلامی است. از ربیعی می‌خواهم توضیح بیشتری در مورد استفاده از پتانسیل وقف برای تحقق اقتصاد مقاومتی ارائه دهد؛ می‌گوید: البته وقتی سخن از تأثیر وقف بر استقلال اقتصادی و رشد و توسعه مطرح می‌شود هرگز به این معنا نیست که وقف به تنهایی می‌تواند همه ابعاد و زوایای گوناگون اقتصاد یک ملت را در برگیرد به طوری که برای اقتصاد کشور به منابع مالی دیگر نیازی نباشد، بلکه منظور این است که وقف به عنوان یک سرمایه عظیم مالی می‌تواند در این سمت و سو دارای نقشی سازنده و قابل توجه باشد. همچنین به این معنا نیست که برخلاف اهداف واقفان، درآمد وقف را از موارد اصلی مصارف آن که در وقف‌نامه‌ها آمده است، منحرف کنیم و آنها را در راه تحقق استقلال اقتصادی و رشد و توسعه به کار گیریم و به مصرف برسانیم، حقیقت این است که می‌توان سرمایه‌های عظیم وقف را نیز همانند دیگر سرمایه‌ها با رعایت همه جوانب وقف، موازین شرع و اهداف واقفان در جریان فعالیت‌های تولیدی و اقتصادی قرار داد تا به این وسیله به رشد و توسعه و استقلال اقتصادی جامعه کمک شایان و قابل توجه باشد که این امر یقینا در راستای اهدف واقفان خواهد بود

سبک زندگی اسلامی

گمشده جامعه امروز

نباید بگذاریم سبک زندگی دینی و اسلامی گمشده ما در جامعه امروز و عصر ماشین و تکنولوژی باشد.

با کمی همت و عزم جدی می‌توانیم مدل زندگی غربی را از گوشه و کنار خانه‌هایمان بیرون کنیم و با قناعت و مناعت طبع سبک زندگی اسلامی را محقق سازیم.

نعیمه اسلام‌لو مدیر مؤسسه فرهنگی خیبر کرج در گفت‌وگو با گزارشگر روزنامه کیهان با اشاره به این نکته که مسئله سبک زندگی و مشکلات امروز مسئله قناعت است می‌گوید: «قناعت لزوما به معنای صرفه‌جویی و کم خوردن و کم پوشیدن نیست. ولی قناعت در تمام حوزه‌ها قابل اجراست. اگر قناعت را در تمام جوانب زندگی رعایت کنیم آرامش را در خانه‌های خود خواهیم داشت

وی با استناد به فرمایش حضرت علی(ع) در مورد قناعت می‌گوید: «مولای متقیان قناعت را گنج بزرگی می‌داند و خوش‌ترین زندگی را زندگی با قناعت معرفی می‌کند

مدیر مؤسسه فرهنگی خیبر کرج به کفران نعمت‌های زیادی که در زندگی‌های امروزی شاهد هستیم اشاره می‌کند و می‌گوید: «متاسفانه ناسپاسی‌های زیادی در برابر نعمتهای خداوند می‌کنیم و دم از مسلمان بودن می‌زنیم، کفران نعمت می‌کنیم و می‌گوییم خداوند چرا روزی ما را کم می‌کند، غافل از این هستیم که کفران نعمت، زندگی نکبت‌بار همراه با سختی را برای ما به دنبال خواهد داشت

وی با بیان اینکه مادران و مادربزرگهای ما سبک زندگی اسلامی را در تمام جوانب رعایت می‌کردند می‌گوید: «اسراف و ناسپاسی در زندگی آنها معنا نداشت. هرگز بی‌احترامی‌هایی که از سوی برخی از زوجهای جوان نسبت به برکات خداوند سرمی‌زند را ندارند

اسلام‌لو به عنوان نمونه می‌گوید: «بسیار دیده شده که خانواده‌ها برنجهای پخته اضافه را همراه با پوشاک بچه در سطل زباله می‌اندازند، یا برکت خدا، نان را زیر دست و پا با بی‌اعتنایی نه تنها برنمی‌دارند، بلکه لگدمال می‌کنند، در این شرایط چطور انتظار داریم خداوند گشایشی در کارهای ما حاصل کند!!»

وی می‌گوید: «اگر احساس آرامش در زندگی ما وجود ندارد به خاطر این است که از سبک زندگی اسلامی دور می‌شویم و مجذوب مدل زندگی غربی‌ها می‌گردیم. باید فرهنگ تجمل‌گرایی از زندگی‌ها دور شود. زمانی می‌توانیم به خودکفایی و خودباوری در عرصه اقتصادی و اجتماعی برسیم که سبک زندگی دینی را از حالت شعار خارج کرده و در عمل ثابت کنیم

خانم دکتر فرشته روح‌افزا، استاد دانشگاه و مدیر طرح و برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان هم در تایید صحبتهای خانم اسلام‌لو به رواج تجمل‌گرایی بین مسئولان و ترویج سبک زندگی غربی اشاره می‌کند و می‌گوید: «وقتی رئیس‌جمهور محترم برای ارائه گزارش صد روزه خود در رسانه ملی، روی مبلمان استیل چندین و چند صد میلیونی با روکش‌های ایتالیایی قرمزرنگ می‌نشیند و خانم مجری مقنعه و مانتوی زرشکی خود را با میز عسلی‌های طلایی و زرشکی ست می‌کند، وقتی آقایان با کفش روی فرش خوش‌نقش و نگار قطعا دست‌بافت ایرانی مثل خارجی‌ها می‌نشینند، آیا این دیزاین و انتخاب دکوراسیون چه تناسبی با سبک و سیاق زندگی اسلامی دارد؟

دکتر روح‌افزا می‌گوید: «از زمانی که آشپزخانه‌های اوپن در خانه‌های ما مد شد، از زمانی که سفره‌های پارچه‌ای را جمع کردیم و بی‌جهت به خاطر چشم و هم‌چشمی و تجملات، فشارهای زیادی را تحمل کردیم از آن موقع بود که سبک زندگی ما هم عوض شد. وقتی در ازدواج‌ها بریز و بپاش‌های بی‌رویه به خاطر پاسخگویی مقابل دخترخاله‌ها را مطرح کردیم، از مدل زندگی اسلامی فاصله گرفتیم

به اعتقاد این استاد دانشگاه، «باید به بچه‌هایمان بیاموزیم فقط مقابل خداوند باید پاسخگو بود نه در برابر اطرافیان. به بچه‌هایمان یاد بدهیم اگر مدرک می‌گیرند برای رضای خداوند و توسعه علم باشد نه آنکه بگوییم اگر فرزندمان فلان دانشگاه قبول نشود جواب فامیل را چه بدهیم؟! آبروی ما بر رضاخواهی دیگران می‌چربد، آبرویی که اصلا آبرو نیست

دکتر روح‌افزا اضافه می‌کند: «فرهنگ غلط در اجتماع وتبلیغ آن از رسانه ملی باعث می‌شود وقتی خسته از کار زیاد برای تبدیل خانه 40 متری به 80 متری هستیم ترک مسجد و محراب می‌کنیم؟

ارمغان گوهر حیات به بشر

سبک زندگی دینی و اسلامی یک گمشده درونی و فطری هر انسانی است که همه انبیاء و بویژه پیامبر خدا(ص) این دغدغه همیشگی انسان را تامین و برطرف کردند چون انسان از نیستی، نابودی و مرگ هراس دارد، اما وجود پیامبر خدا طبق آیه 24 سوره انفال این نگرانی را برطرف کرد. خداوند می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید از فنا و نیستی نترسید. شما را به گوهر حیات و زندگی دعوت می‌کنیم و این گوهر را به شما هدیه می‌نمایم چون شما موجود و وجودی ابدی هستید

دکتر محمد اکبری معاون پژوهشی دانشگاه علوم و معارف قرآن در مورد تغییر سبک زندگی و تحقق حماسه اقتصادی با بیان مقدمه فوق بر این باور است که طبق آیات الهی انسان برای ابدیت و حیات طیبه الهی خلق شده است و پیامبران با راهبری‌های خود دغدغه درونی انسان را برطرف کرده و نیاز فطری بشر را تامین نموده‌اند تا هراسی از مرگ نداشته باشند.

به اعتقاد وی «ارمغان گوهرحیات به بشر از سوی پیامبر، بزرگترین خدمتی استی که در حد اعلا به انسانیت شده است

ولی نکته قابل توجه این است که حال که جایگاه زندگی مشخص شده است چگونه باید سبک زندگی دینی مورد بررسی و توجه قرار گیرد.

دکتر اکبری در این خصوص می‌گوید: «چگونه و با چه فرمول و آئینی زندگی کردن می‌تواند پاسخگوی نیازهای فطری، روحی و خلقت الهی انسان باشد این گمشده در زندگی انسانهای امروزی است

وی بر این موضوع تاکید می‌کند که «همه انسانها خواهان کمال، عدالت، فضیلت، محبت و دوستی هستند اما در مصداق و در راه رسیدن به فضائل خوبی‌ها و نیکی‌ها دچار اشتباه می‌شوند و در این شرایط اسلام علاوه بر آنکه گوهر حیات را به انسان نشان می‌دهد، راه چگونه زیستن و آئین زندگی و به کمال و فضیلت رسیدن را هم به او می‌آموزد

مشارکت در امور زندگی و اهمیت دادن به کار و تعاون و همکاری بین اعضاء خانواده، ارزشی بودن ازدواج و حاکمیت ارزشها بر خانواده و حاکمیت روح مشورت در زندگی از دیگر اصول اساسی حکومت اسلامی و سبک زندگی اسلامی است که اکبری معاون پژوهشی دانشگاه علوم و معارف به آنها اشاره می‌کند.

تبدیل نرم‌افزار سبک زندگی به سخت‌افزار تمدن اسلامی

سبک زندگی باید در تمام زندگی محوریت داشته باشد. اما متاسفانه در حال حاضر در جامعه خودمان از بسیاری از اصول اساسی سبک زندگی فاصله گرفته‌ایم. اینکه فقط بنشینیم و بگوییم از سبک زندگی اسلامی فاصله گرفته‌ایم و باید سبک زندگی غربی را از زندگی دور کنیم، دردی را دوا نمی‌کند؛ چگونگی استفاده و بکارگیری سبک زندگی اسلامی در جامعه امروز موضوعی است که محور گفت‌وگوی گزارشگر روزنامه کیهان با زهرا مظهری استاد دانشگاه و کارشناس مسائل فرهنگی است.

وی در این خصوص می‌گوید: «اگر بخواهیم فرهنگ اسلامی را وارد برنامه زندگی خود کرده و نرم‌افزار سبک زندگی اسلامی را به سخت‌افزار تمدن اسلامی تبدیل کنیم باید خودآگاهی یافته و نسبت به سبک زندگی هم اسلامی و هم غربی آشنایی پیدا کنیم و بعد از آن شناخت است که به سبک زندگی اسلامی در همه شئون بازخواهیم گشت و راه این بازگشت سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) و امام رضا(ع) است، ما باید تلاش خود را بکنیم که زندگی‌مان را رضوی کنیم

وی مقوله ساختمان‌سازی را در اینجا مطرح می‌کند و ضمن مقایسه ساخت آپارتمانهای امروزی به سبک غربی با معماری و هنر اسلامی خاطرنشان می‌کند: «در ساختمان‌سازی صحن عتیق و صحن رضوی و صحن‌های دیگر امام رضا(ع) با این گنبد و گلدسته‌های زیبا یا معماری اصیل ایرانی در اصفهان، معماری ایرانی- اسلامی به کار گرفته شده است، معماری که در دوران صفویه یعنی تقریبا حدود 400 سال قبل و زمانی که معماری غربی برای ما معنا نداشت، این چنین زیبا، ساختمانهایی با عظمت را آفرید و اینجا این سؤال مطرح می‌شود که در شرایط فعلی و طی سالهای قبل چند ساختمان و بنا به سبک معماری اسلامی ساخته‌ایم؟!

وی با تاکید بر این مطلب که سبک زندگی محور تمام شئون زندگی است تصریح می‌کند: «ما در حال حاضر از اصول آرمانی و متعالی سبک زندگی اسلامی دور هستیم، به اندازه‌ای که خودمان گاهی حس می‌کنیم در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که صداقت و راستگویی در آن کم شده در خرید و فروش احساس ناامنی می‌کنیم، دروغ می‌گوییم، با یکدیگر آن چنان که باید مهربان نبوده و حتی حقوق همدیگر را نیز رعایت نمی‌کنیم، در صورتی که مسلمان واقعی در سبک زندگی و در جلوه‌های اخلاق این گونه رفتار نمی‌کند

گزارش روز

 

 

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 دی 16 :: 1:55 عصر ::  نویسنده :

هو

علل پذیرش سعد و نحس ایام

از منظر آموزه‌های اسلامی علل پذیرش اجمالی سعد و نحس ایام و ماه‌ها را در امور زیر می‌توان نام برد  :

1- وجود وقایعی که در این ایام واقع شده است باعث سعد و یا نحس آن شده است.

2- توجه دادن مسلمین به حوادثی که در گذشته واقع شده است تا رفتار و اعمال خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق دهند و از حوادث مخرب و روش بنیان‌گذاران آن‌ها فاصله گیرند.

3- توسل و توجه به ساحت قدس الهی و استمداد از ذات پاک پروردگار، بنابراین در روایات متعددی توصیه شده که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده با دادن صدقه و یا خواندن دعا و قرآن و توکل بر ذات الهی و استمداد از لطف او خود را بیمه کنید.

4- توجه به این نکته که غالباً حوادث جنبه کفاره اعمال نادرست خود انسان است و ایام ارتباط و تأثیر مستقیم ندارد، بلکه ایام را می‌توان با توبه و استغفار به روزهای مبارک و سعد تبدیل کرد.

در هر صورت نحوست ماه صفر به معنای متوقف کردن اموری مانند خرید و فروش و سایر فعالیت‌ها نیست، بلکه باید با خواندن دعاهایی که برای دفع نحوست این ماه وارد شده مانند دعایی که شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح در اول اعمال ماه صفر آورده است را 10مرتبه در هر روز بخوانیم تا این نحوست بر طرف شود، با این وجود برای دفع نحوست این ماه، هیچ چیز بهتر از صدقه دادن و دعاها و استعاذه وارده نیست. بنابراین جمع‌‌بندی بحث این است که سعد و نحس بودن ایام و ماه‌ها ازمنظر اسلام بالذات و تکوینی نیست، بلکه به خاطر وقایعی است که در آن اتفاق افتاده است تا به این وسیله مردم به وقایع گذشته توجه کنند و از آن درس‌ها و عبرت‌ها گرفته و برای دفع آن به خدا متوسل شوند، از او مدد جویند و از مجازات و مکافات اعمال خویش غافل نباشد.

 




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 دی 16 :: 1:53 عصر ::  نویسنده :

هو

شیرینی ابتلاء برای اولیای الهی

 

 

عبدالامیر اردستانی

یکی از سنت‌های الهی سنت امتحان است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است. براساس آموزه‌های قرآنی سنت امتحان از راه‌های گوناگونی انجام می‌شود که شامل نعمت و نقمت و مصیبت است. در این میان آزمون الهی از طریق مصیبت و بلا امری است که پیامبران و اولیای الهی بسیار بدان آزموده شده‌اند. این آزمون‌ها از نظر کمیت و کیفیت با آزمون‌های مردم عادی بسیار متفاوت است، برای پیامبران و اولیای الهی در عین تلخی ظاهری، بسیار شیرین است؛ چرا که سربلند بیرون آمدن از این آزمون‌ها موجب افزایش تقرب بیشتر آنان می‌شود. از این رو به این مصیبت‌ها همانند داروی تلخ می‌نگرند و با لذت و شیرینی تمام آن را به جان و دل می‌خرند .

نویسنده در مطلب پیش رو کوشیده تا تحلیل قرآنی را از این مسئله ارائه دهد و جایگاه مصیبت و بلا را در آزمون‌های الهی برای اولیای الهی تبیین کند.

 

آزمون مصیبت ویژه اولیای الهی

خداوند در آیاتی از جمله آیات 2 و 3 سوره عنکبوت از سنت ابتلاء و امتحان سخن به میان آورده و فرموده است: احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین؛ آیا مردم گمان کرده‌اند وقتی بگویند ایمان آورده‌ایم رها می‌شوند و اینان آزموده به فتنه نمی‌شوند در حالی که ما کسانی که پیش از ایشان بوده آزموده‌ایم تا کسانی که راستی می‌ورزند از دروغگویان باز شناخته شوند.

خداوند در این آیه با واژه فتنه و در آیات 31 سوره محمد(ص) و 30 سوره مومنون با واژه ابتلاء از این سنت الهی نسبت به انسان‌ها سخن به میان آورده است. آیات بسیاری در قرآن از همگانی بودن سنت امتحان سخن گفته است. (مائده، آیه 71؛ توبه، آیه 16؛ کهف، آیه 7؛ انبیاء، آیه 35؛ انسان، آیه 2) از نظر قرآن، سنت امتحان یکی از اهداف و فلسفه‌های الهی در راستای استقرار انسان در زمین بوده است. (یونس، آیه 14) از آیه 7 سوره هود و آیه 2 سوره انسان به دست می‌آید که اصولا یکی از اهداف مهم و اساسی آفرینش انسان همین امتحان و آزمون است تا انسان بتواند در یک حرکت جوهری کمالی به جایی برسد که شایسته آن است.

از ویژگی‌های امتحان‌های الهی این است که از نظر کمیت و کیفیت بسیار متعدد و متنوع بوده و خداوند به شیوه‌های گوناگون و در همه زمان‌های زندگی در دنیا انسانها را به انواع و اقسام آزمون‌ها می‌آزماید. (بقره، آیه 155) از این رو، آزمون‌ها شامل نعمت (جن، آیات 16 و 17) و مصیبت (بقره، آیه 155) می‌شود. بر همین اساس، زیبایی‌ها و آرایه‌های مادی دنیا خود آزمونی بزرگ برای بشر شده است. (کهف، آیه 7) چنانکه از دیگر شیوه‌های الهی در آزمون می‌توان به دادن نعمت و سلب آن اشاره کرد که خود آزمونی سخت است. (زمر، آیه 49؛ فجر، آیات 15 و 16) ازنظر قرآن حتی خلقت مرگ و زندگی در کنار هم، خود یکی از مهم ترین آزمون‌های الهی است که بشر بدان آزموده می‌شود (ملک، آیه2)، چنانکه آزمون انسان‌ها با یکدیگر از شیوه‌هایی است که خداوند در آزمون‌های خود به کار می‌گیرد. (انعام، آیه53؛ فرقان، آیه20؛ محمد، آیه4) در آموزه‌های قرآنی بیان شده که براساس سنت الهی، امتحان‌ها با اشکالی بسیار متفاوت و در همه‌جا و همه‌گونه انجام می‌گیرد. (بقره، آیات 124 و 155؛ طه، آیه40) از این‌رو، گاه به خوشی و گاه به ناخوشی (اعراف، آیه168)، گاه با نعمت و گاه با نقمت (فجر، آیات15 و 16)، گاه باشریعت (مائده، آیه48) و گاه با پیامبران و کتب الهی متنوع و متعدد (حدید، آیه25)، گاه به افزایش ثروت و نعمت و گاه به کاهش آن و ایجاد فقر، گاه به سلامت و گاه به بیماری و نقص در جسم و جان و فرزند و باغ و میوه و مانند آن (بقره، آیه155) همچنین گاه به آسایش و آرامش و گاه دیگر به سختی و مصیبت (اعراف، آیه168) همیشه و هرجا و هر زمان انجام می‌گیرد. همان‌گونه که خداوند حضرت آدم(ع) و همسرش را با میوه درخت ممنوع آزمود (بقره، آیه35؛ اعراف، آیه19)، همه مردمان بویژه مسلمانان را پس از اسلام نیز با درخت ملعون سفیانی و اموی می‌آزماید تا معلوم شود چه کسی به سمت شجره طیب محمدی (ابراهیم، آیه24) یا به سمت شجره خبیث و ناپاک اموی (ابراهیم، آیه26) گرایش پیدا می‌کند. این فتنه و آزمون الهی است که مردم پس از اسلام بدان دچار خواهند شد تا هرکسی براساس قانون پاک با پاک و ناپاک با ناپاک (نور، آیه26) نشان دهند که به درخت پاک و طیب اهل بیت محمد(ص) گرایش می‌یابند یا به سمت درخت ملعون و خبیث اموی و سفیانی می‌روند. (اسراء، آیه60) در این میان کسانی که ادعای بزرگ تری دارند و خود را نزدیک‌تر به حق می‌یابند، با آزمون‌های سخت‌تر و بیشتری مواجه می‌شوند. اگر گروهی از آزمونی بزرگ سربلند درآمدند باید همیشه مواظب باشند که پس از آن آزمونی سخت‌تر و بزرگ‌تر در راه خواهد بود. (بقره، آیه49؛ اعراف، آیه141؛ ابراهیم، آیه6) هیچ‌کس نباید گمان کند که از آزمون الهی رهایی یافته و از آن مصونیت دارد؛ زیرا توهم چنین خیال و گمانی خود بزرگ‌ترین آزمونی است که بسیاری را به غفلت دچار کرده و موجبات شکست ایشان را فراهم آورده است. (مائده، آیات70 و 71)

وقتی انسان از آزمونی سخت سربلند بیرون آمد، باید آماده آزمونی سخت‌تر و بزرگتر باشد؛ چرا که تا انسان در دنیاست گرفتار آزمون‌های متعدد و متنوع الهی است و تنها با مرگ است که از آزمون الهی می‌رهد. پس همه مردم می‌بایست همواره پس از هر آزمونی منتظر آزمونی دیگر و بزرگ‌تر و بیشتر باشند، چنان که بنی‌ اسرائیل از آزمون‌های سخت و شکنجه‌ها و کشتارهای فرعونیان رستند که خداوند خود آن را بلای عظیم تعبیر می‌کند، (بقره، آیه49؛ اعراف، آیه141؛ ابراهیم، آیه6) ولی اینان پس از رهایی از همین بلای بزرگ به آزمون سخت‌تر و بزرگ‌تر آزموده شدند ولی نتوانستند سربلند از آن بیرون آیند، زیرا وقتی سامری آنان را به گوساله‌پرستی دعوت کرد خدا را کنار گذاشته و به گوساله‌پرستی دچار شدند. (طه، آیات85 تا 91)

آزمون‌های بزرگ برای اولیای الهی

خداوند در آیه 94 سوره مائده روشن می‌سازد که برای امتحان گاهی اوقات کاری می‌کند که ابزارهای گناه در دسترس باشد. از این رو با دسترس قراردادن صید برای حاجیان آنان را به این آزمون وسوسه‌انگیز می‌آزماید. همچنین اصحاب سبت را از طریق همین شیوه آزمود. به این معنا که روزهای شنبه که صیدماهی بر ایشان حرام بود، ماهی بسیاری می‌آمد که در دسترس آنها بود ولی در روزهای دیگر ماهی کم می‌شد. این‌گونه خداوند آنان را آزمود و ایشان در این آزمون شکست خوردند و به غضب الهی مسخ و بوزینه شدند. (اعراف، آیه 163 تا 165) بلعم باعورا (اعراف، آیه 176) و سامری (طه، آیه 96) نیز که در مقامات عرفانی و بصیرتی، به درجاتی بس بالا رسیده بودند، در آزمون الهی شکست خوردند؛ پس خداوند یکی را به سگ تشبیه کرد و آن دیگری راگرفتار فرار از مردم ساخت. در آیات قرآنی داستان‌های بسیاری از آزمون‌های سخت پیامبران مطرح شده است؛ چنان که آزمون فراق فرزند برای یعقوب (یوسف، آیات 18 و 83)، بیماری و مصیبت زن و فرزند برای ایوب (ص، آیات 41 تا 43)، حضرت سلیمان(ع) به فتنه تخت بلقیس و حضور آن (نمل، آیه 40) و افکنده شدن جسدی بر تخت (ص، آیه 34)، حضرت نوح (ع) به انواع مشکلات و بلایا (مومنون، آیات 23 و 30)، حضرت موسی (ع) به کشتن قبطی (طه، آیه 40)، سپاه طالوت به آزمون آب (بقره، آیه 249) و مانند آن از جمله این آزمون‌هاست که در آیات قرآنی بیان شده است.

 

کراهت بلا در وهم و خیال و محبوبیت عقلانی آن

براساس آموزه‌های قرآنی در نظام دنیا چیزی که برخلاف استعدادها و خواسته‌های درونی انسان باشد تنظیم نشده است. لذا خداوند فرموده است: لانکلف نفسا الا وسعها؛ ما به نفس انسان تکلیف بیش از وسع و توانش نکرده‌ایم (بقره، آیه 233؛ انعام، آیه 152 و آیات دیگر)؛ یعنی ما هیچ‌کس را بطور فردی یا جمعی بیش از مقدار استطاعتش تکلیف نمی‌کنیم.

خداوند به انسان غرایز جنسی و غیرجنسی داده است که باید تامین شود؛ زیرا این غرایز برای بود و هست انسان در زندگی لازم است و جزو لوازم زندگی دنیوی انسان بلکه گاه جزو ماهیت انسانی محسوب می‌شود. خداوند همان طوری که این غرایز را داده برای تأمین آنها نیز راه‌های حلال فراوانی بیان کرده است. خداوند هرگز دستور نداده که غریزه‌ای را تعطیل کنند یا بر آن چیزی را تحمیل کنند. از این رو در آیات قرآنی از رهبانیتی که به معنای سرکوب غرایز است سخنی به میان نمی‌آورد و آن را از اختراعات مسیحیان و مانند آن می‌داند (حدید، آیه 27) که در اسلام مجوزی برای چنین رفتاری صادر نشده و حتی پیامبر(ص) بصراحت فرموده است: لارهبانیه فی الاسلام. آن چه خداوند از انسان می‌خواهد، مدیریت عقلانی دو قوه اساسی شهوت و غضب است تا سرکشی و طغیان نکند؛ زیرا حضور در محیط مساعد زمینی و وجود هواهای نفسانی و وسوسه‌های بیرونی، احتمال سرکشی و فجور را در نفس زیاد می‌کند و این عقل است که می‌تواند کمک کند تا در حالت اعتدال فطری باقی بماند. البته در حالت اضطرار و ضرورت هیچ تکلیفی نیست و آثار و تبعات آن را همان خداوندی که تاثیر برای اشیاء جعل می‌کند همان را برمی‌دارد؛ چنان که از آتش برداشته و بر ابراهیم سرد و سلامت داشته است. انسان موجودی است که به سبب ترکیب خاک و روح الهی در کمال فعالیت و انفعال است. مسیر طولانی که باید از خاک تا خدا در پیش گیرد از گردنه‌های بسیاری چون زندگی گیاهی، حیوانی، ملکی و مانند آن می‌گذرد. انسان اگر بخواهد از زندگی گیاهی بالاتر رود می‌بایست از آزمون‌های سختی بگذرد تا زندگی حیوانی را تجربه کند و آن را از قوه به فعل درآورد. زندگی حیوانی برتر از زندگی گیاهی برخوردار از احساس وعواطف مانند عواطف پدری و مادری است. انسان برای اینکه بتواند از زندگی گیاهی به حیوانی برسد و از آنجا به زندگی ملکی برود باید تغذیه جسم و جان سالمی داشته باشد. اینجاست که ممکن است آزمون‌های سخت‌تری پیش آید که در زندگی گیاهی و در سالیان نخست معنا و مفهوم ندارد. وقتی انسان بالاتر آمد و به مرحله بلوغ رسید، انواع عواطف و احساسات در او رشد می‌کند که مربوط به زندگی حیوانی است. از آنجا به بعد باید تلاش کند تا روح و جان خویش را نیز پرورش دهد و تنها به جسم نپردازد تا زندگی ملکی یابد. در این مرحله انسان هر چند که به ظاهر نوعی حیوان است ولی می‌خواهد متاله شود و نوع عواطف و احساسات او دیگر شبیه عواطف و احساسات حیوانی نیست. به عنوان نمونه عواطف و احساسات نسبت به همسر و فرزند و پدر و مادر متفاوت از احساسات حیوانی است. اینجاست که مودت، رحمت و مانند آن جایگزین می‌شود و روابط خانوادگی خاصی شکل می‌گیرد که در حیوان نمی‌توان آن را سراغ گرفت. اینجا نیز آزمون‌های سخت‌تر و متعددتری پیش می‌آید تا روح و روان آدمی قدرت و قوت بیشتری بگیرد و بتواند از واهمه به عاقله برسد.البته انسان هرچه بالاتر می رود دیگر این قوه عاقله به تنهایی نمی‌تواند راهنمای او باشد؛ زیرا مراحل سخت‌تر و دشوارتر است و انسان می‌بایست کسی را داشته باشد که میان خوب‌ها، خوب‌ترها را به او نشان دهد. در چنین شرایطی وحی به مدد انسان می‌آید تا احسن را میان حسنات نشان دهد (اعراف، آیه 145) از همین رو پیامبر (ص) می‌فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، من برای اتمام بزرگواری‌ها و مکارم اخلاقی برانگیخته شده‌ام. به این معنا که میان حسنات بهترین آنها که همان مکارم اخلاقی است را نشان دهم.

 

پیچیده شدن بهشت به تلخی‌ها از نظر مردم

در اینجا کار انسان‌های معمولی، سخت و سخت‌تر می‌شود؛ زیرا هر چه بالاتر می‌آیند می‌بایست آزمون‌های سخت‌تر و شدیدتری را انجام دهند؛ ولی از آن جایی که عقل تمام و کاملی به دست نیاورده و هنوز گرفتار عقل ناتمام هستند که با اوهام و خیالات آمیخته است، این آزمون‌های سخت را تلخ و مکروه می‌یابند از این رو برای مردم معمولی بهشت رفتن همراه با پذیرش آزمون‌های تلخ است: حفت الجنه بالمکاره و حفت النار بالشهوات؛ بهشت به تلخی‌ها و دوزخ به شهوت و لذت پیچیده شده است. انسان‌های معمولی و متوسط در طریقت رنگ خدایی گرفتن (بقره، آیه 138) و خدایی و ربانی شدن (آل‌عمران، آیه 79) آزمون‌های الهی که برای فعلیت‌یابی استعدادها و افزایش ظرفیت‌ها انجام می‌شود را (آل‌عمران، آیه 143؛ محمد، آیه 31؛ آل‌عمران، آیه 154؛ مائده، آیه 94 و آیات دیگر) تلخ و مکروه می‌شمرند. در حالی که می‌بینند گنان کردن آسان است و حتی وسایل آن نیز آماده و فراهم بوده و برای نفس انسانی شیرین و لذت‌آفرین است. (مائده، آیه 94؛ اعراف، آیه 163 تا 165) همین جاذبه‌های کاذب و دروغین دوزخ است که بسیاری به سمت و سوی آن کشیده می‌شوند؛ اما تلخی آزمون‌های بهشت بگونه‌ای است که گویی انسان دوزخ را در همین دنیا برای خودش ساخته است. بسیاری از مردم می‌گویند چرا خودتان را محدود می‌سازید و از لذت‌های جنسی و شهوانی، خود را محروم می‌کنید؟ زیرا جاذبه‌های دوزخی دنیا موجب می شود که وهم و خیال این شیرینی شهوت کاذب را برای آدمی دایمی و خوب جلوه دهد. لذا گفته شده بهشت از دوزخ می‌گذرد که همین دوزخ شهوات دنیوی کاذب است. (مریم، آیه 71)

اما وقتی به عقل کامل به دور از وهم و خیال، مراجعه می‌شود، دیده می‌شود که عقل، همین سختی‌ها را روح و ریحان می‌بیند و آن تلخ‌ها را شیرین‌تر از عسل می‌داند؛ چنان که یاران حضرت امام حسین(ع) در روز عاشورا درباره سختی‌های عطش و رنج و مرگ می‌گفتند: الموت احلی من العسل؛ آزمون مرگ برای ما شیرین‌تر از عسل است؛ زیرا اینان با عقلی به جهان می‌نگرند که همان عقل عملی است و درباره آن گفته شده است: «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل آن است که با آن خداوند بندگی و بهشت کسب می‌شود

عقل نظری و وهمانی انسان ممکن است مرگ و رنج و درد آزمون‌های الهی را ناخوشایند بداند، اما عقل عملی خدایی انسان، آن را ممدوح و محمود و شیرین و خوشایند می یابد؛ زیرا آن را در مسیر کمالی خود می‌داند. از این رو، همان داروی تلخ وهمانی را «حبالله و قربه الی الله و لوجه الله» به شیرینی عسل عقلانی می‌چشد و می‌نوشد؛ چنان که خداوند در سوره انسان بیان می‌کند که اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در آزمون‌های سه شبانه‌روزی خود، با آن که نیازمند غذا بودند، برای رضایت خداوندی، افطاری خود را به فقیر و مسکین و اسیر می‌دهند. از نظر قرآن انسان اگر بتواند انگیزه اعمال خود را اصلاح کند و از دریچه عقل عملی به مسایل بنگرد، تلخ‌ها شیرین می‌شود و همانند حضرت ابراهیم(ع) و رسول‌الله(ص) و دیگران در مقام صبر جمیل، آن را به شیرینی عسل و بلکه گواراتر می‌نوشد. انسان‌ها تا رسیدن به این مقام می‌بایست آزمون‌های سخت و دشواری را بپیمایند تا این مفاهیم در جان و دل ایشان نقش ببندد و علم حصولی شان به علم شهودی تبدیل شود. از آنچه گذشت معلوم شد که چرا آزمون‌های الهی برای اولیای الهی شیرین‌تر از عسل است؛ زیرا آنها آزمون‌های سخت و شدیدی چون مصیبت‌ها و بلایا را آزمون عقل عملی و نفس خود می‌دانند که بدان وسیله می‌توان در مقام عمل، اراده خود را بسازند و پر پرواز به دست آورند و در مقام عزم ارادی، خودی نشان دهند و از دام وهم و خیال برهند و به آسمان عقلانیت الهی بپرند. شکست در هر آزمونی هر چند که تلخ است ولی اگر انسان امیدوار باشد، خود دریچه‌ای برای کسب عبرت و معرفت برای پیروزی و گذر از موانع است. انسان‌ها در آزمون‌های عملی سخت است که عزم و اراده‌شان در حوزه ایمان به نمایش درمی‌آید و معلوم می‌شود که تا چه اندازه عزم ایمانی برای متاله شدن را در خود تقویت کرده‌اند.




موضوع مطلب :


دوشنبه 92 دی 16 :: 1:52 عصر ::  نویسنده :

هو


اعتدال در ستایش و نکوهش ( چراغ راه(

قال‌الامام علی(ع): اکبرالحمق، الاغراق فی‌المدح و الذم.

امام علی(ع) فرمود: بزرگترین حماقت‌ها، زیاده‌روی در ستایش و نکوهش است.(1)

1- غرر‌الحکم، ص 88


 تلازم ولایت و محبت با عمل (حکایت خوبان )

راوی به نام خیثمه نقل کرده است که خدمت امام‌صادق(ع) رسیدم که با آن حضرت وداع کنم و به کوفه بروم. امام فرمود: «یا خیثمه ابلغ موالینا عنا‌السلام» ای خیثمه! سلام ما را به دوستانمان برسان.

« و اعلمهم یا خیثمه انا لا نغنی عنهم من‌الله شیئا الا بالعمل» ای خیثمه! به دوستانمان اعلام کن که ما نمی‌توانیم از شما در پیشگاه خدا دفع بلایی کنیم مگر از طریق عمل به دستورات خدا.(1)

آری تنها راه نجات شما، عمل به دین خدا در سایه ولایت ماست. همان‌گونه که عمل به احکام دین عاری از ولایت ما نجات بخش شما نیست! تنها اظهار محبت و ولایت‌ ما هم عاری از عمل به دین خدا نجات بخش شما نخواهد بود.

1- وسایل الشیعه، ج1، ص125

عارف حقیقی ( سلوک عارفانه)

(بدان ای سالک راه خدا!) فرموده‌اند:‌«من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجا‌ه» کسی که خودش را نشناسد، از راه نجات دور می‌افتد، در وادی جهل و ضلالت متحیر و سرگردان می‌ماند و راه به جایی نمی‌برد. (غررالحکم، ص 233)

همچنین علی(ع) در کلامی دیگر می‌فرماید: «العارف من عرف نفسه فاعتقها» عارف به معنای واقعی کسی است که خود را بشناسد، آنگاه خود را (از اسارت و قید و بند شهوات) آزاد سازد. (همان، ص 239)

آدمی که پی به ارزش وجودی خود نبرده و از مبدأ و منتها و مقصد اصلی خلقت خود ناآگاه است، طبیعی است که در اسارت انواع شهوات نفسانی قرار می‌گیرد و هر دم به سوی جاذبه‌ای از جاذبه‌های شیطانی کشیده می‌شود و رو به جهنم خالد می‌رود. اما وقتی آگاه از ارزش وجودی خود شد و مبدأ و منتها و مقصد اصلی خلقت خود را شناخت، طبعا به این فکر می‌افتد که خود را از اسارت شهوات شیطانی برهاند و رو به عالم قرب خداوند رحمان حرکت کند و سر از جنات و رضوان الهی برآورد.»(1)


1- بنای بندگی، صفای زندگی، آیه‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی، ص 277


 

دعای قطعا مستجاب !

والدینی که می‌خواهند در «تربیت مهدوی» فرزندانشان موفق باشند و فرزندانی عاشق خدا، قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تربیت نمایند و آنگاه مهدی یاورانی رشید را به تاریخ بشر هدیه کنند، باید ازعامل دعا در حق فرزندانشان کمال استفاده و بهره را ببرند.

 دعای پرنفوذ پدر و مادر

 امام صادق (ع)فرمود:ثَلاثُ دعوات لا یحجُبنَ عَنِ اللهِ تَعالی: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِه إِذا بَرَّهُ و دعوتُهُ علیهِ إذا عَقَّهُ ، و دعاءُ المظلومِ علی ظالِمه و دعاؤُهُ لمن اِنتَصَر لهُ مِنهُ ، و رجلٌ مؤمنٌ دَعا لِاخٍ لَه مؤمنٌ واساهُ فینا، و دعاؤُه علیه إذا لم یُواسهُ مع القدره علیه ، و اِضطرارُ أخیه إلیه ؛

 سه دعاست که از پروردگار در حجاب نمی‌ماند و قطعاً مستجاب می‌گردد: (نخست) دعای پدر و مادر در حق فرزندی که نسبت به والدین خود نیکوکار باشد؛ و نفرین ایشان در حق فرزندی که عاق والدین می شود.(دوم) نفرین مظلوم نسبت به ظالم و دعای او (مظلوم) در حق کسی که انتقام وی را از ستمگر بستاند و (سوم) دعای مرد مؤمن در حق برادر مؤمن خود که به خاطر ما، او را کمک مالی کرده باشد و نفرین او در حق برادرش که به وی محتاج شده و او می توانسته است نیازش را برطرف سازد و نکرده است (1)


 کلیدی ترین رمز موفقیت فرزندان

 یکی از کلیدی‌ترین رمزهای موفقیت فرزندان در طول زندگی، دعای خیر والدین در حق ایشان است. دعای پدر و مادر در حق فرزند آنگاه که از دل برآید، دعایی است که آسمان‌های هفت‌گانه را در می‌نوردد و بدون هیچ حجابی در محضر پروردگار به اجابت می‌رسد.(2) از سوی دیگر نفرین پدر و مادر فراتر از ابرها به سوی پروردگار بالا می‌رود و سریع‌تر از ضربت شمشیر به اجابت می‌رسد.(3)

از این رو باید پدران و مادران با نیت‌های صادقانه در تربیت فرزندانی منتظر و آماده جان فشانی در رکاب حضرت مهدی، پیاپی دست دعا به سوی پروردگار بردارند و برای موفقیت خود در پرورش فرزندانی مهدی یاور دعا کنند.

 دعای پدر علامه مجلسی

خاطره پدر علامه مجلسی درباره استجابت دعای والدین در حق فرزند، به عنوان یک شاهد تاریخی، بسیار قابل تأمل است. آن جناب می‌گوید:

 در سحرگاهی پس از به پایان رساندن نماز شب و به هنگام مناجات با پروردگار، حال خوشی دست داد که دریافتم اگر در آن هنگام درخواستی کنم، اجابت خواهد شد. اندیشیدم که چه دعا و درخواستی کنم که ناگاه صدای گریه محمد باقر از گهواره‌اش بلند شد. بی درنگ گفتم: «پروردگارا، به حق محمد و آل محمد (ص) این کودک را از مبلّغان دینت، ناشران احکام پیامبرت و از یاران امام زمانت قرار ده و در این راه او را به توفیق‌های بی پایان نایل گردان!»(4)

 سرافرازی شیعه در طول تاریخ مدیون تلاش‌های احیا گرانه علامه محمد باقر مجلسی است.

 از این رو والدینی که می‌خواهند در «تربیت مهدوی» فرزندانشان موفق باشند و فرزندانی عاشق خدا، قرآن و اهل‌بیت تربیت کنند و آنگاه مهدی یاورانی رشید را به تاریخ بشر هدیه نمایند، باید از عامل دعا در حق فرزندانشان کمال استفاده و بهره را ببرند.

پی‌نوشت‌ها:

1و2. شیخ طوسی، امالی، ص280؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج7، ص130.

3. امام صادق(ع): «إیاکُم وَ دَعوَه الوالِدِ... تُرفَعُ فَوقَ السَّحابِ... أحَدُّ مِنَ السَّیفِ» کلینی، الکافی، ج2، ص509؛ حلّی، ابن‌فهد، عدّّه الدّاعی، ص132 و 133.

4.رفیعی، سید علی محمد، زندگی ملامحمدباقر مجلسی، ص42.

از: تبیان به نقل از خانواده و تربیت مهدوی، آقا تهرانی و حیدری کاشانی


تلاش خناسان برای زدودن قبح طلاق

رضا محمدی

یکی از مشکلات انسان‌ها این است که گاه تعادل و سلامت شخصیتی خود را از دست می‌دهند و حقایق برایشان وارونه می‌شود. خداوند در آیاتی از جمله آیات 8 تا 12 سوره بقره به افراد منافق اشاره می‌کند که گرفتار بیماردلی می‌شوند و قدرت تشخیص حق و باطل، خوب و بد و زشت و زیبا را از دست می‌دهند. در این صورت در اضطراری قرار می‌گیرند که به اختیار خود آن را ایجاد کرده‌اند. پس این بیماردلان، فساد را صلاح و افساد را اصلاح‌گری می‌دانند و هنجارها برای آنها نابهنجار و نابهنجار به‌عنوان هنجار دیده می‌شود. آنان گمان می‌کنند که در حال اصلاح امور هستند در حالی در حال افساد امورند؛ چون شعوری نسبت به عملکرد خود ندارند و بیماردلی ایشان روزنه‌های ادراکی‌شان را بسته و کور کرده است.

از دیگر مواردی که انسان گرفتار این‌گونه وارونگی قلب و واژگونگی قوه ادراکی می‌شود، زمانی است که انسان در جامعه گرفتار فتنه شود. فتنه حالتی است که حق و باطل درهم آمیخته و کسانی که قدرت تشخیص و بصیرت خوبی ندارند، نمی‌توانند حق و باطل و خوب و بد را از هم تشخیص دهند، لذا امور برای آنها وارونه می‌شود. به سخن دیگر، گاه قلب، گرفتار وارونگی می‌شود و گاه امور برای قلب وارونه جلوه داده می‌شود.


تلاش برای وارونه ساختن ناهنجارها

توده‌های مردم بیشتر گرفتار این نوع دوم از وارونگی در ادراک هستند؛ چرا که چنان از تقوای الهی و ایمان برخوردار نیستند که دارای بصیرت باشند، از این‌رو فتنه‌گران امور برایشان وارونه جلوه می‌دهند و امور فساد را صلاح و نابهنجار را به عنوان هنجار به خورد آنان می‌دهند.

فتنه‌انگیزان حتی کوشیده‌اند تا امور را برای پیامبران نیز دگرگونه جلوه دهند. خداوند در آیه 48 سوره توبه از این توطئه و شیوه دشمنان اسلام سخن به میان آورده و فرموده است که: «و قلبوا لک الأمور» یعنی چیزها را قلب می‌کنند تا مطلب برخلاف آنچه حق و واقع است جلوه داده شود. این تقلیب در جامعه موجب می‌شود که ارزش‌ها ضدارزش و همچنین ضدارزش‌ها ارزش تلقی شود.

طلاق که از نظر اسلام و عرف عقلایی یکی از امور زشت و نابهنجار است، گرفتار همین فتنه شده و فتنه‌گران و مفسدان به گونه‌ای عمل کردند که امر طلاق به عنوان حتی یک امر ارزشی و هنجاری جلوه کند و حتی برخی از افراد برای طلاق جشن بگیرند و هدایایی را بدهند. این در حالی است که عقل و شرع آن را امری نابهنجار و ضدارزشی می‌داند و از آن به «ابغض الحلال» یعنی مبغوض‌ترین حلال یاد کرده است.

از نظر اسلام، گاه لازم است به دلایلی چون ناسازگاری غیرقابل تحمل زوجین، طلاق انجام شود؛ زیرا هدف از ازدواج آن است که در یک فضای عاشقانه و عاطفی، همسران برای آرامش یکدیگر تلاش کنند چنان که خداوند در آیاتی از جمله آیه 21 سوره روم بیان کرده است. اگر این ارامش به هر دلیلی پدید نیاید و عقل و دل با هم آشتی نکند و مودت و محبت ایجاد نشود، آن‌گاه به عنوان آخرین راهکار با همه مذموم بودنش تأیید و امضا شده است.اما فتنه‌انگیزان چنان جامعه را دچار فساد می‌کنند که امور زشتی چون طلاق به‌عنوان یک امر هنجاری و ارزشی قرار می‌گیرد و مردم نیز با این واژگونی ارزش‌ها کنار می‌آیند بی‌آنکه توجه داشته باشند که این ارزش‌یابی، پایه اخلاق و خانواده و در نهایت سلامت جامعه را در معرض خطر قرار می‌دهد و روزبه‌روز به مشکلات اجتماعی، اقتصادی و روحی و روانی افراد جامعه می‌افزاید.


نقل از کیهان





موضوع مطلب :


دوشنبه 92 دی 16 :: 1:39 عصر ::  نویسنده :

هو


 

راه نجات، عمل به احکام الهی ( حکایت خوبان)   

پیامبر گرامی(ص) بعد از فتح مکه روی کوه صفا ایستاد و فرمود: ای فرزندان هاشم، ای فرزندان عبدالمطلب، من رسول خدا به سوی شما هستم، من نسبت به شما مهربانم، نگویید که محمد از ماست (و همین خویشاوندی ما به او برای نجات ما

پیامبر گرامی(ص) بعد از فتح مکه روی کوه صفا ایستاد و فرمود: ای فرزندان هاشم، ای فرزندان عبدالمطلب، من رسول خدا به سوی شما هستم، من نسبت به شما مهربانم، نگویید که محمد از ماست (و همین خویشاوندی ما به او برای نجات ما کافی است) به خدا قسم دوستان من چه از شما و چه از غیر شما منحصراً دارندگان تقوا می‌باشند. آگاه باشید که من بین خود و شما عذری باقی نگذاشتم. «و ان لی عملی و لکم عملکم» آنچه که نافع به حال من است عمل من است و آنچه که نافع به حال شماست عمل شماست (تنها خویشاوندی با من، نفعی به حال شما نخواهد داشت).(1)

آن حضرت در روزهای آخر عمر شریفش که با حال بیماری برای آخرین وداع با امت به مسجد آمد و روی منبر نشست ضمن مواعظش فرمود: «ای مردم! کسی ادعای بی‌اساس نکند و آرزوی بی‌جا در سر نپروراند، قسم به خدایی که مرا مبعوث به حق فرموده است، چیزی نجات بخش انسان نخواهد بود، جز عمل توأم با رحمت خدا، من هم اگر معصیت کنم، سقوط می‌کنم. خدایا تو شاهد باش که من پیام تو را به مردم رساندم.»(2)

همچنین آن حضرت به دخترش می‌فرمود: «یا فاطمه، اعملی لنفسک» ای فاطمه برای خودت کار کن (نگو که من دختر پیغمبرم و همین شرافت نسب برای من کافی است).

___________________

1- کافی، ج8، ص182

2- بحارالانوار، ج22، ص466

 

به نقل از روزنامه کیهان 15/10/92

 




موضوع مطلب :


یکشنبه 92 دی 15 :: 8:19 عصر ::  نویسنده :

هو

 

کمینگاه‌های شیطان 

در عرصه کمال فردی و توسعه معنوی جامعه، موانعی وجود دارد که اگر به درستی شناخته و برداشته شوند، خوشبختی آحاد جامعه و سعادتمندی آنها را تضمین می‌کنند.

در عرصه کمال فردی و توسعه معنوی جامعه، موانعی وجود دارد که اگر به درستی شناخته و برداشته شوند، خوشبختی آحاد جامعه و سعادتمندی آنها را تضمین می‌کنند.

از طرفی درست از همین موانع و نقاط نابسامان، شیطان وارد می‌شود و افراد اجتماع را مورد هدف قرار داده و به بیراهه‌های انحراف و بدبختی می‌کشاند. به همین جهت توجه و بررسی این موانع می‌تواند موجب دقت‌نظر و دوری از آنها شود.

در مطلب حاضر، نویسنده کوشیده است تا با بهره‌گیری از آیات منور الهی و احادیث ائمه اطهار(ع) یکی از مهم‌ترین آفات کمال انسانی را مورد بررسی قرار دهد.

***

مفهوم غیبت

غیبت عبارت از سخنی است که پشت سر کسی گفته شود که اگر او بفهمد ناراحت می‌شود.

بعضی‌ها خیال می‌کنند که اگر کسی عیبی دارد و آن عیب را پشت سرش بگویند اشکال ندارد. در حالی که همین کار غیبت است! و اگر کسی عیبی نداشته باشد و آن را به او نسبت دهیم، تهمت می‌شود که گناهی عظیم‌تر دارد. بعضی‌ها هم می‌گویند: من این را جلو خودش هم می‌گویم! که باید گفت: این کار هم موجب آزار مسلمان است که از گناهان کبیره بشمار می‌رود. در تفسیر نمونه درباره مفهوم غیبت آمده است: «غیبت» چنان که از اسمش پیدا است، این است که: در غیاب کسی سخنی گویند، منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد، خواه این عیب جسمانی باشد، یا اخلاقی، در اعمال او باشد یا در سخنش، وحتی در اموری که مربوط به اواست، مانند لباس، خانه، همسر و فرزندان و مانند اینها.

بنابراین، اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند، غیبت نخواهد بود. مگر این که: قصد مذمت و عیب‌جویی داشته باشد که در این صورت حرام است، مثل این که: در مقام مذمت بگوید: آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا سیاه‌رنگ یا کوسه به این ترتیب، ذکر عیوب پنهانی، به هر قصد و نیتی که باشد، غیبت و حرام است، و ذکر عیوب آشکار، اگر به قصد مذمت باشد، آن نیز حرام است، خواه آن را در مفهوم غیبت وارد بدانیم یا نه.

اینها همه در صورتی است که این صفات واقعا در طرف باشد، اما اگر صفتی اصلا وجود نداشته باشد، داخل در عنوان «تهمت» خواهد بود، که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگین‌تر است.

امام صادق(ع) در اصول کافی فرموده‌اند: الغیبه ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه واما الامر الظاهر فیه مثل الحده و العجله فلا والبهتان ان تقول فیه ما لیس فیه: «غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزی را بگویی که خداوند پنهان داشته، و اما چیزی که ظاهر است، مانند تندخویی و عجله، داخل در غیبت نیست، اما بهتان این است که چیزی را بگویی که در او وجود ندارد

و از اینجا روشن می‌شود عذرهای عوامانه‌ای که بعضی برای غیبت می‌آورند، مسموع نیست، مثلا گاهی غیبت کننده می‌گوید: این غیبت نیست، بلکه صفت او است! در حالی که اگر صفتش نباشد، تهمت است، نه غیبت.

یا این که می‌گوید: این سخنی است که در حضور او نیز می‌گویم، در حالی که قدرت بر گفتن آن پیش روی طرف، نه تنها از گناه غیبت نمی‌کاهد، بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین‌تر دیگری را به بار می‌آورد.

غیبت از منظر قرآن

خداوند متعال در آیه 12 سوره حجرات فرموده‌اند:

... ولایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یا کل لحم اخیه میتا فکرهتموه

ای مومنان!... هیج یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خودش را بخورد؟

از این آیه استفاده می‌شود که :

-غیبت کردن حرام است. چون خداوند سبحان آن را نهی فرموده است.

- غیبت کردن مثل خوردن گوشت بدن مرده برادر کاری در نهایت زشت و نفرت‌انگیز است. در هیچ جای قرآن چنین تعبیری درباره گناهان نیامده است.

- در حدیثی از قول رسول اکرم(ص) آمده است که:

غیبت خوراک سگان دوزخ است.

- با غیبت، آبروی چندین ساله مسلمان برده می‌شود و اوترور شخصیت می‌شود. در این صورت گویی او را کشته‌ایم! چون در حدیث آمده است که: آبروی مسلمان مثل خون او محترم است.

-وفق احادیث به تناسب غیبتی که می‌شود گناهان غیبت شونده به نامه عمل غیبت کننده منتقل می شود و این ضرر بزرگی برای غیبت کننده است.

- در اثر غیبت اعتماد و امنیت اجتماعی دوستان، افراد فامیل، همسایگان، همکاران و همه اقشار جامعه مخدوش می‌شود و افراد با سوءظن به هم می‌نگرند.

-با غیبت، و رسیدن خبر آن به گوش غیبت شونده، زمینه دشمنی بین غیبت‌کننده و غیبت‌شونده بوجود می‌آید و نزاع ودشمنی بین آنها حاکم می‌شود.

-رواج تهمت در جامعه. چون بطور طبیعی پس از غیبت تهمت هم به میان می‌آید که آن هم گناهی عظیم است.

- گسترش روحیه بدبینی افراد جامعه به هم در جامعه و عدم اعتماد به یکدیکر که مخدوش کننده برادری مومنان و اتحاد امت اسلامی است.

مفسر تفسیر نور ذیل این آیه نوشته است:

 طبق احادیث کسی که غیبت کند اگر توبه و جبران نکند: تا 40 روز نمازش قبول نمی‌شود، به بهشت نمی‌رود و از برکات روزه‌ای هم که گرفته است محروم می‌شود.

مفسر تفسیر نمونه درباره این آیه نوشته است:

آبروی برادر مسلمان، همچون گوشت تن او است، و ریختن این آبرو به وسیله غیبت، و افشای اسرار پنهانی، همچون خوردن گوشت بدن او است، و تعبیر به «مرده» به خاطر آن است که «غیبت»، در غیاب افراد صورت می‌گیرد، که همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند و این ناجوانمردانه‌ترین ستمی است که ممکن است انسان درباره برادر خود، روا دارد آری، این تشبیه، بیانگر زشتی فوق‌العاده غیبت و گناه عظیم آن است.

در روایات اسلامی - چنان که خواهد آمد- نیز، اهمیت فوق‌العاده‌ای به مساله «غیبت» داده شده است، و کمتر گناهی است که مجازات آن از نظر اسلام تا این حد سنگین باشد.

غیبت از منظر روایات

در روایات اسلامی، تعبیراتی بسیار تکان‌دهنده در این زمینه دیده می‌شود، که نمونه‌ای از آن را ذیلا می‌آوریم.

پیغمبر گرامی اسلام(ص) فرمود: ان الدرهم یصیبه الرجل من الربا اعظم عند الله فی الخطیئه من ست و ثلاثین زنیه، یزنیها الرجل! و اربی الربا عرض الرجل المسلم!، »درهمی که انسان از ربا به دست می‌آورد، گناهش نزد خدا از سی و شش زنا بزرگ‌تر است! و از هر ربا بالاتر، آبروی مسلمان است»! (1)

این مقایسه، به خاطر آن است که «زنا» هر اندازه قبیح و زشت است، جنبه «حق‌الله» دارد، ولی «رباخواری»، و از آن بدتر ریختن آبروی مردم از طریق غیبت، یا غیر آن، جنبه «حق‌الناس» دارد.

در حدیث دیگری آمده است: روزی پیامبر(ص) با صدای بلند خطبه خواند و فریاد زد: یا معشر من آمن بلسانه و لم یومن بقلبه! لاتغتابوا المسلمین، ولاتتبعوا عوراتهم، فانه من تتبع عوره اخیه تتبع الله عورته، و من تتبع الله عورته یفضحه فی جوف بیته!؟: «ای گروهی که به زبان ایمان آورده‌اید و نه با قلب! غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانی آنها جست وجو ننمایید، زیرا کسی که در امور پنهانی برادر دینی خود جست‌وجو کند خداوند اسرار او را فاش می‌سازد و در دل خانه‌اش رسوایش می‌کند(2) امیرالمومنین علی(ع) هم در جلد5 محجه‌البیضاءص253 در این باره فرموده‌اند: منفورترین فرد نزد خداوند، غیبت کننده است. و در حدیث دیگری آمده است که خداوند به «موسی» وحی فرستاد: من مات تائبا من الغیبه فهو آخر من یدخل الجنه، و من مات مصرا علیها فهو اول من یدخل النار!: «کسی که بمیرد در حالی که از غیبت توبه کرده باشد، آخرین کسی است که وارد بهشت می‌شود و کسی که بمیرد در حالی که اصرار بر آن داشته باشد، اولین کسی است که وارد دوزخ می‌گردد!(3)

و نیز در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام(ص) می‌خوانیم: تاثیر غیبت در دین مسلمان، از خوره در جسم او سریع‌تر است! (4)

این تشبیه، نشان می‌دهد که غیبت، همانند خوره، که گوشت تن را می‌خورد و متلاشی می‌کند، به سرعت ایمان انسان را برباد می‌دهد، و با توجه به این که انگیزه‌های غیبت، اموری همچون حسد، تکبر، بخل، کینه‌توزی، انحصارطلبی و مانند این صفات زشت‌ و نکوهیده است، روشن می‌شود که چرا غیبت و از بین بردن آبرو و احترام مسلمانان از این طریق، این چنین ایمان انسان را برباد می‌دهد روایات در این زمینه در منابع اسلامی بسیار زیاد است، که با ذکر حدیث دیگری این بحث را پایان می‌دهیم امام صادق(ع) می‌فرماید: من روی علی مومن روایه یرید بها شینه و هدم مروته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الی ولایه الشیطان فلا یقبله الشیطان!: «کسی که به منظور عیب جوئی و آبروریزی مومنی سخنی نقل کند، تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوی ولایت شیطان می‌فرستد، و اما شیطان هم او را نمی‌پذیرد»! (5)

تمام این تاکیدات و عبارات تکان‌دهنده، به خاطر اهمیت فوق‌العاده‌ای است که اسلام برای حفظ آبرو، و حیثیت اجتماعی مومنان، قائل است و نیز به خاطر تاثیر مخربی است که غیبت در وحدت جامعه، و اعتماد متقابل و پیوند دل‌ها دارد و آن بدتر این که «غیبت» عاملی است برای دامن زدن به آتش کینه و عداوت و دشمنی و نفاق و اشاعه فحشاء در سطح اجتماع، چرا که وقتی عیوب پنهانی مردم از طریق غیبت آشکار شود، اهمیت و عظمت گناه از میان می‌رود و آلودگی به آن آسان می‌شود.

آثار اجتماعی غیبت

سرمایه بزرگ انسانی در زندگی، حیثیت و آبرو و شخصیت او است، و هر چیزی آن را به خطر بیندازد، مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخصیت، از ترور شخص، مهم‌تر محسوب می‌شود، و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس، نیز سنگین‌تر است!

یکی از فلسفه‌های تحریم غیبت این است که: این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص در هم نشکند، و حیثیت آنها را لکه‌دار نسازد، و این مطلبی است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقی می‌کند.

نکته دیگر این که «غیبت»، «بدبینی» می‌آفریند، پیوندهای اجتماعی را سست می‌کند، سرمایه اعتماد را از بین می‌برد، و پایه‌های تعاون و همکاری را متزلزل می‌سازد می‌دانیم اسلام برای وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق‌العاده‌ای قائل است، هر چیز این وحدت را تحکیم کند، مورد علاقه اسلام است، و هر چیز آن را تضعیف نماید، منفور است و غیبت یکی از عوامل مهم تضعیف است.

از اینها گذشته «غیبت» بذر کینه و عداوت را در دل‌ها می‌پاشد، و گاه سرچشمه نزاع‌های خونین و قتل و کشتار می‌گردد.

خلاصه این که: اگر در اسلام غیبت به عنوان یکی از بزرگ‌ترین گناهان کبیره شمرده شده، به خاطر آثار سوء فردی و اجتماعی آن است.

موارد استثناء غیبت

قانون غیبت مانند هر قانون دیگر استثناهائی دارد، از جمله این که گاه در مقام «مشورت» مثلاً برای انتخاب همسر، یا شریک در کسب و کار و مانند آن، کسی سؤالی از انسان می‌کند، امانت در مشورت که یک قانون مسلم اسلامی است، ایجاب می‌کند اگر عیوبی از طرف سراغ دارد بگوید، مبادا مسلمانی در دام بیفتد، و چنین غیبتی که با چنین نیتی انجام می‌گیرد حرام نیست. همچنین، در موارد دیگری که اهداف مهمی مانند هدف مشورت در کار باشد، یا برای احقاق حق و تظلم صورت گیرد.

البته، کسی که آشکارا گناه می‌کند، و به اصطلاح «متجاهر به فسق» است، از موضوع غیبت خارج است، و اگر گناه او را پشت سر او بازگو کنند ایرادی ندارد، ولی، باید توجه داشت این حکم مخصوص گناهی است که نسبت به آن متجاهر است.

این نکته نیز قابل توجه است که، نه‌تنها غیبت کردن حرام است، گوش دادن به غیبت، و در مجلس غیبت حضور یافتن، آن نیز جزء محرمات است، بلکه طبق پاره‌ای از روایات، بر مسلمانان واجب است که رد غیبت کنند، یعنی در برابر غیبت به دفاع برخیزند، و از برادر مسلمانی که حیثیتش به خطر افتاده دفاع کنند، و چه زیبا است جامعه‌ای که این اصول اخلاقی در آن دقیقا اجرا شود.

درمان غیبت

غیبت مانند بسیاری از صفات ذمیمه، تدریجا به صورت یک بیماری روانی درمی‌آید، به‌گونه‌ای که غیبت کننده از کار خود لذت می‌برد، و از این که پیوسته آبروی این و آن را بریزد، احساس رضا و خشنودی می‌کند، و این یکی از مراحل بسیار خطرناک اخلاقی است.

اینجا است که غیبت کننده، باید قبل از هر چیز به درمان انگیزه‌های درونی غیبت، که در اعماق روح او است و به این گناه دامن می‌زند بپردازد، انگیزه‌هائی همچون «بخل»، «حسد»، «کینه‌توزی»، «عداوت» و «خود برتربینی».

باید از طریق خودسازی، و تفکر در عواقب سوء این صفات زشت و نتایج شومی که به بار می‌آورد، و همچنین از طریق ریاضت نفس، این آلودگی‌ها را از جان و دل بشوید، تا بتواند زبان را از آلودگی به «غیبت» باز دارد.

سپس، در مقام توبه برآید، و از آنجا که غیبت جنبه «حق‌الناس» دارد، اگر دسترسی به صاحب غیبت دارد، و مشکل تازه‌ای ایجاد نمی‌کند، از او عذرخواهی کند، هرچند به صورت سربسته باشد، مثلا بگوید: من گاهی براثر نادانی و بی‌خبری از شما غیبت کرده‌ام، مرا ببخش، و شرح بیشتری ندهد، مبادا عامل فساد تازه‌ای شود.

و اگر دسترسی به طرف ندارد، یا او را نمی‌شناسد، یا از دنیا رفته است، برای او استغفار کند، و عمل نیک انجام دهد، شاید به برکت آن خداوند متعال وی را ببخشد و طرف مقابل را راضی سازد.

عباس کمال‌زاده

 

پی‌نوشت‌ها:

1- محجه البیضاء ج5 ص253

2- همان ج5 ص 252

3- همان ج5 ص252

4- اصول کافی ج2 باب‌الغیبه

5- وسایل الشیعه ج8 باب 157

 

 




موضوع مطلب :


<   1   2   3   4   5   >>   >