برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید شهریور 92 - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
جمعه 92 شهریور 15 :: 11:12 عصر ::  نویسنده :

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

راهبردهای کلی اسلام درباره روش و آئین زندگی 

 

کار و تلاش برای زندگی با رفاه و آسایش ارزنده و مطلوب است.

دو بخش مادی و معنوی زندگی در کنار یکدیگر لازم است.

جاذبه های زندگی مادی نباید انسان را از هدف رشد معنوی باز دارد.

روابط و معاشرت اجتماعی امری مطلوب و لازم است.

انسانها همگی در برابر یکدیگر حقوق و وظایفی دارند.

توانایی های انسان حقوقی را برای دیگران نسبت به او ایجاد می کند.

روابط اقتصادی باید در محدوده عدل و قوانینی باشد که در اسلام وجود دارد.

حاکمیت دین بر تمام زندگی انسان اصلی تعیین کننده است که نباید تضعیف شود.

روش زندگی می تواند متحول و نو شود و نباید روی روشهای کهنه تاکید کرد.

زندگی با تجرد مطلوب نیست و باید در اولین زمان ممکن تشکیل خانواده داد.

به تمام نیازهای طبیعی انسان باید پاسخ داد و هیچ نیازی را سرکوب نکرد.

باید به حفظ و تقویت عقاید صحیح توجه کرد و ازعوامل تضعیف آنها دوری کرد.

تقویت اخلاق و منش صحیح انسانی و جلوگیری از خصلت های ناپسند اصلی مهم است.

انسان مؤمن از شایستگی و لیاقتی ویژه  برای معاشرت و ارتباط برخوردار است.

حضور یاد مرگ و زندگی آخرت به صورت سازنده و حرکت آفرین همیشه لازم است.

گناه تاثیری بازدارنده و تباه گر دارد؛ از این رو باید با توبه اثر منفی آن را برطرف کرد.

افزایش پیوسته علم و معرفت نسبت به زندگی و بایسته های آن برای هر کس لازم است.

عبادت نقش اساسی در حفظ سلامت روحی انسان دارد و در هیچ شراطی نباید ترک شود.

حق ضایع شده دیگران باید به هرشکل ممکن در این دنیا تامین و جبران شود.

فرو رفتن در لذت های دنیایی انسان را تباه می کند؛ اعتدال و توجه معنوی لازم است.

ارزش و قدرهرعمل به انگیزه آن بستگی دارد؛ظاهر پرشکوه یا کم ارج آن تاثیر ندارد.

 

اصول مربوط به روابط جنسی: 

 

محدود بودن روابط جنسی به محیط زناشوئی و جلوگیری از آزادی آن خارج از این محیط

سرکوب نکردن این روابط و فراهم کردن شرایط ارضای آن

تأکید بر ارضای آن از اوان بلوغ جنسی و آغاز نیاز جنسی

لزوم کنترل نفس از ارضاء، در شرایطی که ارضای صحیح ممکن نیست

مجازات علنی برای به هم زننده نظم اخلاقی جنسی

رعایت تخفیف مجازات با در نظر گرفتن نیاز واقعی

توأم بودن روابط جنسی با روابط عاطفی و روانی در زندگی زناشوئی

تشویق به ارضای کامل نیاز جنسی در زندگی زناشوئی و ارزش بخشیدن به آن

جلوگیری از ایجاد شرایط تحریک جنسی در فضای جامعه

دادن اختیار و انتخاب برای زن و مرد و هر فرد بدون تحمیل خارجی

 

اصول مربوط به زندگی مشترک

 

حق تمتع از یکدیگر بدون ایجاد محدودیت های غیر لازم

وظیفه ایجاد محیط آرام زندگی از نظر روحی و روانی

وظیفه تأمین تمام نیازهای مادی و معیشتی زن به عهده مرد

وظیفه اظهار آمادگی تأمین راهی جنسی همسر (به عنوان تنها راه رفع نیازهای جنسی )

وظیفه زنان در حفظ عفاف و دور کردن خود از هر گونه جلب توجه ناسالم مردان

وظیفه تولید و تربیت فرزند در کانون خانواده

وظیفه رعایت زیبایی و آراستگی خود در محیط منزل

وظیفه پذیرش میهمان در محیط خانواده

وظیف? معاشرت و موانست با نزدیکان همسر

 

اصول مربوط به حقوق زن در کانون خانواده

 

حق داشتن رفاه مادی در حد شأن وکفایت

حق رفع نیازهای روحی و روانی و... .

حق برخورد باز و با گشاده روئی و بدون اخم از سوی شوهر

حق رفع نیازهای جنسی از سوی شوهر

حق داشتن فرزند (فرزند آوردن )

حق تحصیل علم ودانش و کمالات دیگر در محیط زندگی (آزادی ...) وممانعت شوهر فراهم شدن امکانات مادی آن توسط شوهر (در محیط خانه و خارج از محیط خانه )

حق اشتغال به کار شایسته وتحصیل مال و حفظ وافزایش اموال موجود خود (در محیط خانه و خارج خانه)

حق مالکیت و مصرف وهزینه اموال خود با اختیار وانتخاب آزاد خود

 

اصول مربوط به رابطه با فرزندان

 

رضا به مشیت الهی در تعیین فرزند پسر یا دختر (همسانی دختر وپسر )

رعایت حقوق معنوی فرزندان (انتخاب اسم خوب ،تربیت صحیح دوران کودکی )

رعایت حقوق روانی فرزندان (تکریم ,وفاء به عهد ..)

رعایت حقوق فکری فرزندان (تعلیم قرآن ,....)

تربیت اخلاقی (اخلاق جنسی ,اخلاق معنوی ودینی وعادی )

تربیت اجتماعی (تعلیم شغلی و کاری و تربیت اخلاق اجتماعی )

حقوق جسمی , تغذیه درست ,

 

اصول مربوط به ازدواج ,انتخاب همسر (ویژگیها ,کیفیت انتخاب )

 

آزادی زن و مرد در انتخاب همسر مجاز و بدون تحمیل (ازدواج حال صغر )

وجود معیار علاقه و محدودیت و عاطفه در زندگی خانوادگی

اصالت سازگاری اخلاقی و تقدیم آن به معیار مادی

اولویت ایمان و دیانت در انتخاب همسر

اولویت ندادن به زیبایی در ا نتخاب همسر

نگاه به همسر به عنوان مادر و پدر فرزندان

نگاه به خانواده همسر به عنوان نزدیکان تأثیر گذار بر فرزندان

اهمیت ازدواج و تکثیر خانواده به عنوان تنها کانون عاطفی پایدار

 اهمیت علاقه وعشق میان زن و مرد

اصالت نگاه فرزند به همسر و اهمیت آن در تکثیر خانواده

دیدار زن وشوهر قبل از ازدواج

 

اصول مربوط به معاشرت با زن ومرد نامحرم، روابط شغلی، دوستانه وفامیلی

 

ممنوعیت هر نوع روابط التذاذی و در غیر محیط زناشوئی

ممنوعیت هر گونه تظاهر ونمایش رفتاری و گفتاری تحریک آمیز جنسی خارج از محیط زناشوئی

مجاز بودن ارتباط عفیفانه با نامحرم بصورت عقلائی و منطقی

پرهیز از تماس و اختلاط نزدیک زن و مرد نامحرم در محیط

مجاز بودن حضور آراسته زن و مرد در محیط جامعه بدون فساد آلودگی

ممنوع بودن نگاه التذاذی شهوانی به نامحرم و مجاز بودن نگاه غیر شهوانی به محاسن آشکار

کنترل نگاه به نامحرم و خود داری از استمرار آن با احتمال تحریک شهوانی

ممنوع بودن تماس بدنی با نامحرم

مجاز بودن نگاه به محاسن غیر ظاهر گردهمایی از زنان بدون التذاذ شهوانی

 

اصول مربوط به کسب ثروت 

ممدوح بودن تلاش برای کسب ثروت با رعایت اعتدال بدون حرص و ؟؟/

رعایت عدل و انصاف و گذشت در رابطه با طرف مقابل در معاملات و قراردادها

ممنوعیت کسب های فساد انگیز اعتقادات , اخلاقی , اقتصادی و سیاسی

توجه به عوامل معنوی وفرامادی در کسب (عدم وثوق به توان خود  اعتماد بخدا)

در نظر داشتن انگیزه های انسانی و معنوی در کسب وجهت عبادی و اخروی دادن به کسب

ممنوعیت کسب ثروت بوسیله ربا و بدون تلاش و از راه اضرار به دیگران

رضایت به کسب در آمدی که پس از تلاش شایسته بدست می آید و آسان گرفتن در امر زندگی

 

اصول مربوط به بهره برداری و صرف ثروت و مال

 

ارزش عبادی بهره مندی از ثروت درتأمین رفاه زندگی شخصی

استفاده از ثروت شخصی در راه مقاصد انسانی و الهی در کنار مقاصد شخصی

ممنوعیت کنز و  انباشت بلا استفاده ثروت و عدم بهره برداری از آن

ممنوعیت اسراف و تبذیر در مصرف

 

اصول مربوط به علائق هنری لذتهای دین شناختی

 

دین حس زیبایی شناختی انسان با صفت زیبایی خداوند و زیبایی دوستی وی و احترام برای احساس زیباگرایی انسان به عنوان اساس جمال خداوند

ارج نهادن به زیبائهای طبیعت وزیبائی های انسانی

عدم مخالفت با هرگونه لذت از جمال وزیبائی بدون آلودگی به بند شهوانی

موافقت با التذاذ نفسانی از زیبائی های طبیعی بدون شهوت نفسانی در محدوده تربیت شده

ارج نهادن به زیبائی های هنری در تصنیف و گفتار و بیان وخیال(شعر -قرآن)

ارج نهادن به احساس زیبائی های شنیداری

تأکید برجلوه های متعالی در احساس دنیا گرای انسان و عبور از سطح مادی و نفسانی و رسیدن به التذاذ روحانی

 

اصول مربوط به آراستگی و زیبایی ظاهر

 

تشویق به اظهار آراستگی و زیبا نمایی خود (حسی حقیقی در انسان ) در چهره و مو و بوی خوش

تأیید و نیاز روحی وتمایل انسان به آراستگی و آراسته بینی حسی حقیقی )

ضرورت آراستگی زن و مرد در محیط خانه مطابق علاقه و خواست یکدیگر

ضرورت آراستگی انسان در برابر نزدیکان و بیگانگان

ضرورت آراستگی و اظهار نعمت به اندازه وسعتی که خدا وند عنایت نموده است

دوری از ژنده پوشی و با ظاهر فقیرانه زندگی کردن

استفاده از لباس های مورد پسند جامعه

به کار بردن زیور آلات و آرایش های چهره دوستان برای زنان و مردان (بو.رنگ. ناخن)

 

اصول مربوط به تمتیع و بهره مندی از نعمتهای مادی و رفاه دنیوی

 

استفاده از پوشاک خوب و زیبا به صورت متعدد

استفاده از منزل بزرگ

استفاده از مرکب ووسیله نقلیه خوب

استفاده از خوراک خوب بخصوص در میهمانی ها و میهمانی دادن ها

غرقه نشدن در نعمت هاو باز گذاردن فضایی برای دست کشیدن از آنها

اسراف نکردن و ریخت و پاش نکردن بی حساب و بی اندازه در تمتع ها

استفاده از همه گونه نعمتهای مشروع

مخفی نکردن بهره مندی ها از نعمت های دنیایی

 

اصول مربوط به معاشرت با دیگران

 

کناره نگرفتن از مردم و اهل معاشرت بودن

ارتباط با مردم و تأثیر گذاری روی آنها

ایجاد فضای دوستی و صمیمیت در جامعه و روابط اجتماعی

تقویت پیوند قلبی و مودت با دوستان مختلف از راههای هدیه دادن و اظهار و نشان دادن علاقه دوستی به زبان آوردن آن ودست دادن و بوسیدن و میهمانی کردن

اظهار الفت نسبت به همگان در گفتار و نگاه

حسن مصاحبت با همگان در سفر و اظهار صمیمیت با همسفران

حسن رابطه با همسایگان و دوری از اذیت و صبر به اذیت آنان

دوری از هر حرکت آزار دهنده برای دیگران مانند در گوشی صحبت کردن

تکریم واحترام بزرگ سالان

رعایت اقتضای حال کم سن وسالان و عطوفت و بامهربانی رفتارکردن با آنان

تواضع در رفتار بادیگران و دوری از رفتار متکبرانه و تحقیر آمیز بادیگران

باغنی وفقیر یکسان برخورد کردن وصمیمیت کردن و میانشان فرق نگذاردن

گشاده دست بودن و با سخاوت بودن نسبت به هم و اهل اطعام یتیمان

دوری جستن از پیگیری لغزشهای دیگران و چشم فرو   بستن از آنها (نفی تجسس و تتبه لذت ...

باخویشان و بستگان پیوندی ویژه داشتن و بهیچوجه با آنان قطع پیوند نکردن

تسلط بر خویشتن و فرو خوردن خشم و تحمل زشتیهای دیگران

 

اصول مربوط به خیر خواهی و اهتمام به امور دیگران و رعایت حقوق آنان

 

اهتمام و اقدام برای رفع هر گونه مشکل از فرد مسلمان

ایثار و گذشت نسبت به مقدم داشتن دیگران (شرایط خاص )

انصاف در رابطه با حقوق دیگران

خوداری از نیاز خواهی از مردم و صبر به مشکلات زندگی بدون اظهار نیاز و تنگدستی پیش دیگران

کمک کردن بدیگران بدون ایجاد احساس حقارت در کمک گیرنده و با ضبط کرامت او

 

اصول مربوط به تفریح و شادمانی

 

سعی در ایجاد سرور و نشاط در جامعه و مردم با پراکندن بوی خوش , ارائه چهره خندان , زیبا و آراسته

رفتار سرور آفرین داشتن تبسم , لبخند , روی خوش , م مصافحه و خنداندن دیگران

صرف بخشی از وقت روزانه در فراغت و سر گرمی های لذت بخش

دوری از شادمانی های کوتاه و شر آفرین (قمار و شراب ...)

 

اصول مربوط به دوستی و همدم گزینی

 

انتخاب دوست و همدم و دوستی دوست گزینی بودن

ضبط و پاسداری از دوستی های صادقانه و گذشت از لغزشهای دوست خوب

پایه معنوی و خدائی دادن به دوستیها

صداقت پیشه کردن در دوستی و آداب دوستی را پاس داشتن

رعایت معیار دوست گزینی و دوری از دوستی با افراد نادان

 

اصول مربوط به روابط با غیر مسلمان و غیر مومنان

 

دعوت خیر خواهانه و دلسوزانه آنان به سوی ایمان و خداپرستی

خیر خواهی و نیکی کردن و حمایت از حقوق انسانی آنان

ترجیح ندادن آنان و مقدم نداشتنشان بر مومنان در دوستی و مودت

تساوی آنان با مسلمانان در بهره مندی از حمایت حکومت اسلامی و در برابر قانون

احترام به هم پیمانها و قراردادهای منعقد شده با آنان هر چند به ضرر مومنان

 

اصول مربوط به پاسداری ازباورهای دینی 

آگاهانه و دانش عمیق نسبت به دین پیدا کردن

برای پاسداشت دین از دنیا گذشتن

 

اصول مربوط به شناخت راه حق و پاسداری از آن

 

تلاش صادقانه و حقیقت جویانه برای شناخت حقیقت از هر راه و نزد هرکس و هرکجا دوری از تعصب خود خواهانه

ایستادگی به حق و سازشکار نبودن در اجرای حق

مشورت خواستن واستفاده از اندیشه حاجان خرد

 

اصول مربوط به روابط با خدا

 

برگزیدن محبت و عشق خدا و تقویت آن در جان باذکر و اطاعت و...

حسن ظن و اعتماد به خدا و امید وار بودن به او

همه رحمت ها و نعمت ها را از او دیدن

شکر گذاردن و به نحو شایسته و نیک و کوتاهی نکردن در این امر

اهتمام به دعا و درخواست همه چیز از او به طور پیوسته و بادوام

سلطه هوای نفس و تبعیت از آن تضعیف کننده رابطه با خدا ست

معرفت به خدا ...

 

اصول مربوط به حفظ شخصیت و کرامت انسانی

 

از مال برای پاسداشتن کرامت و شخصیت اجتماعی خود گذشتن

حفظ غربت نفس برخواری وخفت در برابر ارباب ثروت و قدرت ؟؟ و در برابر آنها سر بلند بودن

ثروت و ریاست را وسیله و عامل بزرگی شخصیت ندیدن 0نه برای خود نه برای دیگران )

کرامت خود را بر بند گی خدا دیدن

بزرگی و شخصیت خود را با دوری از خودپسندی و خودستایی ,شهرت خواهی و قدرت طلبی و تواضع و فروتنی نشان دادن

حفظ شخصیت خود با دوری از ستایش یهای صاحبان قدرت و ثروت

 

اصول مربوط به نحوه برخورد با حوادث تلخ

 

نگاه به آینده و استفاده تجربه گذشته برای اصلاح آینده (عبرت گرفتن)

توجه به صنف های خود و نقش خود در آفرینش تلخی ها

 

اصول مربوط به بهداشت جسمی و بدن

 

خوراک کم و دوری از پر خوری و حفظ اعتدال

محروم نکردن خود از خوراکی های پاک طبیعت

نظافت و پاکیزگی بدن و همه اعضاء و شستشوی منظم و پاکیزگی محیط زندگی

خودداری از خوراکی حرام و مکروه

 

اصول مربوط به خرد ورزی و بکار گیری درست عقلی واندیشه

 

اصل نفی تقلید از بزرگتر ها و صاحبان سن وشدت و قدرت

اصل تعقل و خرد ورزی و تفکر

 

اصول مربوط به کسب دانش و بهره مندی از علم و جایگاه عالمان

 

ارج دادن به علم و عالمان

ارج علم نافع و بی ارزشی علم بی ثمر

ارج علم معاش و دانش های مورد نیاز زندگی

نیاز همگان به آشنایی با دستورات دینی مربوط به زندگی

ضرورت تفقه در دین و اسلام شناسان در جامعه

ملازمت علم نافع باخشیت خداوند و تواضع و عمل

 

اصول مربوط به کار و تلاش و نقش کار سازنده

 

ارج دینی و دنیوی را و تلاش برای ....

 

 

 

 




موضوع مطلب :


جمعه 92 شهریور 15 :: 2:28 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

حکمت عدم آگاهى انسان به مدت عمر خود

اینک اى مفضل ! در عدم آگاهى انسان به مدت عمرش اندیشه کن . اگر او به عمر کوتاهش پى مى برد، هیچ لذتى نمى برد و با علم به مرگ و انتظار آن ، زندگى براى او گوارا و شیرین نبود. چنین کسى همانند شخصى است که مالش نابود شده و یا در شرف نابودى است و احساس فقر و نابودى مال ، او را هراسناک کرده . حال آنکه آثار و عواقب ناگوار شناخت پایان عمر بمراتب از آثار و نابودى مال بزرگتر و دشوارتر است ؛ زیرا کمبود مال جبران شدنى است و این امر باعث آرامش نسبى شخص مى گردد. ولى کسى که به پایان پذیرى عمر یقین و باور داشته باشد اگر چه عمرش ‍ طولانى شود، هیچ امیدى ندارد.
نیز اگر شخص به طول عمر و بقاى خود اطمینان بیابد، در دریاى لذات و معاصى غرق مى گردد. او به این امید که در پایان عمر توبه خواهد کرد همواره در رسیدن به شهوات مى کوشد. بى شک خداى جل و علا از این عقیده خشنود نیست و آن را از بندگانش نمى پذیرد. اگر تو غلامى داشته باشى که یک سال خشم و نارضایتى تو را باعث شود و یک روز یا یک ماه خشنودت سازد. آیا از او مى پذیرى ؟ بى تردید نمى پذیرى و تا وقتى که در همه کار و همه وقت فرمان تو را نبرد و سفارشت را گوش فرا ندهد، او را بنده اى صالح نمى شمارى .
اگر بگویى مگر نشده که گاه شخصى تمام اوقاتش را در معصیت و گناه گذرانده آنگاه توبه نموده و توبه او پذیرفته شده است ؟ پاسخ مى دهیم : این امر هنگامى است که شهوات بر انسان چیره گردند و از مخالفت با آنها عاجز شود، نه اینکه اساس کار را بر ارتکاب معصیت بگذارد، (تا آخر کار توبه کند) تنها در این صورت خداوند از او مى گذرد و با بخشایش بر او تفضل مى کند. اما کسى که با توجه و با قصد گناه کار مى کند تا در پایان کار توبه کند در واقع مى کوشد تا کسى را بفریبد که فریفتنى نیست ، او مى خواهد لذت نقد را بگیرد و قول توبه نسیه بدهد. (به قول معروف : وعده سر خرمن مى دهد.) غالبا چنین اشخاصى در عمل به این وعده خود توفیق چندانى نمى یابند؛ زیرا دل کندن از لذت و رفاه و دشوارى توبه بویژه در دوران کهولت و ضعف بدن کارى بسیار دشوار (و گاه ناشدنى ) است . وانگهى معلوم نیست که بر اثر فردا فردا کردن ، مرگ غافلگیرش نکند و او را بدون توبه از دنیا نبرد (و میان او و خواسته اش ‍ جدایى نیفکند) چنانکه گاه کسى براى مدتى قرضى گرفته ولى او آنقدر درنگ و فردا فردا مى کند که زمان پرداخت فرا مى رسد، پولش تمام شده و قرض بر گردن او باقى است .
به این ترتیب بهترین چیز همان است که زمان مرگ و مدت عمر بر انسان ناپیدا و پوشیده ماند. تا در طول عمر منتظر مرگ باشد و (با یاد مرگ ) گناهان را ترک کند و کارهاى صالح و نیکو را برگیرد. اگر بگویى: الان هم که زمان دقیق مرگ از او پنهان مانده و هر ساعت به انتظار مرگ است ، باز در فساد و محرمات غرق گشته است، در پاسخ مى گوییم!
وجه تدبیر در این امر همان است که گذشت و اگر آدمى با این حال باز از گناه برحذر نیست و از فساد فاصله نمى گیرد، از سرمستى و سنگدلى او سرچشمه مى گیرد نه از تدبیر ناصواب . چنانکه گاه پزشک براى بیمار نسخه اى مى نویسد که به سود اوست . اما اگر بیمار از طبیب فرمان نبرد و با او مخالفت نماید و از آنچه گفته پرهیز کند و یا برحذر نباشد، هیچ گاه نسخه دکتر سودى به او نمى بخشد و این کار زشت و ناروا نه به زیان پزشک که به زیان خود بیمار است ؛ زیرا او از سخنان طبیبانه پزشک پیروى ننموده است.
وانگهى اگر انسان به طول بقاى خود (و عدم فرا رسیدن مرگ ناگهانى ) اطمینان داشته باشد، بسیار بیشتر در طغیان و گناهان بزرگ در مى غلتد. پس انتظار مرگ براى او در هر حال از اطمینان بقا مفیدتر است ، وانگهى اگر چه شمارى از مردم از یاد مرگ غافل مى شوند و موعظت نمى پذیرند، اما شمارى دیگر اثر مى پذیرند و از معاصى بازشان مى دارد و اینان عمل صالح را برمى گزینند. این دسته از اموال گرانقدر و شتران پر قیمت خود بر فقیران و مساکین انفاق و صدقه مى کنند. با این وصف از عدالت نیست که به خاطر عدم آگاهى و غفلت یک گروه که حق خود را نادیده مى گیرند و سود خود را از این امر نمى برند، گروهى دیگر از بهره جویى و استفاده از این امر محروم گردند. [1]

پی نوشت :

[1] . رک: کتاب توحید مفضل ازامام صادق (ع)، نشر جمال، قم. توحید مفضل (شگفتی های آفرینش)،مفضل بن عمرترجمه : نجفعلی میرزایی




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:52 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

عبدالکریم پاک نیا تبریزی ‌

جوان و بلوغ

معمولاً بلوغ معنوی، عقلانی و جسمانی مقارن نیز در وجود افراد پدید می آید. به این جهت جوانان و نوجوانان که در اوایل بلوغ قرار دارند، بیشتر به ارزشها و اصول انسانی و فطری اهمیت می دهند...

مقدمه‌

از منظر اسلام، موضوع بلوغ پدیده ای سرنوشت ساز و مبارک است که در زندگى هر انسانى رخ می دهد. در بلوغ جسمى، آدمى به واسطة رشد اعضاى بدن و ورود به سنینى ویژه، تغییر و تحولاتى در روح و جسم خود احساس مى کند. بلوغ جسمانى به منزلة واسطه و پلى است که دو مرحلة کودکى و جوانى را به هم پیوند مى زند و انسان را از دوران ضعف و ناتوانى به مرحلة رشد و نیرومندى مى رساند. هر جوانی بر اثر بلوغ، شایستگى آن را پیدا مى کند که مورد توجه و عنایت خداوند قرار گیرد و لیاقت انجام تکالیف شرعى را پیدا مى کند. ‌
"سید بن طاووس" از فقها و عارفان بزرگ اسلامى، به فرزند خویش مى نویسد: «فرزندم محمد! من با تاریخ دقیقى که از تولد تو در دست دارم، هر سال روز بلوغ تو را جشن مى گیرم؛ چون تو در فلان ساعت از این روز لیاقت و شایستگى یافتى که مورد تکالیف شرعى پروردگار متعال قرار بگیرى!» 1

انواع بلوغ‌
بلوغ2 انواعی دارد که از جملة آنها می توان به:‌
1. بلوغ شرعی: همان سن تکلیف می باشد.‌
2. بلوغ جنسی: شخص از نظر جسمی توانایی انجام مسائل جنسی را داشته باشد. ‌
3. بلوغ جسمی: که اکثر اعضا و اندامهای بدن به رشد خود می رسند و بدن شکل و فرم متفاوتی پیدا می کند.‌
4. بلوغ اخلاقی: که با کسب فضایل و سجایای مقرر و پسندیدة جامعه، از قبیل صراحت لهجه، راستگویی، امانت داری، درست کاری و پذیرش مسئولیت، نمایان می شود. ‌
5. بلوغ معنوی: همراه بودن فرد با احساس بندگی خداوند که ظهور آن در انجام فرایض و اجتناب از محرمات و گناهان است.
6. بلوغ اجتماعی: افراد با پایبندی به قوانین اجتماعی که در آن زندگی می کنند، با دیگران ارتباط صحیحی برقرار کرده و همزیستی مسالمت آمیزی را دارا می شوند.
7. بلوغ اقتصادی: فرد بتواند برای پول و سرمایه ای که در اختیار اوست، برنامه و مصرف منطقی داشته باشد و از انجام کارها و مخارج سفیهانه دوری گزیند.
8. بلوغ سیاسی: رشد سیاسی افراد و تشخیص بازیهای سیاسی در مسائل مهمِ عرصة سیاست و قرار نگرفتن در دام صیادان و فریب کاران این عرصه. ‌

بلوغ عقلانى و معنوى ‌
بدون تردید، بلوغ جسمانى نمى تواند با بلوغ عقلانى و معنوى3 بى ارتباط باشد؛ چراکه از دیدگاه اسلام، کمال و شایستگى انسانها با عقل و اندیشة آنان سنجیده مى شود؛ لذا اگر فردى از نظر سنى و جسمى به رشد و کمال رسیده؛ اما از نظر عقلانى رشد کافى نکرده باشد، براى او نمى توان ارزش واقعى قائل شد. گرچه رشد ظاهرى و تقویمى در میان مردم مقیاسى براى رسیدن به کمال محسوب مى شود؛ ولى از نظر مکتب اسلام، ارزش اعمال هر فردى به بلوغ عقلانى وى بستگى دارد. ‌
به همین دلیل، فقهاى بزرگوار امامیه در مسائل فقهى اصرار دارند که فرد مکلّف بالغ و عاقل باشد، و این اشاره به جدایى ناپذیر بودن بلوغ جسمانى از رشد عقلى و معنوی دارد.‌
روزى "اسحاق بن عمار" به پیشواى ششم، امام صادق علیه السلام عرض کرد: «فدایت شوم! من همسایه اى دارم که در انجام نماز و پرداخت صدقه و رفتن به حج تلاش خوبى دارد و فراوان این اعمال را انجام مى دهد و از نظر ظاهرى هم عیبى در او دیده نمى شود.» امامعلیه السلام فرمود: «یا اِسحَاقُ! کَیفَ عَقلُهُ؟؛ ای اسحاق! عقل و فکرش چطور است؟» گفت: «قربانت گردم! او عقل و اندیشة درستى ندارد.» امامعلیه السلام فرمود: «پس این اعمال براى او نفعى ندارد و با انجام آنها ارزش و مقامش بالا نمى رود.» 4
امام صادق علیه السلام به نقل از رسول گرامى اسلام صلی الله علیه وآله فرموده است: «إِذَا بَلَغَکُمْ عَنْ رَجُلٍ حُسْنُ حَالٍ فَانْظُرُوا فِی حُسْنِ عَقْلِهِ فَإِنَّمَا یُجَازَى بِعَقْلِه؛5 اگر از احوال شایسته و صفات نیک فردى به شما خبر دادند، از میزان عقل و فکرش بپرسید و آن را بنگرید؛ چرا که ارزش و پاداش انسانها به عقل آنهاست.»‌
بنابراین، بلوغ و رشد جسمانى، مقیاسى براى ارزش و کمال انسان است؛ البته به شرط آنکه با رشد عقلانى و توسعة فکر و اندیشه، همراه باشد.‌

تقارن بلوغ معنوی و جسمانی ‌
بر اساس خلقت انسانها و فطرت الهی بشر که فرموده: (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ) 6 ؛ «این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، و دگرگونى در آفرینش الهى نیست. » معمولاً بلوغ معنوی، عقلانی و جسمانی مقارن نیز در وجود افراد پدید می آید. به این جهت جوانان و نوجوانان که در اوایل بلوغ قرار دارند، بیشتر به ارزشها و اصول انسانی و فطری اهمیت می دهند؛ لذا امام صادق علیه السلام فرمود: «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیْرٍ؛7 توجه زیاد به جوانان داشته باش که ایشان در کارهای نیک شتاب بیشتری دارند.»‌
برخى صاحب نظران، نظیر "موریس دبس" معتقدند که جوانان با نداى ارزشها به لرزه در مى آیند. عده اى دیگر برآنند که معنویات داربست وجودى نسل جوان است. از یک سو، گرایش آنان به معنویت، همچون یک نیاز فطرى از درونشان سر بر مى آورد و از سوى دیگر، آنان مایلند که دنیا را اصلاح کنند. به موازات پیچیدگیها و دشواریهاى زندگى، نیاز جوانان به معنویت جدى تر مى شود و اگر مشاهده مى شود که کششهاى معنوى در این دوران بیش از سایر سنین زندگى است، رمز آن را باید در فطرت زلال خود آنان جست. 8

وظایف والدین در دوران بلوغ ‌
مسئولیت والدین و مربیان در تعدیل و هدایت فرزندان بسى سنگین و خطیر است؛ زیرا کسى از کودک توقع صفات انسانى و مکارم اخلاق و امور عقلانى ندارد. به تدریج، با رشد بدن نیروى درک نیز در وجود طفل رشد مى کند و قدرت تشخیص نیک و بد در وى شکوفا مى گردد. در این موقع، وظیفة پدران و مادران این است که در تربیت اخلاقى و عقلانى فرزندان خود بکوشند و به تناسب فهم آنها، راه و روش صحیح زندگى را به آنان بیاموزند و صفات انسانى را در نهادشان پرورش دهند. با فرا رسیدن دوران بلوغ، مزاج کودکان طوفانى مى شود و انقلاب و دگرگونى همه جانبه اى در جسم و روح آنان پدید مى آید. به موازات آشکار شدن خواهشهاى غریزى، فطرت و تمایلات عالى اخلاقى نیز بیدار مى شوند و با نداى درونى و جذبه هاى روحانى، جوانان را به ایمان و تقوا مى خوانند و به مکارم اخلاق و فضایل انسانى مى کشانند. 9 اینجاست که والدین و مربیان وظیفه شناس به کمک انسان مى آیند و در تعدیل و تنظیم غرایز مادى و معنوى به او یارى مى رسانند. ‌
رسول اکرم صلی الله علیه وآله در تقسیم سه دوره عمر انسان مى فرماید: «الْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ؛10 فرزند هفت سال آقا و سرور است و هفت سال [دوم] عبد و فرمانبر و هفت سال [سوم]، وزیر [، مشاور و معاون والدین].»


پی نوشت:

1) احکام جوانان، آیت اللَّه نورى همدانى، انتشارات مهدی موعود، قم، ص44: یکى از بزرگان معاصر پیشنهاد کرده است: «والدین بر اساس رسم و عادتى که دارند، اگر مى خواهند براى فرزندانشان جشن تولد بگیرند، این کار را تا سن بلوغ ادامه دهند؛ ولى بعد از رسیدن به سن بلوغ، جشن تولد را به جشن بلوغ مبدل سازند؛ چون جشن بلوغ بیانگر امتیاز ویژه اى براى فرزندان است که تکالیف شرعى از آن روز برایشان معین شده و عمل به این تکالیف موجب سعادت دنیا و آخرت آنان است؛ البته جشن بلوغ که همان جشن تکلیف است، به طور جدى در خانواده ها عمومیت نیافته است.»
2) بلوغ از نظر لغوی به معنی «رسیدن به مقصد» و «رسیدن به سن رشد» است؛ یعنی انسان برای اینکه در هر عرصه ای توانمندی خود را کسب کند، باید به مرحله ای از رشد در آن زمینه رسیده باشد، تا بتواند آن کار را انجام دهد.
3) منظور از بلوغ معنوی و عقلانی در این نوشتار در مقابل بلوغ جسمی و جنسی است که بالطبع شامل سایر اقسام بلوغ نیز می شود.
4) اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینی، نشر اسلامیه، تهران، 1362ش، چاپ دوم، کتاب العقل و الجهل، ج1، ص24.
5) همان، ج 1، ص 12.
6) روم/ 30.
7)کافی، کلینی، ج8، ص93.
8) جوان و نیروى چهارم زندگى، محمّدرضا شرفی، نشر سروش، بی تا، ص 131.
9) گفتار فلسفى (بزرگسال و جوان)، محمد تقی فلسفی، نشر معارف اسلامى، ج 2، ص125.
10) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، نشر اسلامیه، تهران،1403ق، ج 21، ص 476.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره146 .





موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:49 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

اکبر اسدعلیزاده

آزادی اندیشه در قرآن

همانها که خدارا در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند؛ [و می گویند:] بارالها! اینها را بیهوده نیافریده ای؛ تو منزهی! ما را از عذاب آتش نگاهدار.

در برخی از آیات قرآن کریم، خداوند متعال امر به تفکر، تدبر و اندیشه کرده است و یا فرمانی داده که اجرای آن منوط به فکر و اندیشه می باشد. همچنین در آیات زیادی اندیشه و تعقل را ویژگی مؤمنان راستین و انسانهای حقیقت طلب می داند. امر به اندیشه وتفکر و برشمردن آن به عنوان ویژگی انسانهای عالی رتبه، نشان دهنده آزادی انسان دراندیشه است. چرا که بدون آزادی اندیشه، اندیشه معنا پیدا نمی کند. در محورهای ذیل این بحث را پی می گیریم:

الف) تفکر درباره قرآن
- «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا»؛ (1)
«آیا درباره قرآن نمی اندیشند؟ اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می یافتند. »
- «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله وتلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون » ؛ (2)
«اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم، می دیدی که در برابر آن خاشع می شود و از خوف خدا می شکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم می زنیم، شاید در آن بیندیشند!»

ب) اندیشه در آفرینش انسان و جهان
- «ان فی خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لآیات لاولی الالباب * الذین یذکرون الله قیاما وقعودا وعلی جنوبهم ویتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار»؛ (3)
«مسلما در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه های [روشنی] برای خردمندان است. همانها که خدارا در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند؛ [و می گویند:] بارالها! اینها را بیهوده نیافریده ای؛ تو منزهی! ما را از عذاب آتش نگاهدار. »
- «او لم ینظروا فی ملکوت السموات والارض وما خلق الله من شی ء»؛ (4)
«آیا در حکومت و نظام آسمانها و زمین، و آنچه خدا آفریده است، [از روی دقت و عبرت] نظر نیفکندند؟»
- «او لم یتفکروا فی انفسهم ما خلق الله السموات والارض وما بینهما الا بالحق واجل مسمی و ان کثیرا من الناس بلقاء ربهم لکافرون » ؛ (5)
«آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را در میان آن دو است جز بحق و برای زمان معینی نیافریده است؟ ولی بسیاری از مردم لقای پروردگارشان را منکرند. »
- «ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودة ورحمة ان فی ذ لک لآیات لقوم یتفکرون » ؛ (6)
«و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند!»
- «وهو الذی مد الارض وجعل فیها رواسی وانهارا ومن کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللیل النهار ان فی ذ لک لآیات لقوم یتفکرون » ؛ (7)
«و او کسی است که زمین را گسترد؛ و در آن کوهها و نهرهایی قرار داد؛ و در آن از تمام میوه ها دو جفت آفرید؛ [پرده سیاه] شب را بر روز می پوشاند؛ در اینها آیاتی است برای گروهی که تفکر می کنند!»
- «انما مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض مما یاکل الناس والانعام حتی اذا اخذت الارض زخرفها وازینت وظن اهلها ا نهم قادرون علیها اتاها امرنا لیلا او نهارا فجعلناها حصیدا کان لم تغن بالامس کذ لک نفصل الآیات لقوم یتفکرون » ؛ (8)
«مثل زندگی دنیا، همانند آبی است که از آسمان نازل کرده ایم؛ که در پی آن، گیاهان [گوناگون] زمین - که مردم و چهارپایان از آن می خورند - می روید؛ تا زمانی که زمین، زیبایی خود را یافته و آراسته می گردد، و اهل آن مطمئن می شوند که می توانند از آن بهره مند گردند، [ناگهان] فرمان ما، شب هنگام یا در روز، [برای نابودی آن] فرا می رسد؛ و آنچنان آن را درو می کنیم که گویی دیروز هرگز نبوده است! این گونه، آیات خود را برای گروهی که می اندیشند، شرح می دهیم!»

- «واوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا ومن الشجر ومما یعرشون * ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا یخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فیه شفاء للناس ان فی ذ لک لآیة لقوم یتفکرون » ؛ (9)
«و پروردگار تو به زنبور عسل وحی [و الهام غریزی] نمود که: «از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم می سازند، خانه هایی برگزین! سپس از تمام ثمرات [و شیره گلها] بخور و راههایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، به راحتی بپیما! از درون شکم آنها، نوشیدنی با رنگهای مختلف خارج می شود که در آن، شفا برای مردم است؛ به یقین در این امر نشانه روشنی است برای جمعیتی که می اندیشند. »

ج) تفکر در نفع و ضرر
- «یسالونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر ومنافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما ویسالونک ماذا ینفقون قل العفو کذ لک یبین الله لکم الآیات لعلکم تتفکرون » ؛ (10)
«درباره شراب و قمار از تو سؤال می کنند، بگو: در آنها گناه و زیان بزرگی است؛ و منافعی برای مردم در بر دارد؛ [ولی] گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو می پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود. اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن می سازد، شاید اندیشه کنید!»

د) اندیشه در اهمیت علم و دانش و دوری از جهل
- «قل لا اقول لکم عندی خزائن الله ولا اعلم الغیب ولا اقول لکم انی ملک ان اتبع الا ما یوحی الی قل هل یستوی الاعمی والبصیر افلا تتفکرون » ؛ (11)
«بگو: من نمی گویم خزاین خدا نزد من است؛ و من، [جز آنچه خدا به من بیاموزد] از غیب آگاه نیستم! و به شما نمی گویم من فرشته ام؛ تنها از آنچه به من وحی می شود پیروی می کنم. بگو: آیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمی اندیشید؟!»
- «... قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الالباب » ؛ (12)
«بگو: آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکر می شوند. »

ه) تفکر درباره تسخیر آسمانها و زمین توسط انسان
- «وسخر لکم ما فی السموات وما فی الارض جمیعا منه ان فی ذ لک لآیات لقوم یتفکرون » ؛(13)
«او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخته؛ در این نشانه های [مهمی] است برای کسانی که اندیشه می کنند!»
- «وسخر لکم اللیل والنهار والشمس والقمر والنجوم مسخرات بامره ان فی ذ لک لآیات لقوم یعقلون » ؛ (14)
«او شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت؛ و ستارگان نیز به فرمان او مسخر شمایند؛ در این، نشانه هایی است برای گروهی که عقل خود را به کار می گیرند!»


پی نوشت:

1) نساء/82.
2) حشر/21.
3) آل عمران/190 و 191.
4) اعراف/185.
5) روم/8.
6) روم/21.
7) رعد/3.
8) یونس/24.
9) نحل/68.
10) بقره/219.
11) انعام/50.
12) زمر/9.
13) جاثیه/13.
14) نحل/12.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره48.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:48 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

اکبر اسدعلیزاده

آزادی در انتخاب دین از منظر قرآن

از ظاهر دسته ای از آیات قرآن بر می آید که خداوند انسان را در انتخاب دین آزاد گذاشته است؛ تا انسانها بتوانند با تفکر و اندیشه کامل و به حکم عقل سلیم، بهترین، کامل ترین، جامع ترین، سرآمدترین دین را برگزینند.

از ظاهر دسته ای دیگر از آیات قرآن بر می آید که خداوند انسان را در انتخاب دین آزاد گذاشته است؛ تا انسانها بتوانند با تفکر و اندیشه کامل و به حکم عقل سلیم، بهترین، کامل ترین، جامع ترین، سرآمدترین دین را برگزینند. تفاوت این آیات نسبت به آیات دسته اول در این است که این آیات نسبت به آیات قبل خصوصی تر هستند. یعنی فقط آزادی در انتخاب اصل دین را بیان می کنند، بر خلاف آیات دسته اول که شامل دین و لوازم آن می شدند. در این باره آیات فراوانی وارد شده است که نمونه هایی از آن را در ذیل متذکر می شویم:
- «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت ویؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لا انفصام لها والله سمیع علیم » ؛(1)
«اکراهی در دین نیست. [زیرا] راه درست از راه انحرافی، روشن شده است؛ بنابراین، کسی که به طاغوت [بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستنی نیست. و خداوند، شنوا و داناست. »
- «ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا»؛ (2)
«این قرآن برای تذکر و یادآوری فرستاده شد، پس هرکه بخواهد راهی بسوی خدا پیش گیرد. »
- «وقل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر انا اعتدنا للظالمین نارا احاط بهم سرادقها و ان یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب وساءت مرتفقا»؛ (3)
«بگو: این حق است از سوی پروردگارتان! هر کس می خواهد ایمان بیاورد [و این حقیقت را پذیرا شود] ، و هر کس می خواهد کافر گردد! ما برای ستمگران آتشی آماده کرده ایم که سراپرده اش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان می آورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان می کند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!»

- «ولو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین » ؛ (4)
«و اگر پروردگار تو می خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی [به اجبار] ایمان می آوردند؛ آیا تو می خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟!» (ایمان اجباری چه سودی دارد؟!)
- «سیقول الذین اشرکوا لو شاء الله ما اشرکنا ولا آباؤنا ولا حرمنا من شی ء کذ لک کذب الذین من قبلهم حتی ذاقوا باسنا قل هل عندکم من علم فتخرجوه لنا ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون * قل فلله الحجة البالغة فلو شاء لهداکم اجمعین » ؛ (5)
«بزودی مشرکان [برای تبرئه خویش] می گویند: اگر خدا می خواست، نه ما مشرک می شدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزی را تحریم می کردیم! کسانی که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ می گفتند؛ تا سرانجام [طعم] کیفر ما را چشیدند. بگو: آیا دلیل روشنی [بر این موضوع] دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید. شما فقط از پندارهای بی اساس پیروی می کنید، و تخمینهای نابجا می زنید. بگو: دلیل رسا [و قاطع] برای خداست؛ [دلیلی که برای هیچ کس بهانه ای باقی نمی گذارد] . و اگر او بخواهد، همه شما را [به اجبار] هدایت می کند. [ولی چون هدایت اجباری بی ثمر است، این کار را نمی کند] . »
از تمام آیات گذشته به طور روشن استفاده می شود که خداوند انسان را در انتخاب اصل دین کاملا آزاد گذاشته است، که با تفکر، اندیشه، تامل و تحقیق کافی راه درست را انتخاب کند؛ چرا که عقیده و اعتقاد یک امر قلبی است و اجبارپذیر نیست. با این حال گرچه انسان در انتخاب دین آزاد است، لکن عقل سلیم حکم می کند که بهترین، کامل ترین و سرآمدترین دین را انتخاب نماید و پس از گزینش، موظف است همه قوانین و مقررات آن را رعایت کند و از هر نوع تخلف و بی نظمی و قانون شکنی بپرهیزد.


پی نوشت:

1) بقره/256.
2) مزمل/19.
3) کهف/29.
4) یونس/99.
5) انعام/148 و 149.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره48.






موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:43 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

موانع ظهور چیست؟

فلسفه امامت و رهبری، هدایت جامعه در ابعاد گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و ایجاد ارتباط معنوی بین آسمان و زمین و برقراری پیوند انسان و خداست.

 

حال باید دید چه مسائل و حوادثی سبب غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و چه موانعی ظهور آن بزرگوار را به تأخیر انداخته است؟

راستی چه اموری مانع ظهور است؟

موانع به اراده الهی مربوط است یا به خواست خود آن بزرگوار یا ویژگیهای جامع? بشری مانع نور و ظهور آن پیشوای توحید و عدالت است.

اشخاص و افراد مانع ظهورند یا دولتها و حکومتها؟ احزاب و نهادها یا سازمانها یا مقررات و سیستمها؟ اوضاع فرهنگی داخل یا خارج؟ اوضاع جهانی یا اوضاع منطقه ای؟ کدامیک مانع ظهور است؟
آیا شرایط اقتصادی و عملکردهای ظالمانه پولی و مالی و شرایط تولید و توزیع و مصرف از موانع ظهور محسوب می شود؟ آیا نظامهای آموزشی، پژوهشی، رسانه ای سدّی در برابر قیام توحیدی و عدالت خواهانه مهدوی علیه السلام است؟

موانع روحی و روانی، موانع سیاسی، موانع نظامی، موانع اقتصادی، اجتماعی، موانع فرهنگی، موانع داخلی و خارجی، موانع منطقه ای و جهانی، موانع علمی و صنعتی و خلاصه چه علل و عواملی به غیبت ولیّ خدا و یادگار پیامبران و رهبر برگزیده رسول خدا صلی الله علیه و آله منجر شده است و موانع ظهور آن بزرگوار چیست؟
اگر سیستمها، مانع ظهورند، کدام سیستمهاست؟ اگر اشخاص مانع ظهورند، چه کسانی هستند؟ اگر دولتها مانع ظهورند، کدام دولتها در تأخیر ظهور نقش دارند؟
غیبت او به دلیل قدرت دشمن است؟ یا به دلیل غفلت دوست؟ یا هر دو؟ و یا هیچکدام!
بدون تردید، غیبت امام و عدم حضور و دسترسی آسان شیعیان به آن پیشوای آسمانی نوعی محرومیت است. برنامه خداوند و سیاست الهی محروم سازی بشریت نیست، خواست نخستین و قلبی شخص امام هم نیست.
پارسایان و صالحان و عدالت خواهان جهان از فراق و هجران و دوری امام گرفتار رنج و شکنجه و غم و غصه فراوان اند و هر عید و بامداد عیدها و جمعه ها، ناله های فراق سر می دهند و در دعای ندبه شان آوای انتظار را تکرار می کنند.

راستی مانع ظهور چیست و کیست؟
آیا کفار مانع ظهوراند، یا منافقان؟ یا مسلمانان؟ کدام کفار؟ کدام منافقان و کدام مسلمانان؟ و سهم هر کدام در ایجاد این حادثه تلخ جهانی و محرومیت از نعمت بزرگ آسمانی چیست؟
حادثه غیبت صغری و کبری چرا و چگونه پدید آمد؟
راستی هیچگاه فکر کرده ایم امیرالمؤمنین علیه السلام چگونه خانه نشین شد و از این انزوای علوی چه رنجها که کشیدیم. و چه سرها که بردار رفت و چه اموالی که غارت شد؟ و چه آبروها که بر باد رفت و چه زیانها و خسرانهای علمی و سیاسی و اقتصادی و بهداشتی و درمانی که پدید آمد و سالهای سال بشریت در عطش «عرفان» و « عدالت» خون گریه کرد و هنوز هم گرفتار پیامدهای این حادث? غم انگیز تاریخی است.
همه می دانیم، فاجعه های بزرگ تاریخ مولود محرومیت از رهبری الهی و ایجاد فاصله بین مردم و رهبران آسمانی است. «فَقُتِلَ مَن قُتِل وَ سُبِیَ مَن سُبی وَ اُقصِیَ مَن اُقصِی». برخی شهید شدند، برخی به اسارت رفتند و گروهی به تبعید و آواره گردیدند.
نبوت و امامت و قرآن و عترت بزرگ ترین حامی بشریت و سدّ راه صاحبان زر و زور و تزویر است، قرآن نظام فکری و فرهنگ رهایی بخش جامعه بشری و امامت مجری نظام سیاسی و حقوقی و اخلاقی و پاسدار فرهنگ توحیدی است.
مهم ترین وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام ، بیان معارف قرآن، آموزش احکام الهی، تربیت جامعه و تزکیه اخلاقی بشریت، برقراری امنیت و عدالت اجتماعی و پاسداری از دین الهی و جان و مال و آبرو و حقوق امت اسلامی است.
قرآن آموزی، ایجاد اخوّت اسلامی، اقامه قسط و عدل و ساختن انسان نمونه الهی و جامع? ایده آل اسلامی از آرمانهای بلند امامان و امامت در طول تاریخ است.

مبارزه با پیامبران و امامان و مقابله با اهداف و آرمانهای ایشان از جمله مبارزه با وجود و ظهور امام زمان صلوات الله علیه از سوی سه گروه دنبال می شود:
1. شیاطین نامرئی که کمر به اغوای انسان و سوء استفاده از اولاد و اموال او بسته اند و لجوجانه برای ایجاد انحراف فکری و اخلاقی و رفتاری در فرزندان آدم می کوشند.
2. کفار و مشرکان که با انکار خدا و قیامت و تکذیب پیامبران و امامان علیهم السلام ، راه سعادت خود و دیگران را سدّ می کنند و با محو آثار پیامبران، انکار امامت و امامان و تمسخر و توهین به کتب آسمانی، منافع و مصالح اقتصادی و سیاسی خویش را جستجو می کنند.
تخریب آثار نبوی و تخریب حرمهای مقدس اهل بیت علیهم السلام و مقابله فرهنگی و نظامی با زیارتگاهها و زیارت آستان اولیای الهی و انهدام مساجد و حسینه ها و کشتار پیروان تفکر امامت در پاکستان و سوریه و بحرین و یمن و هر کجای عالم نشان هماهنگی کفر و شرک جهانی و منافقان داخلی و اتحاد فرعون و هامان و قارونهای عصر ما در برابر نظام امامت و آرمانهای مقدس مهدوی است.
3. منافقان جامع? اسلامی که به دلیل تردید در وجود خدا و جهان دیگر و بیماریهای عقیدتی و اخلاقی، ابزار دست کفار خارجی قرار می گیرند و از روی ترس و طمع دل در گرو بیگانگان دارند؛ قوانین اسلام و معارف آن را به سود دنیای خویش نمی دانند، اینان هم خواسته و نخواسته و آگاهانه و ناآگاهانه از موانع ظهور حجت الهی و امام عصر(عج) محسوب می شوند.
در بخش هواداران و حامیان و علاقمندان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هم، کمبودها، ضعفها، تنبلیها، خامیها، سهل انگاریها، غفلتها و اختلافات بی جا و بی اعتمادیها و بی تدبیریهایی وجود دارد که مورد بهره برداری شیاطین جن و انس قرار می گیرد و سلط? دشمنان حق و عدالت را آسان و شناخت حق و باطل را دشوار می سازد.

برای اینکه موانع ظهور را بشناسیم، بهتر است موانع تاریخی مشابه آن را مورد بررسی و توجه قرار دهیم:
راستی موانع بعثت و قیام رسول اعظم صلی الله علیه و آله در دوران غار حرا چه بود؟
چرا امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مدت طولانی خانه نشینی و انزوای سیاسی قیام نکرد؟
موانع قیام امام حسن مجتبی علیه السلام دربخشی از زندگی آن بزرگوار چه اموری بود؟
موانع قیام سید الشهداء علیه السلام در ده سال آغاز امامت آن بزرگوار در عصر معاویه چه چیزهایی بود؟
موانع قیام امام باقر و امام صادق علیهما السلام و موانع قیام امام کاظم و حضرت رضا علیهما السلام و دیگر پیشوایان معصوم و اهل بیت علیهم السلام چه شرایط و عواملی بود؟

بدون تردید هم? این موانع و عوامل را از نگاه سیاسی، اجتماعی در دو بخش مهم می توان دسته بندی کرد:
1. سلطه نیروهای مخالف و دشمن (کفار و منافقان) بر اوضاع و احوال کشورهای اسلامی.
2. عدم آگاهی نیروهای مؤمن و هوادار از ابعاد گوناگون فکری، اخلاقی، اجتماعی، علمی و عملی.
بنابراین هر گامی که در کاهش سلطه اجانب و ستمگران بر بلاد اسلامی و بشریت مظلوم برداشته شود، گامی به سوی ظهور محسوب می شود و هر اقدامی که در رشد فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و اقتصادی مسلمین انجام شود، تلاشی مقدس و زمینه ساز دولت پر برکت ولی عصر(عج) است.
درست است که از دیدگاه عرفانی، روزگار غیبت، عصر آزمون و امتحان ملتها و افراد و گروههاست تا هر کسی آنچه در دل دارد، آشکار شود و صلاحیتها و ناشایستگیهای مدّعیان گوناگون در اداره کشورها و جهان در معرض دید همه قرار گیرد.
درست است که امام زمان(عج) با غیبت خویش تابعیّت هیچکدام از نظامهای حاکم بر سرنوشت بشریت را نپذیرفته و هنگام ظهور فراتر از مقررات کشورها حق اقدام و قیام دارد. درست است که جان امام در خطر است و اگر امام ظهور می کرد، مثل بسیاری از انبیاء و اولیای الهی به مقام بلند شهادت می رسید، و شهادت اوج تمنّای اولیا و انبیای الهی است و امام که از شهادت باکی ندارد؛ ولی اولاً هر کشته شدنی «شهادت» نیست، کشته شدن در راه خدا و به دستور خدا و برای تحقق آرمانهای والای الهی شهادت است. قیام کردن و فوری شهید شدن، هدف اصلی و نهایی مردان خدا نیست، توجه به زمان و مکان و شرایط و دستاورد شهادتها و کسب رضای الهی در مرگ و زندگی نقطه اعلای اهداف و آرزوهای اولیاء الله است. و تا فرا رسیدن شرایط مناسب حفظ جان از وظایف تمام انسانها، از جمله وظیفه اولیای الهی است. و قیام و شهادت امام زمان هم مشکل جامع? بشری را حل نکرده و نمی کند.
بنابراین راز غیبت را در ورای «خوف قتل» و «افشای داعیه داران اصلاح جهان» و «امتحان دوستان» باید جستجو کرد.

برخی روایات رسیده از اهل بیت علیهم السلام به شباهتهای امام زمان(عج) با پیامبران الهی تصریح دارد و نمونه های غیبت آنان و راز و رمزهای پنهان بودن آن اولیای الهی را یادآوری کرده است. برای نمونه به این حدیث توجه کنیم:
امام باقر علیه السلام فرموده است: «إِنَّ فِی الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله شَبَهاً مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الرُّسُلِ یُونُسَ بْنِ مَتَّى وَ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَأَمَّا شَبَهُهُ مِنْ یُونُسَ بْنِ مَتَّى فَرُجُوعُهُ مِنْ غَیْبَتِهِ وَ هُوَ شَابٌّ بَعْدَ کِبَرِ السِّنِّ وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ علیه السلام فَالْغَیْبَةُ مِنْ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ اخْتِفَاؤُهُ مِنْ إِخْوَتِهِ وَ إِشْکَالُ أَمْرِهِ عَلَى أَبِیهِ یَعْقُوبَ علیه السلام مَعَ قُرْبِ الْمَسَافَةِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَبِیهِ وَ أَهْلِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ مُوسَى علیه السلام فَدَوَامُ خَوْفِهِ وَ طُولُ غَیْبَتِهِ وَ خَفَاءُ وِلَادَتِهِ وَ تَعَبُ شِیعَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِمَّا لَقُوا مِنَ الْأَذَى وَ الْهَوَانِ إِلَى أَنْ أَذِنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ظُهُورِهِ وَ نَصْرِهِ وَ أَیَّدَهُ عَلَى عَدُوِّهِ وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ عِیسَى علیه السلام فَاخْتِلَافُ مَنِ اخْتَلَفَ فِیهِ حَتَّى قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَا وُلِدَ وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ مَاتَ وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ قُتِلَ وَ صُلِبَ وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ جَدِّهِ الْمُصْطَفَى صلی الله علیه و آله فَخُرُوجُهُ بِالسَّیْفِ وَ قَتْلُهُ أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ الْجَبَّارِینَ وَ الطَّوَاغِیتَ وَ أَنَّهُ یُنْصَرُ بِالسَّیْفِ وَ الرُّعْبِ؛1 در قائم از خاندان محمد صلی الله علیه و آله شباهتی به پنج پیغمبر وجود دارد؛ یونس بن متی و یوسف بن یعقوب و موسی و عیسی و محمد صلی الله علیه و آله ؛ امام شباهتش به یونس بن متی آن است که پس از غیبت طولانی در هیئت جوانی بازگشت؛ شباهتش به یوسف آن است که از خاص و عام مردم پنهان شد و جریان او از برادران هم مخفی ماند و پدرش هم از جای او خبر نداشت، با آنکه بین او و برادران و پدر و پیروانش فاصله ای اندک بود؛ شباهتش به موسی علیه السلام از جهت ترس دائمی از دشمنان، طولانی شدن غیبت و پنهان بودن تولد و آزار و تحقیر پیروان او تا مدتهای طولانی است تا آنکه خداوند به او اجازه ظهور داد و او را بر دشمنان یاری کرد؛ شباهتش به عیسی علیه السلام در این است که درباره او بسیار اختلاف کردند، گروهی ولادتش را انکار کردند، برخی گفتند مرده و از دنیا رفته است و عده ای گفتند کشته شده و بر صلیب کشیده شده است؛ امّا شباهت آن بزرگوار به جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در این است که قیام مسلحانه (قیام به شمشیر) می کند و دشمنان خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و جباران و طاغوتها را نابود می سازد و خداوند او را با قدرت نظامی و رعب در دل دشمن یاری می کند.»
پیامبران برای هدایت و نجات بشریت اعزام شده اند و کشتی نوح برای نجات انسانها در برابر طوفانها به دستور خداوند و مهندسی پیامبرانی چون شیخ الانبیاء ساخته شده است، امّا بهره گیری از کشتی و نشستن در سفینه رهایی به عملکرد خود فرزندان آدم و حوا مرتبط است و مشروط به اطاعت از رهبر آسمانی است، پسر نوح هم بدون اطاعت از پدر غرق می شود.
اگر پیامبرانی همچون رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ابراهیم خلیل و حضرت موسی و مسیح علیهم السلام هم در میان جامعه باشند، ولی از رهبریهای ایشان استفاده نشود، گوشه نشین خواهند بود و ظهور و رؤیت ایشان حاکمیت توحید و عدالت را در پی نخواهد داشت و درد بشریت را درمان نخواهد کرد. مهم آن است که اقتدار کفر و شرک جهانی شکسته شود و فرهنگ قرآنی و نظام حقوقی و اخلاقی اسلام در جهان شناخته شود و بشریت تشن? اسلام ناب محمدی گردد.
آب جو تشنگی آور بدست              تا بجوشد آبت از بالا و پستپ

محمود مهدی پور


پی نوشت:
1) کمال الدین و تمام النعم?، شیخ صدوق، انتشارات اسلامیه، تهران، 1395ق، ج1، ص327.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره154.



موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:41 عصر ::  نویسنده :

محمود مهدی پور

مدیریت شادی حلال(1)

تعیین کمیت تفریح، زمان و مکان آن و انتخاب انواع تفریحات سالم برای سنین و مشاغل یا جنسیتهای مختلف و شناخت ابزار و وسایل گوناگون و هزینة تفریح و صدها نکتة دیگر از مسائل شایستة توجه در برنامه ریزی معقول و مطلوب برای تفریح و شادی جامعه است...

در زمینة غم و شادی، مثل بسیاری از امور دیگر، خوب و بد، مفید و مضرّ، و حلال و حرام وجود دارد و بدون شناخت انواع مثبت و منفی و حلال و حرام آن، نمی توان از هرگونه شادی استقبال کرد و هرگونه غم و غصه را محکوم نمود. دعوت و تشویق به زندگی شاد و خنده درمانی یا تفریحات و خوش گذرانی بدون توجه به انواع حلال و حرام آن، کاری منطقی و دارای پشتوانة عقلی و شرعی نیست. برای شناخت دقیق و کامل انواع شادی و غم، پرسشهای فراوانی در برابر انسان قرار می گیرد، که قبل از بررسی ابعاد، انواع، اهداف و ابزارهای تفریح و شادی یا اندوه و عزاداری هرگونه فراخوان وتشویق یا انتقاد و اعتراض یا حمایت و مهار و کنترل شادی یا غم معقول و منطقی نخواهد بود؛ زیرا نه هر گریه ای ارزش است و نه هر خنده ای ضد ارزش.


چهل پرسش در باب غم و شادی
1. شادی و غم چیست؟
2. شادی چند نوع است؟
3. عوامل و انگیزه های خوشحالی و شادمانی کدام است؟
4. آیا شادی حلال و حرام دارد؟
5. راه دستیابی به شادی حلال چیست؟
6. شادکردن دیگران چه پاداشی دارد؟
7. ناراحت کردن دیگران چه حکمی دارد؟
8. شادی راستین کدام است و شادی دروغین کدام؟
9. مؤمن از چه اموری غمگین می شود و شادی کفار و منافقان با چه اموری است؟
10. فایدة غم و اندوه چیست؟
11. کجا جای اظهار شادی و کجا جایگاه اعلام غم و عزا است؟
12. آیا غم و شادی از امور اختیاری و انتخابی است؟
13. غمهای فردی کدام و غمهای اجتماعی کدام است؟
14. شادیهای فردی و اجتماعی با هم چه نسبتی دارند؟
15. شادیهای ابرار و اشرار با هم چه شباهت و تفاوتی دارند؟
16. پیامدهای مثبت و منفی شادی و آثار مطلوب و نامطلوب غم و اندوه چیست؟
17. وظیفة ما در برابر غم و شادی دیگران چیست؟
18. غم و شادی با فقر و غنا چه رابطه ای دارد؟
19. تفریح سالم و ناسالم کدام است؟
20. حد اقل و حد اکثر تفریحات لازم برای هر فرد چقدر است؟
21. شادی و غم چه درجاتی دارد و راه تشخیص آن چیست؟
22. «دیدن» چه اموری شادی بخش است؟
23. «شنیدن» چه چیزهایی شادی آفرین است؟
24. نقش لباس در شادی و غم افراد چیست؟
25. نقش رنگ محیط در شادی و غم کدام است؟
26. مصرف کدام غذاها، میوه ها و داروها شادی آفرین و کدام غم آور است؟
27. رابطة شادی، با تلاش و نشاط چیست؟
28. نقش غم در انزوا و گوشه نشینی و عدم فعالیت کدام است؟
29. نقش عقاید و جهان بینی در شادی و غم چیست؟ نقش اخلاق و رفتار ما در شادی و غم خود و دیگران چیست؟
30. آیا می توان در جهانی بدون غم و اندوه زندگی کرد؟
31. بزرگ ترین عوامل شادی و خوشحالی چیست؟
32. بزرگ ترین عوامل غم و اندوه کدام است؟
33. نهادها، اماکن و اوقات غم و شادی در جامعه ما کدام است؟
34. ابزارهای مورد استفاده در غم و شادی چیست؟
35. وظیفة مدیران جامعه در غم و شادی مردم چیست؟
36. نقش خداوند در غم و شادی موجودات چیست؟
37. نقش انسان در غم و شادی دیگران چه میزان است؟
38. آیا اموات نیز شادی و غم دارند؟ چگونه می توان روح آنان را شاد کرد؟
39. کلیدواژة پژوهش دربارة غم و شادی چیست؟
40. منابع تحقیق در زمینة شادی و غم کدام است؟
سؤالات فوق نمونه ای از صدها پرسش مرتبط با مفاهیم غم و شادی، گریه و خنده، تفریح و عزاداری و جشن و سوگواری است که می تواند هر کدام محور یک پژوهش و سخنرانی دینی قرار گیرد. انسان، هم به شاد بودن و شاد کردن دیگران نیاز دارد، هم غم و اندوه بخشی از واقعیات نظام آفرینش است و هیچ کس نمی تواند در جهان بدون غم و دغدغه های گوناگون زندگی کند. آموزه های دینی همان گونه که اندیشه و رفتار انسانها را هدایت می کند، برای هدایت عواطف و احساسات انسان نیز رهنمودهای فراوانی فراهم آورده است. تفریح در زندگی فردی و اجتماعی به اندازة «زنگ تفریح» در مدرسه برای تغییر فضای کلاس و رفع خستگی دانش آموزان لازم است تا زمینه تحصیل و کار بهتر و بیشتر فراهم شود.
انسان باید در برنامة روزانه جایگاهی برای تفریح، شادی و استراحت در نظر بگیرد؛ ولی شادی و غم بیش از آنچه از تفریح و استراحت به دست آید، به میزان موفقیت در کار، تولید، پیشرفت علمی و اخلاقی و خدمات اجتماعی مربوط است. همیشه و هر روز اگر وظیفة خویش را شناخته و انجام داده ایم، جای شادی و خوشحالی و شور و شعف است. اگر وظیفه را نشناخته و در انجام آن کوتاهی کرده ایم، خوردن و خوابیدن، گفتن و خندیدن و پایکوبی و شنیدن موسیقی و تماشای مسابقات ورزشی یا طنز و معمّا و مشاعره یا کوهنوردی و ولگردی در بازار یا وبگردی در اینترنت، دردی از زندگی ما و جامعه را درمان نخواهد کرد. حدیث گرانبهای علوی علیه السلام را به یاد آوریم که در یکی از اعیاد فرمود: «إِنَّمَا هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِیَامَهُ وَ شَکَرَ قِیَامَهُ وَ کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ؛1 به راستی عید برای کسی عید است که خداوند روزه و نمازش را پذیرفته باشد و هر روز که در آن گناه صورت نگیرد، آن روز عید است.»
خدای مهربان و انبیا و اولیای الهی جامعه را شاد، امیدوار، خوشبو، خوشرو، خوش بین و بهره مند از سلامت جسم و جان، و اخلاق و ایمان می خواهند؛ ولی راه تأسیس و تشکیل چنین جامعه ای اشتغال دائم به «لهو و لعب» نیست. جامعه در میادین مختلف فرهنگ، اقتصاد، اخلاق، عبادت، امنیت، دفاع، علم، هنر و بهداشت و درمان هزاران نیاز جدّی و واقعی دارد. و تفریح و استراحت به اندازه نمک در غذای جامعه مورد نیاز است.
دربارة شادی و تفریح نیز مثل هر بخش دیگر، باید برنامه داشت و افراد برای استراحت و تفریح در زندگی خود و خانوادة خویش باید «برنامه ریزی» کنند و مدیران و مسئولان عالی کشور در نظام کلان برنامه ریزی کشور نیازهای جامعه از جمله شادی، استراحت و تفریح را در حدّ معقول و نه معمول مورد توجه قرار دهند.
تعیین کمیت تفریح، زمان و مکان آن و انتخاب انواع تفریحات سالم برای سنین و مشاغل یا جنسیتهای مختلف و شناخت ابزار و وسایل گوناگون و هزینة تفریح و صدها نکتة دیگر از مسائل شایستة توجه در برنامه ریزی معقول و مطلوب برای تفریح و شادی جامعه است و مهم آن است که زمام برنامه ریزی در دست بیگانگان نباشد.
ادامه دارد...


پی نوشت:

1) نهج البلاغه، سید رضی، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، حکمت 428.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره161.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:35 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

علی رضوان شهری

ثواب و فضیلت صلوات

امام رضا علیه السلام می‌فرماید: «هرکه از انجام عملی که گناهانش را جبران کند ناتوان است، پس باید زیاد برمحمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ زیرا صلوات، گناهان را به کلی پاک می‌کند.»

1. کفاره گناهان:
امام رضا علیه السلام می‌فرماید: «من لم یقدر علی ما یکفر به ذنوبه فلیکثر من الصلاة علی محمد و آله، فانها تهدم الذنوب هدما؛ 1 هرکه از انجام عملی که گناهانش را جبران کند ناتوان است، پس باید زیاد برمحمد و آل محمد صلوات بفرستد؛ زیرا صلوات، گناهان را به کلی پاک می‌کند.»

2. وزین‌ترین و برترین:
از امام باقر یا صادق علیهما السلام نقل شده است: «اثقل مایوضع فی المیزان یوم القیامة الصلاة علی محمد و علی اهل بیته 2؛ سنگین‌ترین چیزی که در روز قیامت در ترازو گذاشته می‌شود، صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت او می‌باشد.»
و از امام صادق علیه السلام روایت است که «ما من عمل یوم الجمعة افضل من الصلاة علی محمد و آله 139؛ روز جمعه هیچ کاری برتر و پرفضیلت‌تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست.»

3. دوستی خداوند:
از امام هادی علیه السلام چنین روایت است که: «انما اتخذ الله ابراهیم علیه السلام خلیلا، لکثرة صلاته علی محمد و اهل بیته، صلوات الله علیهم؛ تنها دلیلی که خدا به خاطر آن ابراهیم علیه السلام را به مقام دوستی و خلیل بودن رسانید، کثرت صلوات فرستادن او بر محمد و اهل بیتش - که درود خدا بر آنان باد - بود.»

4. بخیل واقعی:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «البخیل حقا من ذکرت عنده فلم یصل علی 4؛ بخیل حقیقی کسی است که نزد او از من یاد شود و او بر من صلوات نفرستد.»

5. صدای سخن عشق:
از امام صادق علیه السلام روایت است: «اذا ذکر النبی صلی الله علیه و آله فاکثروا الصلاة علیه فانه من صلی علی النبی صلی الله علیه الف صلاة فی الف صف من الملائکة، و لم یبق شی ء مما خلقه الله الا صلی علی العبد، لصلاة الله علیه و صلاة ملائکته فمن لم یرغب فی هذا، فهو جاهل مغرور قد بری ء الله منه و رسوله و اهل بیته 5؛ هنگامی که از پیامبر یاد می‌شود، زیاد بر او صلوات بفرستید؛ زیرا هرکه بر پیامبر صلوات فرستد، خداوند در میان هزار صف از فرشتگان بر او هزار درود فرستد، و چیزی از مخلوقات خدا باقی نمی‌ماند مگر اینکه بر این بنده درود می‌فرستند؛ چون خدا و فرشتگان بر او درود فرستاده اند. پس کسی که در این باره بی علاقه باشد، جاهل و فریب خورده است و قطعا خدا و پیامبر او و اهل بیتش از او بیزارند.»

6. رهایی از مشکلات:
از استاد اخلاق و عرفان آیت الله بهاءالدینی رحمه الله نقل شده است:
«ما تجربه زیادی به دست آورده ایم و وجدان نمودیم که برای رهایی از مشکلات راههایی هست که بهترین آنها که خود ما حس کرده ایم و به کمک آنها به حاجتهایمان رسیده ایم، چهار چیز است: نذر کردن گوسفند برای فقرا، خواندن حدیث کساء به طور پی در پی، پرداخت صدقه و ختم صلوات.» 6

7. کتابت صلوات:
در پاداش نوشتن صلوات، حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل گردیده است: «من صلی علی فی کتاب لم تزل الملائکة تستغفر له مادام اسمی فی ذلک الکتاب 7؛ هرکه در نوشته‌ای بر من صلوات بنویسد، تا هنگامی که نامم در آن مکتوب باقی است، فرشتگان پیوسته برای او استغفار می‌کنند.»


پی نوشت:

1) سفینة البحار، ج 3، ص 125، به نقل از عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 1، ص 294، ح 52.
2) همان، ص 126، به نقل از قرب الاسناد، ص 9.
3) همان، به نقل از خصال، ص 394.
4) همان، به نقل از معانی الاخبار، ص 246.
5) همان، ص 127، به نقل از کافی، ج 2، ص 492.
6) آیت بصیرت، ص 68.
7) کنز العمال، ح 2243.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره47.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:33 عصر ::  نویسنده :

منزلت مادر

مادر از نظر فرهنگ اسلام دارای جایگاه ویژه‌ای است. رهبر عالیقدر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله در یک جمله زیبا مقام و منزلت حقیقی مادر را چنین بیان می‌کند: «الجنة تحت اقدام الامهات؛ بهشت زیر پای مادران است.»

مادر از نظر فرهنگ اسلام دارای جایگاه ویژه‌ای است. رهبر عالیقدر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله در یک جمله زیبا مقام و منزلت حقیقی مادر را چنین بیان می‌کند: «الجنة تحت اقدام الامهات 1؛ بهشت زیر پای مادران است.» و در جمله‌ای دیگر فرمود: «تحت اقدام الامهات روضة من ریاض الجنة؛ جای قدمهای مادران باغی از باغهای بهشت است.»
این سخنان گهربار رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله نهایت درجه تکریم مادر است. یعنی هر کس بخواهد به عالی‌ترین مقامات انسانی دست یابد، باید مادر خود را مورد احترام و محبت قرار دهد.
در مورد مقام ارجمند مادر، مطالب فراوانی در سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام می‌توان یافت. در اینجا به چند مورد اشاره می‌کنیم:
امام صادق علیه السلام فرمود: مردی به حضور رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمده و عرضه داشت:‌ای رسول خدا! به کدامیک از بستگانم نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. مرد پرسید: بعد از آن؟ فرمود: به مادرت. برای بار سوم پرسید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مادرت. در نوبت چهارم حضرت فرمود: به پدرت نیکی کن! 2
از امام سجاد علیه السلام روایت شده است که فرمود: مردی به حضور حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله شرفیاب شده و اظهار داشت:‌ای رسول خدا! من مردی گنه کار و آلوده به معصیت هستم و از انجام هیچ گناهی فروگذاری نکرده‌ام، آیا امید آمرزش برایم هست؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: آیا پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد گفت: فقط پدرم زنده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: برو با او خوشرفتاری کن. آن مرد رفت و پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از رفتن او زیر لب زمزمه می‌کرد که:‌ای کاش مادرش زنده بود! 3
روزی شخصی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفت:‌ای رسول خدا! مادرم پیر شده و پیش من زندگی می‌کند، او را در شت خود حمل کرده، برای رفع حوائجش به این طرف و آن طرف می‌برم، و از درآمد خویش نیازهای وی را تامین می‌نمایم، با دست خود او را از آزار و اذیتها محافظت می‌کنم، با کمال ادب و تعظیم و احترام با او رفتار می‌نمایم. آیا زحمات وی را تا حدودی جبران کرده ام؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه، زیرا شکم او جایگاه تو، پستانهایش منبع تغذیه تو، قدمهایش وسیله حرکت تو، دستهایش محافظ تو، و آغوش او گهواره ات بوده است. او این همه خدمات را با رضایت خاطر برای تو انجام می‌داد و آرزو می‌کرد که تو زنده بمانی؛ ولی تو خدماتی را به وی ارائه می‌دهی، در حالی که انتظار مرگ او را داری 4.

مادر یک مسیحی
زکریا بن ابراهیم یکی از محدثین شیعی و از یاران امام صادق علیه السلام است. او در شرح حال خود می‌گوید: من مسیحی بودم و سپس به اسلام گرویدم و به خانه خدا مشرف شدم. در سفر حج، به محضر امام صادق شرفیاب گشته و به حضرت عرض کردم که من مسیحی بوده‌ام و مسلمان شده‌ام.
امام علیه السلام پرسید: در اسلام چه امتیازی دیدی که آن را پذیرفتی؟ گفتم: این آیه قرآن توجه مرا جلب کرده و توسط آن هدایت شدم: «ما کنت تدری ما الکتاب ولا الایمان ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء»؛ «تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که هر که را خواهیم بدان هدایت کنیم.»
امام علیه السلام فرمود: خدا تو را به اسلام هدایت نموده و قلبت را به نور آن روشن ساخته است. سپس برای من دعا کرد و هدایت بیشتری را از خداوند برایم مسئلت نمود.
به امام عرض کردم: پدر و مادر و بستگان من در آئین مسیحیت باقی هستند و مادرم نابینا است. آیا برای من جایز است که با آنها زندگی کنم و روابطی داشته باشم؟
امام پرسید: آیا آنها گوشت خوک می‌خورند؟
گفتم: نه.
فرمود: معاشرت تو با آنها بی مانع است. سپس اضافه کرد: درباره مادرت مراقب باش. به او نیکی و احسان کن و هرگاه زندگی‌اش به پایان رسید و از دنیا رفت، خودت عهده دار کفن و دفن او باش.
چون از سفر حج برگشتم و به کوفه رسیدم، بر طبق فرمان امام صادق علیه السلام، خوشرفتاری و مهربانی زیادی به مادرم نمودم. خودم به او غذا می‌دادم و لباسش را مرتب می‌کردم و سرش را شانه می‌زدم و عهده دار خدمتش می‌شدم. مادرم که این تغییرات را در روش من دید، گفت: تو در آن روزگاری که به دین من بودی، با من این طور رفتار نمی‌کردی، چه دلیلی دارد که از وقتی که به اسلام گرویده‌ای، این قدر به من محبت می‌کنی؟
گفتم: یکی از فرزندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دستور داده که این گونه رفتار کنم.
گفت: آیا او همان پیامبر شما است؟
گفتم: نه بعد از پیامبر ما پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شد و او پسر پیامبر ماست.
گفت: این دستورات، از آموزه‌های پیامبران است و دین تو از دین من بهتر است، مرا راهنمایی کن تا مسلمان شوم. من طریقه اسلام را به او آموختم و او مسلمان شد. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند و در نیمه شب کسالتی پیدا کرد. من در کنار بسترش به پرستاری پرداختم. به من گفت: پسرم! اعتقادات اسلام را دوباره برایم تکرار کن، من تکرار کردم و او به همه آنان اقرار کرد و در همان شب چشم از جهان فروبست. بامداد روز بعد جنازه‌اش به وسیله گروهی از مسلمانان و مطابق آئین اسلامی تشییع شد و من بر جنازه او نماز خواندم و با دست خود به خاک سپردم 5.


پی نوشت:
1) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 181.
2) الکافی، ج 2، ص 159.
3) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 180.
4) همان.
5) اصول کافی، باب البر بالوالدین، حدیث 11.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره44.

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:32 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

مادر

حقوق مادر در حیات
ابوذر می‌گوید: از رسول گرامی اسلام شنیدم که فرمود: «نگاه به علی بن ابیطالب عبادت است. نگاه مهرآمیز به پدر و مادر عبادت است. نگاه به صحیفه - یعنی صحیفه قرآن - عبادت است. نگاه به کعبه عبادت است.»

از نگاه وحیانی اسلام، همچنانکه فرزندان بر والدین حقوقی دارند، پدر و مادر نیز حقوقی بر گردن فرزندانشان دارند.
امام سجاد علیه السلام با توجه به نقش حیاتی مادر در پرورش و رشد فرزندان، به حقوق اساسی مادر اشاره کرده و فرزندان را اکیدا به رعایت آن سفارش می‌کند: «واما حق امک فان تعلم انها حملتک حیث لا یحتمل احد احدا واعطتک من ثمرة قلبها ما لا یعطی احد احدا، ووقتک بجمیع جوارحها ولم تبال ان تجوع وتطعمک وتعطش وتسقیک وتعری وتکسوک وتضحی وتظلک وتهجر النوم لاجلک ووقتک الحر والبرد لتکون لها وانک لا تطیق شکرها الا بعون الله وتوفیقه 1؛ حق مادرت آن است که بدانی، او تو را حمل کرد به گونه‌ای که هیچ کس، دیگری را چنین حمل نمی‌کند و از شیره جانش به تو بخشید که هیچ کس به دیگری نمی‌بخشد. و با تمام وجودش از تو نگهداری کرد و برایش مهم نبود که خودش گرسنه بماند و به تو غذا بدهد، خود تشنه باشد و به تو آب بیاشامد، خودش برهنه باشد و به تو لباس بپوشاند، خودش در مقابل آفتاب باشد و تو را زیر سایه نگهدارد، از خواب خود به خاطر تو چشم بپوشد. او تو را از گرمای تابستان و سرمای زمستان حفظ کرد. [مادر همه این رنجها را تحمل کرد،] تا تو برای او باشی. تو توانایی شکرگزاری از مادرت را نداری، مگر با یاری و توفیق خداوند متعال.»
امام سجاد علیه السلام در عمل نیز چنین بود و با مادرش خوشرفتاری کرده و حقوق وی را کاملا مراعات می‌نمود. طبرسی می‌نویسد: هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: تو که از نیکوکارترین مردم نسبت به مادرت هستی، چرا با او سر یک سفره نمی‌نشینی؟ امام فرمود: «اخاف ان یسبق یدی الی ما سبقت عینها الیه فاکون قد عققتها 2؛ می‌ترسم دستم به غذایی پیشی گیرد که پیش از آن چشم مادرم به سوی آن رفته [و می‌خواهد بردارد] و به همین مقدار نافرمانیش کرده باشم.»
آنچه از روایات برمی آید این است که جبران زحمات مادر و بجای آوردن حقوق او کاری است بس مشکل، اما باید تا حد توان در این زمینه تلاش نمود. در اینجا به مهمترین حقوق مادر اشاره می‌کنیم:

1. نیکی و احسان
خداوند متعال در قرآن کریم با اشاره به مقام بلند پدر و مادر، از زبان حضرت عیسی علیه السلام می‌فرماید: «وبرا بوالدتی ولم یجعلنی جبارا شقیا» 3؛ «خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی نگردانید.»
از این آیه ظاهر می‌شود که نیکی به مادر از عادات پسندیده پیامبران و اولیاء الهی است و کسانی که این حق مادر را رعایت نکنند جبار و شقی خواهند بود.
خداوند متعال می‌فرماید: «وقضی ربک ا لاتعبدوا الا ایاه وبالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ولاتنهرهما وقل لهما قولا کریما» 4؛ «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسیدند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و آنها را از خود مران و بزرگوارانه با آنها سخن بگو!»
خداوند متعال در جای دیگری نیکی به پدر و مادر را بعد از اقرار به توحید قرار داده و فرمود: «واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا وبالوالدین احسانا» 5؛ «و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را [همتا و] شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید.»
بنابراین رعایت مقام و منزلت معنوی مادر و رعایت حقوق وی که از جمله آنها نیکی کردن به او در هر حال می‌باشد، در مرتبه‌ای بعد از اطاعت و عبادت خداوند قرار دارد و این هشدار تکان دهنده‌ای است به فرزندانی که هنوز مقام و منزلت حقیقی والدین را نشناخته اند و آنان را به عنوان خادمان خود می‌پندارند.
ابی ولاد حناط از امام صادق علیه السلام پرسید: خداوند متعال که در قرآن می‌فرماید: «وبالوالدین احسانا» چه معنی دارد و چگونه می‌توان به والدین نیکی نمود؟ امام فرمود: احسان این است که با آنان نیک رفتار باشی، آنان را مجبور نکنی که نیازهای خود را از تو درخواست کنند، گرچه غنی باشند. از حال و روزگار آنان، مشکلاتشان را درک کنی و در مواقع لزوم آنان را دریابی! آیا خداوند نمی‌فرماید: به مقام نیکوکاران نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق بکنید؟ سپس امام علیه السلام افزود: «اگر آنان به سن پیری رسیدند، کمترین اهانت و آزاری به آنان روا مدار و بر سر آنان فریاد نزن، با نگاههای مهرآمیز و رافت انگیز دل آنان را به دست آور و هیچگاه صدای خود را بالاتر از صدای پدر و مادر نکن و دست خود را بالای دست آنان قرار نده و گامهای خود را از قدمهای آنان جلوتر منه. 6»

2. قدرشناسی
فرزندان پاک و شایسته و سعادتمند پیوسته از مادر خود قدردانی می‌کنند. آنان هیچگاه زحمات و رنجهای مادر، در دوران کودکی شان را فراموش نمی‌کنند. خداوند متعال حق شناسی از پدر و مادر را در کنار شکرگزاری از نعمات خویش مورد سفارش قرار داده و می‌فرماید: «ان اشکر لی و لوالدیک» 7؛ «شکر مرا بجاآور [که خالق و منعم اصلی تو هستم] و از پدر و مادرت قدردانی کن.»
در مورد قدردانی از زحمات طاقت فرسای مادر، سخنان فراوانی در کتابهای اخلاقی، ادبی و تاریخی آمده است. شایسته است جوانان و نوجوانان مسلمان، در همه وقت، بویژه در روز مادر به عنوان تقدیر و تشکر از مادرشان به هر شیوه که می‌توانند از آنان تجلیل کنند و همانند کسانی نباشند که مهر بی کران مادر را فراموش کرده و با شیوه‌های ناپسندی با آنان برخورد می‌کنند.
سعدی در گلستان می‌نویسد: «وقتی به جهل جوانی، بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی می‌کنی؟»
چه خوش گفت: زالی 8 به فرزند خویش چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا که تو شیر مردی و من پیرزن
هنگامی که از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در مورد قدردانی از مادر سؤال شد، آن حضرت فرمود: «هیهات! هیهات! که بتوانی حق مادر را ادا کنی. هر آینه اگر به اندازه ریگهای بیابان عالج [صحرائی در عربستان] و دانه‌های باران به مادر خدمت کنی و از وی قدردانی کرده و بنده وار در پیش او بایستی، این همه خدمات تو به اندازه زحمات وی در هنگامی که در رحم او بودی و سنگینی تو را تحمل می‌کرد نخواهد بود. 9»
یکی از مصادیق قدرشناسی در مورد مادر این است که انسان نسبت به او درشتی نکند و همواره در جلب رضایت او تلاش نماید.
ابراهیم بن مهزم می‌گوید: روزی در مدینه از نزد امام صادق علیه السلام بیرون آمدم و به خانه‌ام رفتم. در آن هنگام مادرم با من زندگی می‌کرد. در خانه، به خاطر موضوعی با مادرم مجادله کرده و سخنان درشت و تندی به وی گفتم. فردای آن روز بعد از ادای نماز صبح، دوباره به محضر امام صادق علیه السلام مشرف شدم. هنگام ورود بدون آنکه حرفی زده باشم، امام با عتاب به من فرمود: «یا ابا مهزم ما لک و لخالدة اغلظت فی کلامها البارحة اما علمت ان بطنها منزل قد سکنته و ان حجرها مهد قد غمرته و ثدیها وعاء قد شربته... فلا تغلظ لها؛‌ای پدر مهزم! تو با خالده (نام مادر مهزم) چه کردی؟ آیا در سخن دیشب او درشتی کردی؟ آیا نمی‌دانی شکم او مدتها منزل و آغوشش گهواره و سینه‌اش ظرف غذای تو بوده است؟... دیگر با او درشتی مکن. 10»

3. نگاه مهرآمیز
ابوذر می‌گوید: از رسول گرامی اسلام شنیدم که فرمود: «النظر الی علی بن ابیطالب عبادة والنظر الی الوالدین برافة ورحمة عبادة والنظر فی الصحیفة - یعنی صحیفة القرآن - عبادة والنظر الی الکعبة عبادة 11؛ نگاه به علی بن ابیطالب عبادت است. نگاه مهرآمیز به پدر و مادر عبادت است. نگاه به صحیفه - یعنی صحیفه قرآن - عبادت است. نگاه به کعبه عبادت است.»
کسی که به پدر و مادر خود خدمت کند و آنان را در آغوش پرمهر خانواده‌اش جای دهد و با چهره‌ای گشاده و بشاش با آنان رفتار نماید، برای هر نگاه محبت آمیزش ثواب حج نوشته می‌شود. حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در سخنی نویدبخش چنین فرمود: «ما من رجل ینظر الی والدیه نظر رحمة الا کتب الله له بکل نظرة حجة مبرورة، قیل یا رسول الله وان نظر الیه فی الیوم ماة مرة قال وان نظر الیه فی الیوم ماة الف مرة 12؛ هیچ کسی به سیمای پدر و مادرش نگاه محبت آمیز نمی‌کند، مگر اینکه خداوند متعال در مقابل هر نگاه او ثواب یک حج قبول شده به وی عطا می‌کند. به پیامبر عرض شد: «یا رسول الله! اگر [فردی] هر روز صد مرتبه به چهره پدر و مادرش از روی احترام و محبت نظاره کند باز هم این پاداش را دریافت خواهد کرد؟» فرمود: آری، اگر روزی صدهزار بار هم این کار را انجام دهد، [همین پاداش را دریافت خواهد کرد].»

4. بدست آوردن رضایت پدر و مادر
اویس قرنی از معدود یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می‌باشد که در زهد و تقوی به درجات بلندی نائل شد و بعد از تلاشهای فراوان در راه احیای دین و دفاع از ولایت مولای متقیان علی علیه السلام در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید و در منطقه صفین مدفون شد.
هنگامی که اویس در یمن بود، شتربانی می‌کرد و مادر پیری داشت که تحت تکفل او بود. او با اینکه علاقه شدیدی به وجود گرامی رسول الله صلی الله علیه و آله داشت، هیچ گاه نتوانست پیامبر را از نزدیک زیارت کرده و به نظاره آن سیمای ملکوتی بنشیند. در یکی از روزها که اشتیاق دیدار سرور کائنات در وجودش به شدت شعله ور گردید، از مادرش اجازه خواست تا به سرزمین حجاز آمده و حضرت رسول صلی الله علیه و آله را زیارت نماید، مادرش به او گفت: پسرم! به دیدار آن حضرت برو و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نبود، بیش از نصف روز در آنجا توقف نکن! اویس با زحمت فراوان فاصله بین یمن و مدینه را پیمود و به شهر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، اما با کمال ناباوری شنید که: پیامبر صلی الله علیه و آله در شهر مدینه حضور ندارد.
چون بیش از نصف روز فرصت نداشت و به والاترین هدف خود که فیض حضور پیامبر صلی الله علیه و آله بود، نائل نشد، به مسلمانان حاضر در مدینه اظهار داشت: سلام مرا به حضرتش برسانید و بگوئید که مردی به نام اویس از یمن به زیارت شما آمده بود و چون از مادرش اجازه توقف بیشتری نداشت، با کمال ناراحتی به وطن خود مراجعت نمود.
بعد از مدتی، پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه بازگشت و فرمود: «تفوح روائح الجنة من قبل قرن، واشوقاه الیک یا اویس القرنی، الا ومن لقیه فلیقرئه منی السلام 13؛ نسیم بهشتی از سوی منطقه قرن می‌وزد، آه! چه قدر به دیدار تو مشتاقم،‌ای اویس قرنی! [ای مسلمانان!] هر کس او را دید سلام مرا به او برساند.»
عبدی می‌گوید: پس از جستجوی زیاد به دیدار اویس قرنی رسیدم و به او گفتم: دلم می‌خواهد سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم نقل کنی. تا نام رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنید، آهی عمیق کشید و اشک در چشمانش حلقه زد، و در حالی که بغض گلویش را می‌فشرد، گفت: «افسوس! هزار افسوس! عمری برای او سوختم و عاقبت به دیدارش نرسیدم. 14»
قدر و جاهی را که در اسلام دارا شد اویس // از کمال طاعت و خدمت برای مادر است
امر او را داد رجحان بر ملاقات نبی // چون رضای مصطفی هم دررضای مادراست
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد مقام بلند و معنوی اویس فرمود: «یدخل فی شفاعته مثل ربیعة ومضر؛ افراد زیادی مانند قبیله ربیعه و مضر به وسیله شفاعت اویس وارد بهشت خواهند شد.»
دعبل شاعر نامدار شیعی نیز با تفاخر تمام به مقام شفاعت اویس اشاره کرده و چنین سرود:
اویس ذوالشفاعة کان منا // فیوم البعث نحن الشافعونا

پی نوشت:

1) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 621؛ امالی صدوق، ص 371.
2) مکارم الاخلاق، ص 221.
3) مریم/32.
4) اسراء/23.
5) نساء/36.
6) بحارالانوار، ج 71، ص 40.
7) لقمان/14.
8) پیرزن.
9) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 203.
10) بحارالانوار، ج 71، ص 76.
11) وسائل الشیعه، ج 6، ص 205.
12) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 204.
13) بحارالانوار، ج 43، ص 155؛ الفضائل، ص 107.
14) پیامبر و یاران، ج 1، ص 345؛ حقوق متقابل والدین و فرزندان، ص 228.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره44.
عبدالکریم پاک نیا
حقوق مادر پس از مرگ
امام صادق علیه السلام به فرزندان صالح توصیه فرمود که: «قرائة القرآن فی المصحف تخفف العذاب عن الوالدین ولو کانا کافرین؛ قرائت قرآن از روی مصحف، از عذاب پدر و مادر می‌کاهد، گرچه آنان کافر باشند.»

از دیدگاه فرهنگ آسمانی اسلام همچنان که فرزندان در حال حیات مادر خود، حقوق وی را رعایت می‌کنند، شایسته است پس از مرگ وی نیز او را فراموش نکرده، با انجام اعمال شایسته در تکریم او بکوشند. برخی از این اعمال را می‌توان این گونه بیان کرد:

1. زیارت مزار مادر
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من زار قبر والدیه او احدهما کل جمعة فقرا عندهما یس غفر الله له بعدد کل حرف منها 1؛ هر کس قبر پدر و مادرش یا یکی از آنها را در هر جمعه زیارت کند و در کنار مزار آنان سوره یس بخواند، در مقابل هر حرفی که از این سوره می‌خواند، خداوند آمرزشی نصیب او می‌فرماید.»

2. قرائت قرآن
امام صادق علیه السلام به فرزندان صالح توصیه فرمود که: «قرائة القرآن فی المصحف تخفف العذاب عن الوالدین ولو کانا کافرین 2؛ قرائت قرآن از روی مصحف، از عذاب پدر و مادر می‌کاهد، گرچه آنان کافر باشند.»

3. انجام اعمال نیک به نیت مادر
انجام اعمال نیک و هدیه ثواب آن به مادر، در جلب رضایت وی و شادی روحش تاثیر فراوان دارد. پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «سید الابرار یوم القیامة رجل بر والدیه بعد موتهما 3؛ سرآمد و سرور ابرار در روز قیامت کسی است که بعد از مرگ پدر و مادرش برای ایشان احسان و نیکی کند.»

1) بحارالانوار، ج 89، ص 293.
2) الکافی، باب قرائة القرآن فی المصحف، حدیث 1.
3) بحارالانوار، ج 71، ص 84.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره44.

 

 




موضوع مطلب :


<   <<   6   7   8   9   >