برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید شهریور 92 - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:23 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

عقل و عاقل در نگاه قرآن کریم (1)


عقل در لغت به معنای حبس، امساک، بند کردن و باز ایستادن آمده است؛ «عقل البعیر بالعقال» به معنای بستن شتر با پایبند است و «عقلت المرأة شعرها» یعنی آن زن، موی خویش را گره زد و «عقل لسانه» یعنی زبانش را نگه داشت و از سخن گفتن خودداری کرد.

مقدمه
قرآن، مردم را به کاربرد صحیح روش عقلانی و به پیروی از فکر و دانش فراخوانده است. هر چه عقل انسان، صحیح تر و کامل تر باشد، زندگی او بهتر و استوارتر خواهد بود. می توان بیش از سیصد مورد از آیات را ارائه کرد که در آن، انسانها به تفکر و به کارگیری عقل خود دعوت شده اند. علاوه بر آن، قرآن به پیامبر(ص) شیوه های مناسبی برای ارائه حقیقت به مردم می آموزد. همچنین خداوند در آیات دیگر، استدلالهایی را ذکر می کند که پیامبران دیگر برای پیروان خود با هدف اثبات عقاید مذهبی به کار برده اند1 که این مطالب، نشان دهنده توجه ویژه قرآن به عقل است.
در قرآن کریم، حتی یک آیه یافت نمی شود که انسانها را به قبول یا پیروی کورکورانه از عقاید اسلامی دعوت کند.2 گر چه در بخش عمل باید «تعبد» بر زندگی حاکم باشد و زندگی مکتبی آمیزه ای از تعقل بجا و تعبّد بجاست افزون بر آن، اسلام، معیارهایی برای شریعت خود ارائه می دهد تا بدین وسیله، فواید دین خود را آشکار سازد. قرآن با معیارهای قوانین خود به اختصار، به موضوعاتی اشاره می کند که برای بشر قابل فهم است.
از مجموع آنچه گذشت می توان به اهمیت عقل از منظر قرآن پی برد. مهم ترین مباحثی که در این کتاب آسمانی درباره عقل آمده عبارت اند از:
اهمیت عقل؛ نشانه های عاقلان؛ نشانه های نابخردان؛ روشهای درس آموزی عاقلان؛ متعلق تعقل و... .3
یادآوری تمام این مطالب، نیازمند تدوین چند جلد کتاب است و بحث از آن در این مختصر نمی گنجد. در این مقاله سعی شده است پس از مفهوم شناسی، نشانه های عاقلان از منظر قرآن کریم بررسی شود.


مفهوم شناسی عقل
عقل در لغت به معنای حبس، امساک، بند کردن و باز ایستادن آمده است؛ «عقل البعیر بالعقال» به معنای بستن شتر با پایبند است و «عقلت المرأة شعرها» یعنی آن زن، موی خویش را گره زد و «عقل لسانه» یعنی زبانش را نگه داشت و از سخن گفتن خودداری کرد. همچنین از این جهت، دژ، قلعه و زندان را ـ معقل ـ گفته اند که جمعش ـ معاقل ـ است. عاقل را عاقل گفته اند؛ زیرا خود نگهدار است و خویشتن را از [رفتن به دنبال] هواهای نفسانی باز می دارد. عقل، مایة امتیاز انسان از حیوان و به معنای فهم و ضدّ حماقت نیز آمده است.4
برخی گفته اند: با توجّه به معنای اصلی عقل که بستن و امساک است، بر ادراک و قوّه ای که به وسیله آن انسان، بین خیر و شرّ و حق و باطل تمیز می دهد، عقل اطلاق می شود و مقابل آن جنون، سفاهت، حماقت و جهل است که هر کدام به اعتباری به نامهای یاد شده نامگذاری شده است.5
برخی معتقدند، عقل به نیرویی گفته می شود که برای پذیرش علم، آماده است. همچنین به دانشی که با آن، نیروی باطنی انسان از آن سود می برد «عقل» گویند؛6 از این رو امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است: عقل دو گونه است: عقل طبیعی و فطری، و عقل اکتسابی از مسموعات. هر گاه عقل فطری در انسان نباشد عقل اکتسابی و شنیده ها سود نمی دهد؛ چنان که نور خورشید به چشمی که نور ندارد بهره نمی دهد.7
عقل به معنای قوه تشخیص صلاح و فساد در جریان حیات مادی و معنوی و نگهداری نفس است که نتیجه این نگهداری؛ تدبیر، خوش فهمی، ادراک، انزجار، شناخت احتیاجات زندگی و برنامه ریزی برای تحقق عدالت و خود نگهداری از هواهای شیطانی است؛8 چنان که برخی دیگر از قرآن پژوهان هم آن را به معنای نیروی فهم و درک انسانی می دانند.9
از مجموع آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که کلمه «عقل» در لغت به معنای بستن و گره زدن است و به همین مناسبت، ادراکاتی هم که انسان دارد و آنها را در دل پذیرفته و پیمان قلبی نسبت به آنها بسته، عقل نامیده اند. همچنین مدرکات آدمی را و آن قوه ای را که در خود سراغ دارد و به وسیله آن خیر و شر و حق و باطل را تشخیص می دهد، عقل نامیده اند. در مقابل این عقل؛ جنون، سفاهت، حماقت و جهل قرار می گیرد که مجموع آنها کمبود نیروی عقل است و این کمبود به اعتباری جنون، و به اعتباری دیگر سفاهت، و به اعتبار سوم حماقت، و به اعتبار چهارم جهل نامیده می شود. پس اگر یکی از قوای درونی انسان طغیان کند، مثلاً درجه شهوتش از آن مقداری که باید باشد تجاوز کند، و یا درجه خشم بالا رود، دیگر چشم عقل نمی تواند حقیقت را درک کند.
پس مراد از عقل در قرآن، تعقل ادارک، توأم با سلامت فطرت است، نه تعقل تحت تأثیر غرایز و امیال نفسانی. عقل، وسیله ای است که باید انسان در دینش از آن بهره مند شود، و به وسیله آن، راه را به سوی حقایق معارف و اعمال صالح بیابد، پس اگر عقل انسان در چنین مجرایی قرار نگیرد و قلمرو علمش به چهار دیواری خیر و شرهای دنیوی محدود شود، دیگر عقل نامیده نمی شود؛ همچنان که قرآن کریم از خود چنین انسانهایی حکایت می کند که در قیامت می گویند: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ»؛10 «اگر ما می شنیدیم و تعقل می کردیم دیگر از دوزخیان نمی بودیم.»
خلاصة آنکه مراد از عقل در قرآن، نوعی فهم خاص است که به ظواهر اکتفا نمی کند و حقیقت معنا را درمی یابد.


مترادفات عقل در قرآن
کلماتی که در قرآن مجید درباره انواع ادراکات انسانی آمده، بسیار است و چه بسا تا بیست لفظ برسد؛ مانند: «ظن»، «حسبان»، «شعور»، «ذکر»، «عرفان»، «فهم»، «فقه»، «درایت»، «یقین»، «فکر»، «رأی»، «زعم»، «حفظ»، «حکمت»، «خبرویت»، «شهادت» و «عقل»، که کلماتی نظیر «بصیرت» نیز ملحق به آنها است.11


نشانه های عاقلان
قرآن کریم نشانه هایی برای عاقلان قرار می دهد که مهم ترین آنها عبارت اند از:
1. آخرت طلبی
قرآن مجید، ترجیح آخرت را بر دنیا از نشانه های عاقلان دانسته، می فرماید: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛12 «زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست و سرای آخرت، برای آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمی اندیشید؟!»
«لعب» (بر وزن لزج) در اصل از ماده «لعاب» (بر وزن غبار) به معنای آب دهان است که از لبها سرازیر شود، و اینکه بازی را «لعب» می گویند، برای آن است که همانند ریزش لعاب از دهان، بدون هدف انجام می گیرد.
با توجه به آیه یاد شده، آنها که تنها به دنیا دل بسته اند و جز آن نمی جویند و نمی طلبند در واقع، کودکان هوسبازی هستند که یک عمر به بازی و سرگرمی پرداخته و از همه چیز بی خبر مانده اند! تشبیه زندگی دنیا به بازی و سرگرمی از این نظر است که بازیها و سرگرمیها معمولا کارهای توخالی و بی اساس هستند که از متن زندگی حقیقی دورند؛ زیرا پس از پایان بازی، همه چیز به جای خود بازمی گردد! بسیار دیده می شود که کودکان، دور هم می نشینند و بازی را شروع می کنند، یکی را «امیر» و دیگری را «وزیر» و یکی را «دزد» و دیگری را «قافله» قرار می دهند؛ اما ساعتی نمی گذرد که نه چیزی از امیر است و نه وزیر، و نه دزد و نه قافله، و یا در نمایشنامه هایی که به منظور سرگرمی انجام می شود صحنه هایی از جنگ یا عشق یا عداوت مجسم می شود؛ اما پس از ساعتی، از هیچ کدام خبری نیست.13
در برابر بازیگران کودک منش، عاقلان وجود دارند؛ آنان به جای دل خوش کردن به زندگی دنیا، به حیاتی جاویدان و فناناپذیر در جهانی وسیع تر و سطح بسیار بالاتر، می اندیشند؛ جهانی که سر و کار آن با حقیقت است نه مجاز، و با واقعیت است نه خیال؛ در جهانی که نعمتهایش با درد و رنج آمیخته نیست، و سراسر، نعمتِ خالص است.14
در حدیثی از «هشام بن حکم» از امام «موسی بن جعفر(ع)» نقل شده که چنین فرمود: «ای هشام! خداوند، عاقلان را اندرز داده و به آخرت علاقه مند ساخته و گفته است: زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست، و سرای آخرت برای افراد باتقوا بهتر است. آیا فکر و عقل خود را به کار نمی اندازید؟»15
2. خداجویی
یکی دیگر از ویژگیهای عاقلان، خداجویی و خداطلبی است. آنان با اندیشیدن در آیات و نشانه های پروردگار در نظام هستی، به وجود خدا و عظمتش پی می برند. قرآن مجید در این باره می فرماید: «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْکِ الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»؛16 «در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه هایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و می اندیشند.»
اینان کسانی هستند که از نیروی خرد ـ که خدا به ایشان ارزانی داشته است ـ به درستی بهره می گیرند و به میانجی گری این آیات به رحمت گسترده و دایمی خدا می نگرند و می دانند که تنها خدا شایستة دوست داشتن است و تنها راه رستگاری، فرمانبرداری از فرمانهای او و سر به سجده نهادن در برابر اوست، و تنها او باید به عنوان ولی و سرور پذیرفته شود.
کسانی که خردِ خود را به کار نمی اندازند، با وجود داشتن آن، از وجود این خرد و عقل، بهره ای عایدشان نمی شود. اینان پروردگار خود را نمی شناسند، بدان سبب که با نظری جامد و متحجّر به ظواهر جهان هستی می نگرند و هیچ ژرف نگری در دلالتهای این ظواهر ندارند؛ از این رو، اینان یا اصلا ایمان ندارند و یا اگر ایمانی به خدا دارند بسیار سطحی است.17
آیه دیگری که خداجویی را نشانه اندیشمندی می داند آیه 190 سوره آل عمران است. در این آیه می خوانیم: «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ«؛18 «مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفتِ شب و روز، نشانه های (روشنی) برای خردمندان است.»
«لبّ» به معنای مغز هسته و کنایه از نیروی خرد است و مراد از کلمه اولی الالباب، صاحبان عقل است. روی سخن در آیه با صاحبان خرد است؛ زیرا مردم از نظر توجه به نظام آفرینش، هرگز یکسان نیستند؛ چه بسیار گروهی که جز استفاده از مناظر زیبا و مشاهده انواع گوناگون موجودات که صفحه گیتی را فرا گرفته بهره ای نبرده، و فقط با حسّ بینایی به طور ابهام به آنها می نگرند، و از روزنه خرد، دیده عبرت به آنها نمی افکنند، و با نظر بصیرت درباره طرح نقشه و نظم حیرت انگیز آنها نمی اندیشند.
این گروه بر حسب منطق قرآن و خرد از مقام انسانیّت و دانش، سهمی نبرده، و از اوراق پدیده های جهان، درسی نیاموخته اند و ارزش خود را نمی دانند، و تا وقتی فرصت زندگی دارند، عمر خود را با سرگرمی و روزمرگی طی می کنند تا سرانجام مرگ، آنان را فراخواند.
اولی الألباب یا صاحبان خرد به تمام موجودات جهان با دقت می نگرند و کوچک ترین پدیده آنها را به وجود یک طرّاح و نقاش ماورای مادّه (کور و کر) و بی شعور راهنمایی می کند. نقشه دلربایی که در گوشه و کنار جهان آفرینش جلوه می کند، آن چنان دلهای صاحبان خرد را جلب می کند که افکارشان در هر حال، چه ایستاده و یا نشسته و یا در بستر آرمیده در یاد آفریدگار است.
آنان در هر یک از پدیده ها می نگرند و درس تازه ای از خداشناسی می آموزند و از طرح نقشه زیبای طبیعت به صانع آن پی می برند که دست توانای خود را در این صنعِ حیرت انگیز هرگز بیهوده به کار نبرده است؛ بلکه باور دارند خدای متعال به جهان تابیده، تا مثالی از بی همتایی خود را در آن صحنه نمایش دهد، و خوان نعمتش را از هر سو برای هر ذرّه بگستراند تا تدبیر عمومی آفرینش را در کوچک ترین پدیده به کار برد، و هر آفریده ای به قدر ظرفیّت خود بهره بردارد؛ ولی از صنع و گسترش خوان هستی خود بی نیاز است.19
خداوند رحمان در ادامه آیه پیشین، ژرف اندیشی در آفریده ها برای شناخت آفریدگار را نشانه خردورزان دانسته، عاقلان را این گونه معرفی می فرماید: «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛20 «همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند (و می گویند:) بارالها! اینها را بیهوده نیافریده ای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!»
صاحب مغز و عقل که ولایت را پذیرفته و صاحب مغز شده است، به سبب تلقیح ولایت در هیچ حالی از ذکر خدا خالی نمی شود، و اگر احیاناً شیطان، ذکر خدا را از یاد او ببرد، دوباره خدا را یاد می کند و در هر حالی استغفار می کند، چه ایستاده و چه نشسته و بر پهلوهایشان (نیز به یاد خدایند)....21
در برابر این عده، نابخردان هستند که با افترای بر خدا و دنیاجویی در برابر خداجویی و با دروغگویی، دنبال زندگی دو روزه دنیا هستند: «وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»؛22 «ولی کسانی که کافر شدند، بر خدا دروغ می بندند و بیش تر آنها نمی فهمند!»
برخی گفته اند: از آنجا که در آیات پیش، درباره حلال و حرام گفتگو شده است، چیزهایی بیان می شود که به عقیده مردم جاهلیت، حرام بوده است ـ ... . اکثر آنها عقل ندارند؛ زیرا فکر نمی کنند که این مطالب، مجعول و ساختگی است. برخی دیگر از مفسران هم معتقدند مقصود این است که اکثر آنها نمی دانند چه چیز بر آنها حلال و چه چیز حرام است؟ یعنی هر چند تنها عده کمی از آنها معاندند؛23 ولی هر کس عقل خود را در راه شناخت صحیح به کار نگیرد و از آن در مسیر الهی استفاده نکند نابخرد است.
برخی مفسران درباره آیه یاد شده معتقدند اینکه خداوند تأکید می کند بیش تر کافران تعقل نمی کنند، بدان سبب است که آنان به جای حق طلبی و به کارگیری عقل در مسیر بایسته و شایسته، به تقلید طریق گذشتگان راه می پیمایند و یا اکثر آنان از اوامر و دستورهای الهی پیروی نمی کنند. پس آیه شریفه به این مطلب اشعار دارد که آنان با آن که می دانستند راهشان بیراهه و مسیرشان رو سوی ناکجا آباد است؛ ولی عشق به ریاست و ملی گرایی افراطی آنان، مانع به کارگیری صحیح عقلشان بود.24
ادامه دارد...

پی نوشت:

1) المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417 ق، ج‏5، ص‏254.
2) همان.
3) فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی و دیگران، بی تا، تهران، ج‏20، ص‏474.
4) ر.ک‌: لسان العرب، ابن منظور، دار‏صادر، بیروت، چاپ سوم،1414ق، ج‏9، ص‏326، «عقل»؛ فرهنگ أبجدی عربی ـ فارسی، فؤاد افرام بسطانی، ترجمه مهیار، ص‏619؛ المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص‏578.
5) المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، ج‏2، ص‏247.
6) المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، دارالعلم، بیروت، چاپ اول، 1412، ص‏578.
7) در نهج البلاغه (حکمت 338) روایت فوق چنین آمده است: «وَ قَالَ(ع): الْعِلْمُ عِلْمَان: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا یَنْفَعُ الْمَسْمُوعِ‌ اِذَا لَمْ یَکُنْ الْمَطْبُوعِ»، ولی چون خداوند درباره انسان می‌فرماید شما از رحم مادرانتان خارج می‌شوید در حالی که: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (نحل / 78) از مفهوم این آیه به نظر می‌رسد روایت راغب که آن را ـ العقل عقلان ـ ذکر کرده است ـ‌ صحیح‌تر باشد؛ زیرا ـ‌ علم مطبوع ـ‌ هم باید مبتنی بر ـ عقل مطبوع ـ باشد؛ وگرنه علم، چه مطبوع و چه مسموع، بدون زیرساز عقلی، بی‌اساس است و در حدیثی هم آمده که پیامبر(ص) فرمود: عقل چیزی است که با آن، خدای پرستش می‌شود و سعادت رضوان، کسب می‌شود.
8) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ج‏8، ص‏196.
9) قاموس قرآن، علی‌اکبر قرشی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ج‏5، ص‏29.
10) ملک / 10.
11) برای آگاهی از تفاوت این کلمات ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج‏2، ص‏372.
12) انعام / 32.
13) تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، مدرسه امیر المومنین(ع)، قم، ج‏5، ص‏207.
14) همان، ص‏208.
15) نور الثقلین، عروسی حویزی، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415 ق، ج‏1، ص‏711.
16) بقره / 164.
17) تفسیر هدایت، سید محمدتقی مدرسی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1377ش، ج‏1، ص‏288؛ همچنین ر.ک: تفیسر نمونه، ج‏1، ص‏562؛ تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، ج‏1، ص‏252؛ جوامع الجامع، طبرسی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1377ش، ج‏1، ص‏215.
18) آل عمران / 190.
19) انوار درخشان، حسینی همدانی، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404ق، ج‏3، ص‏294.
20) آل عمران / 191.
21) بیان السعادة، جنابذی، ترجمه رضاخانی و ریاضی، موسسه الأعلمی، بیروت، چاپ دوم،1408ق، ج‏3، ص‏480.
22) مائده / 103.
23) مجمع البیان، طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش، ج‏3، ص‏390.
24) تفسیر اثنا‏عشری، حسین حسینی شاه‌عبد العظیمی، انتشارات میقات، تهران، چاپ اول، 1363ش، ج‏3، ص‏191.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره162.

 

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:22 عصر ::  نویسنده :

 

روان‏شناسى عوامل بیرونی موفقیت در نویسندگى(1)
خانواده می تواند نقش شایانی در بسترسازی برای خلّاقیت داشته باشد. نقش پدر و مادر در این زمینه، نقشی بی بدیل است. در خانواده است که ذهن، آماده پرواز بر فراز دنیایی نو می شود.

محیط خلّاقِ خانواده
الف. باند پرواز ذهن
خانواده می تواند نقش شایانی در بسترسازی برای خلّاقیت داشته باشد. نقش پدر و مادر در این زمینه، نقشی بی بدیل است. در خانواده است که ذهن، آماده پرواز بر فراز دنیایی نو می شود.
اگر پدر و مادر اهل مطالعه، شعر، ادبیات، داستان و... باشند و حسّ نویسندگی و شوق نوشتن در آنان موج بزند، این ویژگیها آن چنان عطری در فضای خانه می افشاند که به طور طبیعی و تدریجی به فرزندان نیز منتقل می شود و آنان را نیز به همراهی و همسویی می کشاند.
«جان آپدایک»، از نویسندگان سرشناس و یکی از نامزدهای اصلی جایزه نوبل ادبیات، در 74 سالگی اش می گوید: «بزرگ ترین آرزوی مادرم این بود که نویسنده شود. او یک خواننده جدّی بود و به طور منظّم کتاب می خواند. بسیاری از اوقات، او را می دیدم که در اتاق کار خانه، پشت ماشین تحریر نشسته و می نویسد. وقتهایی که مریض می شدم، محل استراحتم همین اتاق بود. بنابراین، پیش می آمد که گاه ساعتها می نشستم و تایپ کردنش را نگاه می کردم. با پشتکار عجیبی کار می کرد. به این ترتیب، من هم با چنین کارهایی خو گرفتم. در آن زمان، زیاد کتاب می خواندم. بین بچه های دور و برم تنها کسی بودم که به خواندن علاقه داشت. از این رو، خواندن برایم نوعی عادت شده بود. بیشتر ساعات روز در حال مطالعه بودم و گاهی اوقات می شد که در یک روز دو کتاب نسبتاً حجیم می خواندم.» 1
آری، تداوم فضای خلّاقانه خانواده کمک می کند تا نویسندگی به یک عادت نیکو تبدیل شود و استمرار آن آسان تر گردد.

ب. هیجان انتخاب آزاد
آن چنان که گفتیم، خانواده نقش زمینه ساز دارد، نه الزام و اجبار. و خلاقیت، صرفاً در محیطی آزاد امکان شکوفایی دارد. از این رو، پدر و مادر نباید فرزندان را مجبور به نویسندگی کنند، بلکه باید آن چنان فضای دلپذیری فراهم کنند که فرزندان با راهنمایی والدین امّا با رغبت و انتخاب خود به سمت فعالیتهای بدیع و نوآورانه کشیده شوند و با جریان آفرینشگرانه ای که در محیط خانه ایجاد شده است، همسو و همراه شوند.
«آپدایک » می گوید: «خوشحالم که اجباری برای خواندن کتابی خاص نداشتم. در این شرائط، ذهن، آزاد است انتخاب کند. گه گاه با کتابی مواجه می شود که جرقّه ای در ذهن می زند و افقهای تازه ای را به خواننده نشان می دهد. به این ترتیب، ذهن، خود تصمیم می گیرد و با آرامش راهش را پیدا می کند.» 2
اصولاً خلاقیت، در عین قاعده مندی، قاعده گریز است، دستور گریز است، وحشی است، جهشی و پیش بینی ناپذیر و ساختارشکن است و همین ناشناختگی آن هیجان انگیز و شوق آفرین است.
این نویسنده سر شناس می افزاید: «نوشتن برایم بسیار هیجان انگیز بود.... بالاخره فهمیدم باید کار نویسندگی را به شکل حرفه ای دنبال کنم.» 3
این ذوق یابی، حاصل آزادی بالهای ذهن و فکر در پرواز بر فراز افقهای نو بوده است.
دکتر «محرّم آقازاده»، برنامه ریز و مدرس دانشگاه نیز می گوید: «کسی که ذوق و شوق نوشتن را در من برانگیخت، به هر حال پدرم، مادرم، شرائط موجود و... بود.»
و البته جوشش درونی و احساس شخصی نیز در این راه لازم است؛ لذا می گوید: «احساساتم خیلی به من کمک کرد؛ چون حسی داشتم، می خواستم بنویسم. احساساتم را می خواستم بنویسم. » 4
و بعد می گوید: «انسان، آزاد است که ارزشها و سبک یادگیری خودش را هم انتخاب کند.» 5
این چنین نیست که خلّاقیت و نوآفرینی، ویژگی منحصر به فردی باشد که تنها عدّه خاصی از آن برخوردار باشند، بلکه «پژوهشهای انجام گرفته، نشان داده است که زمینه خلّاقیت به عنوان یک استعداد همگانی در همه ما وجود دارد. اگر محیط، زمینه مناسبی جهت بروز و ظهور آن ایجاد کند، فرد، خلّاق خواهد شد. »6

ج. فرهنگ تشویق
شخصی که خود عضو کمیته خلاقیت سازمان پژوهش و دفتر برنامه ریزی و از مدرسان رویکردهای نوین یاد دهی - یادگیری بوده و در زمینه خلاقیت، کارگاه های آموزشی مختلفی با اساتید ایرانی و خارجی گذرانده و کتابها و مقالات زیادی را در این زمینه مطالعه کرده است، در مورد نویسندگی خود می گوید: «فکر می کنم تقریباً راحت می نویسم. در خانواده ای فرهنگی متولد شدم و رشد کردم و آموزشها و تشویقهای به موقعی از پدر و مادرم گرفتم.» 7
نویسنده دیگری می گوید: «فرزندمان را وقتی در سفر است، تشویق کنیم تا خاطرات سفر خود را بنویسد و به او بگوییم: الآن که به طور مثال در مسیر تهران - مشهد حرکت می کنیم، شما این مسیر را در 4 - 5 صفحه برای من بنویس و من این 4 - 5 صفحه را جزء کارهای خوب و نیک تو تلقّی می کنم. این ارزش را خانواده باید به نوشتن بدهد. » 8
نویسنده شدن از «فکر » شروع می شود و این فکر با «خواستن » گسترش می یابد و هسته اولیه خواستن، در خانواده شکل می گیرد. پس خانه، کانون فکر سازی و ایجادانگیزه برای نویسنده شدن فرزندان است.»مطالعات زیادی در سطح جهان انجام شده است که نشان می دهد موفقیت در نویسندگی و... به شدّت متأثّر از فضای فرهنگی خانواده است. هرچه فضای فرهنگی خانواده خوب بوده، مهارت نوشتن فرزند تقویت شده است. بنابراین، به تأثیر نقش خانواده نباید بی توجّه بود.» 9
منظور از نقشمندی خانواده این است که نقش الگویی و الهام بخشی داشته باشد؛ «یعنی اگر پدر اهل کتاب خواندن و اهل مطالعه باشد، برادر و خواهر اهل خواندن باشند، تأثیر جدّی در نویسنده شدن فرد دارد. البته ممکن است پدر و مادر سواد کافی نداشته باشند، ولی علاقه مند به مباحث فرهنگی باشند. در این فضا هم فرزند به مسائل فرهنگی علاقه مند می شود و می تواند نوشتن را تمرین کند. هر اندازه سهم مذاکرات فرهنگی در خانواده افزایش یابد، اقبال و علاقه مندی فرزند به حوزه نگارش بیشتر می شود.» 10 و همین گفتگوها می تواند محرّک انگیزه ساز و مولّد احساس باشد و خمیر مایه نوشته ای زیبا شود.

د. بیداری ذهن
خلاقیت مولود ذهن آزاد، امّا پربار و پویاست و شکوفایی آن در پرتو بهره گیری از ابزارهای مفید و مناسب است و «شایسته است که پدر و مادر در صورت تمایل فرزندان علاقه مند و پویا، کتابهای در خور و مناسبی را که در زمینه نویسندگی نیاز دارند، در اختیار آنان قرار دهند تا بتوانند با بهره گیری از مطالب دریافتی از آنها، نوشته خوبی بنویسند.» 11
راز خوبی نوشته زیبا، الگوسازی ذهن از نوشته های زیبای دیگر است. ذهن در اثر مأنوس شدن مداوم با نوشته های زیبا و خلّاقانه، در حال و هوای آنها قرار می گیرد و حسّ واژه سازی و محتواپردازی آن گونه ای در فرد بیدار می شود و آن چنان ذهن به جولان می افتد که مفاهیمی بدیع در ذهن متولد می شوند و لباس واژه ای نو بر تن می کنند و همچون اشکهای شوق از چشمان خندان قلم بر صفحه سفید کاغذ می چکند و چونان مرواریدی درخشان چشم دلها را به خود خیره می سازند که گویی آنان را سحر کرده اند. آری، بعضی بیانها سحر می کنند، اگر کسی سخن شناس و سخن سنج باشد.
دیدار با ذهنهای خلّاق (نوشته های خلّاق) ذهن را برای خلاق شدن و آشنایی با شیوه خلاقیت بیدار می کند و این بیداری، نوشته های زیبا به ارمغان می آورد.

ه. پایه های پویایی
در تحقیقات متعددی 12 ثابت شده است که رفتار و نگرش والدین و کمیت و کیفیت علاقه های آنها و نحوه تعامل آنان با فرزندانشان در رشد و توانایی فرزندان مؤثر است و دریافته اند که بچه ها و بزرگسالانی که در ریاضیات و علوم سرآمد هستند و از نبوغ برخوردارند، زمینه متفاوتی نسبت به سایر افراد داشته اند؛ زمینه هایی خلاقیت زا و شکوفاگرانه؛ زمینه هایی همچون احترام زیاد، آزادی عمل برای کشف جهان اطراف، آزادی برای تصمیم گیری، استقلال عمل، وجود یک ارتباط مثبت بدون وابستگی زیاد والدین و کودک، وجود یک فضای آزاد و غیر مستبدانه، عدم نگرانی و دغدغه مداوم والدین نسبت به کودک و.... به اعتقاد محققین، وجود این ویژگیها در ارتباط والدین و کودک، باعث می شود که کودک در آینده، فرد خلّاقی شود و پایه های پویایی او پی ریزی شود.

و. اختیار خطر کردن
طبیعی است که روشهای سلطه جویی والدین، منجر به دنباله روی و هماهنگی مصنوعی در کودکان می شود و مانع هرگونه ابتکار و خلّاقیت می گردد. تحقیقات نشان داده است 13 که والدین کودکان خلّاق در روشهای تربیتی شان به ندرت از استبداد و محدودیت انضباطی استفاده می کرده اند. این کودکان از آزادی بیشتری در تصمیم گیری بر خوردار بوده اند، در حالی که کودکان کمتر خلّاق، دارای خانواده سخت گیر و کلیشه اندیش و بیش از حد خشک و حساس بوده اند. مادرانی که از فرزندانشان بیشتر مراقبت می کرده اند، فرزندانِ کمتر خلاق داشته اند؛ زیرا مراقبت زیاد والدین از کودک، موجب می شود که او هرگز فرصتِ تجربه کردن و آموختن نداشته باشد، در حالی که خلاقیت در پرتو ریسک کردن حاصل می شود. شخصی که همواره با عصای احتیاط افراطی دنبال راهی کاملاً روشن بگردد، هرگز نمی تواند پا به وادی ناشناخته ها بگذارد و دست به کارهای تازه بزند.
تربیت آزاد منشانه، تجربه تازه های زندگی، و گرایشِ قوی فکری وسیع و گوناگونِ والدین موجب خلاقیت در کودکان می شود. والدین کودکان خلاق معتقدند که باید به کودکان استقلال بدهیم و خواست خلاقانه آنها را بپذیریم و به آنها حق بدهیم که با والدین موافق نباشند. دادن استقلال به کودکان و آزادی فکر و عمل به آنها، موجب کم شدن اتکای آنها به دیگران می گردد و در نتیجه، می توانند با فکر و تجربه و عمل خویش، قوه ابتکارشان را به کار گیرند.
بعضی از محققین بر این باورند 14 که استقلال درونی، عدم وابستگی، مقاومت در برابر کنترل اجتماعی افراطی، برای فعالیت خلاق ضروری است. بنابراین، جوّ آزاد خانه کسانی که کار خلاق انجام می دهند، موجب تشویق و الگو دهی بچه ها به کارهای مشابه می شود. والدینی که خود، ابتکار عمل داشته باشند، الگوی مناسبی برای برانگیختن کودکان جهت ابداع و خلاقیت اند. به عکس، والدینی که در کارها دنباله رو هستند، طبق مُد لباس می پوشند و در کارهای مختلف ایده ای از خود ندارند، همین ویژگیها را به فرزندان خود منتقل می کنند.

ز. امنیت روانی
فضای عاطفی خانواده با رشد خلاقیت فرزندان ارتباط مستقیم دارد. روابط صمیمی و دوستانه افراد خانواده موجب احساس امنیت روانی در فرزندان می گردد و باعث می شود که اعتماد به نفس لازم برای ابداع و ابتکار داشته باشند.
بسیاری از افراد سرآمد و خلاق گفته اند که تلاشهای خوب والدینشان و دیگر مربیان عامل پرورش استعداد آنها بوده است. پیرو مطالعاتی که بعضی از محققان 15 درباره زنان هنرمند داشتند، به این نتیجه رسیدند که همه آنان خانواده های حمایت کننده ای داشته اند. تمام آنها گفته اند که والدین آنها به کار ایشان علاقه نشان داده اند و از آنها حمایت کرده اند.

پی نوشت:

1) جام جم، سال ششم، شماره 1485، پنجشنبه 30 تیر 1384، ص 6.
2) همان.
3) همان.
4) شانه برزلف سخن، سید حسین حسینی نژاد، ص 6.
5) همان.
6) همان، ص 74.
7) همان.
8) شیوه های خلّاق آموزش انشاء، سید حسین حسینی نژاد، ص 60 و 61.
9) همان، ص 54 و 55.
10) همان، ص 63 (با اندکی تلخیص و تصرّف) .
11) گلزار سخن، محمد مصری، ص 35.
12) ماهیت خلاقیت و شیوه های پرورش آن، دکتر افضل السادات حسینی، صص 72 - 75.
13) همان.
14) همان.
15) همان.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره83 .

روان‏شناسى عوامل بیرونی موفقیت در نویسندگى(2)
تقویت روحیه ماجراجویی علمی و فکری نیز در پرورش روحیه خلاقیت، بسیار مؤثر است و این از عهده معلمی بر می آید که خود، چنین روحیه ای داشته باشد.

محیط خلاق آموزشی
الف. تربیت معطوف به تفاوتهای فردی
محیط آموزشی می تواند بستر مناسبی برای خلاق سازی افراد باشد؛ به شرط آنکه آموزشها معطوف به تفاوتهای فردی باشد، نه یکسان سازی افکار و روشها. با توجه به مدت زمان زیادی که افراد در مدرسه و محیط آموزشی می گذرانند، می توان گفت: تجربه های مدرسه و محیط آموزشی نقش اساسی در خلاقیت آنها در آینده دارد؛ اما تحقیقات نشان داده است 1 که افراد برجسته به ندرت از مدرسه و معلّمانشان به عنوان عامل مؤثر و مهمی در رشد خلاقیتشان یاد کرده اند. به اعتقاد آنها مدرسه نقشی در تشویق آنها برای خلاقیت نداشته است. اما تقریباً در طول دوران مدرسه، یک معلم مشوق داشته اند.
آنان معتقدند که علت شکست مدرسه تا حد زیادی به تعلیم و تربیت همشکل و یکنواخت مربوط می شود. این در حالی است که هر کدام از دانش آموزان و افراد در محیط آموزشی، کاملاً با یکدیگر متفاوت اند.

ب. توسعه تفکر خلاق
یکی از محققان معتقد است 2که برای توسعه تفکر خلاق از طریق مدرسه و محیط آموزشی باید هر مربی در هر مقطع، به عقائد جدیدی که از سوی کودکان، نوجوانان و جوانان مطرح می شود، توجه کند و این گونه افراد نونگر را تشویق کند تا استعداد خلاقشان را توسعه دهند. هر مربی باید به این «توسعه خلاقیت » بیش از آموزش اطلاعات اهمیت دهد.
برای توسعه تفکر خلاق، باید تفکر خلاق را با ارزش بدانیم، افراد را نسبت به آنچه در پیرامونشان می گذرد - یعنی به محرکهای محیطی - حساس تر کنیم، اجازه دهیم خود آنان به آزمون واقعیتها دست بزنند، راه حلهای ابتکاری و تازه افراد خلاق را ارج نهیم و تشویق کنیم، افراد را مقید نکنیم که برای انجام کارها از یک روش ویژه و الگوی تحمیلی تبعیت کنند و در کلاس، فضایی آزاد و در نتیجه جوی خلاق ایجاد کنیم؛ به گونه ای که بدون ترس، احساس امنیت کنند.
باید به آنان که آموزش می بینند یاد بدهیم که به ایده هایشان اهمیت دهند و دفترچه ای تهیه کنند و عقائدشان را - حتی اگر در آن تردید دارند - بنویسند؛ چون ممکن است این ایده ها در زمانی دیگر مورد بررسی، انتقاد و تغییر قرار گیرند یا موجب انگیزش ایده ای دیگر در آنان گردند.
باید کاری کنیم که آنان در برابر شاهکارهای دیگران و نوشته های شگفت انگیزشان احساس ضعف نکنند؛ یعنی جزئیات مراحل و روشهایی را که صاحب شاهکار برای خلق آن استفاده کرده است، برایشان توضیح دهیم تا آن شاهکار شگفت را چیزی ماوراء قدرت خویش ندانند.
باید حس کنجکاوی را در آنان برانگیزیم تا خودشان برای آفرینش آثار برانگیخته شوند و توجه آنان را به یافته های بحث برانگیز جلب کنیم؛ یعنی با ایجاد سؤالات و کمک به آنها برای یافتن جواب، انگیزه نویابی شان را حفظ و تقویت کنیم.
تاریخ نشان داده است که گاهی ابداعات و اکتشافات در دوره های آرامش و سکوت به وجود آمده است. از این رو، ایجاد موقعیتهایی برای آرامش و فرصتهایی مناسب برای فعالیت ذهن، موجب ایجاد ایده های تازه می شود.
در «یورش فکری »3 که یکی از شیوه های خلاقیت است، باید آموزش بدهیم که در لحظه آفرینش ایده های تازه، افراد، هر چه به ذهنشان می آید، بنویسند؛ بی آنکه از خود انتقاد کنند یا از انتقاد دیگران بترسند و ایده های خود را پس بزنند؛ چون هر گونه خود انتقادی یا واهمه از انتقاد دیگران در مرحله خلق ایده ها، مانع از تولید اندیشه می شود. خود انتقادی اصلاحی یا گوش کردن به انتقادهای اصلاحی دیگران، پس از خلق ایده ها باید صورت گیرد، نه قبل از آن یا در هنگام آفرینش ایده ها. افراد باید عادت کنند که انتقادگر صرف نباشند، بلکه به انتقاد سازنده عادت کنند که در خلاقیت، بسیار مهم است.

ج. ماجراجویی علمی و فکری
تقویت روحیه ماجراجویی علمی و فکری نیز در پرورش روحیه خلاقیت، بسیار مؤثر است و این از عهده معلمی بر می آید که خود، چنین روحیه ای داشته باشد.
سر درآوردن از رشته های علمی دیگر - علاوه بر رشته تخصصی خود - را در آموزندگان تقویت کنیم؛ زیرا شناخت فربه تر و فراتر از رشته تخصصی، در تقویت ایده ها و باورهای بنیادی مفید است؛ چون بسیاری از ایده ها و روشهایی که در یک رشته علمی طرح می شود، از رشته تخصصی دیگری گرفته شده و در آن رشته علمی به کار رفته است.
از آموزندگان بخواهیم که با استفاده از مغایرتها استدلالهایی برای رد نظریات پیشین و باورهای نسبتاً عمومی بیاورند و به این ترتیب، آنان را برانگیزانیم تا خود، به گونه ای دیگر، مسائل را ارزیابی کنند و راه جدید و جالبی برای آزمودن و اثبات کردن مسائل بیابند و به آنان کمک کنیم که با استفاده از چیزهایی که از قبل می دانستند، در موقعیتی مشابه، حقائق و اصول و ایده های تازه ای به دست آورند. این یعنی «خلاقیت » و انسان نونگر می تواند نونگار و نویسنده ای خلاق باشد.

پی نوشت:

1) همان.
2) همان.
3) برای اطلاعات بیشتر، ر. ک: پرورش استعداد همگانی خلاقیت.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره83 .
علیرضا وزیری

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 2:17 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

عقل و عاقل در نگاه قرآن کریم


موقعیت شناسی و استفاده بهینه از تمام امکاناتی که خداوند به انسانها ارزانی کرده، یکی دیگر از ویژگیهای عاقلان است. آنان می دانند که از دست دادن فرصتها باعث غصه شده، گاه حسرت آن بر دل می ماند.

اشاره:
در شماره گذشته موضوع «عقل و عاقل در قرآن کریم» آغاز گردید و برخی نشانه های عاقلان بیان شد. اکنون در ادامه این موضوع، دیگر نشانه های عقل و خردمندی ارائه می گردد.


3. تقابل عقل و هواپرستی
منفورترین و بدترین معبودی که خدای برخی از مردم واقع می شود، هوای نفس است. در حدیثی به نقل از پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می خوانیم: «مَا عُبِدَ تَحْتَ السَّمَاءِ ِالهٌ أَبْغَضَ إِلَی اللهِ مِنْ الْهَوَی؛1 هرگز در زیر آسمان معبودی مبغوض تر نزد خدا از هوای نفس پرستش نشده است.»
در این سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله هیچ گونه مبالغه نیست، چرا که بتهای معمولی موجوداتی بی خاصیتند؛ ولی بت هوا و هوس اغواکننده و سوق دهنده به سوی انواع گناه و انحراف است.
به طور کلی می توان گفت: این بت خصوصیاتی دارد که آن را مستحق نام «منفور ترین بتها» کرده است؛ زیرا زشتیها را در نظر انسان زینت می دهد، تا آنجا که انسان به اعمال زشت خود می بالد و به مصداق «وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»2 حتی به عنوان یک مصلح به آن افتخار می کند!
همچنین مؤثرترین راه نفوذ شیطان هواپرستی است که مهم ترین وسیله هدایت را ـ که درک صحیح حقایق است ـ از انسان می گیرد و پرده بر چشم عقل آدمی می افکند و انسان را تا مرحله مبارزه با خدا ـ نعوذ بالله ـ پیش می برد.3
در روایت معروفی از پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله می خوانیم: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِیَ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَة؛4 خطرناک ترین چیزی که بر امتم از آن می ترسم، هواپرستی و آرزوهای دراز است؛ چرا که هواپرستی انسان را از حق بازمی دارد و آرزوی دراز آخرت را به فراموشی می سپارد.»
قرآن کریم اجتناب از هواپرستی را از نشانه های عاقلان ذکر کرده، می فرماید: «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکیلاً * أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً»؛5 «آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو می توانی او را هدایت کنی (یا به دفاع از او برخیزی)؟! آیا گمان می بری بیش تر آنان می شنوند و یا می فهمند؟! آنان همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراه ترند!»
یعنی تو هدایتشان نتوانی کرد؛ زیرا نه گوش شنوا دارند و نه تعقل. این نشان می دهد که انسان در قبول هدایت با یکی از دو راه می تواند وارد شود: اول اینکه گوش شنوا داشته و دعوت اهل حق را قبول کند، دوم اینکه تعقل داشته باشد، خودش حق را بالاستقلال تعقل کرده و پیروی نماید. خداوند در تثبیت عدم سمع و عدم تعقل آنان فرموده: اینها در رابطه با حق مانند چهارپایانند، چهارپایان تعقّل نمی کنند و نمی شنوند، مگر صدا را، نه معنای آن را.6


4. رعایت ادب در حضور پیامبر صلی الله علیه وآله و جانشینان آن حضرت
یکی دیگر از نشانه های «خردورزان» رعایت ادب در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و دیگر اولیای الهی است، قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»؛7 «کسانی که تو را از پشت حجره ها بلند صدا می زنند، بیش ترشان نمی فهمند!»
در شأن نزول این آیه آورده اند که: گروهی از قبیله «بنی العنبر» که اولادشان اسیر مسلمانان شده بودند، به مدینه آمدند که فدیه بدهند و آنها را آزاد کنند. این عده که عجله داشتند، فریاد می کردند: ای محمد! زود بیرون بیا! این آیه برای بی ادبی آنها نازل شد و جمله «أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» برای اشاره به همین مطلب است که اکثر آنها خرد ندارند و ادب و ارزش مقام پیغمبر صلی الله علیه وآله را پاس نمی دارند.8


5. ایمان
قرآن کریم ایمان به انبیا و تصدیق حقّانیّت آنان را نیز از نشانه های عاقلان می داند. آیات فراوانی بر این مطلب دلالت می کند. اصولاً ایمان و عقل در واقع متلازمند. کسی که عقل خود را به کار نگیرد، هر چند خود را مؤمن به حساب آورد، در ایمان او خلل وجود دارد و کسی که ادعای عقل کند؛ ولی مؤمن نباشد، در بی عقلی اش تردیدی وجود ندارد. در روایتی که علاوه بر «کافی»، بسیاری دیگر از محدثان و مفسران نقل کرده اند، می خوانیم: شخصی به نام «سلیمان دیلمی» گوید: نزد امام صادق علیه السلام از عبادت، دین و فضل شخصی خیلی تعریف کردم، امام علیه السلام فرمود: «کَیْفَ عَقْلُهُ؛ عقلش چگونه است؟ گفتم: نمی دانم.» حضرت فرمود: «إِنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْل ؛9 ثواب به اندازه عقل است.» این روایت به خوبی بر رابطه مستقیم عقل و ایمان دلالت می کند.
از «انس» نیز روایت شده است که: قومی مدح شخصی را حضور حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله نموده، حضرت فرمود: عقل و خرد او چگونه است؟ عرض کردند: ما از عبادت و کوشش او در اقسام خیر و عبادت نقل می نماییم و شما سؤال می فرمایید عقل و خرد او چگونه است؟ رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: احمق در اثر حمق و بی خردی خود بزرگ ترین گناه کبیره را مرتکب می شود و در فردای قیامت رفعت درجات اهل ایمان و تقرب پروردگار به قدر عقل و خرد آنها خواهد بود.10
آیات قرآن کریم نیز رابطه عقل و ایمان را وثیق می داند. خردمندان به خداوند، پیامبران الهی و روز جزا ایمان دارند. آنان با گردش در زمین و مطالعه آثار پیشینیان، خرد خود را به کار گرفته و به این نتیجه می رسند که دار آخرت، بهترین سرا برای پرهیزکاران است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛11 «و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانی از اهل آبادیها که به آنها وحی می کردیم! آیا (مخالفان دعوت تو) در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند، چه شد؟! و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است! آیا فکر نمی کنید؟!» مهم ترین پیام این آیه به مردم این است که آیا تعقل نمی کنید و فکر و اندیشه خویش را به کار نمی اندازید؟ چرا که اینجا سرایی است ناپایدار و آمیخته با انواع مصایب و دردها؛ اما آنجا سرایی است جاودانی و خالی از هرگونه رنج و ناراحتی.»12
همچنین این آیه به رابطه تنگاتنگ بین عقل و ایمان به پیامبران الهی اشاره می کند و از آن فهمیده می شود که خرد و اندیشه، انسان را به سوی مکتب انبیا پیش می برد.13
آیه دیگری که بر این رابطه دلالت می کند، چنین است: «قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ * وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ»؛14 «می گویند: آری، بیم دهنده به سراغ ما آمد؛ ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزی نازل نکرده، و شما در گمراهی بزرگی هستید! و می گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»
پس آدمی ایستگاه و سرنوشت خود را در دنیا تعیین می کند، و خود کسی است که حق یا باطل را برمی گزیند، و به حزب خدا یا حزب شیطان می پیوندد، و در نتیجه در راه بهشت یا دوزخ پیش می رود، و این حقیقت در آشکارترین صورت خود در روز قیامت معلوم می شود که هر کس با سرنوشتی مواجه می گردد که نتیجه مستقیمی از انتخاب و عمل خود او در دنیا است، و همین بیان الهی برای دعوت کردن مردم به اندیشیدن در آینده جاودانی خودشان کفایت می کند.
در این آیه اشاره لطیفی است به شناختها و معرفتهای انسان که اگر پیرو عاقلی باشد، سخن او را می شنود و آن را می پذیرد، و اگر خود توانایی بر راه یافتن به حق و کوشیدن در معرفت را دارد، خرد خویش را به کار می اندازد، و اگر همچون کافران باشد که نه به سخن حق گوش دهد و نه توانایی به کار انداختن عقل خود را داشته باشد، این حقیقت را در دنیا به ایشان تعلیم می کند و در آخرت آنان را به آن معترف می سازد، و اشاره دیگری که ما را به آن رهبری می کند این است که آنان امور را بنا بر ظواهر و نمودهای مادّی ارزیابی می کردند، و گویی در دنیا تنها با چشمها و شکمهای خود زندگی می کنند و گوشها و عقلهای ایشان از کار افتاده است، در صورتی که ارزش انسان به عقل و خرد او است... و اگر آنان از عقل خود بهره برداری می کردند، هرگز گمراه نمی شدند، بدان سبب که عقل موافق حق است.
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس که عاقل باشد، دین دارد، و هر که دین داشته باشد، به بهشت درمی آید.» و نیز فرمود: «عقل چیزی است که به وسیله آن خداوند رحمان پرستیده می شود و بهشت بهره آدمی می گردد.» امام علی علیه السلام می فرماید: «جبرییل بر حضرت آدم علیه السلام فرود آمد و به او گفت: ای آدم! به من فرمان رسید تا تو را مخیّر سازم که یکی از این سه چیز را برگزینی و دو تای دیگر را کنار گذاری. پس آدم گفت: ای جبرییل! آن سه کدام است؟ گفت: عقل، حیا و دین، پس آدم علیه السلام گفت: من عقل را برگزیدم، جبرییل به حیا و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید. پس آنها گفتند: ای جبرییل! ما فرمان یافته ایم تا در جایی باشیم که عقل در آنجا است، پس جبرییل گفت: خود دانید، وبه آسمان عروج کرد.»
رسول الله صلی الله علیه وآله فرمود: «بندگان فردا از درجات بالا می روند و به اندازه خردهاشان به خدا نزدیک می شوند.» و کافران که عقلی ندارند، به چیزی دست نمی یابند؟ بلکه در درکات عذاب به پایین نزول می کنند. غافل ماندن انسان از نقش عقل بزرگ ترین گناه است، بدان سبب که هر نافرمانی و معصیتی از آن برمی خیزد، و این چیزی است که اهل آتش در روز قیامت به اکتشاف آن می رسند.15
6. تصدیق حقّانیّت قرآن
تصدیق حقّانیّت قرآن نیز نشانه خردمندی است. اندیشوران، نیک دریافته اند که عقل به تنهایی نمی تواند انسان را به سرمنزل مقصود برساند، پس اگر انسانها بیندیشند، حتماً دست نیاز به سوی وحی و کتاب آسمانی دراز خواهند کرد.16 قرآن نمی گوید: آیا عقل ندارید؟ زیرا به هر کس بهره ای از عقل داده شده است؛ ولی همه به یک طریق و به یک اندازه از این موهبت خداوندی استفاده نمی کنند. قرآن می گوید: «چرا از عقل خود بهره نمی گیرید؟» انسان در جستجوی حقیقت است و برای رسیدن به آن تجسّس می کند. خواندن قرآن حقیقت را به او می شناساند و او را برای رسیدنش به حقیقت یاری می کند.17
خداوند در قرآن می فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ کِتاباً فیهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛18 «ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکّر (و بیداری) شما در آن است! آیا نمی فهمید؟!»
در آیه دیگری می فرماید: «أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلینَ»؛19 «آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند، یا اینکه چیزی برای آنان آمده که برای نیاکانشان نیامده است؟!»
یعنی آیا این کافران لجوج و گمراه درباره آیات و گفتار پروردگار تدبر و تفکر نکرده و نمی کنند، تا شاید هدایت شوند؟!»
کسانی که می توانند به قرآن دسترسی داشته باشند، دو دسته هستند: الف) افرادی که در قرآن تدبر می کنند و با به کارگیری عقل و اندیشه به حقانیت آن پی می برند. ب) دسته دیگر بر دلها و عقلهایشان قفل نهاده شده است. اینان از آنجا که درایت و عقل خود را در مسیر صحیح به کار نگرفته اند، در گمراهی خود باقی خواهند ماند: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»؛20 «آیا آنها در قرآن تدبّر نمی کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!»
این آیه مبتنی بر توبیخ است که چرا منافقان در آیات قرآنی تدبر ننموده و نمی اندیشند که طریقه هدایت و سعادت را بیابند؟ و در اثر عدم تدبر و تفکر قلب آنان از فهم و کشف حقیقت بی بهره خواهد بود.21


7. تصدیق حقّانیّت محمّد صلی الله علیه وآله
گذشت که یکی از نشانه های عاقلان، ایمان به تمام انبیای الهی است؛ ولی قرآن کریم، تصدیق حقّانیّت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را نشانه خاصی بر عقل آدمیان می داند، پس اگر کسی همانند اهل کتاب، تمام آنچه گذشت را بپذیرند و به ا صول سه گانه «توحید، نبوت و معاد» ایمان آورند؛ ولی در نبوت رسول اعظم صلی الله علیه وآله تردید کنند، اینان نیز از زمره عاقلان محسوب نمی شوند؛ زیرا علاوه بر قرآن کریم، شواهد و قرائن زندگی رسول اعظم صلی الله علیه وآله، بهترین شاهد بر حقانیت آن حضرت است.
خداوند می فرماید: «قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»؛22 «بگو: اگر خدا می خواست، من این آیات را بر شما نمی خواندم و خداوند از آن آگاهتان نمی کرد، چه اینکه مدّتها پیش از این، در میان شما زندگی نمودم (و هرگز آیه ای نیاوردم) آیا نمی فهمید؟!»
چون می دانید که چهل سال در میان شما بودم و مرا می شناختید و نیک می دانید که برای هیچ کس هیچ چیز نخوانده ام و کتابی ننوشته ام. نه به تلقین از کسی گرفته ام و نه هرگز بر کسی دروغی بسته ام. امروز که شما را خبر می دهم از داستان پیشینیان و سرگذشت رفتگان و احوال ایشان، جز آن نیست که از نزد خدا است و از پیغام و وحی پاک او. در نمی یابید که چنین است و این قرآن که بر شما می خوانم پیغام خدا است و کلام او؟23


8. جهنّم گریزی
تلاش برای نجات از آتش سوزان جهنّم با تصدیق انبیا و توجّه به هشدارهای آنان، از نشانه های عاقلان است: «قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فی ضَلالٍ کَبیرٍ * وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ»؛24 «می گویند: آری، بیم دهنده به سراغ ما آمد؛ ولی ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزی نازل نکرده، و شما در گمراهی بزرگی هستید! و می گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»
کافران با کمال تأسف گویند: چنانچه ما به سخنان رسول و دعوت او گوش فراداده بودیم و درباره حقایق و سخنان او تعقل و تفکر می نمودیم و به حقیقت می فهمیدیم، دعوت او را تصدیق نموده، از اهل ایمان بودیم و هرگز در زمره دوزخیان درنمی آمدیم.
و در آیه سمع و پذیرش دعوت رسول صلی الله علیه وآله را ذکر نموده و به طور تردید تعقل و تفکر را یادآور شده است که با تعقل سخنان حضرت را به حقیقت می یافتیم، ناگزیر می پذیرفتیم و بالاخره به سخنان رسول او گوش فرا نداده و اطاعت ننمودیم، در صورتی که شنیدیم و فهمیدیم؛ ولی در آن باره به حقیقت تفکر ننمودیم، بدین جهت محکوم به عقوبت همیشگی شده ایم.


9. دشمن شناسی
خداوند در قرآن کریم دشمن شناسی را از نشانه های انسان خردمند دانسته است و می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»؛25 «ای کسانی که ایمان آورده اید! محرم اسراری از غیر خود انتخاب نکنید! آنها از هر گونه شرّ و فسادی درباره شما کوتاهی نمی کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانه های) دشمنی از دهان (و کلام) شان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان می دارند، از آن مهم تر است. ما آیات (و راه های پیشگیری از شرّ آنها) را برای شما بیان کردیم، اگر اندیشه کنید!»
در این آیه شریفه، خداوند از مؤمنان می خواهد که حتی خویشان نزدیک؛ ولی کافر خودشان را نیز محرم راز خود قرار ندهند. «بطانه» که در آیه به معنای «آستر» است. همان گونه که آستر از «رویه» (ظهاره) به پوست بدن نزدیک تر است، خویشان نزدیک نیز همین گونه اند. همچنین چون گویی آستر لباس بر باطن انسان اشراف و اطلاع دارد و می داند که آدمی در زیر لباس چه پنهان کرده، خویشاوند آدمی نیز همین طور بوده، از بیگانگان به انسان نزدیک تر و به اسرار آدمی واقف تر هستند.26
«خبال» در اصل به معنی از بین رفتن چیزی است، و غالباً به زیانهایی که در عقل انسان اثر می گذارد، گفته می شود.27 پس کافران هیچ گاه از شرّ رسانی به مسلمانان و تخریب عقل و درک آنان به وسیله شبهه افکنی و... فروگذاری نمی کنند. قرآن کریم در پایان آیه به این نکته اشاره می کند که: ما برای شما این آیات را بیان کردیم، که اگر در آن تدبر کنید، به وسیله آن می توانید دوست خود را از دشمن تمیز دهید، و راه نجات را از شرّ دشمنان حفظ کنید.28


10. عبرت پذیری
پندپذیری از فرجام هلاکت بار گذشتگان، نشانه خردمندی است. خداوند می فرماید: «أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهى»؛29 «آیا برای هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسلهای پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهای (ویران شده) آنان راه می روند؟ مسلّماً در این امر، نشانه های روشنی برای خردمندان است.»
همانا از بین رفتن اقوام گذشته و آمدن نسلهای بعدی بهترین درس عبرت برای خردمندان و صاحبان عقل است؛ چون قریش برای تجارت به شام می رفتند، عبورشان به منازل عاد و ثمود می افتاد و آثار و سرای آنها را مشاهده می کردند که چگونه هلاک شدند. خدای تعالی خطاب به ایشان می فرماید: شما از وضع نابودی و هلاکت گذشتگان عبرت نمی گیرید، اگر مشیت پروردگار تعلق نگرفته بود که این امت را در قیامت به کیفر برساند، حتماً عذاب و مجازات ایشان در این دنیا الزامی بود، مانند گذشتگان.30


11. پاکیزه شناسی
بدون شک برخی از امور باطل و ناپاک جلوه و نمایی دارند که بسیاری از مردم فریب آن را می خورند. این امور از مصادیق باطلی هستند که همانند کف روی آب خودنمایی می کنند. در این بین، عاقلان به خوبی می توانند بین امور پاک و ناپاک تفاوت قائل شده، پاکیزه ها را بشناسند. آنان با به کارگیری عقل خدادادی در تشخیص امور پاک و ناپاک اشتباه نمی کنند.
خداوند می فرماید: «قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛31 «بگو: (هیچ گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند. هر چند فزونی ناپاکها، تو را به شگفتی اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد! شاید رستگار شوید.»
در آیه مورد بحث، سخن با کسانی است که فزونی خبیث را دلیل بر اهمیت آن می گیرند و باید به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد می کند که ملاک خوبی و بدی در هیچ مورد کثرت و قلّت یا اکثریت و اقلیت نیست؛ بلکه در همه جا و همه وقت پاکی بهتر از ناپاکی است، و صاحبان عقل و اندیشه هیچ گاه فریب کثرت را نمی خورند. آنان همواره از پلیدی دوری می کنند، اگر چه تمام افراد محیطشان آلوده باشند، پس به سراغ پاکیها می روند، اگر چه تمام افراد محیط با آن مخالفت ورزند.32


12. موقعیت شناسی
موقعیت شناسی و استفاده بهینه از تمام امکاناتی که خداوند به انسانها ارزانی کرده، یکی دیگر از ویژگیهای عاقلان است. آنان می دانند که از دست دادن فرصتها باعث غصه شده، گاه حسرت آن بر دل می ماند. از جمله فرصتهایی که خداوند به غالب انسانها ارزانی فرموده، نعمت و فرصت سلامت جسمی و ایام جوانی است. اندیشوران از این فرصت به خوبی استفاده کرده، آن را در مسیر درست قرار می دهند. آنان اندیشه خود را به کار گرفته و می دانند که در زمان پیری و ناتوانی، قوای آدمی از دست رفته و به فرموده قرآن: واژگون می شود. پس باید تا زمانی که توان دارند، تلاش کنند: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ»؛33 «هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونه اش می کنیم (و به ناتوانی باز می گردانیم) آیا اندیشه نمی کنند؟!»
انسان هم باید به فکر از دست رفتن نعمتها باشد و هم به فکر ضعیف شدن آنها.34 به هر حال، جمله «أفلا یعقلون» هشدار عجیبی می دهد، و به انسانها می گوید: اگر این قدرت و توانایی که دارید، عاریتی نبود، به این آسانی از شما گرفته نمی شد. بدانید دست قدرت دیگری بالای سر شماست که بر هر چیزی توانا است. تا به آن مرحله نرسیده اید که خود را دریابید، و پیش از آنکه نشاط و زیبایی به پژمردگی مبدل گردد، از این چمن گلها بچینید، و توشه راه طولانی آخرت را از این جهان برگیرید که در فصل ناتوانیِ پیری و درماندگی هیچ کاری از شما ساخته نیست، و لذا یکی از پنج چیزی را که پیامبر صلی الله علیه وآله به ابوذر توصیه فرمود، همین بود که: «اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ شَبَابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ وَ صِحَّتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ وَ غِنَاکَ قَبْلَ فَقْرِکَ وَ فَرَاغَکَ قَبْلَ شُغْلِکَ وَ حَیَاتَکَ قَبْلَ مَوْتِک ؛35 پنچ چیز را قبل از پنج چیز غنیمت بشمر! جوانی ات را قبل از پیری، و سلامتت را قبل از بیماری، و بی نیازی ات را قبل از فقر، و زندگی ات را قبل از مرگ، و فراغ خاطرت را قبل از گرفتاری.»
به گفته شاعر:
چنین گفت روزی به پیری جوانی
که چون است با پیریت زندگانی؟

بگفتا در این نامه حرفی است مبهم
که معنیش جز وقت پیری ندانی!

تو به کز توانایی خویش گویی
چه می پرسی از دوره ناتوانی

متاعی که من رایگان دادم از کف
تو گر می توانی مده رایگانی! 36

13. وحدت گرایی
تفرقه گرایی با خردورزی ناهماهنگ است. کسی که خرد دارد، با هم کیشان و هم دینان خود بر طبل تفرقه نمی کوبد و کسی که عقل ندارد، تفرقه گراست.
از نگاه قرآن، علتِ تفرقه و پراکندگی اهل باطل این است که آنان اندیشه خود را به کار نمی بندند. خداوند می فرماید: «لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمیعاً إِلاَّ فی قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ»؛37 «آنها هرگز با شما به صورت گروهی نمی جنگند، جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها! پیکارشان در میان خودشان شدید است (امّا در برابر شما ضعیف)! آنها را متحد می پنداری، در حالی که دلهایشان پراکنده است؛ زیرا آنها قومی هستند که تعقّل نمی کنند!»
در این آیه خداوند می فرماید: تو ای پیامبر! ایشان را متحد و متشکل می بینی، و می پنداری که با هم الفت و اتحاد دارند؛ ولی اینطور نیست. دلهایشان متفرق و پراکنده است، و همین برای خواری و بیچارگی ایشان عامل قوی است. علت آن پراکندگی این است که مردمی فاقد تعقلند؛ چون اگر تعقل می داشتند، متحد گشته، آرای خود را یکی می کردند.38
به راستی قرآن در تحلیل مسائل بسیار دقیق و الهام بخش است، خداوند می فرماید: تفرقه و نفاق درونی، ناشی از جهل و بی خبری است؛ چرا که جهل عامل شرک است، و شرک عامل پراکندگی، و پراکندگی سبب شکست، و به عکس، علم عامل توحید در عقیده و عمل و اتفاق و هماهنگی است که آن هم به نوبه خود سرچشمه پیروزیها است.
و به این ترتیب انسجام ظاهری افراد بی ایمان و پیمان وحدت نظامی و اقتصادی آنها هرگز نباید ما را فریب دهد؛ چرا که در پشت این پیمانها و شعارهای وحدت، دلهای پراکنده ای قرار دارد، و دلیل آن نیز روشن است؛ زیرا هر کدام حافظ منافع مادی خویش اند، و می دانیم همیشه منافع مادی با هم در تضاد است، در حالی که وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولی است که تضاد در آن راه ندارد؛ یعنی اصل ایمان و توحید و ارزشهای الهی. بنابراین، هر جا شکست و ناکامی دامن مسلمین را بگیرد ـ طبق آیات فوق ـ دلیلش این است که از حقیقت ایمان فاصله گرفته اند و تا باز نگردند، وضع آنها دگرگون نخواهد شد.39
ادامه دارد...

پی نوشت:

1) تفسیر روح البیان، اسماعیل، حقی بروسوی،نشر دار الفکر، بیروت، بی تا، ج‏7، ص‏83؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364 ش، ج‏9،ص 5987.
2) کهف / 104.
3) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب اسلامیه، تهران، 1375 ش، ج‏12، ص‏424.
4) بحار الانوار، علامه مجلسی، درا احیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج‏70، ص‏75.
5) فرقان / 43 ـ 44.
6) تفسیر احسن الحدیث، سید علی‌اکبر قرشی، بنیاد بعثت، تهران، 1366 ق، ج‏7، ص‏302.
7) حجرات / 4.
8) تفسیر عاملی، ابراهیم عاملی، به کوشش: غفاری، انتشارات صدوق، تهران، قم، 1373 ش ، ج‏8، ص‏38.
9) کافی، شیخ کلینی، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1362 ش، ج‏1، ص‏10.
10) انوار درخشان، حسینی همدانی، چاپخانه علمیه، قم، 1404 ق، ج‏16، ص‏490.
11) یوسف / 109.
12) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج‏10، ص‏98.
13) تفسیر نور، محسن قرائتی، موسسه در راه حق، قم، 1376 ش، ج‏6، ص‏177.
14) ملک / 9 ـ 10.
15) تفسیر هدایت، سید محمد تقی مدرسی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1377 ش، ج‏16، ص‏159.
16) تفسیر نور، محسن قرائتی، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، سال 1383 ش، ج‏7، ص‏431.
17) تفسیر هدایت، مدرسی، ج‏7، ص‏227.
18) انبیاء / 10.
19) مؤمنون / 68.
20) محمّد / 24.
21) انوار درخشان، حسینی همدانی، ج‏15، ص‏301.
22) یونس / 16.
23) کشف الأسرار و عدة الأبرار، میبدی، به کوشش: حکمت، امیر کبیر، تهران، 1361 ش، ج‏4، ص‏263.
24) ملک / 9 ـ 10.
25) آل عمران / 118.
26) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات اسلامی تهران، 1374 ش، ج‏3، ص‏387.
27) تفسیر نمونه، ج‏3، ص‏64.
28) همان.
29) طه / 128.
30) تفسیر جامع، سید ابراهیم بروجردی، کتابخانه صدر، تهران، ج‏4، ص‏310.
31) مائده / 100.
32) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج‏5، ص‏95.
33) یس / 68.
34) تفسیر نور، محسن قرائتی، ج‏9، ص‏556.
35) بحار الانوار، علامه مجلسی، ج‏77، ص‏77.
36) تفسیر نمونه، ج‏18، ص‏437.
37) حشر / 14.
38) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج‏19، ص‏367.
39) تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج‏23، ص‏533.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره163.


محمدعلی محمدی شاهرودی

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 12:6 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

سوال ) ایا زنی که شوهرش از او دور است میتواند به عقدموقت دیگری درآید؟   


جواب )  زنی که شوهر دارد نمی‌تواند عقد دیگری شود اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند باید از او جدا شود و بعداً هم نمی‌تواند او را برای خود عقد کند زیرا آنها بر هم حرام ابدی شده‌اند .


  پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری در ازدواج به آدرس:
http://www.leader.ir/tree/index.php?catid=49




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 12:4 عصر ::  نویسنده :

 

بنام خدا

 

زهری می گوید:
در شبی بسیار سرد و بارانی حضرت امام سجاد ع را دیدم که بر پشتش کیسه‌ای آرد بود و در کوچه‌ها راه می‌رفت.
عرض کردم:« یا بن رسول الله این چیست؟»
فرمود:«عازم سفری هستم و برای آن زاد و توشه آماده کرده‌ام.»
من گفتم:« کیسه را به غلام من بدهید تا برایتان ببرد.»
ولی امام نپذیرفت.
عرض کردم:« خودم آن را برایتان می‌برم.»
امام فرمود:« تو را به حق خداوند سوگند می دهم که به دنبال کار خود برو.»
من نیز با امام خداحافظی کردم و رفتم.
چند روز بعد امام را دیدم و عرض کردم:« یا ابن رسول الله، گویا به سفری که گفتید، نرفتید!»
فرمود:«آن چنان که تو گمان کرده ای نیست. سفری که گفتم سفر « مرگ » است، و من برای آن آماده می شوم. و راه آماده شدن برای «مرگ» دوری از گناه و انفاق است.»
بحارالانوار، ج 46، ص 15، حدیث 27 به نقل از علل الشرایع

http://www.askdin.com/thread5180.html




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 شهریور 14 :: 12:2 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

آیه شماره 67  از سوره مبارکه فرقان
وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا
 


آنان که هرگاه انفاق کنند، نه از حد گذرند و نه تنگ گیرند و میان این دو روش اعتدال دارند.


انفاق براى عبادالرحمن، یک وظیفه ومسأله‏ى قطعى است. «اذا انفقوا...» (در ادبیات عرب «اِذا» نشان عملى شدن و «لَو» نشان عملى نشدن است.)
نماز شب و ترس از جهنّم و خوف الهى، باید در کنار رسیدگى به محرومان جامعه باشد. «یبیتون لربّهم - انفقوا»
انسان مالک است، ولى در خرج کردن محدودیّت دارد. «لم یسرفوا»
اسراف جایز نیست، حتّى در انفاق. «اذا انفقوا لم یسرفوا»
بندگان خاصّ خداوند، از بخل بدورند. «لم یقتروا»
امّت میانه ووسط، باید برنامه‏هاى معتدل داشته باشد. «و کان بین ذالک قواما»
میانه‏روى در عبادت و انفاق، ارزش است. «قَواما»




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 شهریور 13 :: 10:27 عصر ::  نویسنده :

 

طبع و مزاج چیست و چه اقسامی دارد ؟

اردیبهشت. 24 مزاج شناسی 6 دیدگاه   

 

طبع و مزاج چیست و چه اقسامی دارد ؟به اعتقاد قدما ،چهار عنصر اصلی هستند که مدار وجود کائنات و عالم ماده و جهان جسمانی را تشکیل می دهند  که این عناصر اربعه یا چهارگانه عبارت است از : آتش ، باد یا هوا ، آب و خاک ؛ از ترکیب عناصر اربعه یعنی آتش، هوا، آب و خاک حالت خاصی در انسان به وجود می آید که خصوصیات همه آن عناصر را دارد ولی گاه به خاطر وراثت و شرایط اقلیمی مانند آب و هوا، دما و نوع تغذیه بعضی از این عناصر موجود در بدن آدمی بر دیگری غلبه می نماید .

در بدن انسان چهار نوع خلط وجود دارد که آنها را اصطلاحاً "اخلاط اربعه" می نامند. اخلاط اربعه عبارت اند از: صفرا، خون، بلغم و سودا. در حالت طبیعی، اخلاط اربعه در بدن هر شخص سالمی باید به حالت تعادل باشد تا ادامه زندگی و حیات او مقدور باشد ، در غیر این صورت، هر کدام از آن ها که غلبه نماید، خطرناک است و نیز مشخص کننده نوع مزاج غالب در فرد است؛به عنوان مثال، اگر در فردی صفرا غلبه نماید وی را صفراوی مزاج، و اگر خون غلبه کند، او را دموی مزاج، و اگر بلغم غلبه یابد، بلغمی مزاج می نامند؛ هم چنان که اگر در شخصی سودا غلبه نماید، او را سوداوی مزاج می گویند.

سعدی شیرازی علیه الرحمه در بیتی این مطلب را به صورتی زیبا بیان نموده :

                             چهار طبع مخالف سرکش                                چند روزی بودند با هم خوش

                             چون یکی زین چهار شد غالب                            جان شیرین برآید از قالب

لذا طبع و مزاج انسانها با توجه به نوع آب و هوای محل زندگی و نوع رژیم غذائی موجود(عادات غذائی)به چهار دسته تقسیم می‌شود : 1- دموی مزاج یا طبع بهاره (یعنی گرم و تر)  2- سوداوی مزاج یا طبع پاییزه(یعنی سر و خشک)  3- بلغمی مزاج یا طبع زمستانه(یعنی سرد و تر)  4- صفراوی مزاج یا طبع تابستانه (یعنی گرم و خشک).

عناصر اربعه(آتش، هوا، آب و خاک)نیز همان مزاج یا طبع چهارگانه را دارا هستند که بدین خاطر مجازاً به مزاجهای اربعه نیز اطلاق می گردد یعنی طبع دم(خون) یا هوا ، طبع بلغم یا آب ، طبع سودا یا خاک ، طبع صفرا یا آتش ...

هر نوع از مواد غذایی (اعم از گیاهان و میوه ها و غذاها و گوشت حیوانات و غیره) نیز یک طبع خاص دارد و اثر خاصی بر روی اخلاط اربعه می گذارد و آن را به حالت تعادل یا عدم تعادل در خواهد آورد ؛ به عنوان مثال، استفاده از مواد غذایی چرب و شیرین به طور مداوم ، صفرا را افزایش می دهد، همچنان که پرخوری و عدم رعایت اعتدال در مصرف مواد غذایی موجب غلبه ی خون می شود. استفاده از ترشی جات سرکه و لبنیات به مقدار زیاد موجب طغیان و ازدیاد بلغم ، و خوردن غذاهای نمک سود و مانده و نیز خوردن بادمجان به مقدار زیاد و یا گوشت حیوانات پیر سبب ازدیاد سودا می گردد و قابل ذکر است که هر یک از اخلاط چهارگانه که در شخص غلبه نماید جهت برگرداندن آن به حالت اعتدال می بایست غذا و میوه های طبع مخالف استفاده نماید مثلاً اگر صفراء غلبه نماید چون مزاج صفراء گرم و خشک می باشد شخص باید خوراکی های طبع سرد و تر (بلغمی ها) مصرف کند .

پس می بینیم که همه موجودات عالم اعم از زمین و زمان(فصول و ایام)،گیاهان ،حیوانات و حتی بدن انسانها ، طبع دارند و با بدن انسان رابطه ای تنگاتنگ و هماهنگ دارند و اگر ما طبع خویش را بشناسیم می توانیم با طبیعت هماهنگ شده و می دانیم که چه بخوریم ، چه بپوشیم و چه بگوییم تا بتوانیم به سمت تعالی پیش رفته و به آن هدف متعالی ترسیم شده برای این عالم ماده دست یابیم ، لذا پایه و اساس تمامی علوم طبیعی اعم از زیست شناسی و طب اسلامی و نیز حتی علوم الهی و خداشناسی ؛ شناخت خود ، شناخت بدن و نیز شناخت طبع و مزاج انسانی است .

ان شالله در یادداشت های آتی خصوصیات هر یک از مزاجهای اربعه به همراه میوه ها ،گیاهان و غذاهای طبع های مختلف را خواهم نوشت تا هر کس بتواند خودش طبعش را تشخیص داده و به فراخور طبع خویش غذاهای مورد نیازش را مصرف نماید.

مزاج شناسی 2 دم ؛ مشخصات دموی ها و درمان

خرداد. 14 مزاج شناسی 8 دیدگاه        

19634 مزاج شناسی 2 دم ؛ مشخصات دموی ها و درمان

دم به معنای خون بوده و گرم و تر است وبرای رساندن غذا و اکسیژن به سلولها است و به افراد صاحب این مزاج ، دموی یا طبع بهاری گفته می‌شود.

 در یک انسان عادی و سالم میزان دم، باید 49 درصد باشد در روایات از مزاج دم به بهترین مزاج تعبیر شده و توصیه شده که زنان باردار در ماه پنجم و ششم دوران بارداری حجامت کنند تا فرزندانی با مزاج دموی داشته باشند. خون از آنجا که گرم و تر است افراد با مزاج دم غالباً بدنی با حرارت بالا و پوست مرطوب دارند. معمولاً بیماری‌های افراد دموی به علت کثرت خون و یا اصطلاحاً غلیان (جوشش) خون پیش می‌آید که حجامت در این افراد می‌تواند بهترین راه درمان بیماری‌ها، از جمله میگرن و سینوزیت باشد، ضمن اینکه بیشتر افراد دموی معمولاً مشکلات جنسی دارند که باز بهترین درمان برای آنها حجامت و در صورت لزوم تجویز ، ضماد و روغن‌های سرد  می‌تواند در درمان آنها مؤثر باشد.

 

پرخوری و خوردن بیش از حد ، خوردن بادمجان ، غذای نشاسته‌ای ، آب یخ ، شیرینی جات قنادی و غذاهای کنسرو شده غلبه دم را به دنبال دارد .

 

مشخصات افراد دموی :

 

بازتاب‌های روانی و رفتاری در افراد دموی :

 

استعداد شاعری، علاقمند به طبیعت ، با محبت ، بلندپرواز  ، دوراندیش ، اهل خیر و معنویت ، خوش اخلاق و خوش رو ، شجاع و جسور ، دارای توان ریسک ، اعتماد به نفس بالا ، سخاوتمند ،  تنوع طلب و بی علاقه به کار تکراری ، معمولاً بی نظم ، نوع دوست ، معمولاً بدحال در تابستان ، دارای هوش و حافظة قوی ، میل و توان جنسی فراوان ، چالاک و پرانرژی، مستعد شقاوت آنی

 

علایم پوستی و گوارشی افراد دموی :

 

برجسته بودن رگهای بدن به خصوص پشت دستان ، پوست نرم، مرطوب و گرمی دارند، منافذ پوستی درشتی دارند که از علایم منافذ درشت خوب عرق کردن است ، رنگ پوست گندم‌گون یا گلگون است رنگ چشم (سفیدی) با گرایش قرمز است ،رنگ مردمک میشی تیره و سیاه است موی سر: درشت و قابل انعطاف و دارای پیچ درشت است، رنگ مو: سیاه خرمایی تیره و روشن و معمولاً پر مو هستند ، مزه دهان  شیرینی صبحگاهی است ، دهانشان کم رطوبت است و کم تشنه می‌شوند، اشتهای زیاد و خوراک خوبی دارند، توان هضم غذا بسیار بالاست ، نفخ معده ندارند، یبوست ندارند، گرایش به شیرینی کم دارند و گرایش به شوری هم بسیار اندک است ، گرایش به ترشی کم دارند ، بوی بد دهان ندارند، بوی بد مدفوع ندارند، قار و قور شکم ندارند ، تمایل به سردی‌ها ندارند ولی تمایل به گرمی‌ها اندکی دارند ، سرسنگین شده ، چرت زدن ، کم حواس ، کش آمدن آب دهان ، گر گرفتگی  ، زبان قرمز می‌شود مثل آنکه رب انار یا زرشک خورده باشد ، بدن دچار خارش ودمل و جوش ریز بیشتر در گردن بین کتف شده.

 

درمان  دموی ها و توصیه های غذایی :

 

باید غذاهای خنک و سردی مثل آش انار، آش آلو، آب زرشک خیار، مرکبات و ماست و... مصرف کنند تا حرارت بدن تعدیل شود ، اگر فرد دموی همراه با غذای گرم مثل شیرینی‌جات از مواد و اغذیه سرد استفاده نکنند دچار جوش و خارش بدن، گر گرفتگی، بیقراری، کهیر، سوزش ادرار، سوزش سر دل، و آفت دهان خواهد شد،  معمولاً بیماری‌های افراد دموی در اثر افزایش حرارت و رطوبت و به طور کلی افزایش خود خون به وجود می‌آید که حجامت به عنون مؤثرترین درمان برای دموی مزاج‌ها مطرح است. چون دم گرم‌ و تر است و رژیم غذایی مناسب برای دموی‌ها رژیم غذایی سرد و خشک است. مثل عدس که مزاج سرد و خشک دارند.

 

ناشتا (خاکشیر - بالهنگ - تخم ریحان - تخم مل - قدومه شیرازی - بالنگو- اسفرزه) یکی از اینها را در آب بریزید، حجمش زیاد می‌شود و بخورید. حرکات دودی روده را زیاد کرده و روده به راحتی کار می‌کند.

 

مزاج شناسی 3 بلغم ؛ مشخصات بلغمی ها و درمان

خرداد. 25 مزاج شناسی 14 دیدگاه      

 

balgham مزاج شناسی 3 بلغم ؛ مشخصات بلغمی ها و درمانمیزان بلغم در انسان سالم یک درصد است و چون سبک‌تر از سودا و دم است معمولاً حجام در اولین خون‌گیری فرد بلغمی شاهد خون شفاف و کم مایه‌ای است ،بلغم مثل کشک یا سفیده تخم مرغ بوده و مربوط به سیستم لنفاوی یا سیستم ایمنی است و از جنس آب و سرد و تر است،افراد بلغمی به علت سردی این مزاج دارای رنگ پوستی روشن ، بور و یا حتی پوست سفید و موهای بور یا سفید می باشند .

 

به طور کلی پوست و مو بهترین و راحت‌ترین راه برای شناخت مزاج افراد است و موی تیره و خشن نشانة فردی با مزاج گرم و موی روشن و نازک (لَخت) نشانة فردی با مزاج سرد است. [دم و صفرا گرم هستند، سودا و بلغم سرد هستند] افراد بلغمی علاوه بر پوست و موی روشن و شفاف دچار چاقی شکمی و مقداری هم چاقی از ناحیة پهلو می‌باشند که البته با تعدیل بلغم خود و روی آوردن به مصرف موادی که گرم و خشک هستند مثل خرما و زیره و اسپند و... می‌توانند از چاق شدن مفرط جلوگیری به عمل آورند و با مصرف مواد مسهل و تخلیه روده و معده از چاقی خود بکاهند ، امام صادق علیه السلام  می فرمایند:به همان اندازه که روغن حیوانی مصرف شود به همان میزان چربی‌ زاید از بدن دفع می‌شود پس برخلاف تصور عموم مردم مصرف چربی حیوانی نه تنها مضر نیست، بلکه دفع کننده چربی‌های مضر نیز هست ، افراد بلغمی نباید سردی‌جات را به تنهایی میل کنند (همراه با گرمی میل شود).

 

افراد بلغمی غالباً از نفخ معده و سردی سر دل رنج می‌برند که می‌توانند با ترک سردی‌ها و مصرف گرمی‌جات به سلامت معده و به طور کلی سلامت جسم خود کمک کنند، چون بر منبای طب یونان [که طب اسلام هم تا حدودی برگرفته از طب یونان است] و قدمتی بالغ بر 4000 سال دارد منشأ تمام بیماری‌ها در معده نهان است و با سلامتی معده تمام امراضی از بدن دفع خواهد شد.(طب اسلامی ، خون + معده را منشأ سلامتی و بیماری می‌داند) در منابع طب اسلامی از یبوست [به عنوان یکی از امراض معده] به امّ الامراض تعبیر شده ، لذا یک طبیب حاذق قبل از اینکه توصیه به حجامت به عنوان درمان خونی داشته باشد به تجویز مسهل و تخلیه معدة بیمار توجه می‌کند که در منابع طبی، روش‌های قی و تنقیه پیشنهاد شده است.

 

مشخصات افراد بلغمی

 

بازتاب روانی و رفتاری در افراد بلغمی :

 

گرایش به علوم عقلی و ریاضیات، حسابگر و محتاط ، بد بهار و بد زمستان ، منطقی و عاقل ، میانه‌‌رو، محتاط و گاهی ترسو ، تجارت پیشه ، آرام ، منزوی و دارای حرکات کند ، گذشته نگر ، منظم و دقیق ، دارای استعداد افسردگی ، بدون استعداد ریسک ، اهل سازش و بی اراده  ، درون گرا و منفی‌باف ، فراموش‌کار و کندذهن 18- بی علاقه به یادگیری ، میل و توان جنسی بسیار کم

 

علایم پوستی و گوارشی بلغمی ها:

 

دارای پوستی نرم و مرطوب ، غالباً سرد، دارای منافذ ریز (تعرق کم) رگ های پنهان دارند، رنگ پوست سفید، سفیدی چشم، مردمک روشن ، دارای موهای نرم و نازک و لخت با رنگ زرد ،بور و خرمایی روشن و سفید و غالباً افراد بلغمی بی مو یا کم مو ، دهانی بی مزه ، مرطوب و پر آب ، اشتهای زیاد و خوراک فراوان دارند، توان کم هضم غذا و دیر هضمی غذا ، معده نفاخی دارند، گاهی یبوست دارند و گرایش به شیرینی و شوری دارند به میزان زیاد ،عدم گرایش به ترشی ، بوی بد دهان ندارند، بوی بد مدفوع ندارند، قار و قور شکم دارند، تمایل به سردی‌ها ندارند و در عوض تمایل به گرمی‌ها به شدت در آنان وجود دارد، زیر چشم پف کرده ، درد معده ، تنگی نفس موقع خوردن غذا ، قلنج می‌کنند ودوست دارند ماساژ بدهند ، درد کمر و بین شانه ها و گرفتگی ماهیچه پشت گردن ، کسل و خواب آلود ، جاری شدن آب از دهان در خواب ، دچار تپش قلب وقتی از خواب بیدار می‌شوند ، رقیق بودن آب بینی ، ترشح بینی ، دفع ادرار زیاد همراه با فشار ، ضعف مثانه.

 

اگر بلغم در سر اضافه شود بلاهت و حماقت ایجاد می‌کند که در اثر افزایش سردی در سر است ، تمام داروهای افزایش حافظه گرم هستند ، اوج سردی در مغز آلزایمر پدید می آورد. (البته سرد و خشک)، ، با غلبه بلغم ، بدن علیه خودش انقلاب می‌کند و رماتیسم مفصلی می‌آورد.

 

غذاهای مضر برای بلغمی مزاج ها:

 

غذاهای لبنیات ، سرکه، ترشی و لیته ،شور ، سیب زمینی ، عدس ، قارچ ، گوشت گاو و گوساله ، گوشت سفید (برای رماتیسمی ها بد بوده ودرد را زیاد میکند) ، چای ، قهوه ، نسکافه ، میوه ترش وکال ، نارنگی ،کیوی ، خیار پوست کنده ، لیمو شیرین ، سوپ جو با زنجبیل روغن نباتی، کره گیاهی، نوشابه، برنج ، سوسیس و کالباس و فرآورده‌های این چنینی .

 

غذاهای مفید برای بلغمی مزاج ها:

 

گوشت (شتر ، گوسفند ، کبوتر ، سار ، گنجشک) ، ادویه جات (هل - دارچین - زنجبیل - زیره -زعفران - زنیان- سیر- موسیر - خردل) ، سبزیجات (کرفس - نعناع - ریحان - جعفری - ترخون - مرزه)  ، کلم ، مارچوبه ، نخود ، گردو هندی ، قدومه شیرازی ، کدو حلوایی ، لیمو ترش ، گندم .

مزاج شناسی 4 سوداء ؛ مشخصات سوداوی ها و درمان

تیر. 05 مزاج شناسی 2 دیدگاه

 

47663077 مزاج شناسی 4 سوداء ؛ مشخصات سوداوی ها و درمانسودا، از جنس خاک و سرد و خشک است و در واقع رسوب خون است یعنی سیاهی که از سردی و خشکی پدید می‌آید ، تمام مواد خون ساز مثل عدس، جگر،انار سوداساز هستند ، مراد ازخون ساز،به معنای تولید دم از اخلاط اربعه نیست،چراکه مصرف بیش از حد اینگونه مواد، باعث غلظت خون خواهد شد.

 

خون از آب، پلاکت و گلبول (قرمز و سفید) تشکیل شده و مواد خون سازی مثل انار، باعث تولید گلبول قرمز خون می‌شوند نه پلاکت.باید گفت هر چه میزان گلبول قرمز از حدّ نرمال فراتر رود، غلظت خون بیشتر شده و به همان میزان از گلبول‌های سفید خون که نقش سرباز و تنظیم کننده سیستم دفاعی بدن هستند ،کم خواهد شد. پس عدس و جگر هم باید به میزان معمولی مصرف شده و از افراط و تفریط پرهیز شود چراکه عامل سکته اعم از قلبی و مغزی، غلظت خون و به تبع آن انسداد عروق و نهایتاً سکت یا همان سکته خواهد بود. برای تعدیل سودا از مواد اسیدی مثل سرکه، لیمو، ترشیجات استفاده می‌شود و اینکه از حضرت علی(ع)توصیه به مصرف سرکه انگبین(سرکه - عسل) فرموده اند،بخاطر این است که با عسل، سردی سرکه رفع شده و از ایجاد عوارضی با منشأ سردی که در قسمت‌های قبل گذشت، پرهیز شود.

 

مشخصات افراد سوداوی

 

بازتاب روانی و رفتاری در افراد سوداوی :

 

افسردگی و خستگی ،خود خوری ،  فکر زیاد بدون آنکه بداند ، علاقه‌مند به بهار و تابستان. ، کم احساس و منطقی، میانه‌رو و محتاط ، کم انرژی و مداومت در انجام کار، تمایل کم به معنویت ،  ناآرام و همیشه در فکر. ، دارای وسواس و نگرانی و دودلی ،  بدون توان ریسک ، انتقام‌جو،  میل جنسی فراوان ،  توان جنسی کم ، فکر و خیال فراوان ، بدبین ، حساس ، نگران ، منظم ، درون‌گرا  ، اهل جدال و جنجال ، تیزبین و بادقت ، لجباز، بی نشاطی

 

 علایم پوستی و گوارشی سوداوی:

 

پوست خشک و بدون رطوبت و دارای منافذ متوسط ، رگهای دست پنهان است ، رنگ پوست تیره است، رنگ چشم (سفیدی) سفید تیره است ، رنگ مردمک میشی و قهوه‌ای است ، موی سر، خشک و ضخیم یا  مجعد است، رنگ مو، سیاه مات و جوگندمی است و فرد سوداوی معمولاً کم مو است ، مزه دهان صبحگاهان شور مزه است و دهان، خشک و کم آب است، اشتهاء زیاد، ولی خوراک کم است، توان هضم غذا بسیار کم است، نفخ معده فراوان دارند، یبوست دارند، گرایش به شوری و شیرینی دارند، گرایش به ترشی ندارند، بوی بد دهان ندارند، بوی بد مدفوع ندارند، قار و قور شکم دارند، تمایل به سردی‌ها ندارند و تمایل به گرمی‌ها دارند ، لاغری ، مدفوع قیری وسیاه ، سوزش هنگام دفع ادرار، ادرار تیره خاکستری می‌شود، حالت تهوع ، حس تاریکی چشم و شب کوری، سوزش معده ، خارش زیاد بدن وترک خوردن پوست ، قلنج معده

 

رژیم غذایی مناسب با افراد سوداوی:

 

سودا چون سرد و خشک است افراد سوداوی باید از غذاهای سرد و خشک پرهیز کنند و در عوض از غذاهای گرم و تر مثل عسل استفاده نمایند ، غذاهای سرد و خشک مثل برنج که بدن را با افت رطوبت مواجه می‌کند، مهم ترین عامل یبوست است (به خاطر دفع رطوبت).

 

در میان فصل ها، پاییز فصل سوداست و بهترین فصل برای حجامت افراد سوداوی نیز فصل پاییز است.

 

مصرف نوره در مواد بهداشتی دافع سوداست ، البته نوره ای که حاوی آرسنیک باشد.

 

از بین نان ها نان سنگک مناسب‌تر از بقیه است. (به خاطر وجود سبوس).

 

تیر کشیدن سر، سردرد سوداوی است و حساسیت به صدا هم از افزایش سوداست که این دو با حجامت به همراه مصرف سرکه به عنوان رقیق کننده خون برای درمان بکار می‌رود.

 

غذای مضر برای سوداوی مزاج ها

 

غذاهای مانده وبیات و شور و نمک سود، سودا را زیاد می‌کند ، بادمجان ، عدس ، نوشابه با غذا ، ماهی دودی ، خیارشور ،گوشت پیر (رنگ قرمز تیره) ، پنیر ، یخ و آب یخ (آب به صورت غیرمستقیم باید سرد شود) ، برنج

 

غذای مفید برای سوداوی مزاج ها

 

 خوردن غذای گرم و تر - ملین - سوپ جو (با پاچه گوسفند - کمی زنجبیل - زعفران) ، عسل  و قدومه شیرازی ،  توت ، با آب گرم طهارت کند ،  انجیر، خرما ، کشمش ، هل ، دارچین ،  زیره ، زعفران

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 شهریور 13 :: 10:19 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

آینده جهان در قرآن

 

آینده عالم و فرجام امت اسلامی، به شیوه‌ای در قرآن بیان شده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)و وارثان علم آن حضرت، یعنی ائمه(علیهم السلام)، آن‌را به طور کامل می‌دانند و به تمام مراحل و تطورات آن نیز دانا هستند، اما راهی که ما برای شناخت آن داریم، به مقداری است که از آیات و روایات شریفی، که در این باره به ما رسیده، می‌فهمیم.

 

و تعداد آیاتی که از آینده امت و عالم صحبت می‌کند به ده‌ها آیه می‌رسد؛ از قبیل:

 

وعد الله الذّین آمنوا و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض... .(7)

 

خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند.

 

و این آیه:

 

سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتّی یتبین لهم أنّه الحقّ ... .(8)

 

زودا که آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهیم داد تا برایشان آشکار شود که او حق است.

 

و آیه:

 

و من أظلم ممّن منع مساجد الله... لهم فی الدّنیا خزی... .(9)

 

کیست ستمکارتر از آن که نگذاشت که نام خدا در مسجدهای خدا برده شود... نصیبشان در دنیا خواری است...

 

و آیات دیگری که مجموعاً به ده‌ها آیه می‌رسد. و روایات و احادیث در این باره به صدها روایت می‌رسد که در مصادر حدیثی شیعه و سنی آمده است. و برخی از آنها در ابواب مستقلی جمع‌آوری شده‌اند. مانند ابواب «ملاحم و فتن» و... که در این روایات پیرامون حوادث بزرگ و کوچکی که بعد از نبی‌اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)تا آخرالزمان برای امت اسلامی رخ می‌دهد، بحث شده است.

 

و شاید بیشترین و صحیح‌ترین روایات نزد شیعه و سنی، روایاتی باشد که از مرحله ظهور اسلام و داخل شدن اقوام مختلف در اسلام و تشکیل حکومت الهی به دست مهدی منتظر(علیه السلام) از فرزندان نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)صحبت می‌کند و هنگامی که روایت و آیه درباره یک موضوع، اتفاق پیدا می‌‌کنند، آن قضیه دارای ارزش علمی بالایی می‌شود.همان‌طور که در روایات وارده در تفسیر آیات مربوط به ظهور اسلام یا ظهور امام مهدی(علیه السلام) چنین است.

 

نگاهی اجمالی به آیات تفسیر شده به ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)

 

علامه بحرانی در کتاب المحجّه حدود یکصد روایت وارده درباره تفسیر آیات به امام مهدی(علیه السلام) را گرد آورده است. بعد از بررسی بیش از چهارصد مصدر کتب تفسیری و حدیث، بیش از پانصد روایت که ده‌ها آیه را به امام مهدی(عج) تفسیر می‌کند، یافتم؛ که بیشتر آن روایات از طرق شیعه از امامان اهل بیت(علیهم السلام) و اندکی نیز از طریق اهل سنت روایت شده است.

 

موضوعات این روایات بسیار متنوع می‌باشند. من جمله، صحبت از پاره‌ای وقایع قبل از ظهور ایشان؛ جمع شدن یاران آن حضرت(علیه السلام) در مکه، آغاز قیام حضرت مهدی(علیه السلام) از مسجدالحرام، حرکت ایشان به سوی قدس، متوجه شدن ایشان به عالم، و جنگ‌ها و پیروزی‌های حضرت حجت(علیه السلام) و رفاه و گشایش در عصر ایشان، و عدالت و رحمت و دوست داشتن ایشان توسط مردم، و ده‌ها موضوع کلی و تفصیلی از این مرحله از ظهور اسلام بر سایر ادیان، و آنچه به دنبال این مرحله به وقوع می‌پیوندد از نزول حضرت مسیح(علیه السلام) و تصدیق حضرت مهدی(علیه السلام) و حمایت و یاری حضرت مهدی(علیه السلام) توسط ایشان، و از آنچه بعداز امام مهدی(علیه السلام) رخ می‌دهد؛ از رجعت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)و ائمه (علیهم السلام) به دنیا و حکومت نمودن به مدت طولانی، پس از آغاز شدن علایم قیامت، و خروج جنبده‌ای از زمین (دابه الأرض) و یأجوج و مأجوج و... .

 

نمونه‌هایی از مصادر شیعه و سنی

 

1. طبری در تفسیر خود(10) می‌گوید: سُدّی درباره این سخن خداوند تعالی:

 

و من أظلم ممّن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه و سعی فى خرابها.

 

می‌گوید: «رومیان بخت‌النصر را در تخریب بیت المقدس یاری کردند» و درباره این قول خداوند:

 

أولئک ماکان لهم أن یدخلوها إلاّ خائفین.(12)

 

آنان حق ندارند جز ترسان و لرزان در آن [مسجد] درآیند؛

 

گفته است: در زمین، هیچ رومی وجود ندارد مگر اینکه اگر بخواهد وارد آن شود، می‌ترسد که گردنش زده شود، و به پرداخت جزیه ترسانده شده، آنرا می‌پردازد. و درباره این آیه قرآن:

 

لهم فی الدّنیا خزی.(13)

 

در دنیا، ایشان را خواری است.

 

می‌گوید: اما خواری و ذلت رومیان در دنیا، هنگامی است که امام مهدی(علیه السلام) قیام نموده و «قسطنطنیه» را فتح نماید و آنها را به قتل رساند؛ این ذلت آنها در دنیاست.

 

همین روایت را شیخ طوسی از سدی در تفسیر التبیان(14) روایت کرده، و به آخر آن این جمله را اضافه نموده است: «و برای آنان، خواری در دنیا به این است که کشته شوند، اگر حربی باشند.»

 

مشابه این بیان را «سیوطی» در تفسیر درّ المنثور(15)، نقل کرده است. همچنین در کتاب العرف الوردی فی أخبار المهدی الحاوى(16) و در کتاب البرهان(17) و صاحب جریده العجائب(18)، نیز این روایت نقل شده است.

 

آنچه را که درباره قیمت و ارزش علمی روایت نقل شده از سدی گفتیم، در حالی‌که فقراتی را که سدّی بر زمان خودش تطبیق نموده است، رد نمودیم به این دلیل است که روایت، این نکته را آشکار می‌کند که در ذهن تابعینی مثل سدی این بوده است که پیروزی کامل مسلمین بر روم و فتح پایتخت آنان‌، که در این روایت قسطنطنیه نامیده شده، به دست مهدی موعود(علیه السلام) انجام شده و عزت مسلمین در مقابل آنها به دست ایشان تحقق خواهد یافت.

 

2. در کمال‌الدین(19) از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که درباره آیه:

 

هو الّذى أرسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه و لوکره المشرکون.(20)

 

او کسی است که پیامبر خود را برای هدایت مردم با دینی درست و برحق، فرستاد، تا او را بر همه دین‌ها پیروز گرداند، هرچند مشرکان را خوش نیاید.

 

چنین فرمودند:

 

به خدا قسم، تأویل این آیه رخ نداده و رخ نخواهد داد تا قائم(علیه السلام) خروج نماید. پس آنگاه که خروج نماید، هیچ کافری به خدای عظیم و هیچ مشرکی به امام وجود نخواهد داشت مگر اینکه خروج آن حضرت(علیه السلام) را ناخوش دارد. حتی اگر در میان صخره‌ای مشرک یا کافری پنهان شده باشد، آن صخره ندا می‌دهد: ای مؤمن، در میان من کافری پنهان شده، مرا بشکن و او را بکش.

 

و بخشی از این روایت را «فرات»(21) و «عیاشی»(22) در تفاسیر خود، نقل کرده‌اند و همچنین در العدد القویه(23) و در تأویل الآیات(24) و برخی از مصادر دیگر شیعه نیز ذکر شده است.

 

در مجمع البیان(25) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت شده که پس از تلاوت این آیه فرمودند:

 

آیا دین اسلام بر سایر ادیان غالب شده است؟

 

همراهان حضرت(علیه السلام) پاسخ دادند: بلی.

 

ایشان فرمودند: هرگز، قسم به کسی که جانم در دست اوست، این اتفاق نمی‌افتد تا اینکه هیچ شهر و روستایی نباشد مگر اینکه در آن، هر صبح و شام، شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)داده شود.

 

همین روایت در تأویل الآیات(26) و تفسیر صافی(27) و دیگر مصادر شیعه نیز بیان شده است.

 

مصادر اهل سنت، تفسیر این آیه را به نزول عیسی(علیه السلام) روایت کرده‌اند. همان‌طور که در جامع طبری(28) و سنن بیهقی(29) و الدّرالمنثور(30) ذکر شده است. شافعی، صاحب البیان(31) از سعید بن‌جبیر در تفسیر این قسمت از آیه:

 

لیظهره علی الدّین کلّه و لوکره المشرکون.

 

چنین نقل کرده است که: «او، مهدی از عترت فاطمه(س) است.» و سپس می‌افزاید:

 

بین این قول، و قول کسانی که می‌گویند: منظور، عیسی(علیه السلام) است؛ منافاتی وجود ندارد، زیرا همان‌طور که گفته شد، عیسی(علیه السلام) یاری دهنده امام مهدی(علیه السلام) است.

 

همچنین فخر رازی در تفسیر خود(32) از ابوهریره نقل می‌کند که گفت:

 

این وعده‌ای از جانب خداوند تعالی است که اسلام را بالاتر و برتر از جمیع ادیان قرار دهد. او سپس گفت ... و تمامیت یافتن این امر در زمان خروج عیسی(علیه السلام) است.

 

سدّی می‌گوید:

 

این امر هنگام قیام مهدی(علیه السلام) است. که هیچ کس باقی نمی‌ماند مگر اینکه اسلام آورده یا مجبور به پرداخت خراج می‌گردد.

 

و احادیث متواتری در نزد شیعه و سنی وجود دارد که نزول عیسی(علیه السلام) در زمان ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) خواهد بود و ایشان پشت سر امام مهدی(علیه السلام) نماز خواهد خواند.

 

3. همچنین مصادر فریقین در تفسیر آیه:

 

ولو تری إذ فزعوا فلا فوت و أخذوا من مکانٍ قریبٍ.(33)

 

اگر ببینی، آنگاه که سخت بترسند و رهاییشان نباشد و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند.

 

اتفاق نظر دارند که منظور آیه، «جیش خسف» است. یعنی در ابتدای ظهور، لشکری وارد مدینه منوره شده، آنگاه جهت جنگ با امام مهدی(علیه السلام)، قصد مکه مکرمه می‌کنند که خداوند متعال آنها را قبل از رسیدن به مکه، در زمین فرو می‌برد. این مطلب در تفسیر طبری(34)، و ثعلبی(35) و کتاب البداء و التاریخ(36) و عقد الدّرر(37) و تفسیر الدّر المنثور(38) نقل گردیده است.

 

بسیاری از مصادر شیعی نیز نظیر این تفسیر را از این آیه روایت کرده‌اند که مجال بر شمردن آنها نیست. البته قطع نظر از این آیه، روایات متواتری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)ناظر به فرو رفتن لشکر در زمین (خسف جیش) در منابع شیعه و سنی از جمله در صحّاح سته آمده است.

 

4. مصادر شیعه و سنی در تفسیر آیه متعلق به نزول حضرت عیسی(علیه السلام) اتفاق نظر دارند:

 

و إن من أهل الکتاب إلّا لیؤمننّ به قبل موته و یوم القیامه یکون علیهم شهیداً.(39)

 

و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسی در روز قیامت به ایمانشان گواهی خواهد داد.

 

این مطلب در تفسیر طبری(40) آمده است، و شیخ طوسی نیز تبیان41 می‌فرماید:

 

... گویی آیه می‌خواهد بگوید: احدی از یهود باقی نمی‌ماند، مگر اینکه قبل از موت حضرت عیسی(علیه السلام) به ایشان ایمان می‌آورد. به این صورت که با خروج امام مهدی(علیه السلام) خداوند حضرت عیسی(علیه السلام) را برای قتل دجال به سوی زمین می‌فرستد و همه مردم جهان، ملت واحد می‌شوند که همان ملت اسلام حنیف و دین ابراهیم(علیه السلام) می‌باشد.

 

و ابن عباس و ابومالک و حسن بصری و قتاده و ابن زید و... همین نظر را دارند و طبری نیز این قول را اختیار کرده است. و این آیه، مخصوص یهودیانی است که در آن زمان زندگی می‌کنند. و از شیعیان، علی بن ابراهیم این قول را در تفسیرش ذکر کرده است.

 

نمونه‌هایی از مصادر شیعی:

 

1. شیخ صدوق، در کمال الدین(42)، از امام باقر(علیه السلام) نقل می‌کند که فرمودند:

 

قائم ما (اهل بیت) با ترس و رعب (که در دل دشمنانش ایجاد می‌شود) یاری می‌شود، با نصرت و پیروزی تأیید می‌شود، زمین رام وی می‌شود، گنج‌ها برایش آشکار می‌گردد، حکومتش شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت، خداوند عزوجل به‌وسیله او دینش را بر سایر ادیان غالب خواهد نمود، هرچند کافران اکراه داشته باشند، هیچ خرابی باقی نمی‌ماند مگر اینکه آباد می‌شود، و روح الله، عیسی بن مریم(علیها السلام) ، نزول کرده و پشت سر حضرت مهدی(علیه السلام) نماز خواهد گذارد. پس آنگاه که حضرت بقیه الله(عج) ظهور نماید به کعبه تکیه نموده و سیصد و سیزده مرد اطرافش اجتماع می‌نمایند. و اولین چیزی که می‌گوید این آیه شریفه است:

 

بقیه الله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین.(43)

 

اگر ایمان آورده‌اید، آنچه خدا باقی می‌گذارد برایتان بهتر است.

 

آنگاه می‌فرمایند:

 

من بقیه الله در زمین هستم و خلیفه و حجت خدا بر شما می‌باشم، هیچ مسلمانی بر ایشان سلام نمی‌کند مگر با این جمله:

 

السّلام علیک یا بقیه الله فی أرضه.

 

2. نعمانی در کتاب غیبت(44) خود، از ابوبصیر نقل کرده است که گفت:

 

از امام باقر(علیه السلام) درباره این آیه شریفه پرسیدم که:

 

سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتّی یتبینّ لهم أنّه الحقّ.(45)

 

امام باقر(علیه السلام) پاسخ فرمودند:

 

در درونشان، مسخ را و در بیرونشان، حرکت و خروش آفاق، علیه آنان را نشانشان می‌دهد. پس قدرت خدا را در انفس خویش و در آفاق می‌بینند و ضعفشان برایشان آشکار می‌شود. و معنای این سخن خداوند تعالی (حتّی یتبین لهم أنّه الحقّ) خروج قائم(علیه السلام) و چه بسا معنای مسخ مذکور برای سرکشان، مسخ در شخصیت و روحیاتشان باشد که با آن ضعفشان آشکار می‌شود.

 

3. در غیبت نعمانی(46) از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره این سخن خداوند عزوجل:

 

فاختلف الأحزاب من بینهم.(47)

 

گروه‌ها با هم اختلاف کردند.

 

سؤال شد، ایشان فرمودند:

 

با دیدن سه چیز منتظر فرج باشید.

 

گفته شد ای امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنها چیستند؟

 

حضرت علی(علیه السلام) فرمودند:

 

اختلاف اهل شما به خاطر آنچه که در بین آنهاست، پرچم‌های سیاه از خراسان، فزع (صیحه) آسمانی در ماه رمضان.

 

دوباره سؤال شد: این صیحه در ماه رمضان چیست؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند:

 

آیا سخن خداوند عزوجل را در قرآن نشنیده‌اید که می‌فرماید:

 

إن نشأ ننزّل علیهم من السّماء آیه فضلّت أعناقهم لها خاضعین.(48)

 

اگر بخواهم از آسمان برایشان آیتی نازل می‌کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند.

 

[سپس فرمودند:] آن، نشانه‌ای است که زنان جوان را از سراپرده خود خارج می‌کند و خواب رفته را بیدار می‌نماید و کسی را که در حال چرت است به فزع وامی‌دارد.

 

و همین روایت را سلمی، از اهل سنت، در عقدالدرر(49)و بسیاری دیگر از منابع شیعی، که مجال ذکرشان نیست، روایت کرده‌اند. و برخی از آنها این روایت را از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) و از ابن عباس نقل کرده‌اند. و روایات دیگری صیحه یا آیه و نشانه ماه رمضان را این‌گونه تفسیر نموده‌اند که آن صدایی است از آسمان، خطاب به همه ملت‌های عالم به این‌که جنگ و نزاع‌ها و دوری از دین را کنار گذاشته و از امام مهدی موعود(علیه السلام) اطاعت نمایند و حضرت مهدی(علیه السلام) را با اسم و اسم پدرش نام می‌برد. با قطع نظر از تفسیر آیه، درباره این ندای آسمانی روایات دیگری نیز در مصادر شیعه و سنی نقل شده‌است که مجال ذکر مصادر آنها نیست.

 

4. در مصادر شیعه، در تفسیر آیه:

 

و لئن أخّرنا عنهم العذاب إلی أمّه معدوده لیقولنّ مایحبسه ألا یوم یأتیهم لیس مصروفاً عنهم و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن.(50)

 

و اگر چندگاهی عذابشان را به تأخیر بیفکنیم می‌پرسند: چه جیز مانع آن شده است؟ آگاه باشید چون عذابشان فرا رسد، آن‌را بازنگردانند، و آنچه را مسخره می‌کردند، آنان را دربرخواهد گرفت.

 

چنین آمده است که مقصود از «امّه معدوده» اصحاب حضرت مهدی(علیه السلام) می‌باشند و در تفسیر قمی(51) ذیل این آیه از امام معصوم(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:

 

«أمّه معدوده» اصحاب قائم(علیه السلام) اند که سیصد و ده و اندی می‌باشند.

 

و عیاشی نیز همین روایت را از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر خود نقل کرده و به آن افزوده است که؛

 

در یک لحظه، مانند برگ پاییزی که فرو می‌ریزد، گرداگرد آن حضرت گسیل می‌گردند.(52)

 

و خود او از امام صادق(علیه السلام) با لفظ «او، قائم(علیه السلام) و اصحابش می‌باشند» روایت کرده است.(53) همچنین نعمانی در آن را از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است.(54) در تعداد دیگری از منابع شیعه نیز این مطلب موجود است که مجال ذکرشان نیست.

 

همانطور که ملاحظه می‌شود تفسیر «الأُمّه» در این آیه به «جماعتی از مردم» صحیح‌تر از تفسیر آن به «مدتی از زمان» است، که برخی از مفسران آن‌را ذکر کرده‌اند. چرا که اصل در استعمال‌های قرآنی، معنای حقیقی کلمه است و عدول از معنای حقیقی به معنای مجازی، تا زمانی که راه باز است، صحیح نمی‌باشد. کلمه «الأُمّه» بر طبق آنچه در المعجم المفهرس آمده چهل و نه بار در قرآن به کار رفته است که در مورد آن مفسران اتفاق نظر دارند که معنایش جماعت واحدی از مردم است که همان معنای حقیقی «الأُمّه» می‌باشد. و مفسران ذکر کرده‌اند که در آیه مذکور و آیه 118 سوره یوسف به معنای «مدت» و در آیه 22 و 23 سوره زخرف به معنای «دین و ملت» است.

 

و البته در همه موارد می‌توان آن‌را به معنای حقیقی‌اش با حذف مضاف یا بدون حذف مضاف تفسیر نمود، کما اینکه در آیه مذکور چنین کردیم.

 

5. در بعضی از روایات «مطلع الفجر» در سوره قدر را به ظهور امام مهدی(علیه السلام) تفسیر نموده‌اند؛ مانند تفسیر فرات کوفی(55) و تأویل الآیات از محمد بن عباس(56).

 

ممکن است اشکال شود به اینکه معنا ندارد که بگوییم انتهای سلام در شب قدر، با ظهور امام مهدی(علیه السلام) می‌باشد. بلکه معنا این می‌شود که در هنگام ظهور آن حضرت(علیه السلام) در شب قدر تحولی حاصل می‌‌شود و سلام بر حضرت مهدی(علیه السلام) و بر مؤمنین می‌باشد. لذا مقصود این است که سلام و عطا در شب قدر، قبل از ظهور ایشان تا طلوع فجر ادامه دارد. اما هنگامی که فجر اسلام طالع شود و با ظهورش عالم را فرا بگیرد، در سلام الهی بر اهل زمین و بر امامشان، به تبع تحول ایمانی که در خود اهل زمین ایجاد شده است، تحول و تطوری ایجاد خواهد ‌شد.

 

منبع:

 

سایت القرآن نور.

 

1. سوره نحل (16)، آیه 89.

 

2. سوره اعراف (7)، آیه 145.

 

3. سوره زخرف (43)، آیه 63.

 

4. سوره نحل(16)، آیه 89.

 

5. الکینی، محمد بن یعقوب،کافی، ج 2، ص 599، ح 3.

 

6. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان، ج 1، ص 378.

 

7. سوره نور (24)، آیه 55.

 

8. سوره فصلت (41)، آیه 53.

 

9. سوره بقره(2)، آیه 114.

 

10. تفسیر طبری، ج 1، صص 399ـ398.

 

11. سوره بقره(2)، آیه 114.

 

12. همان.

 

13. همان.

 

14. شیخ طوسی، تفسیر التبیان، ج 1، ص 420.

 

15. درالمنثور، ج 1، ص 108.

 

16. العرف الوردی فی أخبار المهدی الحاوی، ج 2، ص 57.

 

17. حسینی بحرانی، همان، ص 144.

 

18. العجائب، ص 275.

 

19. شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج 2، ص 670، ب 57، ح 16.

 

20. سوره توبه (9)، آیه 33.

 

21. تفسیر فرات، ص 184.

 

22. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 87، ح 52.

 

23. العدد القویه، ص 69، ح 104.

 

24. تأویل الآیات، ج2، ص 688.

 

25. شیخ طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 280.

 

26. تأویل الآیات، ج 2، ص 698، ج 6.

 

27. تفسیر صافی، ج 2، ص 338.

 

28. جامع طبری، ج 10، ص 82.

 

29. سنن بیهقی، ج 9، ص 18.

 

30. سیوطی، همان، ج 3، ص 213.

 

31. شیخ طبرسی، همان، ص 528، ح 25.

 

32. تفسیر فخررازی، ج 16 ، ص 40.

 

33. سوره سبأ (34)، آیه 51.

 

34. تفسیر طبری، ج 22، ص 72.

 

35. تفسیر ثعلبی، ج 3، ص 154.

 

36. البدء و التاریخ، ج 2، ص 177.

 

37. سلمی، عقدرالدّرر، ص 76، ب 4، ح 2.

 

38. سیوطی، همان، ج 5، ص 240.

 

39. سوره نساء(4)، آیه 159.

 

40. تفسیر طبری، ج 6، ص 14.

 

41. شیخ طوسی، همان، ج 3، ص 386.

 

42. شیخ صدوق، همان، ج 1، ص 330، ب 32، ح 16.

 

43. سوره هود(11)، آیه 86.

 

44. النعمانی، الغیبه، ص 229، ب 14، ح 40.

 

45. سوره فصلت(41)، آیه 53.

 

46. النعمانی، همان، ص 229، ب 14، ح 40.

 

47. سوره مریم(19)، آیه 37.

 

48. سوره شعرا(26)، آیه 4.

 

49. سلمی، همان، ص 104، ب4،ح2.

 

50. سوره هود(11)، آیه 8.

 

51. تفسیر قمی، ج 1، س 323.

 

52. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 57.

 

53. همان، ج 2، ص 141.

 

54. النعانی، همان ص 241، ب 13، ح 36.

 

55. تفسیر فرات، ص 218.

 

56. تأویل الآیات، ج2، ص 818، ح 3 و ص 820، ح9.

]

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 شهریور 13 :: 9:39 عصر ::  نویسنده :

 

بنام خدا

 

 

آئین زندگی یک مسلمان

زندگی فردی

خورد و خوراک:

استفاده از خوراکی های حلال

پرخوری نکردن و پیش از سیر شدن از خوراک دست کشیدن

گوشت زیاد نخوردن

صبحانه خوردن

خواب:

زود خوابیدن هنگام شب

سحرگاه بیدار شدن

پیش از طلوع َآفتاب نخوابیدن

وقت خواب ذکر و یاد خدا گفتن

نظافت و پاکیزگی:

نظافت و پاکیزگی بدن و شستشوی منظم

پاکیزه نگاه داشتن محیط زندگی

مسواک زدن

استحمام

 

 

رفاه و زیبایی

نعمت و غنا را در زندگی خود ظاهر کردن

فقر و نداری خود را از دیگران مخفی کردن

آراسته و با زینت در برابر دیگران ظاهر شدن

از پوشاک خوب و زیبا استفاده کردن

از مَرکب و وسیله نقلیة خوب استفاده کردن

تهی? خوراک خوب برای خانواده و بخصوص در میهمانی دادن ها

استفاده از همه گونه نعمتهای مشروع

در شرایط سخت اجتماعی با مردم عادی همسان بودن

در نعمت های دنیای غرقه نشدن و از یاد خدا غافل نگشتن

در زندگی اسراف و ریخت و پاش نکردن

در بیرون لباس فاخر پوشیدن و در درون منزل و در خلوت از لباس های ساده و زاهدانه استفاده کردن

استفاده نکردن از لباس های انگشت نما و لباس مندرس

عدم تشبه زن به مرد و مرد به زن در پوشش

استفاده از انگشترهای عقیق و فیروزه

استفاده نکردن از انگشتر و وسایل زینتی طلا توسط مردان

داشتن کفش خوب و راحت

داشتن حجاب و پوشش با عفاف برای زنان

استفاده نکردن از زینت های باطن در ملا عام از سوی زنان

خودداری زنان از پرسه زدن در بازار

استفادة زنان از آرایش ساده و استفاده نکردن از عطر در کوچه و بازار

کوتاه نگاه داشتن محاسن و شارب برای مردان و رنگ کردن موی سفید

شانه کردن و رسیدگی به موی بلند برای مردان

کوتاه کردن ناخن برای مردان و بلند نگاه داشتن ناخن برای زنان

استفاده زنان از زیور آلات حتی در سنین کهولت

دوری از ژنده پوشی و با ظاهر فقیرانه زندگی کردن

به کار بردن زیور آلات و آرایش چهره برای زنان بدون تبرج و خودنمایی

مسکن:

داشتن منزل بزرگ

خودداری از نقاشی منزل با تمثال موجودات دارای روح

تمیز نگاه داشتن منزل و ورودی های آن

بستن درب خانه

ولیمه دادن برای خانه جدید

روح و روان

پاسداشت شخصیت انسانی خود:

از مال برای حفظ کرامت خود گذشتن و ثروت را فدای حفظ شخصیت خود کردن

حفظ سربلندی و عزت نفس در برابر صاحبان ثروت و قدرت

کرامت خود را در بندگی خدا دیدن

بجای خودپسندی و خودستایی، تواضع و فروتنی پیشه کردن

از شهرت و قدرت طلبی دوری کردن

از ستایش صاحبان ثروت و قدرت دوری کردن

رفتار خداجویانه:

به خدا محبت و عشق ورزیدن

امید وار بودن به خدا و به او حسن ظن و اعتماد داشتن

همة رحمت ها و نعمت ها را از او دیدن

شکر گذاردن خدا

همه چیز را از او به طور پیوسته و بادوام درخواست کردن

تفریح،شادی و نشاط در زندگی

ایجاد سرور و نشاط در زندگی خود و جامعه

چهر? دلنشین و بشاش، و رفتار سرور آفرین داشتن

صرف بخشی از وقت روزانه در فراغت و سر گرمی های لذت بخش

دوری از شادمانی های شر آفرین (قمار و شراب ...)

اهل شوخی و مزّاح بودن

اهل انس و الفت با دیگران بودن

به سفر و تفرج رفتن

 

زندگی  خانوادگی

رفتار غریزی:

سرکوب نکردن غرایز و فراهم کردن شرایط ارضای کامل آن از زمان بلوغ

محدود کردن روابط جنسی به محیط زناشوئی

کنترل کردن نفس در شرایطی که راه ارضای مشروع ممکن نیست

خودداری از ایجاد شرایط تحریک نامناسب جنسی

رفتار در زندگی مشترک:

اولویت دادن به ایمان و اخلاق در انتخاب همسر

اولویت ندادن به زیبایی و ثروت

دیدار قبل از ازدواج

ایجاد محیط آرام و سالم در خانه از نظر روحی و جسمی از سوی زن و مرد

تأمین نیازهای مادی و معیشتی خانواده توسط مرد در حد وسع و رفاه

تامین نیاز غریزی مرد از سوی زن

حفظ عفاف از سوی زن و خودداری از جلب توجه ناسالم مردان

حفظ زیبایی و آراستگی در محیط منزل بویژه از سوی زن

روابط صمیمانه و معاشرت نیکو با نزدیکان

برخورد باز وبا گشاده روئی و بدون اخم با همسر

فرزند دار شدن

فراهم کردن شرایط تحصیل علم ودانش برای زن و مرد در زندگی

رفتار با فرزندان:

ترجیح ندادن پسر بر دختر

انتخاب اسم خوب برای فرزند

تربیت صحیح فرزند در دوران کودکی

تکریم و احترام به فرزند، و انجام دادن قولهای به فرزند

تعلیم معارف و احکام دین و قرآن و اخلاق صحیح به فرزند

تغذیه سالم فرزند                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                         

رفتار زن در جامعه:

نداشتن نمایش رفتاری و گفتاری تحریک آمیز

پرهیز از روابط عاطفی و دوستان? فتنه انگیز با نامحرم

کنترل نگاه به نامحرم

نداشتن تماس بدنی با نامحرم

پوشیده نگاه داشتن اندام به جز صورت و دستان

 

زندگی اجتماعی

دوستی:

انتخاب دوست خوب ..

دیدار دوست در فاصل? کمتر از سه روز

دفاع از دوست و کمک به او با مال و جان

داشتن دوستان زیاد

پاسداری از دوستی های صادقانه

گذشت از لغزشهای دوست خوب

پیشه کردن صداقت در دوستی

دوری از دوستی با افراد نادان

 

 

 

معاشرت با مردم:

امانتداری

راستی و وفای به عهد

رفق و ملاطفت و الفت داشتن با مردم

همنشینی و مصاحبت با مردم عاقل و بزرگ منش

مشورت نکردن با افراد پست و بی دین و بخیل

سلام کردن به همه بخصوص به کودکان و فقیران

زیبا و دلنشین سخن گفتن (اطابه کلام)

احترام به سالمندان

دست دادن

با مسافر معانقه کردن

تسمیت عاطس گفتن

در سخن دیگری وارد نشدن

دیگران را با نام محترمانه صدا زدن

خنده رو بودن و با روی گشاده و تبسم با دیگران برخورد کردن

از خطای دیگران درگذشتن و عذر خواهی خطا کار را پذیرفتن

خشم خود را ابراز نکردن

پیش دیگران پا را دراز نکردن

هنگام دست دادن، در کشیدن دست عجله نکردن

از مجادله و مراء خودداری کردن

کناره نگرفتن از مردم و اهل معاشرت بودن

تقویت پیوند قلبی و مودت با دوستان از راههایی چون: هدیه دادن،به زبان آوردن علاقه،دست دادن و بوسیدن و میهمانی کردن

نشان دادن علاقه نسبت به همگان در گفتار و نگاه

حسن مصاحبت با همگان در سفر و اظهار صمیمیت با همسفران

حسن رابطه با همسایگان و دوری از اذیت و صبر به اذیت آنان

دوری از هر حرکت آزار دهنده برای دیگران مانند در گوشی صحبت کردن

رعایت اقتضای حال کم سن وسالان و عطوفت و مهربانی با آنان

تواضع در رفتار و دوری از رفتار متکبرانه و تحقیر آمیز بادیگران

با غنی و فقیر یکسان برخورد کردن و میان این دو گروه فرق نگذاردن

گشاده دست بودن و با سخاوت بودن نسبت به هم و اطعام یتیمان

دوری جستن از پیگیری لغزشهای دیگران و چشم فرو   بستن از آنها (نفی تجسس)

باخویشان و بستگان پیوندی ویژه داشتن و قطع پیوند نکردن

تسلط بر خویشتن و تحمل زشتیهای دیگران

رفتار با غیر همکیشان:

خیر خواهی و نیکی کردن نسبت به آنان و حمایت از حقوق آنان

مقدم نداشتن آنان بر مومنان در دوستی و مودت

تساوی میان آنان و مسلمانان در برابر قانون

احترام به هم پیمانها و قراردادهای منعقد شده با آنان هر چند به ضرر مومنان

 

رفتار با نیازمندان

کمک کردن بدیگران با رعایت کرامت آنان

ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خود

رعایت انصاف و نادیده نگرفتن حقوق دیگران در هم? امور

دست نیاز بسوی مردم دراز نکردن و بر مشکلات زندگی صبر کردن

پرداخت حقوق واجب نیازمندان

بر عهده گرفتن اداره زندگی یک خانواده مستمند

پرداخت صدقه با دست کودک

زیاد صدقه دادن و پرداخت روزانه

پرداخت صدقه به صورت مخفی؛ در صورت توقع بلاء؛ در ایام خاص

تامین غذای حیوانات به عنوان صدقه

اولویت پرداخت صدقه به نزدیکان

پرداخت صدقه از بهترین بخش اموال

وجوب پرداخت صدقه به کسی که نیاز ضروری دارد

اعطای پیش از سوال

مواسات با مومن در مال

ایثار دیگران بر خود

رد نکردن سائل

درخواست دعا از سائل پس از پرداخت صدقه

اظهار فقر و نداری نکردن در هیچ حالی

خود را از مردم بی نیاز دیدن

صبر و تحمل در برابر مصیبت ها و آن را پای خدا حساب کردن و از او اجر خواستن

پنهان کردن درد و رنج مریضی و زبان به شکوه نگشودن

رفتار با مریض:

عیادت مریض

هدیه بردن برای مریض

کم نشستن در عیادت

کمک به مریض در انجام کارهایش

صدقه دادن برای بهبود مریض

دعا کردن برای شفای مریض

رفتار با مصیبت دیده:

اظهار همدردی- تسلیت

رفتار با دشمنان

فحش ندادن به دشمنان

تعرض نکردن به زنان و کودکان حتی در جنگ ها

رعایت عدالت با دشمنان

رعایت پیمان و عهد با دشمن حتی در شرایط ضعف دشمن

پذیرش صلح با دشمن در صورت وجود فایده

زندگی با طبیعت

رفتار با حیوانات:

شکار تفریحی و لهوی انجام ندادن

اذیت نکردن حیوانات

نزدن ،فحش ندادن، خصی نکردن حیوانات سواری

مدارا با مرکب در سفر

غذای خوب دادن به چهارپایان

نگهداری کبوتر و خروس در منزل

نگهداری نکردن سگ در منزل

هنگام غذا خوردن به حیوان هم غذا دادن

ذبح نکردن حیوان مانوس در خانه

قتل سگ ولگرد و حیوانات موذی

نکشتن گربه و سایر حیوانات

رفتار با طبیعت بی جان:

 

زندگی معنوی

عبادت:

نشاط داشتن و کسل نبودن در  حال عبادت

دوست داشتن عبادت و دلتنگ نبودن از انجام عبادت

عدم اعجاب به کثرت عبادت

میانه روی و رفق در عبادت

تلاش و اجتهاد در عبادت

تداوم  عبادت

عشق به عبادت

اخلاص در عبادت و ریا و تظاهر نکردن

خشوع در عبادت

افزایش عبادت در ماه رمضان

غسل روز جمعه

زیارت اموات در روز جمعه

شرکت در نماز جمعه

پاکیزگی و آراستگی بیشتر در روز جمعه

افزودن ذکر خدا در روز جمعه

نماز:

تکریم و محترم داشتن نماز

کودکان را در 6و 7 سالگی به نماز تشویق کردن

انجام به موقع و بی توجهی نکردن به انجام نماز

بکار بردن عطر و نماز را با زیور خواندن و لباس زیبا هنگام نماز پوشیدن

نمازهای مستحبی هر فریضه را بجا آوردن

پس از نماز تعقیبات خواندن

نماز را با تانی و آرامش بجا آوردن:

پس از نماز سجد? شکر بجا آوردن و صورت بر خاک نهادن

تاکید بر بجا آوردن نماز با جماعت

در صف اول جماعت ایستادن

زود مسجد را ترک نکردن

در مسجد همیشه یک جا نماز نخواندن

فقط در صورت علاق? مردم امامت کردن

نماز را همیشه در مسجد بجا آوردن

معطر و با لباس زیبا به مسجد وارد شدن

مساجد را پاک و تمیز نگاه داشتن

همیشه در منزل و مسجد اذان گفتن

تلاوت قرآن:

فرا گرفتن قرآن و تعلیم آن به فرزندان

احترام و اکرام قرآن

با سرعت قرآن نخواندن نماز و اهمیت دادن به تامل و تفکر در معانی آیات

کثرت تلاوت بخصوص در ماه رمضان و در مدینه و مکه

با صدای خوب و با حزن قرآن خواندن

سکوت در وقت شنیدن قرآن و استماع و توجه به آن

دعاء:

زیاد دعا کردن و تکرار دعا برای یک خواسته

برای خواسته های کوچک هم دعا کردن

هم در حال آسایش و هم در سختی ها دعا کردن

برای گشایش روزی خود دعا کردن

هنگام دعا دست ها را بالا بردن

با توجه و از عمق دل دعا کردن

با آرامش و بدون عجله دعا کردن

بی صبری نشان ندادن برای اجابت دعا و مایوس نشدن در صورت تاخیر اجابت

اصرار و الحاح و خسته نشدن از دعا

قبل از دعا صدقه دادن و صلوات فرستادن

در جمع دعا کردن و به دعای مومن آمین گفتن

علیه مومن دعا نکردن

هنگام دعا کاملا از کمک مردم ناامید بودن

کشیدن دستان به صورت پس از دعا

یاد خدا

در همه حال به یاد خدا بودن

در هر نشست و زمان برخاستن از هر نشست یاد خدا بر زبان آوردن

در زمان های غفلت مردم یاد خدا را در دل داشتن

در حال وسوسه های شیطانی خدا را یاد کردن

با حمد خدا و استغفار و تسبیح و تهلیل و تکبیر و صلوات یاد خدا کردن

روزه:

سه روز در ماه روزه گرفتن

روزه مستحب را پوشیده داشتن

باز کردن روزه در صورت دعوت مومن به غذا

چشم و گوش و همه اعضای بدن را در حال روزه از گناه حفظ کردن

سه روز روزه برای انجام اعتکاف

حج:

احترام گذاردن به حج گذار و به دیدار وی شتافتن

پیاده رفتن به حج و تکرار حج

در سفر حج به همسفران با مال و جان خدمت کردن

سفر:

از فال بینی و اعتنا به نجوم در آغاز سفر دوری کردن

سفر را با صدقه آغاز کردن و در زمان سوار شدن نام خدا بردن

با دوستان خدا حافظی کردن

مسافر را مشایعت کردن و برای او هنگام سوار شدن دعا کردن

به تنهایی سفر نرفتن

در طول سفر به خانواده نامه نوشتن

 

 

رفتار با همسفران

پرسیدن نام همسفر

مشایعت همسفر مقداری از راه را و سپس بازگشتن

در سفر با همسفران همراهی کردن و با دلخواه آنان ساختن

همسفران همدم و همراه انتخاب کردن

با همسفران هم خرج شدن و خرج خود را جدا نکردن

به خدمت همسفران اهتمام کردن

مال خود را برای همسفران خرج کردن

راه برای بهبود همسفر صبر کردن

هنگام نیمه شب از سفر به منزل بازنگشتن

زندگی عالمانه

رفتار علم خواهانه:

تلاش صادقانه و حقیقت جویانه برای شناخت حقیقت بدور از تعصب

ارج نهادن به علم نافع و دوری از علم بی ثمر

عمل کردن به دانسته ها و عالم بی عمل نبودن

به علم و عالمان ارج نهادن

آشنایی با دستورات دینی مربوط به زندگی

از غرور و تکبر علمی دوری کردن

سخنان اهل دانش را شنیدن و بهترین را برگزیدن

مقلدانه به سخنان اهل دانش گوش نکردن

وظایف عالمان:

دانش خود را کتمان نکردن و آن را میان دیگران نشر کردن

با بدعت های دینی مبارزه کردن

با دانش جویان خود متواضع بودن

با جاهلان بردبار بودن و بی مهری آنان را ندیده گرفتن

استادان خویش را برای همیشه بزرگ داشتن

 

 

آداب تفکر:

اهل استماع و پرسش بودن

بر فکر پیشین تعصب نورزیدن

فقط از علم و یقین پیروی کردن و به ظن و گمان بسنده نکردن

آراء مشتبه را در امور دینی بدون اطمینان نپذیرفتن و احتیاط پیشه کردن

اهل مشورت بودن

در فکر و رای استبداد نداشتن

دربارة آفرینش و رمز و راز آن اندیشه کردن

درباره مرگ و آیند? زندگی اندیشه کردن

زندگی اقتصادی

کسب ثروت

رعایت اعتدال در کسب ثروت  و دوری از حرص و یا تنبلی

در نظر داشتن انگیزه های انسانی و معنوی و رعایت عدل و انصاف در معاملات

دوری از کسب های ناسالم و فساد انگیز و ضرر آفرین برای دیگران

اعتماد به خدا در کسب و به توان خود بسنده نکردن

سخت نگرفتن با طرف معامله و اهل تسامح و گذشت بودن

بهره برداری و صرف ثروت:

استفاده کردن از ثروت برای رفاه خانواده و بخل نورزیدن

انباشت نکردن بلا استفادة ثروت

اسراف و تبذیر نکردن در مصرف

کمک به محرومان و مستمندان

کمک به امور معنوی و دینی مثل ساخت و عمران مساجد

 

زندگی سیاسی

رفتار سیاسی مردم

امر به معروف و نهی از منکر در مقابل حاکمان و دولتمردان

وفاداری به نظام سیاسی مشروع و تبعیت از قوانین اجتماعی

عدم اخلال در نظم اجتماعی و همراهی نکردن با اخلال گران در نظم اجتماعی

رفتار سیاسی دولتمردان

اولویت دادن به عدالت و احقاق حقوق هم? اقشار

 

 

 

 

 




موضوع مطلب :


چهارشنبه 92 شهریور 13 :: 4:19 عصر ::  نویسنده :

 

بنام خدا

 

 

زندگی مومنانه در قرآن کریم از سوره حمد تا سوره یوسف

 

  از خدا کمک خواستن و به خدا در هم? کارهای زندگی اتکا کردن

  نماز را برپاداشتن

   از روزی ها انفاق کردن

  به پیامبران و قیامت ایمان داشتن

  پیمان های خدایی را نقض نکردن

  وابستگی ها و پیوندهای خدایی را قطع نکردن

  در زمین فساد نکردن

  به عهد با خدا وفا کردن

  حق را با باطل نپوشاندن

حق را کتمان نکردن

 زکات را پرداختن

 در برابر خدا همراه با رکوع کنندگان رکوع کردن

 از دستور دادن به خیر و عمل نکردن خود پرهیز کردن

  به صبر و نماز استعانت جستن

از روزی های طیب و پاک بهره مند شدن و خوردن

در فرمان خداوند دست نبردن و تغییر ندادن و تحریف نکردن آن

 از گناه و اشتباه فراوان بشدت دوری کردن

جز خدا را عبادت نکردن

 به پدر و مادر و نزدیکان احسان کردن

 به ایتام و بینوایان نیکی کردن

 با مردم به نیکی سخن گفتن

دست به خون دیگران نیالودن

مردم را از خانه و کاشانه شان آواره نکردن

نماز خواندن و طواف کردن در خان? خدا

رو به قبله نماز گذاردن

به سوی کارهای خیر سبقت جستن

نترسیدن از کافران

پیوسته به یاد خدا بودن

پیوسته شکر خدا کردن و کفران نکردن

به صبر و نماز استعانت جستن

در برابر امتحان های سخت صبر و استقامت پیشه کردن و به خدا پناه بردن

طواف و عبادات مستحب بجا آوردن

از آن چه حلال وطیب است خوردن

گام در راه شیطان نگذاشتن

کارهای بد و فحشاء انجام ندادن

سخن نادانسته به خدا نسبت ندادن

بجای تبعیت از حق به دنبال پدران نرفتن

حق را به باطل نفروختن

به خدا و قیامت و فرشتگان و کتاب های اسمانی وپیامبران الهی ایمان آوردن

اموال خود را از روی عشق به خدا به نزدیکان نیازمند و ایتام و مساکین دادن

در سختی و َآسانی راه خدا را پیشه کردن

در جنگ ها پایمردی کردن

به یکی از سه حکم قصاص، عفو قاتل و یا دیه گرفتن از او تن دادن

پیش از مرگ برای ثروت خود وصیت کردن

روزه ماه رمضان بجا آوردن

خواسته ها را از خداوند خواستن و به اجابت او اطمینان داشتن

در مساجد اعتکاف کردن

مال مردم به حرام و رشوه نخوردن

با جنگ افروزان جنگیدن

از زیاده روی و زیرپاگذاردن حدود عدل پرهیز کردن

در شهر مقدس مکه جنگ آغاز نکردن مگر در صورت اقدام دشمن

تا نابودی مشرکان فتنه گر جنگ را ادامه دادن

در راه خدا و احسان کردن

از هر اقدام هلاکت آمیز مانند کمک نکردن به رزمندگان پرهیز کردن

طبق روش مقرر حج گذاردن

پس از دست یابی به قدرت ظلم و فساد نکردن

در راه رضای خدا فداکاری و از خود گذشتگی کردن

از اختلاف های خودخواهانه و شیطانی میان مومنان خودداری کردن

در سختی ها و در برابر فشارهای دشمنان صبر و استقامت  ورزیدن

انفاق کردن و به نزدیکان و نیازمندان کمک مالی نمودن

در مقابل دشمنان جنگیدن و سختی های جنگ را تحمل کردن

از خانه و زندگی برای خدا هجرت کردن

از شرابخواری و قماربازی دوری کردن

به مقدار متوسط، بدون زیاده روی و یا بخل ورزی انفاق کردن

از اموال یتیمان و منافع آنها حفاظت کامل

با زنان مشرک قبل از ایمانشان ازدواج نکردن و دختر به مشرکان ندادن

از رابط? جنسی با همسران در دوران حیض خودداری کردن

قسم به خدا را بهان? عدم اقدام به کار خیر و صلاح نکردن

به احکام ایلاء تن دادن

به احکام عدة طلاق تن دادن

به احکام طلاق تن دادن

به احکام سه طلاقه تن دادن

به زنان طلاق داده شده ظلم نکردن

به نوزادان تا دو سالگی شیر دادن

به احکام عدة وفات تن دادن

به احکام خواستگاری از زنان طلاق گرفته تن دادن

پایبندی به نماز نشان دادن

زمان جنگ به شیو? مخصوص نماز خواندن

به احکام دربار? زنانی که شوهرشان مرده تن دادن

به احکام دربار? زنانی که طلاق گرفته اند تن دادن

در راه خدا انفاق مال کردن

مردم را به پذیرش دین و اعتقادات دینی اجبار نکردن

بدون منت و بدون سخن آزار دهنده انفاق کردن

به کسانی که اظهار نیاز می کنند با نیکی سخن گفتن و آنان را به آرامی و زیبایی رد کردن

از صدق? همراه با منت و آزار و صدق? همراه با ریا دوری کردن

انفاق خالصانه برای خدا کردن

از اموال پاک و طیب و با ارزش بجای اموال کم ارزش و پست انفاق کردن

از وسوسه های شیطانی و کارهای زشت و بد دوری کردن

در راه خیر نذر کردن

صدقة پنهانی داشتن

فقر را تحمل کردن و خود را بی نیاز نشان دادن و درخواست کمک نکردن

انفاق آشکار و مخفیانه در شبانگاهان در راه خدا به نیازمندان

اکیداً از ربا و رباخواری دوری کردن

در مقابل بدهکاران تنگدست یکی از دو کار را انجام دادن: یا صبر پیشه کردن تا زمان وسعت بدهکار و یا طلب خود را بخشیدن، و این دومی بهتر است.

هنگام قرض دادن به دیگری سند مکتوب گرفتن و یا آن را در برابر شاهدانی انجام دادن و یا گروی در مقابل دریافت کردن(تا کارتان به اختلاف ونزاع نکشد)

با کافران دوستی نکردن و ولایت آنان را نپذیرفتن مگر در شرایط تقیه

از دستورات خداوند و دستورات پیامبر ص پیروی کردن

جز خدا را بندگی نکردن

برای او شریکی قرار ندادن(مشارکت ندادن غیر خدا)

صاحب اختیاری غیر خدا نپذیرفتن

عهد و پیمان خدا و سوگندها را در مقابل متاع دنیا نفروختن

از آن چه دوست دارید و برای خودتان می خواهید انفاق کردن

از تفرقه و اختلاف پرهیز کردن و به هدایت الهی تمسک کردن

دیگران را به راه خیر و معروف دعوت کردن و َآنان را از زشتی ها دور کردن

به امر به معروف و نهی از منکر اهتمام کردن

دشمنان و مخالفان دینی را در حلق? نزدیکان وارد نکردن

در میدان های جنگ صبر و پایمردی ورزیدن

رباخواری را ترک کردن

پس از ارتکاب گناهان استغفار و توبه کردن و آنها را ادامه ندادن

در راه خدا مجاهدت و صبر پیشه کردن

نرم خو بودن و در برخورد ها از خشونت دوری کردن

پس از مشورت در امور تصمیم گرفتن

از شهادت در راه خدا استقبال کردن

از دشمنان نترسیدن و میدان جنگ و مبارزه را در شرایط سخت و دشوار ترک نکردن

بخل نورزیدن و از انفاق اموال در راه خدا دست نکشیدن

فشار دشمنان را تحمل کردن و در برابر از دست دادن مال و جان عزیزان در راه خدا صبر کردن

از ستایش های بیجا از خود شادمان نشدن

به داشته های خود دلبسته نبودن

خدا را پیوسته، ایستاده و نشسته و در حال استراحت یاد کردن

در رمز و راز آفرینش آسمانها و زمین اندیشه کردن و آنها را باطل و پوچ نپنداشتن

پیوسته از خدا درخواست رهایی از آتش جهنم داشتن

در راه خدا هجرت کردن و از شهر و دیار خود برای خدا دست کشیدن

در راه خدا تحمل اذیت کردن

به جنگ و جهاد در راه خدا رفتن و پذیرای شهادت بودن

صبر را در سختی های فردی و جمعی پیشه کردن

به ایجاد پیوندهای گروهی و اجتماعی برای تحقق هدف حق اهتمام کردن

رعایت کامل حق یتیمان کردن و اموال آنان را حفظ کردن

میان همسران رعایت عدالت کردن

در صورت ترس عدم عدالت میان همسران به یک همسر اکتفا کردن

مهریه همسران را پرداخت کردن، مگر در صورت بخشش آنان

اموال ایتام نگهداری و حفاظت کردن و از حیف و میل آنها جلوگیری کردن

اموال ایتام را به آنان پس از بلوغ و رشد کافی پس دادن

از اموال ایتام به عنوان حق سرپرستی چیز جز در صورت نیاز برداشت نکردن

اموال یتیمان را در مقابل شهود به آنها بازگرداندن

بخشی از سهم ارث را به مستمندان و ایتام و نزدیکان نیازمند دادن

ارث را میان طبقات وارثان بر اساس سهامی که در شرع مقرر شده تقسیم کردن

از حدود و احکام مقرر الهی و دستورات پیامبر ص در امور تعدی نکردن

حدود الهی را در مورد زنان و مردان زناکار اجرا کردن

روش جاهلی را در مورد زنان شوهر مرده کنار گذاردن

با همسران بر اساس معروف معاشرت کردن

طلاق ندادن زنان به صرف دلخواه نبودن آنها

پس نگرفتن مهریه های کم و زیاد از زن زمان طلاق با بهانه های مختلف

ازدواج نکردن با همسران پدران

 

 ازدواج نکردن با گروهی از زنان دارای قرابت نسبی و سببی

تصرف نکردن در اموال مردم بدون رضایت آنان

از گناهان بزرگ اجتناب کردن

نسبت به امور همسران خود رسیدگی کردن و مخارج آنها را تامین کردن

زنان ناشزه را نصیحت کردن و در صورت تاثیر نکردن از آنها در بستر روی برگرداندن و آن گاه با ضرب تذکری آنها را متوجه خطایشان کردن

همسرانی را که در راه صلاح هستند تحت فشار قرار ندادن

در صورت اختلاف میان زن و شوهر نمایندگانی از میان بستگان آن دو نشستن و برای حل مشکل اندیشه کردن

بندگی خالصان? خدا کردن

به پدر و مادر و نزدیکان و ایتام و نیازمندان و همسایگان دور و نزدیک و همراهان و همسفران و در راه ماندگان و بردگان احسان نمودن

از تکبر ورزیدن و فخر فروختن دوری کردن

بخل نورزیدن

دیگران را به بخل سفارش نکردن

رزق خدا داده را از ترس انفاق پنهان نکردن و به ناداری تظاهر ننمودن

از روی ریا انفاق نکردن

نماز را در حال مستی نخواندن

در حال جنابت به مساجد وارد نشدن (مگر به صورت عبوری)

خود ستایی نکردن

به کمالات معنوی دیگران حسادت نورزیدن

امانت های مردم را به آنها پس دادن

بین مردم بر اساس عدالت حکم کردن

از خدا و پیامبر و صاحبان امر اطاعت کردن

در اختلافات به هدایت خدا و پیامبر مراجعه کردن

برای حل اختلافات به طاغوتیان مراجعه نکردن

از منافقان اعراض کردن

منافقان را موعظه کردن و سخن موثر و رادع به آنان گفتن

از پیامبر اطاعت کردن

از پیامبر برای گناهان طلب استغفارکردن

به حکم پیامبر بدون هیچ ناراحتی گردن نهادن و تسلیم وی بودن

برای جنگ با دشمنان همیشه آماده بودن

برای فداکاری در راه خدا آماده بودن

برای جهاد در راه خدا و کمک به مومنان مستضعفی که در دست دشمن اند آمادگی داشتن

از وساطت نابجا برای افراد ناصالح خودداری کردن

محبت دیگران را به به شکلی بهتر و لااقل به همان اندازه پاسخ دادن و آن را بی پاسخ نگذاشتن

از دوستی و انس با منافقان خودداری

از آلودن دستان به خون مومنان دوری کردن

در صورت قتل خطائی دیه پرداختن و برده ای مومن آزاد کردن

از متهم کردن کسانی که تظاهر به اسلام می کنند به بی ایمانی خودداری کردن

از دار الکفر به دار الایمان هجرت کردن

نماز را در سفر شکسته خواندن

از متهم کردن بی گناهان دوری کردن

از نجوا و در گوشی پیش دیگران، مگر برای کارهای معروف و یا اصلاح گری میان مردم خودداری کردن

به نیکوکاری اهتمام داشتن و در برابر خداوند تسلیم بودن

سنت ظالمان? اعراب در مورد دختران یتیم را ترک کردن و در مورد آنان عدالت پیشه نمودن

میان زن و شوهری که در صدد جدایی هستند اصلاح کردن

قسط و عدل را حتی در صورتی که به ضرر والدین و نزدیکان است بطور کامل اجرا کردن و از خواست نفسانی پیروی نکردن.

نماز از روی کسالت و نماز از روی ریا را ترک کردن

با کافران بجای مومنان، دوستی نورزیدن

از بدگوئی دیگران -به جز ظالمان- خودداری کردن

به انجام کارهای خیر به صورت آشکار یا پنهان توصیه کردن

به عفو و گذشت از بدی دیگران نسبت به خود توصیه کردن

از غلو در امور مربوط به دین مانند مقام انبیاء و اولیاء دوری کردن

به قرار دادها پایبند بودن

به حیوانات غیراهلی در حال احرام تعرض نکردن

شعائر الهی را و حرمت ماه حرام را رعایت کردن

عدالت را حتی با دشمنان مراعات کردن

به دیگران در راه خیر و تقوی کمک کردن

از همکاری با دیگران در راه گناه و دشمنی پرهیز کردن

از گوشت میته و خوک و سایر گوشت های حرام اجتناب کردن

از کافران ترس و واهمه نداشتن

فقط از خدا ترسیدن

خوردنی های طیب و شکارهای سگان دست آموز را حلال دانستن

طعام اهل کتاب را حلال دانستن

ازدواج با زنان اهل کتاب را حلال دانستن

وضو را مطابق روش مقرر انجام دادن

برای جنابت غسل کردن

با عدم امکان وضو و غسل تیمم کردن

بر اساس عدالت اقام? شهادت کردن

با دشمنان عدالت را رعایت کردن

محاربان و مفسدان در زمین را مطابق شرع کیفر دادن

بوسیل? عبودیت او و کارهای خیر به خداوند تقرب جستن

سارقان را با قطع دست کیفر کردن

میان غیر مسلمانان بر اساس قسط و عدل قضاوت کردن

حکم قصاص را اجرا کردن

میان مردم بر اساس وحی الهی حکم کردن

برای انجام کارهای خیر مسابقه گذاردن

یهودیان و مسیحیان را ولی و دوست خود نگرفتن

در مقابل کافران رفتار با عزت و با مومنان سلوک متواضعانه در پیش گرفتن

از دوستی با مخالفان با اسلام و کافران دوری کردن

از هر گناه و دشمنی پرهیز کردن

از خوردن مال مردم پرهیز کردن

از گفتار گناه آلود و خوردن مال حرام نهی کردن

روزی های پاک و حلال را حرام ندانستن

از احکام الهی فراتر نرفتن

از تمام رزق و روزی های حلال و طیب استفاده کردن

لزوم ادای کفاره در صورت نقض قسم های جدی

سوگندها را رعایت کردن و آنها را نقض نکردن

از شراب و قمار اجتناب کردن

از شکار در حال احرام پرهیز کردن و در صورت اقدام کفاره دادن

از پرسش از پیامبر دربار? خصوصیات احکام دین خودداری کردن

راه پدران را بر راه خدا ترجیح ندادن

بر وصیت در زمان مرگ شاهد گرفتن و سوگند صداقت از آنها گرفتن

سلام و درود بر مومنان فرستادن

از گناهانی که از روی جهالت انجام شده توبه کردن و به اصلاح خود اهتمام کردن

در برابر خدا تسلیم بودن و نماز و تقوی را نصب العین کردن

خود را به ظلم نیالودن

از دشنام دادن به دشمنان خدا دوری کردن

از گوشتی که با نام خدا ذبح نشده نخوردن، مگر در حال اضطرار

اثم آشکار و پنهان را کنار گذاردن

قربانی کردن فرزندان برای بت ها و خدایان را زشت دانستن

از نعمت های خداوند بهره مند شدن

از روزی های خدادادی مساکین را اطعام کردن و صدقات واجب را پرداختن

نعمت ها را اسراف نکردن

دنبال شیطان و نقشه های شیطانی حرکت نکردن

حلال دانستن هم? خوردنی ها مگر موارد تحریم شده

حرام دانستن مردار و خون و گوشت خوک و ذبح با نام غیر خدا

از ماکولات حرام در حال اضطرار بدون بغی و خروج از حد نیاز استفاده کردن

از کارهای زشت آشکار و غیر آشکار دوری ورزیدن

از کشتن بناحق انسان ها پرهیز نمودن

مصالح یتیمان را رعایت کردن

قسط و عدل را در معاملات مراعات کردن

عدالت را در گفتار حتی در جایی که پای منافع خویشان در میان باشد رعایت کردن

به عهد و پیمان الهی وفا کردن

فقط راه مستقیم الهی را پیمودن و از هر راه دیگری دوری گزیدن

از وحی الهی قرآن و دستوراتش پیروی کردن

راه تقوی را پیش گرفتن

در پی حسنات رفتن و از سیئات دوری کردن

شکر نعمت های الهی در زمین را بجا آوردن

لباس و پوشش تقوی بر تن جان کردن

از وسوسه های شیطان پرهیز نمودن

از فحشاء پرهیز نمودن

از نسبت دادن کارهای زشت به دستور خداوند اجتناب کردن

فرمان خداوند به قسط را گردن نهادن

در عبادات با هم? وجود رو کردن به خدا و از غیر او منقطع شدن

با اخلاص کامل از خدا خواستن

از گمراهی ها دوری گزیدن و شیطان را ولی و سرپرست خود نگرفتن

در مساجد و در زمان عبادت با زینت و زیبایی رفتن

خوردن و آشامیدن ولی اسراف نکردن

زینت هایی که خداوند برای بندگانش فراهم کرده را حرام ندانستن

رزق و روزی های طیب را برای مومنان حرام ندانستن

از کارهای زشت آشکار و پنهان دوری کردن

از گناه و بغی و سرکشی بناحق دوری گزیدن

از نسبت گفتار نادانسته به خداوند دوری کردن

بجای آئین الهی، تبعیت از لهو و لعب و لذات زندگی را آئین زندگی خود قرار ندادن

به درگاه خداوند با تضرع و در پنهان دعا کردن

از فساد در زمین پرهیز کردن

با حال ترس و با طمع دعای به درگاه الهی آوردن

نعمت های خداوند را پیوسته به یاد آوردن

در پی فسادانگیزی در زمین نرفتن

از گناه بزرگ همجنس بازی دوری کردن

از حق دیگران کم نگذاشتن

از ایجاد انحراف در راه مستقیم الهی خودداری کردن

از خداوند استعانت جستن

در راه خدا صبر و پایداری کردن

دستورات وحی الهی را با تمام قدرت اجرا کردن

به وحی الهی و تبعیت از هم? خوبی ها پایبند بودن

از راه رشد پیروی کردن

راه گمراهی نپیمودن

از گناهان برای کسب مغفرت توبه کردن

به فرامین کتاب الهی تمسک کردن

راه اصلاح را پیمودن

برای خلقت فرزندان خود شریک قائل نشدن

از دعوت هادیان تبعیت

از انسانها و موجوداتی همانند خود تبعیت نکردن

ولایت الهی را پذیرفتن

عفو کردن و از انتقام شخصی گذشتن و همیشه به اعتدال عمل کردن

همیشه به کارهای مقبول و پذیرفته فرمان دادن

از جاهلان اعراض کردن و با آنها درگیر نشدن

با تحریک شیطان بر نیاشفتن و از اقدام غضب آلود پرهیز کردن و به خدا پناه بردن

در زمان قرائت قرآن سکوت و استماع کردن

یاد پیوست? خدا را پنهان و بدون صدای بلند در دل داشتن با حال تضرع و ترس در هر صبح و شام

از یاد خدا در هر صبح و شام غافل نشدن

از عبادت خدا تکبر نورزیدن

پیوسته تسبیح و سجد? او کردن

میان مومنان اصلاح کردن

از خدا و پیامبرش اطاعت کردن

از خدا در دل ترسیدن

تلاوت آیات خدا کردن

بر خدا توکل کردن

نماز گذاردن و انفاق کردن

در جنگ با سختی جنگیدن و گردن و دستان مشرکان را قطع کردن

از میدان جنگ نگریختن

خیانت نکردن در امانتی که به خدا و پیامبر و مردم متعلق است (مصالح اسلام و جامع? اسلامی)

جنگ با مشرکان را تا پایان دادن فتن? آنان ادامه دادن

خمس از غنایم جنگی و هر سودی را ادا کردن

در جنگ پایداری کردن

از دستور الهی و فرامین پیامبر ص در جنگ پیروی کردن

از اختلاف و نزاع داخلی خودداری کردن

راه و روش خوش گذرانی و کار ریائی مشرکان را در زندگی و جنگ با کفار در پیش نگرفتن

از نقض عهد با دشمنان خودداری کردن

در صورت تصمیم به نقض عهد به دلیل مشاهد? علائم خیانت در دشمن، این تصمیم را پیشاپیش به آنان اعلام کردن و بدون اطلاع آنها نقض عهد نکردن.

همه گونه امکانات جنگی و نیروی نظامی را با هدف بازدارندگی دشمن فراهم آوردن

صلح با دشمن را در صورت اعلام آمادگی آنها پذیرفتن و از سر لجاجت جنگ را ادامه ندادن

مقاومت در مقابل دشمنان در جنگ حتی اگر دشمن ده برابر مسلمانان باشد

مقاومت در مقابل دشمنان در جنگ اگر دشمن دو برابر مسلمانان باشد

اسیر نگرفتن در جنگ پیش از استقرار پیروزی

غنایم جنگی گرفتن

ولایت میراث و نصرت و امن میان مومنان مهاجر و انصار برقرار کردن

ولایت نصر میان مومنان مهاجر و غیر مهاجر برقرار کردن و به مسلمانان غیر مهاجر در برابر مشرکان کمک کردن

ولایت ارث میان بستگان برقرار کردن و ولایت ارث با برادری را منسوخ دانستن

عهد وپیمان را با دشمنانی که نقض عهد نکرده اند برقرار کردن

مشرکان جزیره العرب پس از پایان فرجام داده شده کشتن مگر در صورت ایمان

به مشرکانی که خواهان شنیدن پیام اسلام اند پناه دادن و آنان به محل امن خود پس از شنیدن پیام بازگرداندن

جنگیدن با دشمنانی که پیمان شکنی کرده اند و علیه مسلمانان دست به خشونت زده اند

هر کار خیر حتی عمران مسجد الحرام را فقط با ایمان به خدا و روز قیامت با ارزش دانستن

جهاد در راه خدا را بر کارهای خیر دیگر مقدم داشتن

هجرت و جهاد همراه با ایمان را  برترین درجه در نزد خداوند دانستن

ولایت پدران و نزدیکان کافر را نفی کردن

با کافران تا پذیرش حاکمیت دولت اسلامی کارزار کردن و آنها را از تظاهر به محرمات اسلامی بازداشتن

بسوی جهاد در هر شرایط، حتی با سختی و مشقت حرکت کردن

به آن چه خداوند به انسان می دهد راضی بودن و افزونی فضل و عنایتش را خواستن

به مستمندان و نیازمندان صدقات و زکات دادن

میان مومنان پیوند ولایت قائل شدن

میان مومنان رابط? امر به معروف و نهی  از منکر دیدن

با منافقان برخورد سخت کردن

به تعهدات و قرارهای فردی خود با خداوند پایبند بودن

مومنان کم درآمد را به جهت مقدار اندک انفاقشان مسخره نکردن

پیامبر ص را در جنگ تنها نگذاردن

اجاز? شرکت نکردن در جنگ از پیامبر ص نخواستن

در صورت ناتوانی و مریضی و نداشتن وسع مالی از کمک جانی و مالی به جنگ معاف بودن

برای بهره مندی از غفران الهی توبه کردن و به گناهان اعتراف کردن

برای پاک شدن از گناهان صدقه دادن

اعمال صالحی چون توبه، عبادت، ستایش پروردگار، روزه، رکوع، سجده، امر به معروف و نهی از منکر و حفظ حدود الهی پیوسته انجام دادن

از استغفار برای نزدیکان مشرک پرهیز کردن

با پیامبر در شرایط سخت همراهی کردن

در دین تفقه کردن

مردم را از گناهان انذار کردن

در مقابل کفار ایستادگی کردن

از سرکشی در مقابل خداوند و شریک قائل شدن برای او دوری کردن

آباد کردن زمین

 

 




موضوع مطلب :


<   <<   6   7   8   9   >