برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید آذر 92 - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
جمعه 92 آذر 15 :: 3:30 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 حیات طیبه (حکایت خوبان) 

 

از امام صادق(ع) سوال کردند: کار خود را روی چه پایه و مبنایی استوار ساخته‌ای؟

(مبنا و اساس زندگی‌ات چیست؟) حضرت در پاسخ فرمودند! من بنا و ساختمان زندگی‌ام را روی چهار پایه نهاده‌ام.

پایه اول - عامل بودن به وظایف

«علمت ان عملی لایعمله غیری فاجتهدت» این را فهمیدم که آن کاری را که مربوط به من است و انجامش را از من خواسته‌اند، دیگری آن را انجام نخواهد داد، پس کوشیدم آن را خودم انجام دهم.

پایه دوم - ادراک محضر حق

«و علمت ان‌الله عزوجل مطلع علی فاستحییت»

دانستم که هر جا باشم، خدا آگاه از کار من است، از او حیا کردم»

پایه سوم - مطمئن بودن از روزی خود

«و علمت ان رزقی لایاکله غیری فاطما ننت» دانستم که رزق مرا کسی غیر من نخواهد خورد، آسوده‌خاطر گشتم»

پایه چهارم - آماده بودن برای مرگ

«و علمت ان اخر امری الموت فاستعددت»

دانستم که پایان کار من مرگ است،‌ از این رو آماده برای فرا رسیدن آن گشتم. (1)

 

1- بحارالانوار، ج 78، ص 228




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 15 :: 3:29 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

قرآن؛ شفای جسم و روح 

 

* محمدرضا ستوده

خداوند، قرآن را به عنوان شفا و درمان معرفی می‌کند. اما این بدان معنا نیست که قرآن فقط شفای جان‌ها و دلها را موجب می‌شود و از بیماردلی رهایی می‌بخشد، بلکه به اعتبار اطلاقی که در آیه شفاء است، می‌توان گفت که قرآن شفای جسم و جان آدمی است و همان‌گونه که می‌توان با قرآن، دردهای روحی و روانی و فکری را درمان کرد، می‌توان دردهای جسمی و بدنی را نیز به وسیله قرآن درمان کرده و از بیماری نجات داد.

کاربردهای دعا و نیایش نیز این‌گونه است؛ چرا که انسان همان‌طوری که می‌تواند از اسباب مادی برای درمان بهره‌ گیرد، می‌تواند از اسباب فرامادی و معنوی نیز بهره‌مند شود، بلکه باید گفت که آن کسی که در اسباب مادی، معجزه درمان را نهاده در دعا و آیات قرآنی نیز معجزه دعا را قرار داده است؛ زیرا به حکم توحید فعلی، شفا تنها در دست اوست و انسان می‌بایست شفا و درمان را از شافی بخواهد که پزشک و درمان مادی و غیرمادی را اسباب شفا قرار داده است.

آنچه درپی می‌آید نیم‌نگاهی است به اهمیت شفاخواهی از قرآن، چه استشفای بیماریهای روحی و روانی و چه بیماریهای جسمی.

***

درمان و شفا از قرآن

خداوند به صراحت می‌فرماید: و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین؛ و از قرآن آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان نازل می‌کنیم. (اسراء، آیه82)

شفا از «شفی» به معنای اشراف و تحت اختیار در آوردن چیزی است. از آن‌رو، به درمان بیماری و دست‌یابی به عافیت و سلامت شفا گویند که وقتی شخصی به جهت مشرف شدن بر مرض و سپس غلبه بر آن (معجم مقاییس اللغه، ج3، ص199، «شفی») و رسیدن به کناره سلامتی، از غلبه و چیرگی بیماری رهایی یافته باشد گویی با درمان بیماری و رهایی از مرگ، جسم و جان خود را تحت اشراف خود گرفته است. لذا به درمان از بیماری، شفا گفته شده و شفا به عنوان اسم برای بهبودی و صحت به کار گرفته شده است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص459، «شفا»)

به هرحال، شفا به معنای تحت اشراف و اختیار در آوردن جسم و جان و چیرگی بر دشمنی است که می‌کوشد تا بر جسم و جان غلبه یافته و اختیار آن را در دست گیرد. این عمل درمانی را شفا می‌گویند. در آیات قرآنی برای بیان این مفهوم و مقصود، واژگانی غیر از شفا چون برء و کشف از ضرر نیز به کار رفته است. برء به معنای برائت و رهایی و آزادی است.

از آیات قرآنی به دست می‌آید که خاستگاه همه چیز از جمله مرگ و حیات، خداوندی است که خالق همه چیز است؛ (ملک، آیه2) زیرا هر چیزی که نام هست و بود بر آن نهاده می‌شود و از وجود بهره‌ای برده، مخلوق خداوند است. البته شر و بدی مطلق در هستی وجود ندارد و آنچه وجود دارد شر نسبی است که نسبت به چیزی نقص و نسبت به چیز دیگر کمال است. نکته دیگر آنکه در آیات قرآنی شر به خدا نسبت داده نمی‌شود؛ زیرا شر و بدی به معنای نقص است و هرگزخداوند امری را ناقص و غیرکامل نمی‌آفریند، بلکه موجودات خود به دلایل و عللی از تمامی کمال بهره‌مند نمی‌شوند و اسم شر بر آن نهاده می‌شود.

بایدتوجه داشت که مرگ نقص نیست، بلکه کمالی برای آدمی و هر موجودی است تا از نشئه‌ای به نشئه دیگر درآید. همچنین بیماری امر وجودی و کمالی است و اگر نسبت به چیزی شر باشد برای خودش یا دیگری خیر است. با نگاهی به ویروس‌ها و میکروب‌ها و رفتار آن‌ها می‌توان دریافت که چرا چنین اعتقادی مطرح می‌شود.

خداوند، خاستگاه بیماری و شفا

به هر حال، از نظر آموزه‌های قرآنی، توحید فعلی امری قطعی است و نمی‌توان در هستی امری را یافت که مخلوق الهی و تحت مشیت و اراده او نباشد. بیماری نیز از چنین خصوصیتی برخوردار است؛ اما اینکه حضرت ابراهیم(ع) دراین جمله می‌فرماید: فاذا مرضت فهو یشفین، وقتی بیمار شدم پس اوست که مرا شفا می‌دهد (شعراء، آیه 80) برای این است که ایشان درحال بیان نعمت‌های الهی بوده است و بیماری نعمت نیست بلکه سلب نعمت است، ولی از آنجایی که آن حضرت(ع) می‌خواست نعمت شفا را بیان کند به ذکر بیماری نیز پرداخته، ولی آن را به خود نسبت داده است. بنابراین، آن حضرت(ع) به علت رعایت ادب این‌گونه سخن نگفته، بلکه چون ایشان در مقام بیان نعمت‌های الهی بوده، بیماری را به خود نسبت می‌دهد، با آنکه هیچ شک و تردیدی ندارد که بیماری نیز از مخلوقات و افعال الهی است. پس در بیان علت نسبت بیماری به خود و نه خدا باید گفت که چون ایشان در مقام بیان نعمت‌ها بود و در همان حال اگر به بیماری اشاره می‌کرد که سلب نعمت است، مقصود حاصل نمی‌شد. اما اینکه چرا حضرت(ع) به بیماری در میان نعمت‌ها اشاره می‌کند و آن را به خود نسبت می‌دهد، از آن روست تا این گونه از باب مقامی بر جایگاه شفابخشی خداوند به عنوان یک نعمت بزرگ تاکید ورزد. (المیزان، ذیل آیه)

به هر حال، خداوند خاستگاه هر چیزی درجهان و خالق و فاعل، خود اوست. ازجمله این امور، بیماری و شفاست که از افعال الهی است. این بیماری و شفا می‌تواند از طریق اسباب مادی انجام گیرد یا از طریق اسباب غیرمادی. از آنجایی که نفس انسانی ترکیبی از مجرد وماده است و میان آن دو ارتباط تنگاتنگی است، هر یک در دیگری تاثیر دارد. و به خاطر همین تاثیر دو سویه میان عوالم مادی و غیرمادی لازم نیست که تنها درمان و شفا را در اسباب مادی بجوییم، بلکه دراسباب غیرمادی نیز همین تاثیر وجود دارد.

قرآن، شفای جسم و روح

خداوند در آیه 82 سوره اسراء از شفابخشی قرآن سخن به میان می‌آورد. هر چند که به نظر می‌رسد که این شفابخشی به علت طبیعت قرآن و فلسفه نزول، در حوزه روح و روان باشد که همان حقیقت انسان است، ولی چون که کالبد انسانی نقش مهمی در حرکت‌های هدایتی و کمالی انسان بازی می‌کند، شفابخشی قرآن به کالبد نیز تعلق می‌گیرد. افزون بر این که خداوند در این آیه، شفابخشی را به قرآن نسبت می‌دهد و آن را محدود به جان و روح یا روان نمی‌کند.

البته از آیه 57 سوره یونس برمی‌آید که بیشترین تاثیر شفابخشی قرآن را باید در بیماری‌های روحی و نفسانی و روانی آدمی جست؛ چرا که قرآن با بیان خویش، شفادهنده انسانها از کوردلی، جهل و سرگردانی در شک است. انسان می‌تواند با تبرک به قرآن، بسیاری از ناخوشی‌ها و ضررها را برطرف کند و به سلامت و عافیت روح و روان برسد. (مجمع‌البیان، ج 6-5، ص 673؛ التبیان، ج 5، ص 395) اما این هرگز به معنای محدودیت در شفابخشی قرآن نیست؛ زیراآنچه که تأثیر را در گیاهان دارویی قرار داده در همین قرآن نیز درمان و شفای جسم و جان را قرار داده است.

از آیه 44 سوره فصلت و 82 سوره اسراء برمی‌آید که کلید این شفابخشی در ایمان اشخاص به شفابخشی قرآن در انسان نهفته است. به این معنا که ایمان به شفابخشی قرآن است که می‌تواند این تأثیر شگرف را به جا گذارد و دردهای جسمی و روحی مردم را درمان کند و انسان را به سلامت و عافیت رساند.

پس همان‌گونه که خداوند در عسل (نحل، آیات 68 و 69) یا بوته کدو در درمان بیماری‌های پوستی و ضعف بدنی و جسمی (صافات، آیه 146) و برخی ازگیاهان و میوه‌ها به‌ویژه انجیر، زیتون، انار، خرما، انگور و مانند آن شفا و درمان قرار داده، همچنین در آیات قرآنی نیز شفا قرار داده است؛ چرا که اصولا شفا و درمان از خداست و دارو و پزشک تنها اسباب و وسایل الهی است و این خداوند است که به اراده خود در چیزی درمان و شفا قرار می‌دهد. (شعراء، آیه80) پس تفاوتی نمی‌کند که این درمان و شفا در اسباب مادی باشد یا در غیر آن قرار گیرد؛ چنانکه خداوند خود به صراحت در آیه 82 سوره اسراء از شفابخشی مطلق و بی‌قید و شرط (البته جز شرط ایمان) قرآن در جسم و جان سخن به میان آورده است.

خداوند در آیه 96 سوره یوسف نشان می‌دهد که می‌توان حتی از امور غیرمرتبط به ظاهر چون پیراهن، شفا و درمان طلبید، به شرط آنکه ارتباط ایمانی میان خداوند و شفابخشی را درک کرده باشیم و بتوانیم از هر چیزی برای درمان استفاده کنیم؛ زیرا این خداوند است که شفا می‌دهد و درمان می‌کند و خداوند نیز درمان را می‌تواند در هر چیزی قرار دهد؛ چنان‌که در کلام حضرت عیسی(ع) شفا از بیماری‌های پیسی و برص و درمان کور مادرزاد و مانند آن را قرار داد. (آل‌عمران، آیات 45 و 49؛ مائده، آیه110)

خداوند یکی از راه‌های درمان و شفا را در دعا قرار داده است. دعا که اوج عبودیت و ایمان انسان به خداست، مهمترین ابزاری است که در اختیار انسان برای شفابخشی است. در این میان دعاهایی که از زبان پیامبران(ع) در قرآن وارد شده به سبب جنبه نوری و قرآنی آن بهترین دعاهایی است که مؤمن می‌تواند در بیماری‌ها و گرفتاری‌های گوناگون از آن بهره گیرد.




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 15 :: 3:22 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

چشم به راه سپیده

 

تو را غایب نامیده‌اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی .

«غیبت» به معنای «حاضر نبودن»، تهمت ناروایی است که به تو زده‌اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی‌دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می‌خوانند، ظهورت را از خدا می‌طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می‌شوی، همه انگشت حیرت به دندان می‌گزند با تعجب می‌گویند که تو را پیش از این هم دیده‌اند. و راست می‌گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی، جمعه که از راه می‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست می‌دهند و قرار ازکف می‌نهند و قافله دل‌های بی‌قرار روی به قبله می‌کنند و آمدنت را به انتظار می‌نشینند...

و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه‌ای دیگر با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می‌کنیم.

ما به امید یک نفر هستیم

روزی از روزهای خوب خدا

یک جهان بود، ساده و پرنور

یک جهان بود، پاک، از زشتی

عالمی بود، عاری از زر و زور

 

یکی از روزهای این دنیا

سهم آدم‌کشان دوران شد

لانه خاطرات ما گم شد

کاخی از ظالمان، نمایان شد

 

گرگ دوران، به زوزه سرد

کرد ویران، تمام دنیا را

با تمام قوای هیچ خود

کرد پرخون، تن اسیران را

 

با خیالی به خامی یک خواب

سنگر خود، سپید کرده به سنگ

غافل از آن دل سیاه و کبود

یک تباهی، نهان‌گر نیرنگ

 

روزها، سخت و سرد می‌رفتند

خانه‌های کبوتران گم بود

خانه‌هاشان، به خاک یکسان بود

بودن دیو، داغ مردم بود

 

دیو، هر شب به خانه‌ای می‌رفت

مشتی از عشق را چو مو می‌کرد

با گروهی ز قاتلان زمین

بمب نفرت ز قلب، رو می‌کرد

 

خامش و ساکت و ملال‌انگیز

حال دیگر، زمین ما سرد است

ولی این مشت‌های پرنفرت

پر ز فریاد و کینه و درد است

 

با تمام وجود خود گوییم

مرگ بر قاتلان آدم‌کش

مرگ بر فتنه زمین و زمان

غاصبانی به این جهان، دل خوش

 

زد شبیخون به مرغ پاک عشق

آری آن پست روترین حیوان

کرد پرپر تمام گل‌ها را

کرد خونین، سپیدی انسان

 

حال، پاکی ز بین ما رفته

خوبی و عشق هم خیالی خرد

نفرت و جنگ، دوستی را کشت

گرد و خاکی چو مرگ، با خود برد

 

با وجود صدای توپ و تفنگ

ما به امید یک نفر هستیم

ما به امید مهدی موعود

قاصدی پاک و خوش‌خبر هستیم

 

تا بیاید ز بارگاه خدا

خوبی و عشق را کند آزاد

برکند ریشه بدی‌ها را

خانه‌ دوستی کند آباد

کوثر مسعودیان

قسم

تو را به ساحت این اسب بی‌سوار قسم

به عطر کهنه بابونه بهار قسم

به هر که عاشق زیتون چشمهات شده

به شرحه شرحه سرخ دل انار قسم

به اینکه زنده و بیدار، خشکمان زده است

به خواب سیصد و نه سال کنج غار قسم

به آنکه مست تو خوردیم تا سحر همگی؛

دعای جوشن انگور را هزار قسم

به درس مثنوی نی که می‌دمی در ما

به ناله‌های دل سیمی سه تار قسم

به من که شاعر این شحنه‌های نیمه شبم

به حر به حرمت این نام مستعار قسم

به تو که فرصت آن شد که پنبه‌ها بزنی

و واکنی سر منصورت را ز دار قسم

بیا که رونق عشقت فریب خلق شده

که می‌خورند دروغین به زلف یار قسم

بیا که ابر، نمانده که پشت آن باشی

تو آفتابی و روشن به انتظار قسم

حسین رضوی فرد




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 15 :: 3:19 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

با مشکلات مثبت برخورد کنیم 

داستان عبرت آموز

 

 

این حکایت درباره مرد کشاورزی بود که یک قاطر پیر داشت. قاطر در گودال آبی افتاد مرد کشاورز سر و صدای قاطر را شنید و متوجه قضیه شد. کشاورز بالای سر او رسید و پس از اینکه خوب همه چیز را ارزیابی کرد فکر کرد نه قاطر و نه گودال آب هیچکدام آنقدر ارزش ندارند که بخواهد برای آنها هزینه زیادی بکند. بنابراین همسایه خود را خبر کرد و به کمک هم تصمیم گرفتند قاطر بیچاره را در همان گودال آب دفن کنند.

وقتی که آنها برای پر کردن گودال آمده بودند قاطر بیچاره از هوش رفته بود. اما همینکه آنها مشغول بیل زدن بودند و خاک داخل گودال می ریختند مقداری از آن خاک پشت حیوان می ریخت و نا خود آگاه تکان می خورد. این صحنه چیزی را به فکر کشاورز انداخت هر وقت که از قاطر برای جمع آوری فضولات استفاده می کرد و مقداری از آن پشت او می ریخت قاطر خود را تکان می داد و یک قدم به جلو بر می داشت. ناگهان چشمانش برق زد و فریاد زد: اون خودشو تکون می ده و یک قدم میاد بالا!

سپس یک بیل خاک برداشت و پشت قاطر ریخت قاطر به عادت همیشه خود را تکان داد و یک قدم بالا آمد یک بیل دیگر و قاطر قدمی دیگر همینطور این کار تکرار شد این کار به نظر مانند شکنجه می آمد و می شد خستگی و ناتوانی جیوان بیجاره را در حرکاتش دید. اما فاطر پیر به حرکات خود ادامه می داد خود را تکان می داد و قدم بر می داشت. و خاکی که برای دفن کردنش آورده بودند حالا تبدیل شده بود به تکیه گاهی تا قدمی بالاتر بردارد.

خیلی طول نکشید که قاطر پیر خسته و ناتوان شد ولی این وقتی بود که از دیواره گودال بالا آمده بود. آنچه که به نظر می رسید برای دفن کردن او به کار می رود به کمک او آمد و جانش را نجات داد. و فقط به خاطر روشی که با مصیبت روبرو شده بود توانست نجات پیدا کند.

زندگی این است اگر با مشکلات خود روبرو شویم و به آنها به صورتی مثبت پاسخ دهیم، و در برابر سختی ها، تلخی ها تسلیم نشویم یا خود را سرزنش نکنیم و بدنبال مقصر نگردیم آنگاه است متوجه می شویم چه توانایی برای برداشتن مشکلات در وجود ما هست توانایی که تا به حال به آن بی توجه بوده ایم.




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 15 :: 2:59 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

 

 

 

ولادت امام محمد باقر (ع) مبارک




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 15 :: 2:30 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

نشانه های عقل در احادیث



د
انش و حکمت


شناخت خدا


دین


کمال دین


مکارم اخلاق


کارهای نیک


گذاشتن هر چیزی بر جای خود


( عاقل=عادل)


گزینش بهتر


بهره وری از عمر


گفتار درست و زیبا


تجربه اندوزی


تدبیر نیکو و دور اندیشی


گمانه زنی درست


بی رغبتی به دنیا


ترک بیهودگی


توشه گیری برای آخرت


رستگاری/نجات بخشی


ختم به بهشت شدن کار


اصلاح کننده کار


سرچشمه خوبی ها( دنیایی و آخرتی)

 




موضوع مطلب :


جمعه 92 آذر 15 :: 2:23 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

ویژگی مومنین

 

 آیه شماره 39  از سوره مبارکه شوری:وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ 


ترجمه : و کسانى که هرگاه به آنان ستمى رسد (تسلیم نمى‏شوند و) یارى مى‏طلبند.


شرح : دفاع لازم است گرچه با استمداد از مؤمنان باشد و سکوت و ظلم پذیرى ممنوع است. «ینتصرون»
در برابر خودى‏ها گذشت و بخشش و در برابر ستمکاران، استمداد و دفاع لازم است. «یغفرون - ینتصرون»




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 آذر 14 :: 3:6 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

این جمله زندگی شما را عوض خواهد کرد انشالله 

 

اگر می خواهید زندگی خود را تغییر دهید این مقاله را حتما بخوانید چون برای شما نوشته شده است. شما می توانید مهمترین قانون موفقیت را در زندگی خود به کار گیرید. این قانون شاید بسیار ساده به نظر برسد ولی به همان اندازه موثر است: « مسئولیت هر برد و باخت زندگی خود را فقط خودتان به عهده بگیرید » به این ترتیب از ترفند زمان حال در زندگی سود خواهید برد و تحول را احساس خواهید کرد. موفقیت افراد را دگرگون می کند.

این مهمترین پایه و اساس موفقیت است باید بیاموزید مسئولیت صد درصد زندگی خود را به عهده بگیرید. مهم نیست که هستید چه می کنید و کجا هستید. شما و فقط خود شما مسئول زندگی تان هستید. افراد موفق هیچگاه وقایعی را که در برابر آنها روی می دهد مقصر نمی دانند یا شرایط و دیگران را بخاطر عدم موفقیت خود سرزنش نمی کنند. و در عوض مسئولیت صددرصد کنترل موقعیتی را که در آن قرار دارند به عهده می گیرند و در نهایت زندگی خود را دگرگون می کنند.

به عنوان مثال فرض کنید هر روز دیر سر کار حاضر می شوید و تقصیر را به گردن ترافیک بیندازید آیا فکر می کنید سرپرست یا رئیس شما اهمیتی به دلیل آن می دهد؟ البته که نه ولی شما با پیدا کردن یک مقصر و سرزنش آن فقط می خواهید اشتباهات خود را منطقی جلوه دهید. این دلیل که به نظر شما منطقی می آید برای دیگران یک بهانه بی ارزش است تا دلیل. و این دقیقاً همان چیزی است که بیشتر مردم وقتی که با شکست مواجه می شوند یا به نتیجه دلخواه دست نمی یابند انجام می دهند آنها به دنبال بهانه های واهی و مقصر می گردند تا آنرا سرزنش کنند.

 

فکر کنید اگر یک فروشنده می بودید و هیچ فروش خوبی در یک ماه نمی داشتید آیا با مقصر دانستن اقتصاد و شرایط بازار وضعیت شما بهتر می شد؟ نه چون شرایط بد اقتصادی فقط یک عامل بیرونی است که شما هیچ کنترلی روی آن ندارید. حال اگر خود را مسئول بدانید چون برای چنین روزی هیچ برنامه و دورنمایی نداشتید آیا اگر بار دیگر به فروشندگی دست بزنید باز هم این گونه عمل خواهید کرد. آیا در این صورت قدرت بیشتری برای کنترل مشکل نخواهید داشت چون با مسئولیت صددرصد قدم به میدان نهاده اید.

به همین دلیل است که برای موفقیت در زندگی باید بیاموزید مسئولیت صددرصد زندگی و کار ههای خود را خودتان به عهده بگیرید. هر اتفاقی ممکن است در زندگی شما بیفتد ولی تا زمانیکه شما خود را مسئول آن بدانید کنترل زندگی خود را در دست خواهید داشت. و خواهید توانست کار ها را به سرانجام و نتیجه در خور برسانید. بنابراین شما می توانید نتایجی را که می خواستید بدست آورید و در زندگی موفق باشید. همیشه بخواهید در زندگی موفق باشید و شکست را از زندگی خود بیرون بیندازید.

 




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 آذر 14 :: 2:46 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

مشاوره و استخاره

سؤال: مشاوره و استخاره ازنظر شرعی چه جایگاهی دارد؟ آیا در طول هم هستند یا در عرض هم؟ و آیا عمل به استخاره واجب است؟
پاسخ: جایگاه استخارة معمولی و مصطلح پس از مشاوره است؛ یعنی در انجام دادن امور، نخست باید تحقیق و تفحص و مشاوره کنیم. اگر به نتیجة خاصی نرسیدیم، نوبت به استخاره و طلب خیر از خداوند برای خروج از تحیّر می‌رسد. [1] عمل به استخاره واجب نیست؛ هر‌چند اگر بد آمد، بهتر آن است که به انجام دادن آن اقدام نکنند. [2]
 توضیح : البته در موارد خواص مثل ازدواج با فلان شخص (دراصل ازدواج لازم نیست) و خرید ملک و مرکب اول باید استخاره کرد بعدش اگر خوب بود فکر و مشورت و تحقیق و مطالعه میکنیم
پی نوشت :

1 . البته طلب خیر از خداوند باید در همة شرایط و احوال و زمان‌ها باشد و زمان آن پیش از مشاوره است؛ ولی استخارة مصطلح، یعنی خروج از تحیر با روش‌هایی که در شرع بدان سفارش شده‌ است، و نوعی طلب راهنمایی از خداوند است برای خروج از سرگردانی.
2 . مشاوره زیر گنبد فیروزه ای، محمدتقی علوی و محمدحسین قدیری، مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی قم.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 92 آذر 14 :: 2:40 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

کلام شهید

 عوامل داخلی شرق و غرب در صفوف به هم فشرده تان نفوذ نکنند.قصد آنان تفرقه در بین شما و خدمت برای اربابانشان می باشد.نقشه های شوم آنان را نقش برآب سازید.

شهید اسماعیل ملکی




موضوع مطلب :


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >